تلاشی نو در تدوین مبانی منابع قواعد و علوم مورد نیاز در تفسیر قرآن (3)

بحث در مبانی تفسیر قرآن بود كه بخش اول آن؛ یعنی اعجاز قرآن و ابعاد آن، با اختصار بیان شد و اینك به تبیین بخش دوم آن؛ یعنی مصونیت قرآن از تحریف می‌پردازیم.

تحریف ناپذیری قرآن

قرآن عزیز یگانه كتاب آسمانی است كه دچار تحریف نگشته و جاودانگی اسلام را سندی پر ارج و آخرین سفیر آسمان را معجزه‌ای ابدی است.

این وحینامه الهی با همان الفاظ، آیات و سوره‌ها كه روز نخست نازل شد، امروز نیز پابرجاست و ستیزه جویان هر قدر تلاش كردند نتوانستند گردی بر دامان پاك و مطهر آن بنشانند و اوست كه همچنان هم آورد می‌طلبد و این حقیقت مورد اتفاق همه فرهیختگان است.

واژه تحریف (1)

تحریف در لغت به معنای تبدیل، دگرگون ساختن و منحرف نمودن است (2). این ماده چهار بار در قرآن در همین معنای لغوی به كار رفته است و كسانی را كه از روی سوء نیت معارف آسمانی را واژگونه جلوه داده اند، مورد نكوهش قرار داده است.

اقسام تحریف

تحریف اقسامی دارد كه برخی از آنها قطعا در قرآن كریم واقع شده است و برخی نیز قطعا تحقق پیدا نكرده است. بعضی از اقسام آن هم مورد اختلاف است (3).

الف) تحریف معنوی:

تحریف معنوی یا معنایی قرآن عبارت است از: برداشت از آیات بدون استناد به مبانی و اصول و قواعد متعارف فهم و استفاده از كلام. به عبارتی دیگر تفسیر به رای به صورتی نامعقول و ناپسند و استخراج معانی آیات مطابق هوی و هوس خویشتن.

ب) تحریف لفظی:

تحریف لفظی عبارت است از: افزایش یا كاهش و یا تبدیل و جایگزینی كلمات به گونه‌ای كه معنای مقصود دگرگون شود.

برای تحریف به افزایش می‌توان به آنچه از ابن مسعود نقل كرده اند مثال زد. بنابراین نقل، او اعتقاد داشته است كه سوره «فاتحه‌» و «معوذتان‌» (دو سوره آخر قرآن) جزو قرآن نیست و در مصحف خاص او هم درج نشده است. و یا گروهی از خوارج برآنند كه سوره یوسف جزو قرآن نیست و روا نیست چنین قصه عاشقانه‌ای جزو وحی الهی باشد.

برای تحریف به كاهش نیز می‌توان به آنچه از برخی اخبار برمی آید مثال زد. بنابراین اخبار بعضی از سوره‌ها مانند «حفد و خلع‌» و آیه‌ها مانند آیه «رجم‌» یا كلمات مثل «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك‌» به دنباله‌اش «فی علی؛ درباره علی علیه السلام‌» یا عبارت «ان علیا مولی المؤمنین‌» از قرآن كم شده است.

برای تحریف به معنای تغییر و تبدیل نیز قائلان به آن مثالهایی می‌زنند كه همه از مقوله اختلاف قراءات است، مانند: «ملك یوم الدین‌» به جای «مالك یوم الدین‌» یا «فتثبتوا» به جای «فتبینوا».

از مجموع اقسام تحریف، تحریف معنوی كه همان تفسیر به رای است و در غالب مكاتب كلامی و گاه فقهی رخ داده است و در متون دینی به شدت از آن نهی شده است، از محل بحث ما خارج است. البته لازم به ذكر است كه تفسیر به رای، خود گاهی به عنوان حربه‌ای علیه فهم درست قرآن و استفاده نو و جدید از آن بكار گرفته شده است كه در جایگاه خودش باید مورد دقت قرار گیرد، ولی تحریف معنوی از موضوع بحث فعلی ما خارج است. بحث ما درباره تحریف لفظی است كه بعضی آنرا از روی خامی و ناآگاهی و چه بسا با حسن نیت مورد تایید قرار داده اند و بزرگترین خطا را مرتكب شده اند، زیرا تلاش برای تحریف لفظی قرآن همانند كوشش برای تحریف معنوی آن امری منكر و لایق بدترین سرزنشها است كه جز انسانهای مریض و مغرض و دنیاپرستان ستمگر و جاهلان متعصب به سوی آن نمی‌روند. این عمل ایستادگی در برابر اراده تكوینی و تشریعی خداست و ناكامی و بی آبرویی و خفت و خواری و سرانجام هلاكت را در پی دارد. و كسانی هم كه چنین نسبت باطلی را به قرآن دهند خطای فاحشی مرتكب شده اند، كه از سویی با دلائل عقلی مغایرت دارد و از سوی دیگر با آیات قرآن در تعارض است.

متاسفانه عده‌ای از روی جهل و ناآگاهی، دامن پاك و مطهر قرآن را به این تهمت نسبت داده اند و زمینه‌های سوء استفاده دشمنان بدخواه حق و حقیقت را فراهم ساخته اند.

دلایل تحریف ناپذیری قرآن

دلایل تحریف ناپذیری قرآن را می‌توان به سه دسته تقسیم كرد:

الف: دلایل عقلی:

این دلایل خود بر دو قسم است:

1 - برهان حكمت:

خالق هستی همه موجودات را برای هدفی حكیمانه آفریده است. هدف از خلقت انسان رسیدن او به كمال نهائی در پرتو آزادی و اختیار است، از سوی دیگر عقل به عنوان حجت باطنی الهی برای رسیدن انسان به كمال مطلوب اگر چه لازم است اما كافی نیست، در نتیجه ضرورت بعثت انبیا و آمدن وحی الهی برای رسیدن انسانها به كمال امری روشن است؛ زیرا اگر دریچه آسمانی به روی انسانها گشوده نشود و وحی نازل نگردد، غرض نهایی خلقت انسان كه رسیدن او به كمال غائی است تحقق پیدا نمی‌كند و این برخلاف حكمت و لطف خداوند است.

از این رو پروردگار عالم به اقتضای حكمت خود و برای تحقق اهداف آفرینش همواره رسولانی را فرستاده است تا انسانها را به سوی كمال مطلوب هدایت كنند. و سرانجام آخرین پیام آور آسمانی را فرستاد و نهائی‌ترین معجزه آسمانی یعنی قرآن را برای دایت بشریت نازل كرد. حال اگر قرآن كه قانون نجات بخش همه انسانها تا روز قیامت است، دچار موجهای تغییر و تبدیل گردد و از تحریف منحرفان محفوظ نماند، لازمه‌اش محرومیت بشر از این هدیه الهی و نرسیدن انسانها به كمال مطلوب است و این برخلاف حكمت پروردگار می‌باشد. بدینسان وقتی پذیرفتیم كه اسلام آخرین دین آسمانی است و پس از آن پیامبر و كتابی نخواهد آمد، باید ملتزم به تحریف ناپذیری قرآن شویم؛ زیرا لازمه قاعده لطف و حكیم بودن خدا این است كه قرآن به عنوان آخرین سند آسمانی و كتاب هدایت به اراده الهی از آسیبها مصون و محفوظ بماند و همان دلیل ضرورت نبوت، مقتضی حفظ این سند الهی از تحریف می‌باشد.

2 - اعجاز قرآن:

قرآن از آغازین روزهای نزولش، منكران و معاندان را به تحدی و آوردن نظیری برای خود دعوت نموده و بااعلام اینكه كتابی، هدایتگر (5) ، مصون از اختلاف (6) و مانندی برای آن متصور نیست (7) ، همگان را به مبارزه طلبیده است و به شیوه‌ای استوار معاندان را به آوردن همانند قرآن، سپس ده سوره و بالاخره اگر نتوانستند لااقل یك سوره همانند سوره كوثر كه یك سطر بیشتر نیست یعنی معادل یك هفت هزارم دعوت كرده است.

گفت اگر آسان نماید این به تو                                            این چنین آسان یكی سوره بگو

و امروز و در همیشه تاریخ این دعوت ثابت و پابرجا است. و این بهترین استدلال عقلی است.

از این رو روشن می‌شود آنچه اكنون در دست مسلمانان است تماما وحی الهی است و چیزی از سخن انسان همراه آن نمی‌باشد، زیرا اگر تمامی یا بخشی از سوره‌های قرآن كلام غیر خدا باشد، می‌بایست مانندپذیر باشد و امكان داشته باشد كه همانند آن را ابداع نمایند، در حالی كه این امكان وجود ندارد.

پس آنچه در متن قرآن است، همه سخن خداست و چیزی از كلام بشری بر آن افزوده نشده است.

ب: شواهد تاریخی:

قرآن قانون اساسی مسلمین، برنامه حكومت، دستورالعمل زندگی و كتاب مقدس آسمانی است. قرآن كتابی است كه مسلمانان صدر اسلام همواره در نمازها، در مسجد، در خانه، در میدانهای جنگ نظامی و فرهنگی از آن استفاده می‌كردند، حتی از تواریخ اسلامی استفاده می‌شود كه تعلیم قرآن را كابین زنان قرار می‌دادند و اصولا تنها كتابی كه در همه مكانها و زمانها مطرح بود قرآن بود.

كتابی به صورت مجموعه حاضر و با همین شكل فعلی در عصر خود پیامبرصلی الله علیه وآله جمع آوری شده بود و مسلمانان با تمام وجود به تعلیم و حفظ آن اهمیت می‌دادند و اصولا شخصیت افراد به مقدار ارتباط آنان با قرآن شناخته می‌شد.

حافظان و قاریان قرآن بقدری زیاد بودند كه بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله در یكی از جنگها، چهارصد نفر از قاریان قرآن به. در حادثه «بئر معونه‌» در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله حدود 70 نفر از قاریان قرآن به شهادت رسیدند (9). مسئله حفظ و قرائت قرآن به عنوان یك عبادت بزرگ همیشه در میان مسلمانان مطرح بوده است، حتی بعد از صنعت چاپ این سنت ادامه پیدا كرد و هم اكنون در جهان اسلام میلیونها نفر حافظ كل قرآن كریم وجود دارند. آیا با چنین وضعی هیچگونه احتمال تحریف در مورد قرآن امكان پذیر است؟!

علاوه بر این، مسئله نویسندگان وحی در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله - كه تعداد زیادی را تشكیل می‌دادند - یكی از مسلمات تاریخ اسلام است. یكی از مورخان می‌نویسد: «كان للنبی كتابا یكتبون الوحی وهم ثلاثة واربعون اشهرهم الخلفاء الاربعة وكان الزمهم للنبی زید بن ثابت وعلی ابن ابی طالب علیه السلام؛ (10)

پیامبرصلی الله علیه وآله نویسندگانی داشت كه وحی را می‌نوشتند و آنان چهل و سه نفر بودند كه از همه مشهورتر خلفای چهارگانه بودند ولی بیشتر از همه زید ابن ثابت و امیرمؤمنان علی ابن ابیطالب علیه السلام ملازم پیامبرصلی الله علیه وآله بودند.‌»

كتابی كه این همه حافظ و قاری و نویسنده دارد، چگونه ممكن است دست تحریف كنندگان به سوی آن دراز شود؟

شاهد دیگر بر عدم تحریف قرآن كریم، استدلال اهل بیت علیهم السلام برای اثبات حقانیتشان به همین قرآن موجود است، نظیر استدلال به آیات ولایت، ذی القربی و... و هیچگاه بحث تحریف قرآن از زبان آنان شنیده نشده است، به یقین اگر قرآن تحریف می‌شد، امام علی علیه السلام در دوران خلافتشان آن را بر طرف می‌نمود. آن حضرت كه نسبت به ریزترین احكام اسلامی هایت سخت گیری را داشت و برای پیاده كردن آنها تلاش می‌كرد، همین قرآن موجود و معروف بین مسلمین را تایید و امضا نمود.

از اینجا معلوم می‌شود كه مراد از مصحف علی علیه السلام هم كه در روایات زیادی به آن اشاره شده، این است كه حضرت مصحفی داشته كه جامع تمامی احكام در تبیین و توضیح و تاویل و تفسیر آیات بوده است (11) ، نه اینكه آیات و كلماتی بیش از قرآن موجود داشته باشد.

ج) ادله نقلی:

1 - قرآن

قرآن كریم مبدء وحی را الهی می‌داند و به بیمار دلانی كه قرآن را بر آمدی از اندیشه بشری می‌شمارند پاسخ می‌دهد و سپس خبری شگرف از ماندگاری این كتاب آسمانی در همیشه تاریخ زندگی انسان می‌دهد و آن را وعده قطعی و غیرقابل تخلف الهی می‌داند. «انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون‌» ؛ (12) «ما قرآن را نازل كردیم و ما آن را حفظ می‌كنیم.‌»

مصطفی را وعده داد الطاف حق                                           گر بمیری تو نمیرد این نسق

من كلام و معجزت را حافظم                                              بیش و كم كن را ز قرآن دافعم

بدون شك با توجه به اطلاق آیه، این وعده الهی نسبت به حفظ قرآن و آسیب ناپذیری آن، همه متن قرآن را در همه زمانها شامل می‌شود و اختصاص به آیات خاص یا زمان خاص ندارد. و این در تحریف ناپذیری قرآن به قدرت لایزال الهی صراحت دارد.

دانشمند بزرگ، كاشف الغطاءرحمه الله می‌نویسد: «لا ریب انه (ای القران) محفوظ من النقصان بحفظ الملك الدیان كما دل علیه صریح القرآن واجماع العلماء فی كل زمان ولا عبرة بنادر؛ (13) شك نیست كه قرآن از هر گونه كمبود [و تحریف] در پرتو حفظ خداوند محفوظ مانده است، همانگونه كه صریح قرآن و اجماع علماء در هر عصر و زمان به این امر گواهی می‌دهد و مخالفت افراد نادر اصلا قابل اعتنا نیست.‌»

در آیه دیگر، قرآن خود را كتاب عزیز و نفوذناپذیر معرفی می‌نماید كه هیچ كس را توان دست اندازی به ساحت آن از هیچ طریقی میسر نیست، زیرا این كتاب كلام خالقی حكیم و حمید است.

«ان الذین كفروا بالذكر لما جائهم و انه لكتاب عزیر لا یاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حكیم حمید»؛ (14) «كسانی كه به این ذكر [قرآن] هنگامی كه به سراغشان آمد كافر شدند [نیز بر ما مخفی نخواهند ماند] ! و این كتابی است قطعا شكست ناپذیر كه هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی‌آید؛ چرا كه از سوی خداوند حكیم و شایسته ستایش نازل شده است.‌»

این آیه نیز به روشنی دلالت می‌كند كه هیچگونه باطل، از هیچ نظر و از هیچ طریق به سراغ قرآن نمی‌آید؛ نه آیه و حتی كلمه‌ای از آن كم شده و نه چیزی بر آن افزوده می‌شود و دست تحریف كنندگان از دامان بلندش كوتاه بوده و هست.

لازم به تذكر است كه استدلال به آیات قرآن برای مصون بودن ساحت قرآن از تحریف به هیچ عنوان مستلزم دور باطل نیست، زیرا ما در ابتدا سراغ عقل كه «ام الحجج‌» است می‌رویم و با ادله عقلی اثبات می‌كنیم كه این قرآن كتاب خداست و از سوی دیگر با ادله عقلی اثبات می‌كنیم كه تحریف به زیاده در قرآن كریم راه ندارد، پس همه متن موجود كلام الهی است و متن موجود اعلام می‌كند كه عزیز و نفوذناپذیر است و باطل از هیچ راهی نمی‌تواند در آن نفوذ كند و كسی را یارای كاستن از آن نیست.

بدینسان ادله عقلی دلیل بر آن است كه قرآن تحریف نشده است، زیرا اگر تحریف می‌شد دیگران می‌توانستند نظیر آن را بیاورند، در حالی كه هم اكنون كسی را توان آوردن سوره‌ای مثل قرآن نیست و این متن بی نظیر معجزه آسمانی است و خود نیز صونیت خویش را از تحریف اعلام می‌دارد.

علاوه بر این، هر ادعایی تنها با ارائه دلیل ثابت می‌شود و ادعای تحریف بدون ارائه دلیل نمی‌تواند متن مقدس قرآن را از ندیت بیندازد.

2 - روایات

سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام بهترین دلیل بر تحریف ناپذیری قرآن است، زیرا آنان از همان آغاز همگان را به تلاوت و فهم و عمل به همین قرآن موجود دعوت می‌كردند و آن را حتی معیار سنجش و رد یا قبول روایات دانسته اند (15).

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله با دعوت به تمسك به كتاب خدا به عنوان ثقل اكبر و اعلام اینكه تمسك به آن نجات از گمراهی و رسیدن به هدایت را برای همیشه در پی دارد، بهترین سند را بر مصونیت قرآن از تحریف از خود به یادگار گذاشته است (16) ؛ سندی كه با طرق معتبر و متعدد از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل شده است. زیرا پذیرش تحریف مستلزم از اعتبار و حجیت انداختن كتاب خدا و سقوط آن از حجیت است.

ائمه معصومین علیهم السلام نیز با شیوه‌های مختلف - اعم از تصریح، تلویح و تقریر - متن موجود قرآن را همان قرآن منزل الهی دانسته اند و به استفاده از آن و عمل به آن تاكید نموده اند. امام علی علیه السلام بعد از توصیفهای فراوان نسبت به قرآن می‌فرماید: «وكتاب الله بین اظهركم ناطق لا یعیی لسانه وبیت لا تهدم اركانه وعز لا تهزم اعوانه؛ (17) كتاب خدا در میان شما است، سخنگوئی است كه هرگز زبانش به كندی نمی‌گراید و خانه‌ای است كه هیچگاه ستونهایش فرو نمی‌ریزد و مایه عزت است آنچنان كه یارانش هرگز مغلوب نمی‌شوند.‌»

در خطبه 176 می‌فرماید: «واعلموا ان هذا القران هو الناصح الذی لا یغش والهادی الذی لا یضل؛ بدانید كه این قرآن نصیحت كننده‌ای است كه هرگز [در نصیحت خود] خیانت نمی‌كند و هدایت كننده‌ای است كه هیچگاه گمراه نمی‌سازد.‌»

نظیر این تعبیرات در كلمات امام علی علیه السلام و سایر ائمه معصومین علیهم السلام فراوان است. اگر قرآن تحریف شده بود هرگز پیشوایان معصوم ما را اینگونه آنهم با اسم اشاره «هذا» به قرآن موجود بین مسلمین دعوت نمی‌كردند.

زمینه‌های قول به تحریف

حوادث صدر اسلام كه بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله اتفاق افتاد و بی توجهی به محتوای پیام الهی و حاكمیت ظاهر نگری و قدرنشناسی نسبت به ساحت والای اهل بیت پیامبر زمینه و بستر مناسبی برای گرایش به قول به تحریف قرآن فراهم آورد. از سوی دیگر عدم تعمق و دقت در بیانات ائمه معصومین علیهم السلام هم به این گرایش دامن زد. بدینجهت می‌بینیم در نخستین و مهم‌ترین كتاب از كتب اربعه حدیث معتبر و رسمی شیعه یعنی «كافی‌» احادیثی نقل شده كه این معنی از آن برداشت می‌شود. نظیر این اخبار در تفسیر عیاشی، بصائر الدرجات، غیبت نعمانی آمده است و تمامی آنها را علامه مجلسی در بحارالانوار گرد آورده است.

پس از آن با اوج گیری نهضت اخباری گری بسیاری از بزرگان؛ چون حر عاملی، فیض كاشانی و علامه مجلسی كلمات و تعابیری دو پهلو در این باب دارند یا به دو گونه در اثبات و نفی تحریف سخن گفته اند.

در اوائل قرن دوازدهم این اندیشه اوج گرفت و به انگیزه خدمت به اهل بیت علیهم السلام و طعن بر اغیار ناخواسته ضربه بزرگی بر پیكر تشیع راستین وارد شد. قافله سالار این جریان، سید نعمت الله جزایری (1112 ه. ق) بود كه برای نخستین بار افسانه تحریف را علم كرد. وی در كتاب «الانوار النعمانیه‌» بر اساس اخباری ساختگی به زعم خود دست اغیار را از دست اندازی به كتاب خدا رو كرد و ایجاد تحریف در قرآن را افشا نمود (18).

سپس محدث نوری به پیروی از مرحوم جزایری كتابی تحت عنوان «فصل الخطاب فی تحریف كتاب رب الارباب‌» نوشت. او این كتاب را در پاسخ یكی از دانشمندان هندی كه از او پرسیده بود: چرا نام ائمه علیهم السلام در قرآن نیست؟ نگاشته و خود بر این گمان بوده كه مخالفین، فضائل اهل بیت علیهم السلام و آنچه در قدح دشمنان اهل بیت علیهم السلام بود را از قرآن انداخته اند.

مرحوم نوری صاحب آخرین مجموعه معتبر حدیث شیعه یعنی مستدرك الوسائل - كه كتاب او مقبولیت عام هم یافته است - محدث بود و محقق به معنای واقعی كلمه نبود. وی در فصلهای دوازده گانه كتاب خود، 12 دلیل بر تحریف قرآن ذكر كرد كه تنها دو دلیل از طریق شیعه و بقیه از احادیث اهل سنت است و خود آنان كمترین اعتباری برای آن احادیث قائل نیستند.

اكثر روایات یا سند نداشته و یا سندشان فاقد اعتبار است و از كتابهای افرادی نظیر احمد ابن محمد سیاری و علی ابن احمد كوفی نقل شده، كه كذاب و وضاع و فاسد المذهب بوده اند (19). روایات دارای سند نیز اكثرا مربوط به اختلاف قرائات است و برخی تفسیر یا توضیح یا شان نزول و یا تاویل آیه و تعیین مصداق می‌باشند و مراد از تحریف در دسته دیگر كه واژه تحریف در آنها بكار برده شده است، تحریف معنوی است. علاوه بر این چون معیار صحت و عدم صحت روایات خود قرآن است، از صحت این گونه روایات، عدم صحت خودشان لازم می‌آید.

این حاصل تلاش جمعی از اخباریان شیعه است كه به قصد خدمت به ساحت اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله به ساحت قرآن و اهل بیت علیهم السلام لطمه زده اند، اگر چه برخی از آنان بعدا اظهار ندامت كرده اند.

اما محققان شیعه (20) از عصر ائمه علیهم السلام تا كنون ضمن توجه كامل به جایگاه با عظمت ثقل اصغر و مقام والای ولائی آنان، متن قرآن را متواتر می‌دانند كه هیچ گونه تحریف لفظی در آن صورت نگرفته است و دلایل عقلی و نقلی و خود متن قرآن و روایات قطعی السند و دلالت را شاهد بر این مدعا می‌دانند و اثبات كرده اند كه در همین قرآن موجود مقامات معنوی، علمی و سیاسی اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله به روشنی و بنحو مستوفا تبیین شده است و هیچ گونه نیازی به تشكیك در این سند قطعی الهی نیست.

نمونه این محققان، شیخ صدوق (381 ه. ق) در «الاعتقادات‌» باب 33، شیخ مفید (413 ه. ق) در «اوایل المقالات‌» ص 93، سید مرتضی علم الهدی (436 ه. ق) در «المسائل الطرابلسیات‌» ، شیخ طوسی كه معروف به شیخ الطائفه است در اول تفسیر معروفش «تبیان‌» ، مرحوم امین الاسلام (548 ه. ق) در مقدمه «مجمع البیان‌» ، سید ابن طاووس (664 ه. ق) در «سعد السعود»، علامه حلی (726 ه. ق) در «اجوبة المسائل المهناویة‌» و... و تا عصر حاضر، امام خمینی رحمه الله و آیت الله خوئی رحمه الله و... می‌باشند كه قول به تحریف قرآن را از خرافات می‌شمارند. (21)

اگر چه برخی از اهل سنت مانند ابن اثیر در «كامل‌» و فخر رازی در «تفسیر كبیر» و... سعی كرده اند قول به تحریف را به شیعه نسبت دهند، اما اخبار نسخ تلاوت كه دلالت دارد بخش زیادی از قرآن، تلاوت كردن و خواندش نسخ شده است و دقیقا همان قول به تحریف قرآن و كم شدن آن است (22) ، بیشتر از طرق اهل حدیث و حشویه از عامه نقل شده و برای اینكه متهم به اعتقاد به و آیات رغبة (24) ، جهاد (25) ، فراش (26) ، حنیفیه (27) ، و رضاعة (28).

این روایات از نظر سند و دلالت مردود است و با اخبار عدم تحریف معارض می‌باشد.

یا در تفسیر قرطبی آمده است كه شما می‌توانید بجای «سمیعا علیما»، «عزیزا حكیما» بگوئی در صورتی كه این بهتان بزرگی ست به ساحت قرآن، زیرا اگر قرار باشد قرآن اینگونه قابل تغییر باشد، دیگر حجیت و اعتباری ندارد و به گفته آیت الله خوئی رحمه الله باید بشود بجای «یس والقرآن الحكیم‌» بخوانیم «یس والذكر العظیم انك لمن الانبیاء علی طریق سوی انزال الحمید الكریم لتخوف قوما ما خوف اسلافهم فهم ساهون‌» ، در حالی كه قرآن می‌فرماید: «قل ما یكون لی ان ابد له من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی‌» (29) ؛ «بگو: من حق ندارم كه از پیش خود آن را تغییر دهم؛ فقط از چیزی كه بر من وحی می‌شود، پیروی می‌كنم.‌»

وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله نمی‌تواند از پیش خودش چیزی را تغییر دهد، چگونه می‌توان قائل شد كه برای دیگران تغییر قرآن جایز است؟! پس قرآن به یك كیفیت نازل شده (30) و چون نظم امور و شئون مسلمانان و سرنوشت ابدی آنان و دنیا و آخرتشان در آن ثبت بوده است، نهایت حفاظت و نگهداری را از آن به عمل آورده اند و خداوند نیز صیانت آن را از هر گونه آسیب تضمین نموده است.

«وتمت كلمة ربك صدقا وعدلا لا مبدل لكلماته وهو السمیع العلیم‌» ؛ (31) «و كلام پروردگار تو با صدق و عدل به حد تمام رسید؛ هیچ كس نمی‌تواند كلمات او را دگرگون سازد، و او شنونده داناست.‌»

ادامه دارد...

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

 

1. Alteration abervation

2) مفردات راغب.

3) البیان، آیة الله خوئی، ص 197.

4) طارق/14.

5) نحل/89.

6) نساء/82.

7) اسراء/88.

8) البیان فی تفسیر القرآن، ص 260.

9) سفینة البحار، ج 1، ص 57.

10) تاریخ القرآن، ابوعبد الله زنجانی، ص 24.

11) البیان، ص 223.

12) حجر/9.

13) تفسیر آلاء الرحمن، ص 35.

14) فصلت/41 - 42.

15) الوسائل، ج 3، كتاب القضا، ص 380.

16) البیان، ص 211.

17) نهج البلاغه، خطبه 133.

18) الانوار النعمانیه، ج 1، صص 97 - 98.

19) البیان، ص 226.

20) همان، ص 201.

21) ترجمه انگلیسی قرآن، میر احمد علی، ص 61؛ البیان، ص 259.

22) البیان، ص 205.

23) الاتقان، ج 2، ص 86.

24) الدر المنثور، ج 1، ص 106؛ صحیح بخاری، ج 8، ص 26.

25) همان.

26) صیانة القرآن من التحریف، ص 128.

27) همان.

28) مسند احمد، ج 2، ص 50.

29) یونس/15.

30) البیان، ص 181.

31) انعام/115.

497 دفعه
(0 رای‌ها)