عوامل قیام امام حسین‌ علیه‌ السلام در زیارت ناحیه

با مطالعة تاریخ و نقل سینه به سینة آن باید وقایع حتمی و عبرت‏آموز گذشته را زنده نگه داریم؛ چون این تاریخ است که به ما سند و اعتبار می‏بخشد؛ اما با این حال، همیشه نمی‏توان به کتب تاریخی در دسترس تکیه کرد؛ زیرا در بین کتب تاریخ، مطالبی وجود دارد که گاهی از طرف نویسنده در آن دخل و تصرفاتی صورت گرفته است، پس اگر بخواهیم اصل واقعه را بفهمیم، باید به افرادی مراجعه کنیم که در صداقت و امانتداریشان شکی نداشته باشیم و ایشان کسانی نیستند؛ جز حضرات معصومین. علیهم‌السلام بنابراین، جهت کشف اصل هر واقعة تاریخی باید به منابع حدیثی مراجعه کنیم.

«زیارت ناحیه مقدسه» نیز یکی از زیاراتی است که می‏تواند به عنوان بهترین منبع در جهت شناخت وقایع عاشورا و کم و کیف آن محسوب شود؛ زیرا حضرت حجت بن الحسن‌علیه‌السلام در این زیارتنامه به کیفیت جنگ و شهادت جد بزرگوارش، امام حسین‌علیه‌السلام و حتی چگونگی خبردار شدن زنان و فرزندان از شهادت امام و عکس العمل ایشان اشاراتی دارند.

علاوه بر این، حضرت به ادله و علل قیام سید الشهدا‌علیه‌السلام و خروج ایشان علیه حاکم وقت نیز اشاراتی دارند که لازم است انسان به این ادلة ترسیم شده از ناحیة امام عصر‌علیه‌السلام آشنا شود تا هم ارزش و اهمیت این زیارتنامه و مضامین عالی آن را بشناسد و هم با توجه به آن، دلایلی محکم و یقینی بر قیام امام حسین‌علیه‌السلام اقامه کند.

آشنایی اجمالی با زیارت ناحیه مقدسه

زیارت ناحیة مقدسه، یکی از زیارات مشهور امام حسین‌علیه‌السلام است که در روز عاشورا و غیر آن خوانده می‏شود و از زیارات مطلقه است. این زیارت، آموزه‏هایی از عشق، معرفت، سوز، حماسه و توسل زائر به شمار می‏رود که در عین مرثیه بودنش، مسئولیت‏آفرین و حرکت‏ساز است. این زیارت از ناحیة امام زمان‌علیه‌السلام صادر شده است و صحنة کربلا و حادثه بزرگ عاشورا را به زیباترین وجه در مقابل چشمان اشکبار و قلب داغدار زائر مجسم می‏نماید و او را در متن واقعة عاشورا قرار می‏دهد.

نگاهی اجمالی به عوامل قیام امام حسین‌علیه‌السلام از دریچة زیارت ناحیه

امام زمان‌علیه‌السلام در بخشی از این زیارت به بررسی علل و عوامل قیام حضرت ابا عبدالله‌علیه‌السلام اشاره دارد که موضوع مورد بحث این مقاله است. حضرت در این بخش می‏فرمایند:

«حَتَّى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ بَاعَهُ وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَی أَتْبَاعَهُ وَ أَنْتَ فِی حَرَمِ جَدِّكَ قَاطِنٌ وَ لِلظَّالِمِینَ مُبَاینٌ جَلِیسُ الْبَیتِ وَ الْمِحْرَابِ مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ تُنْكِرُ الْمُنْكَرَ بِقَلْبِكَ وَ لِسَانِكَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِكَ وَ إِمْكَانِكَ ثُمَّ اقْتَضَاكَ الْعِلْمُ لِلْإِنْكَارِ وَ لَزِمَكَ أَنْ تُجَاهِدَ الْفُجَّارَ فَسِرْتَ فِی أَوْلَادِكَ وَ أَهَالِیكَ وَ شِیعَتِكَ وَ مَوَالِیكَ وَ صَدَعْتَ بِالْحَقِّ وَ الْبَینَةِ وَ دَعَوْتَ إِلَى اللَّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَمَرْتَ بِإِقَامَةِ الْحُدُودِ وَ الطَّاعَةِ لِلْمَعْبُودِ وَ نَهَیتَ عَنِ الْخَبَائِثِ وَ الطُّغْیانِ وَ وَاجَهُوكَ بِالظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ فَجَاهَدْتَهُمْ بَعْدَ الْإِیعَازِ لَهُمْ وَ تَأْكِیدِ الْحُجَّةِ عَلَیهِمْ...؛ (1) تا آن زمان که ستم دست تعدی دراز کرد و ظلم و بیداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهی پیروان خویش را فرا خواند، در حالی که تو در حرم جدت سکنا گزیده بودی و از ستم پیشگان دوری فرموده، همدم محراب و خانه گشته و از لذّتها و شهوتها بریده بودی و به مقدار توانایی و امکانات خویش با قلب و زبان به انکار منکرات و رد ناپسندها پرداخته بودی، پس در آن زمان بود که آگاهیت به شرایط موجود و تکالیف الهی موجب انکار عمل گردید و بر تو لازم شد که با فاجران و بد کاران به جهاد برخیزی پس همراه با فرزندان و خویشان و پیروان دوستدارانت حرکت کردی و از حقیقت و برهانهای الهی آشکارا سخن گفتی و با حکمت و اندرز نیکو مردم را به سوی خدا دعوت کردی و به برپایی حدود الهی و فرمانبری از پروردگار فرمان دادی و از پلیدیها و سرکشی باز داشتی؛ اما آنان با ستم و تجاوز و دشمنی به مقابله با تو پرداختند پس تو نیز به دنبال ترساندن آنان از عذابهای الهی و تاکید بر حجت خداوندی با ایشان به مبارزة پرداختی... .»

از عبارات و فقرات نورانی آن چنین بر می‏آید که مهم‏ترین دلیل قیام سید الشهدا‌علیه‌السلام ظلم و فسادی بود که بعد از رحلت رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله خود را برملا کرد. به این معنا که در زمان پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ظلم و فساد به صورت علنی نبود؛ ولی در زمان اهل‏بیت‌علیهم‌السلام خصوصاً از همان اوایل خلافت خلفای سه‏گانه پرده از چهرة خود برداشت و علنی شد و در زمان امام حسین‌علیه‌السلام کاملاً در مقابل حضرت جبهه‏گیری کرد و افرادی که در نهان و مخفیانه با امام مخالف بودند، پرده از نفاق خود برداشته و آشکارا به مخالفت پرداختند. به همین دلیل امام زمان‌علیه‌السلام می‏فرماید: «وَ اَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَی أَتْبَاعَهُ؛ و ظلم و بیداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهی پیروان خویش را فرا خواند.»

بنابراین، باید مهم‏ترین عامل را ظلم دانسته و آن را کالبد شکافی کنیم که در ادامۀ این مقاله به این مهم خواهیم پرداخت. البته قدر متیقن این است که چنین کالبد شکافی مهمی باید از زمان رحلت رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله صورت بگیرد؛ چرا که علل مخالفت با امام حسین‌علیه‌السلام ریشه در جریان بعد از رحلت پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله دارد.

در این قسمت از مقاله به کلمات نورانی امام زمان‌علیه‌السلام در زیارت ناحیة مقدسه در مورد عوامل قیام حضرت سید الشهدا‌علیه‌السلام می‏پردازیم که در حقیقت موضوع اصلی این مقاله است.

ترسیم طرح کلی بیانات امام زمان‌علیه‌السلام در این زیارت

امام زمان‌علیه‌السلام در زیارت ناحیه می‏فرماید: «حَتَّى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ بَاعَهُ وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَی أَتْبَاعَهُ وَ أَنْتَ فِی حَرَمِ جَدِّكَ قَاطِنٌ وَ لِلظَّالِمِینَ مُبَاینٌ جَلِیسُ الْبَیتِ وَ الْمِحْرَابِ مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ تُنْكِرُ الْمُنْكَرَ بِقَلْبِكَ وَ لِسَانِكَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِكَ وَ إِمْكَانِكَ» امام زمان‌علیه‌السلام مراحل قیام امام حسین‌علیه‌السلام را در این قسمت از زیارت به سه مرحلة مهم تقسیم کرده‏اند که هر کدام از این سه مرحله توضیحاتی را می‏طلبد. آن سه مرحله به این شرح است:

مرحلة اول: مرحلة تعدی و گسترش ظلم است که امام زمان‌علیه‌السلام آن را در دو جملة متفاوت بیان فرمودند:

1. ظلم و ستم، دست تعدی را دراز کرد و از چهرة خود پرده برداشت و علنی شد.

2. گمراهی، طرفداران خود را فرا خواند.

مرحلة دوم: عکس العمل امام حسین‌علیه‌السلام در مقابل یزید.

مرحلة سوم: خروج امام حسین‌علیه‌السلام از مدینه همراه با خانواده.

مرحلة اول: ویژگیهای حاکم، رعیت و جامعه در زمان یزید

با توجه به اینکه حضرت سید الشهدا‌علیه‌السلام چند سالی را در زمان حکومت معاویه گذراندند، سؤالی که مطرح می‏شود این است که چرا امام حسین‌علیه‌السلام در زمان معاویه حرکتی از خود نشان ندادند؛ ولی در زمان یزید دست به قیام زدند؟

همان‏گونه که امام زمان‌علیه‌السلام در زیارت ناحیة مقدسه می‏فرمایند: «حَتَّى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ بَاعَهُ وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَی أَتْبَاعَهُ؛ تا آن زمان که ستم، دست تعدی دراز کرد و ظلم و بیداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهی پیروان خویش را فرا خواند.»؛ یعنی ظلم و ستم از حالت نفاق و پشت پرده بیرون آمد و خود را علنی کرد و به طور صریح و آشکار در برابر حق جبهه‏گیری نمود و در حد توان خود حق را کمرنگ و یا آن را نادیده گرفت.

البته به یقین در زمان معاویه جو حاکم بر جامعه مانند زمان حکومت یزید نبود؛ زیرا هر چند معاویه با اسلام و اهل‏بیت‌علیهم‌السلام مخالف بود؛ ولی در ظاهر مسائل شرعی را مراعات می‏کرد و در برخوردها و اعمال خود ظاهراً با اسلام موافق بود، هر چند می‏دانیم که در پشت پرده چه جنایتها و ظلمهایی علیه دین انجام داد؛ اما مسئلة ظلم و تعدی در جامعه به صورت علنی از زمان یزید بن معاویه مطرح شد و جوّ حاکم بر جامعه و مردم و ویژگیهای شخصیتی یزید به گونه‏ای بود که ناگزیر به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:

1. ویژگیهای شخصیتی یزید

زمانی که یزید بن معاویه به خلافت رسید، حضرت سیدالشهدا‌علیه‌السلام جملة معروف استرجاع را بر زبان جاری ساخت و این گونه فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ‏ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیتِ‏ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یزِیدَ؛ ما همگی از خداییم و به سوی خدا برمی‏گردیم، (با آمدن یزید) با اسلام باید خداحافظی کرد؛ چون که اسلام به مصیبتی همچون خلافت یزید مبتلا گشته است.» که نشان‏دهندة این است که اگر یزید خلیفه شود، دیگر اسلام باقی نمی‏ماند.

البته این تفکر فقط تفکر و عقیدة حضرت سید الشهدا‌علیه‌السلام نبود؛ یعنی این‌گونه نبوده و نیست که فقط اهل‏بیت‌علیهم‌السلام و شیعیان آنان به بی‏کفایتی و پلیدی یزید بن معاویه پرداخته باشند؛ بلکه مورخین اهل سنت نیز به این مسئله اذعان و اعتراف دارند.

از جمله «مسعودی» تاریخ نگار معروف اهل سنت، می‏نویسد: «و سِیرُه سیرة فرعون بل کان فرعون اعدل منه فی رعیته؛ (2) سیرة یزید همان روش فرعون بود؛ بلکه باید گفت: فرعون در میان مردم بیش از یزید به عدالت رفتار می‏کرد.»

در تأیید کلام مسعودی به این قضیه نیز اشاره می‏شود که وقتی گروهی از مردم مدینه به سرپرستی «عبدالله بن حنظلة غسیل الملائکة» برای آگاهی از افکار، عقاید و اعمال یزید به شام سفر کرده و برگشتند، عباراتی را در معرفی یزید گفته‏اند که از عمق فاجعه‏ای که مسلمین گرفتار آن شده بودند، حکایت می‏کند و آن عبارات در بسیاری از کتب تاریخی شیعه و سنی وارد شده و تمام آنها این مطالب را تأیید کرده‏اند.

«ابن اثیر» در کتاب تاریخ خود نقل می‏کند که: همراهیان عبدالله بن حنظله بعد از بازگشت از سفر شام و ملاقات با یزید در توصیف وضعیت او چنین گفته‏اند: «قدمنا من عند رجل لیس له دین یشرب الخمر و یضرب بالطنابیر و یعزف عنده القیان و یلعب بالکلاب و یسمر عنده الحراب و هم اللصوص؛ (3) ما از نزد مردی آمدیم که دین ندارد، شراب می‏نوشد، طنبور می‏نوازد، نوازندگان نزد وی به لهو و لعب مشغولند، با سگها بازی می‏کند و با جمعی از دزدان شب‏نشینی دارد.»

دیگری گفت: به خدا سوگند! وی شراب می‏نوشد و به گونه‏ای مست می‏شود که نماز را نیز ترک می‏کند.

«ابن جوزی» دانشمند معروف اهل سنت، از قول عبدالله بن حنظله نقل می‏کند که گفت: «والله ما خرجنا علی یزید حتی خفنا ان نرمی بالحجارة من السماء انه رجل ینکح الامهات و البنات و الاخوات و یشرب الخمر و یدع الصلوة؛ (4) به خدا سوگند! ما در حالی از نزد یزید بیرون آمدیم که خوف آن داشتیم تا بر اثر گناهان فراوان وی از آسمان سنگ بر سر ما ببارد، او مردی است که با مادران و دختران و خواهران خود نیز زنا می‏کند، شراب می‏نوشد و نماز نمی‏خواند.»

میگساری علنی، سرودن اشعار در حال مستی و دهن کجی به ارزشها و اعتقادات مسلمانان در آن حالت از صفحات تاریک زندگی یزید است.

2. تحریف دین و مکتب

تحریف یک مکتب بدترین خطر برای آن مکتب است و بدترین نوع تحریف این است که افرادی که خود را رهبران و سیاستمداران آن مکتب می‏دانند، خود بر خلاف احکام و دستورات آن عمل کنند و در عین حال اعمال و رفتار خود را مطابق با تعالیم و قوانین آن مکتب بدانند.

این خطر بزرگ در زمان امام حسین‌علیه‌السلام توسط دستگاه اموی به بدترین وجه اسلام را تهدید می‏کرد. اگر امام‌علیه‌السلام قیام نمی‏کرد و به افشاگری دست نمی‏زد، دیری نمی‏پایید که از اسلام چیزی جز نام آن باقی نمی‏ماند. اینجاست که حضرت آیة استرجاع را بر زبان جاری نمود.

به هر صورت تحریف اسلام ناب محمدی‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، وارونه ساختن دین و ساختن پوسته‏ای از دین که محتوای حقیقی نداشته باشد، از برنامه‏هایی بود که در عصر امام حسین‌علیه‌السلام به اوج خود رسید. مردم کم کم دین حقیقی را از دست داده و با ایده و اعتقادات جدیدی که ساختة یزید و یزیدیان بود، زندگی می‏کردند و آن باورهایی را که از کلام اهل‏بیت‌علیهم‌السلام نسبت به اعمال عبادی خود آموخته بودند، از دست دادند و به طور کلی ارزشها به ضد ارزش و ضد ارزشها به ارزشها تبدیل شد، تا حدی که در شهر مدینه و کنار تربت پاک و قبر نورانی رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ارزش؛ عظمت و احترام زنان آوازه خوان و رقاصه به نهایت از مؤمنین و متقین بیشتر شده بود. شراب‏خوری دوباره علنی شد و چون یزید که حاکم وقت بود، خود مردی عیاش و خوش‏گذران بود، به مردم زمان خود برای عیاشی آزادی بیشتری داده بود، به حدی که عمال او در کنار تربت پاک رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مجالس و محافل عیش و نوش با حضور زنان و دختران آوازه خوان برگزار می‏کردند. (5)

اگر در زمان معاویه نماز جمعه را در چهارشنبه خواندند، حداقل پایبند به نماز جماعت و جمعه بودند و می‏خواندند؛ اما در زمان یزید که دیگر کسی حرفی از نماز به میان نمی‏آورد و مؤمنان و دینداران نمی‏توانستند دین و دیانت خود را اظهار کنند؛ چرا که مورد تمسخر اطرافیان حکومت واقع می‏شدند.

3. دگرگونی ارزشهای مکتبی

در اینجا به فلسفة فرمایش امام زمان‌علیه‌السلام در زیارت ناحیه مقدسه پی می‏بریم که فرمود: «وَ اَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ؛ ظلم و ستم پرده از چهرة خود برداشت.»

مفهوم کلام این است که هر کس مخالف اسلام، قوانین و معتقدات مسلمانان بود و نمی‏توانست آن را اظهار کند و یا مخالف اهل‏بیت‌علیهم‌السلام بود و می‏ترسید که آن مخالفت را علنی کند، با رفتار و اعمال یزید تمام این افراد جسور شده، به راحتی در برابر امام حسین‌علیه‌السلام، اسلام، مکتب و قرآن قد علم کرده و به مخالفت پرداختند و تمام کینه‏هایی را که نسبت به اسلام و اهل‏بیت‌علیهم‌السلام در دل داشتند، نمایان کردند.

در هر صورت مکتب اسلام و ارزشهای مکتبی در زمان خلافت یزید بسیار کمرنگ شد و تا سر حد فراموشی پیش رفت. تا قبل از زمان یزید مردم برای حل مشکل روحی، معنوی و یا مشکلات مادی خود به مسجد یا خانة امام‌علیه‌السلام می‏آمدند و حتی برای رفع خستگی خود و کسب نشاط و شادمانی به طرف مسجد می‏رفتند و با خواندن نماز مسائل خود را حل و فصل می‏کردند؛ اما در زمان یزید مردم مسجد را کنار زده و به مجالس و محافل رقاصی و عیاشی می‏رفتند تا روحیه بگیرند.

تا قبل از یزید، گناه، معصیت، شراب‏خوری و اعمال منافی با عفت مخفیانه صورت می‏گرفت و افراد اعمال خلاف شرع خود را از دیگران مخفی می‏کردند؛ اما در زمان خلافت یزید تمام اعمال قبیح علنی شد و دوباره مانند دورة جاهلیت، نمود پیدا کرد که امام حسین‌علیه‌السلام در مسیر خود از مدینه تا کربلا بارها به این نکته اشاره فرمودند.

از جمله در مسیر کربلا با «فرزدق» روبه‏رو شدند و بعد از مدتی گفتگو که بین ایشان رد و بدل شد، امام‌علیه‌السلام به او فرمود: «یا فَرَزدَقُ! أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّیطَانِ وَ تَرَکُوا طَاعَةِ الرَّحْمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ فِی الأَرضِ وَ اَبطَلُوا الحُدُودَ وَ شَرَبُوا الخُمُورَ وَ استَأثَرُوا فِی اَموَالِ الفُقَرَاءِ وَ المَسَاکِینَ وَ اَنَا اَولَی مِن مَن قَامَ بِنَصرِهِ دِینِ اللهِ وَ اِعزَازَ شَرعِهِ وَ الجِهَادَ فِی سَبِیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِی العُلیا؛ (6) ای فرزدق! این گروه مطیع شیطان شده و اطاعت خدا را رها کردند، در زمین فساد ایجاد کرده و احکام الهی را باطل دانسته و مشروب می‏نوشند و در بیت المال مسلمین و اموال فقرا و مساکین دستبرد زده‏اند. بر من است که به یاری دین خدا شتافته و آن را عزیز گردانم و در راه او جهاد کنم تا تنها کلمة الله بر عالم حاکم باشد.»

و در جای دیگر می‏فرماید: «اَیهَا النَّاسُ! أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قَدْ قَالَ فِی حَیاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ یعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یغَیرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ؛ (7) ای مردم! رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: هر کس حاکم ظالمی را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان خدا را می‏شکند و مخالف سنتهای الهی در بین بندگان خدا حکم می‏کند؛ ولی با قول یا فعل خود او را از این کار باز ندارد، بر خداوند است که او را وارد جهنم کند.»

همچنین در نامه‏ای که به برادرشان محمد حنفیه نگاشته‏اند، چنین فرمودند: «أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ‌علیهما‌السلام...؛ (8) من برای خوشگذرانی، تفریح و یا ظلم و فساد خروج نکردم؛ بلکه هدفم این بود که امت جدم را اصلاح نموده، امر به معروف و نهی از منکر کنم و همانند جدم رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و پدرم امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام عمل نمایم.»

امام‌علیه‌السلام آنقدر دغدغة دین پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را دارد که تنها دلیل خروج خود علیه یزید را اصلاح امت پیامبر و احیای سنتهای فراموش شده‏ای مانند امر به معروف و نهی از منکر برشمرده و احیای دین اصلی و حقیقی به جای دین تحریف شدة بنی‏امیه‏ای را وظیفة خود می‏داند.

4. تصمیم به قتل امام حسین‌علیه‌السلام

در زمان خلافت یزید، مردم سفارشات پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در مورد اهل‏بیت‌علیهم‌السلام را فراموش کرده و توصیه‏های رسول خدا را از یاد بردند و در کنار تربت پاک پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به فرزندش نیز رحم نکردند و او را از دشمنان خود و کسانی که سلب آسایش می‏کنند قلمداد کرده و به قتل او اقدام کردند.

لذا امام حسین‌علیه‌السلام در آن شبی که از مدینه بیرون آمدند، کنار قبر پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله رفته، چنین عرض کردند:

«فَاشْهَدْ عَلَیهِمْ یا نَبِی اللَّهِ إِنَّهُمْ قَدْ خَذَلُونِی وَ ضَیعُونِی وَ لَمْ یحْفَظُونِی وَ هَذِهِ شَكْوَای إِلَیكَ حَتَّى أَلْقَاكَ؛ (9) ای نبی خدا! شاهد باش که این مردم مرا خوار کرده و حق مرا ضایع کردند و احترام مرا حفظ نکردند.‌ای رسول خدا! این شکایت من به تو از این مردم است تا روزی که تو را ملاقات کنم.»

همچنین زمانی که امام‌علیه‌السلام در مکه بودند، «عبدالله بن عباس» نزد ایشان آمد و مطالبی را از روی خیرخواهی به امام عرض کرد؛ اما امام‌علیه‌السلام به او فرمود: «هَیهَاتَ هَیهَاتَ یا بْنَ عَبَّاسِ! اِنَّ الْقَومَ لَنْ یتْرُکُونِی وَ اِنَّهُمْ یطْلُبُونَنِی أَینَ کُنتُ حَتَّی اُبَایعَهُمْ کُرْهَاً وَ یقْتُلُونِی وَ اللهِ اِنَّهُمْ لَیعْتَدُّونَ عَلَی کَمَا اعتَدَّت الْیهُودُ فِی یوْمِ السَّبتِ؛ (10) هیهات هیهات!‌ای ابن عباس! این مردم مرا رها نکرده و هر جا بروم به دنبال من خواهند آمد تا با اکراه و اجبار از من بیعت بگیرند و من را بکشند. به خدا قسم! اینها به حق من تجاوز می‏کنند، مانند یهودیانی که در روز شنبه به حدود الهی تجاوز کردند (و حرف خدا را زمین گذاشتند).»

و باز زمانی که خبر حرکت امام‌علیه‌السلام از مدینه به طرف عراق در شهر پخش شد و مردم این مسئله را برای یکدیگر بازگو می‏کردند، «عبدالله بن جعفر» پسر عموی امام و شوهر حضرت زینب‌علیها‌السلام به حضرت نامه نوشت و از وی خواست تا در مدینه بماند و خودش را به چنگال مرگ نیندازد و در مقابل، او از یزید برای امام‌علیه‌السلام امان‏نامه بگیرد.

امام‌علیه‌السلام در جواب او نوشتند: «والله یابنَ عَمِّی! لَوْ كُنْتُ فِی جُحْرِ هَامَّةٍ مِنْ‏ هَوَامِ‏ الْأَرْضِ‏ لَاسْتَخْرَجُونِی مِنْهُ وَ یقْتُلُونِّی وواللَّهِ یابنَ عَمِّی لیعتَدُنَّ علَی كما اعتَدَت‏ الیهودُ فی یومِ السَّبتِ، والسَّلامُ؛ (11) ای پسر عمو! به خدا قسم اگر در لانة حشره‏ای از حشرات زمین مخفی شوم، مرا بیرون آورده و می‏کشند.‌ای پسر عمو! به خدا قسم اینها به حق من تجاوز می‏کنند، مانند یهودیانی که در روز شنبه به حدود الهی تجاوز کردند و حرف او را زمین گذاشتند. والسلام.»

با توجه به کلمات نورانی امام حسین‌علیه‌السلام به شرایط سخت و طاقت‏فرسای زمان ایشان پی خواهیم برد و به آن حضرت حق می‏دهیم که مدینه را رها کرده و به طرف مکه و سپس به عراق برود؛ البته باید به این مطلب نیز اشاره کنیم که امام‌علیه‌السلام با اراده و خواست خود از مدینه بیرون نرفت؛ بلکه خود حضرت در گفتگویی که بین ایشان و ابن عباس در مکه رخ داد، چنین می‏فرماید: «یابن عباس! فَمَا تَقُولُ فِی قَومٍ اَخرَجُوا ابْنَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ مِنْ دَارِهِ وَ قَرَارِهِ وَ مَوْلِدِهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ وَ مُجَاورَۀِ قَبْرِهِ وَ مَوْلِدِهِ وَ مَسْجِدِهِ وَ مَوضِعِ مُهَاجِرِهِ فَتَرَکُوهُ خَائِفَاً مَرعُوبَاً لَا یستَقِرَّ فِی قَرَارٍ وَ لَا یأوَی فِی وَطَنٍ یرِیدُونَ فِی ذَلِکَ قَتْلَهُ وَ سَفْکِ دَمِهِ وَ هُوَ لَمْ یشْرِکْ بِاللهِ شَیئاً وَ لَا اتَّخَذَ مِنْ دُونِهِ وَلِیاً وَ لَمْ یتَغَیرْ عَمَّا کَانَ عَلَیهِ رَسُولِ اللهِ؛ (12) ای ابن عباس! چه می‏گویی در مورد گروهی که فرزند دختر پیامبر خود را از خانه و جایگاه و محل ولادت خود و از حرم رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بیرون رانده و همسایگی قبر پیامبر، محل ولادت، مسجد و محل هجرت او را از او گرفتند و چنا ن رعب و ترس در دل او جای دادند که در هیچ مکانی استقرار نمی‏یابد و به هیچ مکانی نمی‏تواند پناه ببرد. ارادة کشتن و ریختن خون او را کرده‏اند؛ در حالی که هرگز به خدا شرک نورزیده و جز او هیچ کس را پشتیبان خود ندانسته و از آرمانهای رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ذره‏ای روی نگردانده است؟»

بنابراین، متوجه می‏شویم که امام‌علیه‌السلام در مدینه بر جان و مال و حتی اهل‏بیت‌علیهم‌السلام خود بیمناک بود و ناچار به ترک مدینه به همراه خانوادة خود شد تا هم جان خود و خانوادة خود را نجات دهد و هم دین اسلام و شریعت جدش رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را احیا و اصلاح کند.

امام حسین‌علیه‌السلام در مسیر خود به طرف کربلا به شخصی به نام «اباهرّه ازدی کوفی» برخورد کرد. وی نزد امام‌علیه‌السلام آمد و به ایشان عرض کرد: «یا بْنَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ! مَا الَّذِی اَخْرَجَکَ عَنْ حَرَمِ اللهِ وَ حَرَمِ جَدِّکَ مُحَمَّدٍ؛‌ای پسر دختر پیامبر! چه چیزی تو را از حرم خداوند و حرم جدت محمد بن عبدالله‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بیرون کرده است؟»

«فقال الْحسین‌علیه‌السلام: یا اَبَا هرَّةِ! اِنَّ بَنِی اُمَیةَ اَخَذُوا مَالِی فَصَبَرْتُ وَ شَتَمُوا عِرْضِی فَصَبرْتُ وَ طَلَبُوا دَمِی فَهَرَبْتُ...؛ (13) امام فرمود:‌ای اباهره! بنی امیه مالم را دزدیدند، صبر کردم. آبرویم را بردند، باز صبر کردم، تا اینکه قصد کشتن مرا کردند، گریختم تا جانم را از دست آنها نجات دهم.»

آنقدر عرصه را بر امام‌علیه‌السلام تنگ کردند که ناچار به ترک مدینه شد؛ البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که امویان با کنار زدن بنی‏هاشم از خلافت حقة خود، خودشان را خلیفة واقعی رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و وارث او معرفی کرده بودند، و عامة مردم از ساده لوحی به تمامی دستورات آنها گوش فرا می‏دادند و طبق خواستة آنها عمل می‏کردند.

مرحلة دوم: عکس العمل امام حسین‌علیه‌السلام در مقابل خلافت یزید

با توجه به مطالب گذشته، اعمال و رفتار یزید و والیان او با مردم زمان وی و تقابل عمل آنان با دین خدا و ارزشهای اسلامی، این سؤال مطرح می‏شود که آیا امام حسین‌علیه‌السلام به یکباره اقدام به قیام کرد و در مدینه هیچ گونه عکس العملی از خود نشان نداد؟

با توجه به فرمودة امام زمان‌علیه‌السلام در زیارت ناحیة مقدسه، حضرت در ادامة بیان عوامل قیام سید الشهداء‌علیه‌السلام می‏فرمایند: «وَ أَنْتَ فِی حَرَمِ جَدِّكَ قَاطِنٌ وَ لِلظَّالِمِینَ مُبَاینٌ جَلِیسُ الْبَیتِ وَ الْمِحْرَابِ مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الْأَحْبَابِ تُنْكِرُ الْمُنْكَرَ بِقَلْبِكَ وَ لِسَانِكَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِكَ وَ إِمْكَانِكَ؛ در حالی که تو در حرم جدّت سکنا گزیده بودی و از ستم پیشگان دوری گزیده، همدم محراب و خانه گشته و از لذتها و شهوتها بریده بودی و به مقدار توانایی و امکانات خویش با قلب و زبان به انکار منکرات و رد ناپسندها پرداخته بودی.»

یعنی امام حسین‌علیه‌السلام خلافت یزید را نه تنها در قلب خود قبول نداشت؛ بلکه حتی با صراحت به مسئلة خلافت ناحق یزید اشاره فرموده و حکومت او را از منکرات می‏شمرد و در هر فرصت مناسبی کارهای او و عمالش را باطل شمرده و در واقع به مسئلة امر به معروف و نهی از منکر می‏پرداخت و تا حد توان و امکان به این مسئله ادامه می‏داد و حتی جلوی گماشتگان یزید و والیان او نیز یزید را رسوا می‏کرد و فاسق و شرابخوار بودن یزید و اینکه شایستگی خلافت ندارد را فریاد می‏زد.

از جمله، زمانی که حضرت را جهت گرفتن بیعت برای یزید نزد ولید حاضر کردند، امام‌علیه‌السلام به او فرمود: «ای امیر! ما خاندان پیامبر و معدن رسالت و محل آمد و شد ملائکه و جایگاه رحمت هستیم و خداوند به‌خاطر ماست که درهای رحمت را به روی مردم باز یا بسته می‏کند؛ در حالی که یزید مردی فاسق، شرابخوار و قاتل افراد پاک است و شرابخوری را علنی انجام می‏دهد؛ لذا شخصی مانند من با کسی مثل او بیعت نمی‏کند.» (14)

همچنین زمانی که مروان‌لعنه‌الله امام حسین‌علیه‌السلام را در کوچه دید و به تعبیر خود حضرت را نصیحت و ارشاد کرد، پیشنهاد بیعت با یزید را به ایشان داد. امام‌علیه‌السلام در جواب او فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یزِیدٍ. ثُمَّ قَالَ: وَیحَکَ! اَتَأمُرنِی بِبَیعَةَ یزیدٍ وَ هُوَ رَجُلٌ فَاسِقٌ لَقَدْ قُلْتَ شَطَطَاً مِنَ الْقَولِ یا عَظِیمَ الزَّلَلِ لَا اَلُومَکَ عَلَی قَولِکَ لِأَنَّکَ اللَّعِینُ الَّذِی لَعَنَکَ رَسُولُ اللهِ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله وَ اَنْتَ فِی صُلْبِ اَبِیکَ الْحَکَمَ بْنَ اَبِی العَاصِ فَاِنَّ مَنْ لَعَنَهُ رَسُولُ اللهِ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله لَا یمْکِنُ لَهُ وَ لَا مِنْهُ اِلَّا اَنْ یدعُو اِلَی بَیعَةِ یزِیدٍ؛ (15) ما همه از خداییم و به سوی او برمی‏گردیم؛ اما با اسلام باید خداحافظی کرد؛ چرا که مردم دچار حاکمی مثل یزید شده‏اند. سپس اضافه کرد: وای بر تو! آیا مرا به بیعت با یزید امر می‏کنی، در حالی که مردی فاسق است؟‌ای کسی که لغزشهای بزرگی داری! مطمئن باش حرف پوچ و بی‏معنایی زدی و من تو را بخاطر این حرفت سرزنش نمی‏کنم؛ چرا که هنوز به دنیا نیامده بودی که مورد لعنت رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قرار گرفتی و کسی که پیامبر او را لعنت کند، جز دعوت به بیعت با یزید راه دیگری ندارد.»

لذا با توجه به فرمایش امام زمان‌علیه‌السلام که فرمود: «تُنْكِرُ الْمُنْكَرَ بِقَلْبِكَ وَ لِسَانِكَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِكَ وَ إِمْكَانِك» حضرت سید الشهدا‌علیه‌السلام تا حدی که برایش ممکن بود، به مخالفت با یزید و کارهای او پرداخت و از خلافت و اعمال یزید به عنوان یک منکر شرعی و اجتماعی یاد کرد؛ ولی متأسفانه دستگاه حاکم بر جامعه از سخنان نورانی حضرت هیچ گونه تأثیری نگرفت و بلکه در مقابل او جبهه‏گیری نیز کرد؛ لذا امام‌علیه‌السلام دیگر امر به معروف و نهی از منکر را بی فایده دانست؛ چرا که مردم در آن زمان به گونه‏ای شده بودند که هرگز امر به معروف و نهی از منکر را قبول نداشتند.

حضرت امام خمینی‌رحمه‌الله در مورد حکومت یزید و ویژگیهای زمان او می‏فرمود: «حکومت جائرانة یزیدیان می‏رفت تا قلم سرخ بر چهرة نورانی اسلام کشند و زحمات طاقت‏فرسای پیامبر بزرگ اسلام‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و مسلمانان صدر اسلام و خون شهدای فداکار را به طاق نسیان سپارد و هدر دهد.»

و در جای دیگر نیز فرمود: «در زمان معاویه و پسر ناخلف او مسئله این طور بود که اینها داشتند چهرة اسلام را قبیح می‏کردند، به عنوان خلیفة مسلمین، به عنوان خلیفة رسول الله‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آن جنایات را می‏کردند. اینجا بود که تکلیف اقتضا می‏کرد برای بزرگان اسلام که مبارزه کنند و این چهرة قبیحی که اینها دارند، از اسلام نشان دهند و اشخاص غافل را ممکن است خیال کنند که اسلام خلافتش همین است که معاویه و یزید دارند، افشا و برملا سازند.» (16)

مرحلة سوم: قیام و جهاد علیه حکومت

امام زمان‌علیه‌السلام در ادامة بیانات خود می‏فرمایند: «ثُمَّ اقْتَضَاكَ الْعِلْمُ لِلْإِنْكَار وَ أَلْزَمَكَ أَنْ تُجَاهِدَ الْكُفَّارَ...؛ پس در آن زمان بود که آگاهیت به شرایط موجود و تکالیف الهی موجب انکار عمل گردید و بر تو لازم شد که با فاجران و بد کاران به جهاد برخیزی... .»

با توجه به این جملات از زیارت ناحیة مقدسه درمی‏یابیم که امام حسین‌علیه‌السلام چاره‏ای جز قیام نداشت و یقین پیدا کرد که راهی جز قیام و جهاد در راه خدا و مبارزه با اهل ظلم ندارد تا بدین وسیله دین خدا و زحمات رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را زنده کند و درخت در حال خشکیدن اسلام را آبیاری نماید؛ لذا به همراه خانوادة خود و گروهی از شیعیان و دوستداران به طرف مکه حرکت کردند.

بنابراین، همان‏گونه که امام زمان‌علیه‌السلام در این زیارت می‏فرمایند، حضرت سید الشهدا‌علیه‌السلام با توجه به علم و آگاهی خدادادی در آن زمان شرایط حاکم بر جامعه را سنجید، و ریشة درخت اسلام را به طور یقین در حال خشکیدن دید؛ لذا جنگ و جهاد را بر صلح و سازش ترجیح داد و به همراه خانوادة خود به قیام علیه یزید و حکومت او بپا خاست.

نتیجهگیری

با توجه به آنچه گفته شد، در می‏یابیم که آنچه امام زمان‌علیه‌السلام در زیارت ناحیة مقدسه به عنوان عوامل زمینه‏ساز قیام عاشورا مطرح می‏کنند، از عوامل اصلی و اساسی بوده که تمامی عوامل دیگر به آنها وابسته است و این عامل چیزی جز ظلم و جنایت نیست و همان‏گونه که رسوا خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‏فرمایند: «إِیاكُمْ وَ الظُّلْمَ فَإِنَّهُ یخَرِّبُ قُلُوبَكُمْ؛ (17) از ظلم و ستم بپرهیزید که دلهای شما را ویران می‏کند.»

زمانی که دلها ویران شود، هر کس و هر چیز می‏تواند بر آن دلها مسلط گردد، همان‏گونه که گمراهان و گمراه کنندگان آن زمان بر دلهای مردم مسلط شده، راه آنان را بر انجام اقسام گناهان هموار کردند تا اینکه مرتکب بزرگ‏ترین جنایت تاریخ شدند و در عاشورای سال 61 ق خنجر را بر حنجر پارة تن رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله گذاشتند و ایشان را به شهادت رساندند.

تمام اینها از آثار ظلم و گمراهی است که دین انسان را سست کرده، و او را به روی آوردن به خبائث و پلیدیها دعوت می‏کند. پس به طور کلی عواملی که امام زمان‌علیه‌السلام در این زیارت می‏شمرند عبارتند از:

1. گسترش ظلم و ستم؛

2. گمراه شدن مردم؛

3. کمرنگ شدن و تحریف دین و شریعت پیامبر اسلام‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله؛

4. رو آوردن مردم و سران حاکم بر جامعه به خبائث و پلیدیها و طغیان و سرکشی.

البته همیشه ظلم و ستم پایدار نخواهد بود و خداوند عالم وعده داده است که عقوبت ظلم را در همین دنیا دامن‏گیر ظالمین کند که خوشبختانه بعد از گذشت مدت کوتاهی، ظالمین به سید الشهدا‌علیه‌السلام و اهل‏بیت گرامیش با قیام «مختار ثقفی» و قیامهای دیگر به جزای خود رسیدند که بحث و بررسی این موضوع مجال دیگری را می‏طلبد.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). بحارالانوار، علامه مجلسی، المکتبۀ الاسلامیه، تهران، چاپ سوم، 1374ش، ج‏101، ص321.

(2). مروج الذهب، مسعودی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، ج‏3، ص‏68.

(3). الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار الصادر، بیروت، چ اول، 1385، ج‏4، ص‏103.

(4). المنتظم، ابن جوزی، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، سال 1424 هـ، ج‏4، ص‏179.

(5). مروج الذهب، مسعودی، ج‏3، ص‏67.

(6). موسوعه کلمات الامام الحسین، گروهی از نویسندگان، دار المعروف، قم، چ سوم، 1374، ص‏336.

(7). بحارالانوار، علامه مجلسی، ج‏44، ص‏382.

(8). موسوعة کلمات الامام الحسین، جمعی از نویسندگان، ص291.

(9). همان، ص‏286.

(10). همان، ص‏321.

(11). همان، ص‏331.

(12). همان، ص‏306.

(13). همان، ص‏345.

(14). اللهوف فی قتلی الطفوف، سید بن طاووس‌رحمه‌الله، مترجم عقیقی بخشایشی، دفتر نشر نوید اسلام، قم، سال 1378، چ چهارم، ص‏23.

(15). موسوعة کلمات الامام الحسین، جمعی از نویسندگان، ص‏284.

(16). جلوه‏های سبز و سرخ عاشورا، محمد مهدی باباپور گل افشانی، آل صمد، قم، چ اول، 1381، ص‏205.

(17). منتخب میزان الحکمة، محمد محمدی ری شهری، ترجمه حمید رضا شیخی، دارالحدیث، سوم، قم، 1384؛ ص‏348.

920 دفعه
(0 رای‌ها)