منادی دین مداری در عصر دین‏ ستیزی اموی

اشاره

اگر تا دیروز با لقب «بیمار كربلا» علی بن الحسین علیه السلام را می‌شناختیم و این نوع شناخت را ظلم به حضرت می‌دانستیم، بی گمان امروز نیز شناخت علی بن الحسین علیه السلام تنها با دعاهای او و لقب «سجاد» ظلمی دیگر در حق اوست و شایسته این است كه زندگی آن حضرت از ابعاد گوناگون مورد توجه قرار گیرد تا از اظهار نظرهای تك بعدی پرهیز شود.

بی تردید حضور در عرصه‌های زندگی اجتماعی، شركت پویا و سازنده در معادلات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یكی از مهم‌ترین ابعاد شخصیتی آن حضرت است كه شایسته توجه بوده و ما به مناسبت ولادت با سعادت امام چهارم به بازشناسی چهره آن حضرت در یكی از این عرصه‌ها (پاسداری از دین) می‌پردازیم.

با دین ستیزان

1 - خلفای اموی

دوران حاكمیت بنی امیه را می‌توان دوره‌ای سیاه برای دین و دین داران معرفی كرد؛ دوره‌ای كه از آغاز حكومت معاویه بنای آن بر مبارزه با دین اصیل شكل گرفت و خلفای بعدی در مسیری كه معاویه بر ایشان هموار ساخته بود، بی مهابا به سوی محو دین داری تاختند. گذری بر سیمای سیاه خلفای دوران امام سجاد، درستی این قضاوت را تایید می‌كند. خلفایی كه امام با آنان هم عصر بود، عبارتند از:

1 - معاویه (دوران قبل از امامت امام سجاد)

2 - یزید بن معاویه

3 - عبدالله بن زبیر

4 - معاویة بن یزید

5 - مروان بن حكم

6 - عبدالملك بن مروان

7 - ولید بن عبدالملك

هر چند انحرافات فكری، اعتقادی، سیاسی خلفای بنی امیه بسیار عمیق بود، اما ملموس‌ترین نمونه‌های انحراف را طبیعتا می‌توان در رفتارها و تظاهر آنان به بی دینی كه گویای گرایش‌های آنان نیز می‌باشد جست و جو كرد.

خلفایی كه در ملاء عام شراب می‌خوردند، اوقات خود را با خوانندگان و زنان فاسد می‌گذراندند، غذاها و لباس‌ها و ملزوماتشان نشان از طغیان درونی شان داشت و...

معاویه

به گفته مسعودی، برای معاویه در آخر شب غذای اصغر می‌آوردند كه از گوشت بره یا پرندگان تهیه شده بود. هنگامی كه یك سوم شب می‌گذشت از جانب زنان حرمسرا برایش غذاها و شیرینی جات لذید می‌آوردند و.....» (1)

در همین حال مردم به شدت در فقر عمومی به سر می‌بردند. (2) مستند این سخن، گفتار طبری است كه می‌نویسد:

«وقتی عمر به شام رفت و وضعیت طاغوتی و كاخ نشینی معاویه را دید، به وی گفت:‌ای معاویه! زندگی اشرافی برای خود تدارك دیده‌ای با این كه شنیده‌ام نیازمندان بسیاری پشت در خانه ات صف كشیده اند؟ او در پاسخ [همان چیزی را گفت كه امروزه نیز برخی آن را مطرح می‌كنند. او] گفت:‌ای امیرمومنان! دشمن به ما نزدیك است و جاسوس‌های بسیاری دارد. من با این كار می‌خواهم موجب سربلندی اسلام شوم!» (3)

ابن خلدون نیز پاسخ معاویه را این گونه ضبط كرده است: «ای امیرمؤمنان! ما در برابر نگاه‌های دشمن قرار گرفته ایم و باید با این تشریفات بر آن‌ها مباهات كنیم..» (4)

در مورد زن بارگی معاویه نیز از حرمسرای او یاد كرده اند. (5) و پیرامون استفاده از غنا نوشته اند كه روزی عبدالله بن جعفر نزد معاویه آمد، فاخته (همسر معاویه) كه روزی صدای خواننده‌ای را از خانه عبدالله شنیده بود، جریان را به معاویه گفت و او آن خواننده را حاضر كرد. پس از خواندن، معاویه چنان به طرب آمد كه گفت: به خدا سوگند! چیزی می‌شنوم كه می‌تواند كوه‌ها را تكان دهد و به گمان من چنین آوازی از آواز جنیان است. (6) و روزی نیز كنیزكی را دید كه عودی در دست دارد. گفت این كیست؟ پاسخ شنید: دختركی كه زیبایی چشمگیر و صدایی جذاب دارد. معاویه گفت:بخوان و او نیز عود را به كار انداخت و خواند. (7)

یزید

یزید هر لباسی را تنها یك بار می‌پوشید. (8) به شدت زن باره و فاسد بود؛ به اندازه‌ای كه گفته اند یك بار كه برای نماز جمعه از خانه خارج شد، «حبابه.» (آوازخوان) آوازی خواند. یزید گفت: نفرین بر كسی كه مرا نسبت به تو ملامت كرده است. آن گاه دستور داد مسلمة به جای او نماز بخواند و خود برای نوشیدن شراب و فساد به خانه برگشت. (9) روزی نیز از شدت طرب آواز حبابه، لباسش را از تن درآورد و گفت: آیا اجازه می‌دهی پرواز كنم؟ حبابه گفت: مردم را به كه می‌سپاری؟ یزید گفت: به تو! (10)

و درباره شراب خواری او، جاحظ می‌نویسد: «برخی از خلفای اسلامی، دائم الخمر بودند. یزید همیشه مست بود و هر شب را با مستی به صبح می‌رساند..» (11)

مروان بن حكم

وی كه بعد از جنگ جمل دستگیر شد، مورد عفو امام قرار گرفت و با خانواده‌اش به شام (پناهگاه امویان) گریخت و در جنگ صفین بار دیگر علیه امام حاضر شد. در پی خلافت معاویه، وی به استانداری مدینه رسید. وی بعد از كنار رفتن معاویة بن یزید در شام به عنوان خلیفه مطرح شد. (12)

وی علاقه زیادی به ناسزاگویی علیه امام علی علیه السلام داشت و تا وقتی كه استاندار مدینه بود، هر جمعه بر منبر به امام ناسزا می‌گفت. (13)

عبدالملك بن مروان

عبدالملك می‌گفت: بعد از پذیرفتن خلافت، كسی مرا به تقوا دعوت نكرد مگر آن كه گردنش را زدم. (14) و از جمله جنایت‌های وی مسلط كردن حجاج بر امور مسلمانان بود. (15)

وی نیز چون اسلاف خود بود با این تفاوت كه به طور علنی و فراگیر مسیحیان را به بهانه تخصص، بر امور مسلمانان تسلط می‌داد. از جمله، تربیت برادرش عبدالعزیز را به مردی مسیحی (آتاناس) سپرد. و از این گذر معلم مسیحی به چنان ثروتی رسید كه با قطعه‌های طلا و نقره، مانند سنگ و شن بازی می‌كرد. (16)

ولید بن عبدالملك

مسعودی می‌گوید: «او سركشی خدانشناس، و ستمگری بیدادگر بود. (17) ولید مردی فاسد، عیاش و هرزه بود، چنان كه جاحظ می‌نویسد: ولید بن عبدالملك یك روز شراب می‌خورد و روز دیگر آن را ترك می‌كرد. (18) و سعید بن جبیر توسط او شهید شد.

2 - وضعیت اجتماعی و فرهنگی توده‌ها

آن چه گفتیم تنها گوشه‌ای از تظاهرات پیشوایان رسمی مسلمین در عصر اموی است، امری كه به نوبه خود به فساد و تباهی اجتماعی در عرصه‌ای وسیع‌تر دامن می‌زد و موج‌هایی از فاسقان و فاجران در جوامع اسلامی به راه می‌انداخت.

تا آن جا كه مدینه پر از زنان آوازه خوان شد كه نقش فعالی در آموزش غنا به دختران و پسران و اشاعه فساد داشتند. (19) گویی این دو شهر بزرگ حجاز (مكه و مدینه) را برای خنیاگران ساخته بودند.

3 - اوضاع فكری و اعتقادی جامعه

به تناسب این دوره، در سایه مناظرات و احتجاج‌ها، مكتب‌هایی پدید آمد و فقهای هفتگانه در مدینه ظهور كردند كه همگی براساس مبانی اهل سنت فتوا می‌دادند. تنها دو نفر از این فقها؛ قاسم بن محمد بن ابی بكر (یار امام سجاد علیه السلام) و سعید بن مسیب (شاگرد امام علی علیه السلام) صاحب مبنای شیعی بودند كه البته در ظاهر مطابق نظر اهل سنت فتوا می‌دادند. (20) علاوه بر مساله فقه، تنوع ویژه‌ای نیز در طرح افكار گوناگون امكان بروز یافت كه می‌توان دلیل عمده آن را بی توجهی و حساسیت نداشتن خلفا برای حفظ كیان مسلمین و نیز گسترش دامنه فتوحات و همچنین ممانعت از جریان فكری سالم (شیعی) دانست. در هر صورت جبرگرایی، تشبیه گرایی، تصوف و زهد نمایی، درباریگری و... از جمله جریان‌های ناسالم این دوره بودند.

4 - اوضاع امنیتی و سیاسی

پایه حكومت اموی‌ها بر سركوب شیعیان بنا نهاده شده بود و آنان اساسا حاضر بودند هر پدیده‌ای غیر از شیعه بودن را بپذیرند، لذا در كنار فشارهای طاقت فرسایی كه به شیعیان وارد می‌كردند، با مسیحیان زندگی مسالمت آمیزی داشتند و حتی ارتباط ذلیلانه و بدهكارانه از خود نشان می‌دادند.

امام باقر علیه السلام در مورد رفتار حجاج بن یوسف كه از طرف عبدالملك مروان به حكومت رسید، می‌فرمود: «آن گاه حجاج سررسید و شیعه را با بدترین وضع می‌كشت و با كمترین سوء ظن و تهمت، آنان را دستگیر می‌كرد. حتی اگر به حجاج می‌گفتند فلانی زندیق یا كافر است «از نظر او بهتر از آن بود كه بگویند شیعه علی علیه السلام است..» (21)

امام سجاد علیه السلام در حدیثی اوضاع آن دوره را این گونه ترسیم می‌كند:

«الناس فی زماننا علی ست طبقات، اسد و ذئب و ثعلب و كلب و خنزیر و شاة، فاما الاسد فملوك الدنیا یحب كل واحد منهم ان یغلب ولا یغلب.

و اما الذئب فتجاركم یذمون ان اشتروا و یمدحون اذا باعوا و اما الثعلب فهؤلاء الذین یاكلون بادیانهم و لا یكون فی قلوبهم ما یصفون بالسنتهم و اما الكلب یهر علی الناس بلسانه و یكرمه الناس من شر لسانه و اما الخنزیر فهؤلاء المخنثون و اشباههم لا یدعون الی فاحشة الا اجابوا و اما الشاة بین الاسد و ذئب و ثعلب و كلب و خنزیر؛ (22)

مردم در زمان ما شش طبقه اند: شیر، گرگ، روباه، سگ، خوك و گوسفند.

شیر، شاهان دنیا هستند كه هر یك از آنان دوست دارد برنده باشد نه بازنده، اما گرگ تاجران شما هستند كه بد می‌گویند وقتی می‌خرند و تعریف می‌كنند وقتی می‌فروشند. روباه آن كسانی هستند كه از دین خود ارتزاق می‌كنند و در باطن خود، آنچه به زبان می‌گویند، ندارند. سگ با زبانش بر مردم حمله می‌برد و مردم از ترس زبانش به او احترام می‌كنند. خوك آن خنثی‌ها و شبیه آن‌ها هستند كه به فسادی فراخوانده نمی‌شوند مگر آن كه می‌پذیرند [مانند خنثی‌های آواز خوان و فاجر] و اما گوسفند [مردم] بین شیر و گرگ و روباه و سگ و خوك است..»

در كنار ترسیم این وضعیت، امام سجاد علیه السلام اوضاع شیعیان را به خصوص این گونه شرح می‌دهد:

«وضع ما در میان قوم خود، مانند وضعیت بنی اسرائیل در میان فرعونیان است كه پسرانشان را می‌كشتند و دخترانشان را زنده می‌گذاشتند. امروز وضع ما به اندازه‌ای سخت شده كه مردم با ناسزاگویی به بزرگ ما (امام علی علیه السلام) بر فراز منبرها به دشمنان ما نزدیك می‌شوند..» (23)

در هر صورت اوج خفقان را آن گاه می‌توان درك كرد كه به اسامی شهیدان بیگناه و فرهیخته شیعی در این دوره توجه كنیم مانند: حجر بن عدی، رشید هجری، عمر بن حمق خزاعی و...

امام در مصاف با دین ستیزان (شیوه مبارزات سیاسی و حكومتی)

از آن چه گفتیم به خوبی روشن می‌شود كه امام امكان مخالفت با نظام حكومتی را نداشت، زیرا آنان هر مانعی را كه بر سر راه حكومت می‌دیدند قلع و قمع می‌كردند و در این میان روی شیعیان و زعمای آنان حساسیتی مضاعف داشتند. لذا تنها راه مبارزه برای امام، به كار بردن شیوه‌های غیر مستقیم بود. ما تنها به نمونه‌هایی از این شیوه‌ها اشاره می‌كنیم:

1 - مبارزه منفی

محمد بن مسلم زهری از دانشمندان و فقهای معروف (از تابعین) است كه محضر ده نفر از صحابه رسول اكرم صلی الله علیه و آله را درك و بسیاری از روایات آنان را نقل كرده است. وی با طاغوت‌های زمان خود مماشات می‌كرد و مصداق علمای درباری بود. (24) امام از راه مبارزه منفی می‌كوشید وی را از همكاری با دستگاه خلافت باز دارد. لذا به طرق مختلف (غیر مستقیم، كنایه، دعا و...) او را به دوری از دربار دعوت كرد ولی چون هیچ یك در او اثر نكرد، نامه‌ای به این صورت برایش نوشت:

«خداوند ما و تو را از فتنه‌ها نگه دارد و به تو از عذاب جهنم رحم كند. تو در وضعیتی هستی كه سزاوار است هر كس تو را دید، درخواست ترحم كند. واقعا كه نعمت‌های خدا كه به تو تن سالم و عمر دراز داده، بر دوش تو سنگینی می‌كند. حجت‌های خدا كه علم قرآن داری و تو را از دین خود آگاه و فقیه گردانیده و به سنت پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله آشنا ساخته بر تو استوار گشته است و در برابر هر نعمت و هر حجتی كه به تو داده، وظیفه‌ای بر دوشت نهاده است. توجه كن فردای قیامت نزد خدا چه وضعی خواهی داشت. وقتی از تو پیرامون نعمت هایش سؤال كند كه چگونه رعایت كردی و حجت هایش كه چگونه آن‌ها را ادا كردی! گمان مبر كه خدا عذرهای تو را می‌پذیرد و بر تقصیر تو راضی می‌شود. هرگز این چنین نیست و خدا از علما عهد گرفته كه «حجت‌ها را برای مردم آشكارا بیان كنند و آن‌ها را كتمان نكنند..» بدان كمترین چیزی كه كتمان كرده و سبك‌ترین باری كه برداشته‌ای، این است كه وحشت ستمگران را به انس تبدیل كرده‌ای و با نزدیك شدن به آنان و پذیرش دعوتشان هرگاه خواستند، راه ستمگری را برایشان هموار كرده‌ای، چقدر می‌ترسم كه فردا قرین گناهت شوی و هم نشین خائنان شوی و از آنچه به خاطر كمك به ظلم ظالمان گرفته‌ای و اموالی كه به ناحق از عطایای آنان كسب كرده‌ای سؤال شوی.

چیزهایی كه حق تو نبود، وقتی به تو دادند گرفتی، به كسی نزدیك شدی كه نه حقی را به صاحبش باز گرداند و نه باطلی را رد كند. تو دوست دار دشمن خدا شدی! آیا این گونه نبود كه آن جا با نزدیك كردن تو به خود، تو را قطب آسیای ظلم، پلی برای عبور به سوی كارهای خلاف و وسیله‌ای برای رسیدن به گمراهی شان قرار داده اند؟ تو به سوی گمراهی آنان دعوت می‌كردی و رونده راه آنان بودی، به وسیله تو علما را در نظر مردم مورد شك قرار دادند و دل‌های جاهلان را با وجهه تو به سوی خود جذب كردند. نزدیك‌ترین وزرای آنان و قوی‌ترین یارانشان به قدری كه تو فساد آنان را در چشم مردم اصلاح جلوه دادی، نتوانستند مفید باشند. تو روی فساد كاری‌های آن‌ها سرپوش می‌گذاری و پای عوام و خواص را به دربارشان می‌گشایی.

چه ناچیز است آن چه به تو می‌دهند در برابر آن چه از تو می‌گیرند و چه بی ارزش است آن چه برای تو آباد می‌كنند در برابر آن چه ویران می‌كنند. پس به حال خود بیندیش كه دیگری به حال تو نیاندیشد و به حساب خود برس كه تو انسان مسؤول هستی.

اینك از هر چه داری روی گردان تا به شایستگان بپیوندی...

بسیار می‌ترسم از گروهی باشی كه خدای متعال فرموده است: نماز را ضایع كردند، به دنبال شهوت‌ها رفتند و به زودی به گمراهی خود می‌رسند.

خدا قرآن را به دوش تو نهاده و علم آن را به تو سپرده اما تو تباهش كرده‌ای، شكر خدایی را كه ما را از آن بلاهایی كه تو را بدان گرفتار كرده است در امان داشت. والسلام..» (25)

2 - دفاع علمی

با وجود اختناق شدید، امام در حد امكان در برابر انحرافات و تحریفات به طور علمی دفاع می‌كرد. از عمده‌ترین این انحرافات می‌توان تلاش برای سلب مشروعیت از حكومت علوی، مشروعیت بخشی به حكومت خلفا از طریق شیوع دادن افكار جبرگرایانه و... را نام برد كه در این بخش به نمونه‌هایی از دفاع امام از كیان دین در ه ر یك از موارد فوق می‌پردازیم.

تخریب شخصیت امام علی علیه السلام و امامت معصومان

امام زین العابدین علیه السلام برای خنثی كردن فعالیت‌های فقیهان و راویان درباری پیرامون تخریب چهره امام علی علیه السلام تلاش زیادی به خرج می‌داد كه حجم وسیع روایات وی پیرامون امام علی علیه السلام گویای این حقیقت است از جمله:

به نقل از رسول خدا می‌فرمود: «قال الله عز و جل: علی بن ابی طالب حجتی علی خلقی و نوری فی بلادی و امینی علی علمی؛ (26)

خداوند فرمود: علی بن ابی طالب حجت من بر مخلوق و نور هدایت من در زمین و امین علم من است..»

به نقل از امام حسین علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمود:

«خلقت انا و علی من نور واحد؛ (27) من و علی از یك نور آفریده شدیم..»

به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرمود:

«یا علی اول ما یسال عنه العبد بعد موته شهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و انك ولی المؤمنین بما جعله الله و جعلته لك فمن اقر بذلك و كان یعتقده صار الی النعیم؛ (28)

ای علی! اول چیزی كه بنده بعد از مرگش از آن سؤال می‌شود شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله و اینكه تو ولی مؤمنین هستی - به واسطه اینكه خداوند آن را برای تو قرار داده است - می‌باشد. پس هر كس به آن اقرار كند و بدان اعتقاد داشته باشد به سوی نعمت‌های اخروی خواهد رفت..»

«ان افضل البقاع ما یكون بین الركن و المقام و لو ان رجلا عمر ما عمر نوح فی قومه الف سنة الا خمسین عاما یصوم النهار و یقوم اللیل فی ذلك الموضع ثم لقی الله بغیر ولایتنا لم ینفعه ذلك شیئا؛ (29)

بالاترین سرزمین‌ها ما بین ركن و مقام است. اگر مردی به اندازه عمر نوح در میان قومش یعنی نهصد و پنجاه سال عمر كند و تمام این مدت روزها روزه بگیرد و شب‌ها را در آن محل به نماز و قیام بگذراند سپس بدون ولایت ما خدا را ملاقات كند، هیچ سودی به حال او نخواهد داشت..»

امام پیرامون آیه «و لایزالون مختلفین الا من رحم ربك.» ؛ «پیوسته در حال اختلافند مگر آن‌ها كه مشمول رحمت پروردگار باشند» فرمود: مقصود از مردم مورد رحمت، دوستان ما از اهل ایمان هستند كه خداوند ایشان را از طینت پاك آفریده است. آیا قول ابراهیم را نشنیدی كه گفت: «پروردگارا این شهر (مكه) را مركز امن قرار ده و اهل آن را كه ایمان به خداوند دارند از ثمرات، روزی عنایت كن..» مراد ابراهیم از این اشخاص، ما و دوستان و پیروان وصی او هستند..» (30)

شیوع جبرگرایی (مشروعیت بخش حكومت خلفا)

آن گاه كه از معاویه پرسیدند چرا یزید را به جانشینی خود انتخاب كرده ای؟ گفت: خلافت یزید قضای الهی بود و مردم در این موضوع حقی ندارند. (31) همین مبنا را ابن زیاد پیرامون وقایع كربلا به كار برد كه امام به دفاع از حق پرداخت و فرمود: «برادری داشتم به نام علی كه مردم او را كشتند» (32) و فرمود: «پدرم را مردم كشتند (نه خدا) ..» (33)

امام در روایتی دیگر پیرامون این مبنا فرمود: «قدر و عمل به منزله روح و جسم هستند..» سپس فرمود: «آگاه باشید كه ظالم‌ترین مردم كسی است كه ظلم ظالم را عدل تلقی كند و عدل هدایت یافته را ظلم بداند..» (34)

3 - دعا (بسترسازی اخلاقی - اعتقادی)

سومین شكل و قالبی كه امام برای مبارزه با انحراف‌های سیاسی و حكومتی برگزید، استفاده از دعا به عنوان ابزاری ابتكاری جهت روشن كردن قلوب مردم و روشنگری علیه انحرافات معمول بود. دعاهای صحیفه سجادیه آكنده از این نوع مبارزه است. نمونه‌هایی را می‌خوانیم:

دعای چهل و هشتم

«اللهم ان هذا المقام لخلفائك و اصفیائك و مواضع امنائك فی الدرجة الرفیعة التی اختصصتهم بها قدابتزوها و انت المقدر لذلك لا یغالب امرك و لا یجاور المحتوم من تدبیرك... اللهم العن اعداءهم من الاولین و الاخرین و من رضی بفعالهم و اشیاعهم و اتباعهم..»

در این دعا روی حقایق زیر تاكید شده است:

- مقام خلافت مخصوص برگزیدگان الهی است.

- مقام خلافت غصب شده است.

- امامان شاهد بدعت‌ها، غفلت‌ها، تحریف‌ها از دین هستند.

- سنت پیامبر ترك شده است.

غاصبان شایسته لعن هستند و عنوان دشمن دارند.

- افراد راضی، پیرو و تابعین غاصبان نیز در جرم غاصبان شریك هستند.

- باید انتظار گشایش و سپرده شدن امور به دست امامان بر حق را كشید.

دعای چهل و هفتم (عرفه)

«رب صل علی اطائب اهل بیته الذین اخترتهم لامرك و جعلتهم خزنة علمك و حفظة دینك و خلفائك فی ارضك و حججك علی عبادك و طهرتهم من الرجس و الدنس تطهیرا بارادتك و جعلتهم الوسیلة الیك و المسلك الی جنتك... اللهم انك ایدت دینك فی كل اوان بامام اقمته علما لعبادك و منارا فی بلادك بعد ان وصلت حبله بحبلك و جعلته الذریعة الی رضوانك و افترضت طاعته و حذرت معصیته و امرت بامتثال اوامره....» (35)

تاكیدات این دعا چنین است:

- امامان پاكیزگان اهل بیت اند.

- امامان برای امر خدا (هدایت مردم) برگزیده شده اند.

- شاخصه‌های برتری امامان عبارتند از: علم خدادای، حافظ دین بودن، جانشینی خدا، حجت خدا بر مردم بودن، طهارت الهی از پلیدی‌ها، وسیله الهی برای رسیدن به خدا و بهشت بودن و...

- اطاعت از فرامین امامان واجب و معصیت آنان حرام است؛ نه اطاعت طاغوت ها.

4 - استفاده از ظرفیت‌های امامت (معجزه)

امام هنگام وقوف در عرفات از زهری پرسید: تعداد مردم در عرفات را چه اندازه تخمین می‌زنی؟ زهری گفت: چهار هزار نفر كه به قصد حج آمده اند و اموال خود را در راه او نثار می‌كنند و با ناله او را می‌خوانند. امام فرمود:‌ای زهری! ما اكثر الضجیج و ما اقل الحجیج؛ چه بسیار است ناله كننده و چه اندك است حج كننده..»

زهری شگفت زده شد و پرسید: این همه جمعیت كم است!

امام او را به خود نزدیك ساخت و دست مبارك به صورت زهری كشید و فرمود نگاه كن!

زهری همه را به جز اندكی به شكل میمون‌ها دید. حضرت بار دیگر دست به صورت او كشید و این بار آن‌ها را به شكل خوك دید. بار سوم به صورت چهارپایان. او به امام گفت: پدر و مادرم فدایت! معجزاتت مرا مدهوش كرد و كارهای شگفت انگیزت حیرانم ساخت.

امام فرمود:‌ای زهری! از تمام این گروه فراوان، تنها چند نفر حاجی هستند. هر كسی دوستان ما را دوست بدارد و از دشمنان ما دوری كند و خود را وادار به پیروی ما نماید، سپس در موقف حج حاضر شود، و امانت‌های ما را كه خداوند به او سپرده است به حجرالاسود تسلیم كند و به پیمان‌های ما كه بر او لازم شده و فادار باشد، حج كننده واقعی است....‌ای زهری! پدرم از جدم رسول خدا نقل كرد: منافقان كه نسبت به آل محمد و علی و دوستانشان دشمنی دارند اهل حج نیستند بلكه حاجی واقعی، دشمن مخالفان این خاندان است.

آنان كه مومن و دوستدار ما هستند و با بدخواهان ما دشمن اند، مسافت سیرنورشان در صحرای محشر بستگی به اندازه دوستی شان باما دارد... اهل مشحر از كافر و مسلمان می‌فهمند كه آن‌ها اهل ولایتند و ما و دوستانمان را دوست دارند و از دشمنان ما بیزارند. آن گاه ندا می‌رسد و به هر یك از دوستان ما گفته می‌شود:‌ای ولی خدا در این صحرای محشر نگاه كن و هر كسی را كه در دنیا به تو احسان كرده یا اندوهی را از تو برطرف ساخته یا هنگام بیچارگی به یاریت شتافته و دشمنت را از تو باز داشته و در داد و ستدی به تو نیكی كرده، از او شفاعت كن...

هم اكنون گویی شیعیانمان را می‌بینم كه در قیامت مانند بازهای شكاری كسانی را كه در دنیا به آنان نیكی كرده اند مانند دانه برمی چینند و از سختی‌های صحرای رستاخیز نجات می‌دهند. (36)

5 - استفاده از واسطه‌های ابلاغ

شرایط حساس سیاسی و امنیتی و خفقان حاكم اجازه فعالیت سیاسی و مبارزاتی مستقیم را به امام نمی‌داد. لذا امام علاوه بر روش‌های فوق از شیوه‌ای دیگر هم سود می‌برد و آن به كار بردن واسطه‌ها برای رساندن پیام دین و بازداشتن جامعه از انحراف‌ها بود. اولین نمونه این گروه زینب كبری علیها السلام است كه این وظیفه را از كربلا به دوش گرفت (37) و نمونه‌های دیگر شاگردان آن حضرت مانند سعید بن مسیب و... هستند.

6 - نامه نگاری‌ها

از دیگر شیوه‌های امام متناسب با موقعیت آن عصر، استفاده از مكتوبات و نامه نگاری‌ها بود. از آن جمله است نامه‌ای به یارانش كه آنان را در این نامه از انحراف‌ها و لغزش به سوی حكومت طاغوت باز می‌دارد. نامه چنین است:

«بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از كید ستمكاران و ظلم حسودان و جباران حفظ فرماید.‌ای مومنان! طاغوت‌ها و پیروانشان شما را نفریبند. آنان كه نسبت به دنیا و زخارف پست و علف خشك و نابود شونده آن فریفته شده اند و... این همه پیش آمدها كه روزانه بر شما وارد می‌شود از تیرگی‌های فتنه‌ها و بدعت‌های تازه و روش‌های خلاف حق و ناگواری‌های زمان و ترس از حاكمان و وسوسه شیطان، دل‌ها را از توجه باز می‌دارد و از هدایت و شناخت اهل حق غافل می‌سازد مگر اندكی از آنان را كه خداوند آن‌ها را حفظ كند.... تا می‌توانید برای نعمت‌های آخرت بكوشید و مرگ را در نظر بگیرید و زندگی با ظالمان را دشمن بدارید و به دنیا با دیده تیزبین نگاه كنید و نسبت به فتنه‌های نورس و بدعت‌های گمراهی و ستم پادشاهان ستمكار بینا باشید...

فرمان خدا و اطاعت از كسی كه خدا اطاعتش را واجب كرده است بر همه امور مقدم دارید و كارهایی كه به شما پیشنهاد می‌شود، همچون فرمانبری سركشان و فریفته شدن به شكوفایی دنیا را بر فرمان و عبادت خدا و اطاعت اولوالامر خود مقدم ندارید... از همنشینی گنهكاران و یاری ستمگران و گفت وگو با فاسقان بپرهیزید و از فتنه آن‌ها بر حذر باشید و از محیط آن‌ها دور شوید و بدانید هر كس با اولیای خدا مخالفت كند و دینی غیر دین خدا بگیرد و دركار خود در برابر فرمان ولی خدا خودسری كند، در آتشی قرار می‌گیرد كه شعله می‌كشد و جسدهایی را می‌خورد. روح از چنین افراد رخت بربسته و بدبختی بر آنان چیره شده است..» (38)

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

 

1) مروج الذهب، مسعودی، ج 5، ص 74، 76 تا 78.

2) البیان و التبیین، ج 2، ص 216.

3) تاریخ الرسل و الملوك، طبری، ج 2، ص 207.

4) مقدمه ابن خلدون، ص 177.

5) طبقات ابن سعد، ج 5، ص 2؛ تاریخ رسل و ملوك، ج 2، ص 204.

6) العقد الفرید، ج 3، ص 237.

7) همان، ج 7، ص 238.

8) التاج فی اخلاق الملوك، ص 154.

9) اغانی، ج 13، ص 160، 165.

10) اغانی، ج 13، ص 160، 165.

11) التاج فی اخلاق الملوك، ص 151.

12) تاریخ ابن اثیر، ج 3، ص 327؛ تاریخ یعقوبی، ج 3، ص 3.

13) تحلیلی از... ج 2، ص 614.

14) تاریخ خلفا، سیوطی، ص 219.

15) توهین به پیامبر صلی الله علیه و آله، قتل و خونریزی، دشمنی با اهل بیت، خراب كردن كعبه و... بخشی از جنایات اوست.

16) تاریخ الرسل و الملوك، طبری، ج 2، ص 228.

17) مروج الذهب، ج 3، ص 96.

18) التاج فی اخلاق الملوك، ص 151.

19) الشعر و الغنا فی المدینة و المكة، ص 250.

20) تاریخ شیعه، دكتر محمد باقر حجتی، ص 86.

21) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3، ص 15.

22) الخصال، صدوق، ج 1، ص 339.

23) سیره پیشوایان، ص 260.

24) الكنی و الالقاب، ج 2، ص 301.

25) تحف العقول، ص 274 تا 277.

26) تحلیلی از زندگانی امام سجاد، باقر شریف قرشی، ج 2، ص 23 به نقل از السلسلات.

27) خصال صدوق، ص 31.

28) تحلیلی از زندگانی امام سجاد، ص 24 به نقل از امام زین العابدین، مقدم، ص 283.

29) همان، ص 189.

30) تفسیر برهان، ج 1، ص 493.

31) الامامة و السیاسة، ج 1، ص 205.

32) اللهوف، ص 94.

33) احتجاج، طبرسی، ص 311.

34) التوحید، صدوق، صص 366 و 367.

35) دعای بیستم و چهل و نهم و چهاردهم نیز دارای چنین هدفی هستند.

36) تفسیر امام عسكری، ص 256، در حاشیه كنز العرفان.

37) كمال الدین، صدوق، ص 275؛ غیبت، طوسی، ص 148.

38) مرآة العقول، ج 4، ص 235؛ تحف العقول، ص 67.

472 دفعه
(0 رای‌ها)