ارزش حکمت آموزی
امام درباره فراگیری دانش توصیهای حکیمانه فرموده، تعلیم دانش را فراتر از زمان و مکان و اشخاص میداند و میفرماید: «خُذِ الحِکمَهَ اَنی کانَت؛ [1] علم و حکمت را هر جا باشد فرا گیر!»
حکیم ابوالقاسم فردوسی این معنی را در قالب اشعار حماسی خود چنین سروده است:
بیاموز و بشنو ز هر دانشی بیایی زهر دانشی رامشی
همه گوش دارید پند مرا سخن گفتن سودمند مرا
زمانی میاسای زآموختن اگر جان همی خواهی افروختن
اهمیت دوست یابی
علی علیهالسلام فرمود: «اَعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عَنِ اکتِسابِ الاِخوانِ وَ اَعجَزُ مِنهُ مَن ضَیعَ مَن ظَفِرَ بِهِ مِنهُم؛ [2] ناتوانترین مردم کسی است که در یافتن دوست ناتوان باشد و از او عاجزتر آن که دوستان خود را از دست بدهد.»
بد کسی دان که دوست کم دارد زان بتر چون گرفت بگذارد [3]
همت والا
امام عیله السلام میفرماید: «قَدرُ الرَّجُلِ علی قَدرِ هِمَّتِهِ [4] ارزش یک انسان به اندازه همت اوست.»
همت اگر سلسله جنبان شود مور تواند که سلیمان شود.
* * *
مور هرگز به در قصر سلیمان نرود تاکه در لانه خود برگ و نوایی دارد [5]
جان، امانت الهی
امام در خطبه 215 نهج البلاغه تمام اعضا و جوارح بدن به ویژه جان و روح آدمی را امانتهای الهی میداند و میفرماید: «اَللّهُمَّ اجعَل نَفسی اَوَّلَ کَریمَهِ تَنتَزِعُها مِن کَرائِمی وَ اَوَّلَ وَدیعَهٍ تَرتَجِعُها مِن وَدائِعِ نِعَمِکَ عِندی؛ خدایا! جان مرا نخستین چیز گرامی قرار بده که از گرامیان من (اعضای بدن من) میگیری و اولین امانتی قرار بده که از نعمتهای سپرده شده خود از من میستانی.»
حافظ این سخن علوی را این گونه آورده است:
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
برترین درجه عبادت
علی علیهالسلام از میان نیایشگران و عبادت کنندگان به عبادت احرار اشاره کرده و میفرماید: «اِنَّ قَوماً عَبَدُوا الله شُکراً فَتِلکَ عِبادَهُ الاَحرارِ؛ [6] گروهی از عبادت کنندگان خدا را [نه برای طمع بهشت و نه برای ترس از جهنم، بلکه فقط] برای شکرگزاری عبادت میکنند که این عبادت آزادگان است.»
حافظ میگوید:
از در خویش خدایا به بهشتم مفرست که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
و شیخ بهائی گفته:
حاجی بره کعبه و من طالب دیدار او خانه همی جوید و من صاحب خانه
عبادت سوداگران
امام میفرماید: «اِنَّ قَوماً عَبَدُوا اللهَ رَغبَهً فَتِلکَ عِبادَهُ التُجّارِ؛ [7] عدهای خدا را به خاطر طمع و امید احسان، عبادت میکنند که این عبادت سوداگران و بازرگانان است.»
حافظ در این معنی گفته:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
و شاعر دیگر:
گر از دوست چشمت بر احسان اوست تو در بند خویشی نه دربند دوست
حدود دشمنی
امام میفرماید: «اَبغِض بَغیضَکَ هَوناً ما، عَسی اَن یکونَ حَبیبَکَ یوماً ما؛ [8] در خشم گرفتن بر دشمنت تندروی نکن! ممکن است روزی دوست تو گردد.»
کمند مهر چنان بگسلان که گر روزی شوی ز کرده پشیمان بهم توانی بست
نیکی به نا اهل
حضرت فرمود: «اِیاکَ اَن تَضَعَ ذلِکَ فی غَیرِ مَوضِعِهِ اَو اَن تَفعَلَهُ بِغَیرِ اَهلِهِ؛ [9] مبادا نیکی و احسان را در غیر موضع آن به کارگیری یا اینکه آن را برای نااهلان انجام دهی!»
نکویی با بدان کردن چنان است که بد کردن بجای نیکمردان
زمین شوره سنبل بر نیارد در آن تخم عمل ضایع مگردان [10]
آیین مهرورزی
حضرت فرمود: «اَحسِن اِلی مَن شِئتَ تَکُن اَمیرَهُ؛ [11] به هر کس میخواهی نیکی کن تا امیر او باشی.»
صد خانه اگر به طاعت آباد کنی زان به نبود که خاطری شاد کنی
گر بنده کنی به لطف آزادی را بهتر که هزار بنده آزاد کنی [12]
توبه
امام علیهالسلام در مورد توبه میفرماید: «رَحِمَ اللهُ امرَأً استَقبَلَ تَوبَتَهُ وَ استَقالَ خَطیئَتَهُ؛ [13] خدا رحمت کند شخصی را که به توبهاش روی آرد و گناهی را که مرتکب شده، اقاله کند (آبروی رفتهاش را باز پس گیرد).»
طریقی بدست آر و صلحی بجوی شفیعی برانگیز و عذری بگوی
به یک لحظه صدرت نبندد امان چو پیمانه پر شد به دور زمان
فرا شو چو بینی در صلح باز که ناگه در توبه گردد فراز
برو گرد ذلت ز دامن بشوی که ناگه زبالا ببندند جوی [14]
پیروی از اهل بیت علیهم السلام
مولای متقیان در خطبه 97 میفرماید: «اُنظُرُوا اَهلَ بَیتِ نَبِیکُم فَالزَمُوا سَمتَهُم وَ اتَّبِعُوا اَثَرَهُم؛ای مردم! به اهل بیت پیامبرتان بنگرید و به دنبال آنان بروید و قدم جای قدمشان بگذارید.»
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان بصدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
و فیض کاشانی سخن حکیمانه امام علی علیهالسلام را این گونه به تصویر کشیده است
فیض اگر آب حیات ابدی میطلبی منبعش پیروی سنت اهل البیت است
و باز میگوید:
مشکل خود به احادیث نبی کردم عرض که به آن گفته خدا هر گرهی وا میکرد
دیدم آنجا زعلوم نبوی شهری بود بر درش بود امامی که سلونا میکرد
و نیز میگوید:
بیا بیا ز سخنهای فیض، فیض ببر که هر چه گفت و نوشت او زکردگار گرفت
زپیش خویش نگوید، حدیث بنویسد که در طریق ادب راه هشت و چار گرفت
عظمت اهل بیت علیهم السلام
در خطبه 109 میفرماید: «نَحنُ شَجَرَهُ النُّبُوَّهِ وَ مَحَطُّ الرِّسالَهِ وَ مُختَلَفُ المَلائِکَهِ وَ مَعادِنُ العِلمِ وَ ینابیعُ الحُکمِ ناصِرُنا وَ مُحِبُّنا ینتَظِرُ الرَّحمَهِ وَ عَدُوُّنا وَ مُبغِضُنا ینتَظِرُ السَّطوَهَِ؛ ما درخت نبوت و جایگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائکه و معدنهای دانش و سرچشمههای حکمت هستیم. یاور و دوستدار ما در انتظار رحمت [حق] و دشمن و مخالف ما در انتظار کیفر و قهر الهی است.»
سعدی میگوید:
خدایا بحق بنی فاطمه که بر قولم ایمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنی یا قبول من و دست و دامان آل رسول
و حافظ خطاب به اهل بیت علیهم السلام گفته:
از رهگذر خاک سر کوی شما بود هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
کتابخوانی
علی علیهالسلام میفرماید: «نِعمَ المُحَدِّثُ الکِتابُ؛ [15] چه زیبا گویندهای است کتاب.»
به جز کتاب انیسی دلم نمیخواهد زهی انیس و زهی خامشی، زهی صحت
اگر اجل دهدم مهلت و خدا توفیق من و خدا و کتابی و گوشه خلوت [16]
عشق مجازی
علی علیهالسلام میفرماید: «مَن عَشِقَ شَیئاً اَعشی بَصَرَهُ وَ اَمرَضَ قَلبَهُ فَهُوَ ینظُرُ بِعَینٍ غَیرِ صَحیحَهٍ [17] ؛ هر کس به چیزی عاشق شود، در آن حال با چشم معیوب میبیند.»
ز اسرار حقیقت بهره ور کن عشق بازی را به طفلان واگذار این ابجد عشق مجازی را
کامل فرزانه را دیوانه سازد عاشقی عاقلان را از خرد بیگانه سازد عاشقی
* * *
مرا غرض ز نماز آن بود که یکی وقتی حدیث درد فراق تو با تو بگزارم
وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو نشسته روی به محراب و دل به بازارم
خودبینی و تکبر
آن حضرت فرمود: «اِیاکَ وَ الاِعجابَ بِنَفسِکَ وَ الثِّقَهَ بِما یعجِبُکَ مِنها؛ [18] از خود پسندی و تکیه به چیزی که تو را به خودپسندی وا دارد، بپرهیز!»
آینه روزی که بگیری بدست خود شکن آن روز، مشو خود پرست
هیچ خودبین خدای بین نبود مرد خود دیده مرد دین نبود [19]
* * *
من از بی قدری خار سر دیوار دانستم که ناکس کسی نمیگردد از این بالا نشینیها
عیب جویی از دیگران
حضرت در حکمت 345 نهج البلاغه فرمود: «اَکبَرُ العَیبِ اَن تَعیبَ ما فیکَ مِثلُهُ؛ بزرگترین عیب آن است که صفت زشتی را که خودداری، بر دیگران خرده گیری.»
همه حمال عیب خویشتنیم طعنه بر عیب دیگران چه زنیم
مولوی در ضمن یک تمثیل زیبا این سخن را بیشتر توضیح داده است:
چار هندو در یکی مسجد شدند بهر طاعت راکع و ساجد شدند
هر یکی بر نیتی تکبیر کرد در نماز آمد به مسکینی و دَرد
مُؤذِن آمد زان یکی لفظی بجست: «کای مؤذن بانگ کردی وقت هست؟»
گفت آن هندوی دیگر از نیاز: هی! سخن گفتی و باطل شد نماز
آن سوم گفت، آن دوم راای عمو چه زنی طعنه بر او، خود را بگو
آن چهارم گفت: حمدلله که من در نیفتادم به چَه چون این سه تن
پس نماز هر چهاران شد تباه عیب گویان بیشتر گم کرده راه
و نظامی گفته:
عیب کسان منگر و احسان خویش دیده فرو بر به گریبان خویش
و سعدی:
مکن عیب خلقای هنرمند، فاش به عیب خود از خلق مشغول باش
رهبانیت ممنوع!
آن حضرت فرمود: «خالِطُوا النَّاسَ مُخالِطَهً اِن مِتُّم بَکَوا وَ اِن عِشتُم حَنُّوا اِلَیکُم؛ [20] با مردم طوری معاشرت کنید که اگر از دنیا رفتید، [در فراق شما محزون شده و] گریه کنند و اگر زنده ماندید، با علاقه به شما روی آورند.»
گمرهان فضلا ترک جماعت کردند تارهیدند ز رسم و ره دین عامی چند!
جمعه و عید و مصلا همه را در بستند رهزن عام فریبی بدِ خوش نامی چند
جهاد با نفس اماره
امام علی علیهالسلام فرمود: «اَفضَلُ الاَعمالِ ما اَکرَهتَ نَفسَکَ عَلَیهِ؛ [21] برترین اعمال آن است که بر خلاف میل نفس خویش آن را انجام دهی.»
هیچ میدانی چرا بی خانهای با سکون و با صفا بیگانهای
هیچ دانی از چه بیچاره شدی زانکه بنده نفس اماره شدی
* * *
مشورت با نفس خودگر میکنی هر چه گوید کن خلاف آن دنی
گر نماز و روزه میفرمایدت نفس مکار است مکری زایدت
مشورت با نفس خویش اندر فعال هر چه گوید عکس آن باشد کمال [22]
دوری از یأس و ناامیدی
حضرت علی علیهالسلام «اِذا لَم یکُن ما تُریدُ فَلا تُبَل ما کَنتَ؛ [23] اگر به خواسته ات نرسیدهای، از موقعیت فعلی خود نگران نباش.»
در نومیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است
* * *
چه خوش باشد که بعد از انتظاری به امیدی رسد امیدواری
* * *
مشکلی نیست که آسان نشود مرد باید که هراسان نشود
باقیات صالحات
همه انسانها دنبال خوشنامی هستند و دوست دارند که نامی زیبا از آنان به یادگار بماند؛ اما دوست داشتن تنها کافی نیست، نیکنام بودن، به تلاشهای انسان در حال زندگی بستگی دارد.
حضرت علی علیهالسلام در نهج البلاغه میفرماید: «وَ اِنَّما یستَدَلُّ عَلَی الصّالِحینَ بِما یجرِی اللهُ لَهُم عَلی اَلسُنِ عِبادِهِ؛ [24] یکی از نشانههای افراد نیکوکار این است که خداوند برای آنان [نام نیکشان را] بر زبان بندگانش جاری میکند.»
سعدی در ابیات زیر به این معنی توجه داشته است:
نام نیکو گر بماند ز آدمی به کزو ماند سرای زرنگار
* * *
بر آنکس بود زندگانی حرام که او را نماند پس از مرگ نام
کینه توزی، مانع کمال
کینه توزی یکی از خصلتهای شیطانی و مذموم است و مانع رسیدن انسان به درجات عالی معنوی است. امام علی علیهالسلام میفرماید: «وَ لا تَباغَضُوا فَاِنَّهَا الحالِقَهُ؛ [25] به همدیگر کینه و بغض نداشته باشید! این کار باعث محو و نابودی [هر خیر و برکت] است.»
فردوسی چنین سروده است:
مگیرید خشم و مدارید کین نه زیباست کین از خداوند دین
و نظامی در «مخزن الاسرار» میگوید:
گرم شو از مهر و زکین سرد باش چون مه و خورشید جوان مرد باش
عمر به خوشنودی دلها گذار تا زتو خوشنود شود کردگار
آفات فقر
امیر مؤمنان علی علیهالسلام به فرزندش میفرماید: «یا بُنَی اِنّی اَخافُ عَلَیکَ الفَقرَ فَاستَعِذ بِاللهِ مِنهُ فَاِنَّ الفَقرَ مَنقَصَهُ لِلدّینِ مَدهَشَهُ لِلعَقلِ داعِیهٌ لِلمَقتِ؛ [26] فرزندم! من از فقر بر تو میترسم. از آن به خدا پناهنده شو! چرا که فقر موجب نقص در دین و عامل اضطراب و تشویش عقل و سبب بدبینی خواهد بود.»
شربت ناخوشگوار احتیاج شیر مردان را کند رو به مزاج
* * *
چون کیسه ز زر تهی شود، کاسه ز آش گردد هنرت نهان، عیبت فاش
* * *
در درگه خلق بندگی ما را کشت از بهر دو نان دوندگی ما را کشت
گه منت روزگار گه منت خلق ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت [27]
* * *
چهره امید مردان را فرا شد احتیاج رشته جمعیت دل را بپاشد احتیاج
آن چه عاقل را کند مجنون و دانا را سفیه چون که نیکو بنگری بی ریب باشد احتیاج
حلم و رحمت الهی
امام در مورد صفت زیبای حلم و دریای بیکران رحمت الهی میفرماید:
«اَلَّذی عَظُمَ حَلمُهُ فَعَفا؛ [28] کردگاری که حلم عظیم دارد و از [خطای بندگان] در میگذرد.»
ای کریمی که از خزانه غیب گبر و ترسا وظیفه خور داری
دوستان را کجا کنی محروم تو که بر دشمنان نظر داری [29]
شاد کردن دلها
مولای متقیان فرمود: «ما مِن اَحَدٍ اَودَعَ قَلباً سُرُوراً اِلّا وَ خَلَقَ اللهُ لَهُ مِن ذلِکَ السُّرُورِ لُطفاً؛ [30] کسی که دلی را شاد گرداند، خداوند متعال در مقابل آن شادی برایش لطف و مهربانی میآفریند.»
نظامی گنجوی از این سخن استقبال کرده و گفته است:
عمر به خشنودی دلها گذار تا زتو خشنود شود کردگار
تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمیباشد
فرخی یزدی هم میگوید:
بی سر و پائی اگر در چشم خوار آید ترا دل به دست آرش مگر روزی به کار آید ترا
آثار ستم
در سخنان آن حضرت آمده است:
«مَن سَلَّ سَیفَ البَغی قُتِلَ بِهِ؛ [31] هر کس شمشیر ستم از غلاف بیرون کشد، به همان شمشیر کشته شود.»
هر که تیر ستم کشد بیرون فلکش هم بدان بریزد خون [32]
* * *
هر کجا ظلم رخت افکنده است سلطنت را زبیخ بر کنده است [33]
* * *
ظالما! ترسمت که خود روزی شوی از ظلم دیگران مظلوم
خوان نعمت زپیش بردارند خود بمانی چو دیگران محروم [34]
مشورت
اولین پیشوای شیعیان در سخنی حکیمانه به آثار سودمند رایزنی و مشورت اشاره میکند و میفرماید: «مَنِ استَبَدَّ بِرأَیهِ هَلَکَ وَ مَن شاوَرَ الرِّجالَ شارَکَها فی عُقُولِها؛ [35] هر که خود رأی باشد، تباه گردد و هر کس با مردان مشورت نماید، در عقل آنان شریک شود.»
حافظ:
فکر خود و رأی خود، در عالم رندی نیست کفرست در این مذهب خودبینی و خودرأیی
مولوی:
مشورت ادراک و هشیاری دهد عقلها مرعقل را یاری دهد
* * *
رو کسی جو که تو را او هست دوست دوست بهر دوست لا شک خیر جوست
چونکه کردی دشمنی، پرهیز کن مشورت با یار مهر انگیز کن
غفلت از همسایه
از موانع کمال انسانی، غفلت و بی خبری از همسایگان فقیر و گرسنه است. مولای متقیان علیهالسلام این موضوع را چه زیبا بیان فرموده است: «اَو اَبیتَ مِبطاناً وَ حَولی بُطُونٌ غَرثی وَ اَکبادُ حَرّی؛ [36] [هیهات! که] من با شکم پر بخوابم و در اطرافم شکمهای گرسنه و جگرهای تشنه باشد.»
مخواه آزردن همسایه زنهار ز قرآن در نیوش این نغز گفتار
به احسان کوش با همسایه و خویش ز آزار دل آنان بیندیش [37]
* * *
تو را شب به عیش و طرب میرود چه دانی که بر ما چه شب میرود؟
دستگیری گر کنی همسایه درویش را با یمبر در جنان همسایه بینی خویش را [38]
دوری از چپ و راست
مولای متقیان تمایل به اندیشههای التقاطی و دور از حق را موجب گمراهی دانسته، میفرماید: «اَلیمینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّهٌ وَ الطَّریقُ الوُسطی هِی الجادَّهُ؛ [39] راست و چپ گمراهی است و راه میانه همان جاده [حق و صراط مستقیم] است.»
چند چپ و راست بتابی ز راه؟ چو نروی راست در این کاروان
* * *
راستی خواهی مرو جز بر صراط مستقیم بر یمین و بر یسار ار رفت خواهی، معوج است [40]
دشمن دانا
در اندیشه امام علی علیهالسلام دشمن عاقل از دوست نادان بهتر است و میفرماید: «عَدُوٌّ عاقِلٌ خَیرٌ مِن صَدیقٍ اَحمَقَ؛ [41] دشمن خردمند بهتر از دوست نادان است.»
دشمن دانا که غم جان بود بهتر از آن دوست که نادان بود [42]
* * *
دشمن دانا بلندت میکند بر زمینت میزند نادان دوست
خواب غفلت
آن حضرت برخی از افرادی را که در خواب سنگین غفلت فرو رفته اند، مورد سرزنش قرار میدهد و میفرماید: «النّاسُ نِیامٌ اِذا ماتُوا انتَبَهُوا؛ [43] مردم در خواب غفلت فرو رفته اند. هنگامی که مرگ به سراغشان آمد، بیدار خواهند شد.»
امروز پر از خواب و خمار است سر تو آن روز شوی ای پسر از خواب، تو بیدار
* * *
شیر حق فرمود: الناس نیام تا نمیرد کی شود بیدار خام
* * *
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
- پاورقــــــــــــــــــــی
[1]. نهج ا لبلاغه، حکمت 76.
[2]. همان، حکمت 12.
[3]. سنائی عزنوی.
[4]. نهج البلاغه، حکمت 47.
[5]. پروین اعتصامی.
[6]. نهج البلاغه، حکمت 237.
[7]. همان.
[8]. همان، حکمت 268.
[9]. همان، نامه 31.
[10]. سعدی.
[11]. عیون الحکم، ص 83.
[12]. علاء الدوله سمنانی.
[13]. نهج البلاغه، خطبه 141.
[14]. سعدی.
[15]. غرر الحکم، ج 6، ص 167.
[16]. فیض کاشانی.
[17]. نهج البلاغه، خطبه 109.
[18]. همان، نامه 53.
[19]. سنائی.
[20]. نهج البلاغه، حکمت 10.
[21]. همان، نامه 249.
[22]. مولوی.
[23]. نهج البلاغه، حکمت 69.
[24]. همان، نامه 53.
[25]. همان، خطبه 85.
[26]. همان، حکمت 319.
[27]. ابوالقاسم بناتی.
[28]. نهج البلاغه، خطبه 191.
[29]. سعدی.
[30]. نهج البلاغه، حکمت 257.
[31]. همان، حکمت 341.
[32]. فردوسی.
[33]. سنائی.
[34]. قاءانی.
[35]. نهج البلاغه، حکمت 161.
[36]. همان، نامه 45 به عثمان بن حنیف.
[37]. الهی قمشه ای.
[38]. واعظ کاشفی.
[39]. نهج البلاغه، خطبه 16.
[40]. ابن یمین.
[41]. بحار الانوار، ج 78، ص 351.
[42]. نظامی.
[43]. الانوار العلویه، ص 489.