امام سجاد علیه السلام و محبوبیت اجتماعی

مقدمه

گر بنده كنى به لطف، آزادى را

                                           

بهتر كه هزار بنده آزاد كنى‏

از مهم‏ترین رازهاى توفیق پیشوایان معصوم‏علیهم‏السلام در طول حیات و بعد از شهادت آن بزرگواران، جایگاه معنوى و شخصیت والایشان در قلوب انسانهاى مشتاقِ فضایل و كمالات بوده است. از آنجا كه ائمه اطهار‌علیهم‏السلام هر كدام در عصر خویش به عنوان اسوه كامل انسانیت و بارزترین نمونه كمالات و صفات انسانى بوده‏اند و عموم مردم به‏طور فطرى چنین صفاتى را دوست دارند؛ از اینرو به امامان معصوم‌علیهم السلام به دیده محبت و عشق مى‏نگریسته‏اند؛ حتى دشمنان آن بزرگواران با اعتراف به این حقیقت بارها زبان به ستایش پیشوایان معصوم گشوده و مناقب افتخارات آنان را یادآور شده‏اند.

در این فرصت، مرورى كوتاه بر جایگاه معنوى حضرت زین‏العابدین‏علیه‏السلام در جامعه و برخى علل محبوبیت آن پیشواى راستین، در دلهاى مشتاق، خواهیم داشت، باشد كه ما نیز با پرورش محبت روزافزون آن امام همام، دلهایمان را از زنگار جهل و خرافه زدوده و در پرتو دوستى اهل بیت‌علیهم‏السلام گامهایى سعادت‏آفرین ‏به سوى كمال برداریم‏؛ ان‏شاء اللّه.

ناگفته نماند كه مقصود ائمّه اطهارعلیهم‏السلام جلب رضایت مخلوق در مقابل سخط و خشم خالق نبوده است‏؛ زیرا

الف. ساختار شخصیت آن بزرگواران و رفتار و كردارهاى خداپسندانه ایشان به‏طور طبیعى با فطرت مردم سازگار بوده و انسانهاى پاك‏فطرت و عموم مردم به دیده محبت و احترام به آنان مى‏نگریستند.

ب. امامان معصوم‏علیهم‏السلام براى هدایت مردم و پیشبرد مقاصد الهى خود به‏ مقبولیت اجتماعى نیاز داشتند. تا آنجا كه اهداف الهى و اصول مسلّم اسلام اجازه مى‏داد، سعى مى‏كردند افكار عمومى و رضایت مردم را در راستاى ارزشهاى معنوى جلب كرده، آنان را در مقابل اهل باطل بسیج كنند؛ چنان‏كه بارها از این نیروى عظیم بر ضدّ ستمگران و زورگویان بهره مى‏بردند.

البته هر گاه هم كه مردم، آن بزرگواران را همراهى نمى‏كردند، آن بزرگواران به دنبال اهداف الهى خود مى‏رفتند و از مردم زمانه خود - كه جانب باطل را انتخاب كرده بودند - فاصله مى‏گرفتند. به همین علّت، امام سجاد‏علیه‏السلام به مردى كه مى‏گفت‏ «اللَّهُمَّ اَغْنِنِى عَنْ خَلْقِكَ؛ خدایا! مرا از این مردم بى‏نیاز كن»، اعتراض كرد و فرمود: «بى‏نیازى از مردم، ممكن نیست و انسان در هر صورت در زندگى دنیوى به ارتباط با مردم نیاز دارد؛ بلكه چنین دعا كن: «اللَّهُمَّ اَغْنِنِى عَنْ شِرارِ خَلْقِكَ؛ (1) خدایا! مرا از مردم شرور و بدسرشت بى‏نیاز كن.‌»

به گفته سعدى، دوستى با مردم و جذب دلهاى آنان بهترین یاور و ره‏توشه انسان در این دنیا است: ‏

دوستى را هزار كس شاید

                                                 

دشمنى را یكى بود بسیار

جوانمردى و ایثار

جوانمرد باشى، دو گیتى تو راست‏

                                        

دو گیتى بُوَد بر جوانمرد راست‏

از عوامل مهمّى كه شخصیت والاى حضرت زین العابدین‏علیه‏السلام را در منظر دیگران محبوب ساخته بود و اطرافیان، دوستان، غلامان و كنیزان آن حضرت با تمام وجود به امام عشق مى‏ورزیدند، خصلت پسندیده «‏عفو، گذشت و جوانمردى‏‌» بود. در این راستا امام سجاد علیه‏السلام از یك شیوه كارآمد و پسندیده تربیتى بهره مى‏گرفت.

امام صادق‏علیه‏السلام فرمود كه در طول ماه مبارك رمضان، حضرت على بن الحسین‏علیه‏السلام درباره غلامان و كنیزان و سایر زیردستان خود روش عفو و گذشت را به كار مى‏گرفت. به این ترتیب كه هر گاه غلامان و كنیزان آن حضرت، خطایى را مرتكب مى‏شدند، آنان را تنبیه نمى‏كرد.

آن حضرت فقط خطاها و گناهان آنان را در دفترى ثبت مى‏كرد و تخلّفات هر كس را با نام و موضوع تخلّف مشخص مى‏كرد. در آخر ماه، همه آنان را جمع كرده، در میان آنان مى‏ایستاد. آن‏گاه از روى نوشته، تمام خطاها و اشتباهاتشان را كه در طول ماه رمضان مرتكب شده بودند، بر ایشان یادآور مى‏شد و به تك تك آنان مى‏فرمود: «فلانى! تو در فلان روز و فلان ساعت تخلّفى كردى و من تو را تنبیه نكردم، آیا به یاد مى‏آورى؟!» فرد خطاكار هم مى‏گفت: «بلى، اى پسر رسول خدا!» و تا آخرین نفر این مطالب را متذكّر مى‏شد و آنان به اشتباهات و خطاهاى خود اعتراف مى‏كردند.

آن‏گاه به آنان مى‏فرمود: «با صداى بلند به من بگویید كه اى على بن حسین! پروردگارت تمام اعمال و رفتار تو را نوشته است؛ چنان‏كه تو اعمال ما را نوشته‏اى. نزد خداوند، نامه اعمالى هست كه با تو به حق سخن مى‏گوید و هیچ عمل ریز و درشتى را فروگذارى نمى‏كند و هر چه انجام داده‏اى، به حساب آورده، تمام اعمالت را نزد او حاضر و آماده خواهى یافت؛ همچنان‏كه ما اعمال خود را نزد تو آماده و ثبت‏شده دیدیم. پس ما را ببخش همان‏طور كه دوست دارى خدا تو را ببخشد.

اى على بن حسین! به یاد آر، آن حقارت و ذلّتى را كه فرداى قیامت در پیشگاه خداى حكیم و عادل خواهى داشت؛ آن پروردگار عادل و حكیمى كه ذرّه‏اى و كمتر از ذرّه‏اى به كسى ستم روا نمى‏دارد و اعمال بندگان را همچنان‏كه انجام داده‏اند، به آنان عرضه خواهد كرد و حسابگرى و گواهى خدا كافى است. پس ببخش و عفو كن تا پادشاه روز قیامت از تو درگذرد؛ چنان‏كه خودش در قرآن مى‏فرماید: «وَ لْیعْفُوا وَلْیصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ‌»؛ (2) «باید ببخشند و عفو كنند. آیا دوست ندارید خداوند شما را بیامرزد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است.‌»

حضرت سجادعلیه‏السلام این كلمات را براى خویش و غلامان و كنیزان تلقین مى‏كرد و آنان با هم تكرار مى‏كردند و خود امام كه در میان آنان ایستاده بود، مى‏گریست و با لحنى ملتمسانه مى‏گفت: «رَبِّ! اِنَّكَ اَمَرْتَنا اَنْ نَعْفُوا عَمَّنْ ظَلَمْنا فَنَحْنُ قَدْ عَفَونا عَمَّنْ ظَلَمَنا كَما اَمَرْتَ، فَاعْفُ عَنَّا فَاِنَّكَ اَوْلى‏ بِذلِكَ مِنَّا وَمِنَ الْمَاْمُورِینَ؛ (3) پروردگارا! تو به ما فرمودى از ستمكاران خویش درگذریم؛ همان‏گونه كه فرمودى، ما از كسانى كه به ما ستم كرده‏اند، در گذشتیم، تو هم از ما درگذر كه در عفو كردن از ما و از تمام مأموران برترى.‌»

پس از این برنامه عرفانى و تربیتى، امام سجادعلیه‏السلام خطاب به خدمتگزاران خویش مى‏فرمود: «من شما را عفو كردم، آیا شما هم من و بدرفتاری‌هاى مرا بخشیدید كه فرمانرواى بدى براى شما و بنده فرومایه‏اى براى فرمانرواى بخشاینده عادل و نیكوكار بوده‏ام؟!»

همگى یكصدا مى‏گفتند: «با اینكه ما از تو جز خوبى ندیده‏ایم، تو را بخشیدیم»؛ آن‏گاه به آنان مى‏فرمود: «بگویید: خداوندا! از على بن حسین درگذر! همان‏گونه كه او از ما درگذشت. او را از آتش جهنم آزاد كن، همان‏گونه كه او ما را از بردگى آزاد كرد. آنان دعا مى‏كردند و امام چهارم‏علیه‏السلام آمین مى‏گفت و در پایان مى‏فرمود: بروید! من همه شما را عفو كردم و آزادتان مى‏كنم به این امید كه خدا نیز مرا عفو كرده، آزادم كند.‌»

حضرت زین العابدین‏علیه‏السلام در روز عید فطر آن‏قدر به خدمتگزاران خود جایزه و هدیه مى‏بخشید كه از دیگران بى‏نیاز مى‏شدند. سیره آن جناب، چنان بود كه هر گاه مالك بنده‏اى در اوّل یا وسط سال مى‏شد، بعد از یك دوره آموزش و اعمال شیوه‏هاى تربیتى صحیح، در شب عید فطر او را آزاد مى‏كرد. آن بزرگوار، بندگان سیاه را كه هیچ‏گونه نیازى به آنان نداشت، مى‏خرید و در عرفات بعد از مراسم عرفه، همراه هدایاى قابل توجهى آزاد مى‏ساخت. (4)

به این ترتیب امام، بردگان را نه تنها در بُعد جسمانى، بلكه از افكار و اندیشه‏هاى خرافى، جهل و غفلت رها مى‏ساخت؛ از اینرو تربیت‏یافتگان مكتب ایشان از ذلّت، غفلت و خرافه‏پرستى به اوج عزّت معنوى و عرفانى نایل مى‏شدند و بیچاره‏ترین بردگان عصر آن حضرت بر اثر ارتباط با درگاه امامت به رهبران جامعه و عارفان خداجوى و عالمان ربّانى مبدّل مى‏شدند.

سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، ابو اسحاق بن عبد اللّه سبیعى، سالم بن ابى‏حفصه، شرحبیل بن سعد، عبد اللّه بن دینار، ابو خالد كابلى، محمّد بن شهاب زهرى، معروف بن خربوذ مكى، یحیى بن‌ام طویل، حبابه والبیه و... (5) از جمله تربیت‏یافتگان مكتب حضرت سجادعلیه‏السلام هستند.

این شیوه خداپسندانه امام باعث شد كه دوست و دشمن، كوچك و بزرگ و مرد و زن از اعماق وجود خویش، آن حضرت را دوست بدارند. آرى، محبوبیت اجتماعى آن حضرت، دستاورد كردارهاى انسانى و كمالات الهى‏اش بود تا آنجایى كه خلفاى بنى‏امیه نیز به آن اعتراف مى‏كردند.

ابن شهر آشوب مى‏گوید كه امام زین العابدین‏علیه‏السلام نزد عمر بن عبد العزیز (هفتمین خلیفه اموى) حضور داشت. هنگامى كه آن حضرت از نزد او بلند شد و بیرون رفت، عمر بن عبد العزیز رو به اطرافیانش كرد و گفت: «امروز، بهترین و شریف‏ترین مردم به نظر شما كیست؟» همه گفتند: «شما اى خلیفه!» او گفت: «نه، هرگز! بهترین و شریف‏ترین مردم، همین فردى است كه الآن از حضور ما بیرون رفت. او چنان قلبها را به خود متمایل ساخته است كه همه دوست دارند مثل او باشند؛ امّا او هیچ‏گاه آرزو نمى‏كند كه به جاى یكى از ماها باشد.‌» (6)

خدمتگزارى به نیازمندان

حضرت على بن حسین‏علیه‏السلام در عرصه خدمت به محرومان آن‏چنان درخشید كه باعث اعجاب و شگفتى همگان شد و آنان دوستدار حقیقى ایشان شدند.

زمانى كه تاریكى شب، همه‏جا گسترده مى‏شد و چشمهاى مردم به خواب مى‏رفت، آن حضرت، اموال موجود خود را از درهم و دینار جمع مى‏كرد و نان و آذوقه را - كه فراهم كرده بود - برمى‏داشت و شبانه به منزل محرومان و بینوایان مى‏شتافت. آن حضرت در حالى كه صورت خود را پوشانده بود، آذوقه‏ها و هدایا را به دوش مى‏كشید و در سطح گسترده‏اى به بیچارگان مساعدت مى‏كرد:

تا توانى به جهان خدمت محتاجان كن‏

                          

به دمى یا درمى، یا قدمى، یا قلمى (7)

حضرت باقرعلیه‏السلام فرمود: «كانَ عَلِىُّ ابْنُ الْحُسَینُ‏علیه‏السلام یحْمِلُ جِرابَ الْخُبْزِ عَلَى ظَهْرِهِ بِاللَّیلِ فَیتَصَدَّقُ؛ (8) [پیشوای چهارم]‌ علی بن حسین‌علیه‏السلام كیسه‏هاى نان را در شبها به دوش مى‏كشید و [به فقرا و نیازمندان‏] تصدّق مى‏داد.‌» و بر این اندیشه پافشارى مى‏كرد: «اِنَّ صَدَقَةَ السِّرِّ تُطْفِى‏ءُ غَضَبَ الرَّبِّ؛ (9) صدقه پنهانى، خشم خداوند را فرو مى‏نشاند.‌»

محمد بن اسحاق مى‏گوید: «عده‏اى از نیازمندان مدینه عادت كرده بودند در ساعات معینى از شب، مرد ناشناسى به كمك آنان بیاید. آنان، او را به عنوان صاحب انبان به همدیگر معرفى مى‏كردند و تا روز شهادت امام زین العابدین‏علیه‏السلام وى را نمى‏شناختند.‌» (10)

تا توانى رفع غم از خاطر غمناك كن‏

                                          

در جهان گریاندن آسان است، اشكى پاك كن‏

امام باقرعلیه‏السلام فرمود: «پدرم حضرت على بن حسین‏علیه‏السلام دوبار براى خدا اموال خود را احسان كرد.‌» (11)

امام سجادعلیه‏السلام همواره مى‏فرمود: «سادَةُ النَّاسِ فِى الدُّنْیا الْاَسْخِیاءُ وَسادَةُ النَّاسِ فِى الْآخِرةِ الْاَتْقِیاء؛ (12) سرور و آقاى مردم در دنیا سخاوتمندان و بخشندگان هستند و در جهان آخرت، پرهیزكاران، سرآمد دیگران خواهند بود.‌»

زیباترین شیوه معاشرت

در اینجا به برخى از رفتارهاى پسندیده امام سجادعلیه‏السلام كه در جذب قلوب و صید دلهاى مردم تأثیر فراوان داشته است، اشاره مى‏كنیم:

1. زمخشرى، طبق نقل هنگامى كه یزید بن معاویه، عامل جنایتكار خود، مسرف بن عقبه را به مدینه فرستاد و لشكر وى به قتل و غارت اهل مدینه پرداختند. حضرت زین العابدین‏علیه‏السلام چهار صد نفر از بانوان بى‏پناه را پناه داد و در كمال سخاوت و جوانمردى از آنان پذیرایى كرد.

هنگامى كه لشكر مسرف بن عقبه از مدینه بیرون رفت، آن بانوان گفتند: «به خدا قسم! در كنار پدر و مادرمان این چنین زندگانى خوش و آرامش روحى و روانى نداشته‏ایم كه در سایه عطوفت و محبت این مرد شریف (حضرت سجادعلیه‏السلام) در این مدت بحرانى، این چنین در آرامش و در كمال احترام به سر بردیم.‌» (13)

2. امام صادق‏علیه‏السلام فرمود: حضرت سجادعلیه‏السلام هر گاه مسافرت مى‏رفت، سعى مى‏كرد با كاروانى سفر كند كه او را نشناسند و شرط مى‏كرد كه در طول سفر، یكى از خدمتگزاران به همسفرانش باشد. یك بار كه با افرادى ناشناس به مسافرت رفته بود، مردى آن حضرت را دید و شناخت. بعد به دیگر دوستانش گفت: «آیا مى‏دانید این آقا كیست كه به شما خدمت مى‏كند؟» گفتند: «نه، نمى‏شناسیم.‌» آن مرد گفت: «این شخص حضرت على بن حسین‏علیه‏السلام است!»

اهل كاروان كه این جمله را شنیدند و امام را شناختند، یكباره از جاى خود برخاستند و دست و پاى حضرتش را بوسیدند و عرضه داشتند: «اى فرزند رسول خدا! آیا مى‏خواهى ما را آتش جهنم فراگیرد؟! اگر خداى ناكرده از دست و زبان ما خطایى سر مى‏زد و به شما جسارتى مى‏كردیم، آیا ما تا ابد هلاك نمى‏شدیم؟! چه انگیزه‏اى باعث شد كه شما به صورت ناشناس به ما خدمت كنید؟» حضرت زین العابدین‏علیه‏السلام فرمود: «هنگامى كه من با عده‏اى آشنا به مسافرت رفتم، آنان به احترام رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله بیش از استحقاق من، برایم خدمت كرده، عطوفت و مهربانى نثارم كردند. به همین سبب، به صورت ناشناس آمدم كه مبادا شما نیز بیش از حدّ بر من احترام كنید و ناشناس بودن را بهتر مى‏پسندم.‌» (14)

بى‏تردید این سیره پسندیده آن بزرگوار، برگرفته از كلام حضرت خاتم انبیاصلى‏الله‏علیه‏وآله است كه فرمودعلیهم‏السلام «مَنْ اَعانَ مُؤْمِناً مُسافِراً فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ ثَلاثاً وَسَبْعِینَ كُرْبَةً؛ (15) هر كس به یك مؤمن مسافر یارى و خدمت كند، خداوند متعال، هفتاد و سه بلا و اندوه را از او زایل خواهد كرد.‌»

3. على بن عیسى اربلى مى‏نویسد كه روزى امام سجادعلیه‏السلام از مسجد بیرون آمد و با مردى مواجه شد كه با آن حضرت عداوت دیرینه داشت. مرد، همین‏كه چشمش به امام افتاد، به حضرت زین العابدین‏علیه‏السلام جسارت كرد و دشنام و ناسزا گفت. یاران و غلامان امام خواستند كه آن شخص را تأدیب كنند؛ امّا آن حضرت فرمود: «با او كارى نداشته باشید.‌» آن‏گاه به او نزدیك شده و گفت: «آنچه از صفات و كارهاى ما بر تو پوشیده است، بیش‏تر از آن است كه تو مطلع هستى!» سپس با مهربانى و عطوفتِ تمام فرمود: «اَلَكَ حاجَةٌ نُعِینُكَ عَلَیها؛ آیا مشكلى دارى كه ما در حلّ آن تو را یارى كنیم؟!»

مرد با مشاهده این رفتار انسانى، از كرده خود شرمسار شد؛ امّا آن بزرگوار، او را نوازش كرد و عباى ارزشمند خود را همراه هزار درهم به وى بخشید. بعد از آن واقعه، آن مرد به شدت به امام علاقه‏مند شد و به هر كجا كه مى‏رسید، به بیان فضایل و مناقب آن حضرت مى‏پرداخت و خطاب به حضرتش مى‏گفت: «به راستى كه تو از فرزندان رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله هستى. ‌» (16)

گر عظیم است از فرو دستان گناه‏

                               

عفو كردن از بزرگان اعظم است‏

این رفتارهاى آموزنده و انسانى باعث شده بود كه مخالف و موافق، آن حضرت را از اعماق وجودشان دوست بدارند و به شخصیت والاى ایشان به دیده احترام و عظمت بنگرند.

راز محبوبیت اجتماعى

محمّد بن مسلم بن شهاب زهرى (17) روزى با حالتى افسرده و اندوهگین به حضور امام سجادعلیه‏السلام آمد. وقتى امام، علّت ناراحتى وى را پرسید، گفت: «اندوه من از سوى برخى مردم، به‏ویژه افرادى است كه به آنان خدمت كرده‏ام؛ ولى آنها برخلاف انتظارم به من حسد ورزیده و در اموالم چشم طمع دوخته‏اند.‌»

آن حضرت، رهنمودهاى راهگشایى به وى ارائه فرمود و سپس افزود: «اِحْفَظْ عَلَیكَ لِسانَكَ تَمْلِكُ بِهِ اِخْوانَكَ؛ (18) از زبانت مواظبت كن، همه دوستان و آشنایانت در اختیار تو خواهند بود [و تو را دوست خواهند داشت‏].‌» سپس فرمود: «زهرى! كسى‏كه عقلش كامل‏ترین اعضاى وجودش نباشد، با كوچك‏ترین اعضایش (زبان) هلاك مى‏شود.‌»

حضرت زین العابدین‏علیه‏السلام مهم‏ترین رمز توفیق در زندگى را تواضع و احترام به دیگران دانسته، مى‏فرماید: «اگر دیدى كه مسلمانان تو را احترام مى‏كنند و مقامت را بزرگ مى‏شمارند، بگو آنها بزرگوارند كه با من چنین رفتار مى‏كنند و اگر از مردم نسبت به خود بى‏توجهى مشاهده كردى، بگو از من خطایى سرزده است كه مستوجب چنین بى‏احترامى شده‏ام. هرگاه چنین اندیشیده باشى و طبق این تفكر عمل كنى، خداوند متعال، زندگى را بر تو آسان كرده، دوستانت زیاد و دشمنانت به حدّاقل خواهند رسید. در این صورت، نیكیهاى دیگران تو را خوشحال مى‏كند و از بدى و اذیتهاى آنان آزرده نخواهى شد.‌» (19)

سلطانِ دل‌هاى پاك

داستان معروف امام سجادعلیه‏السلام هنگام زیارت بیت اللّه الحرام، دلیل واضحى بر جایگاه والاى معنوى و اجتماعى ایشان در عصر خود است. خلاصه آن ماجرا چنین است:

در زمان خلافت عبد الملك بن مروان، پسرش هشام بن عبد الملك به زیارت خانه خدا رفت؛ امّا بر اثر ازدحام جمعیت نتوانست «حجر الاسود» را زیارت كند و كوشش اطرافیانش نیز در این زمینه، نتیجه‏اى نداشت. ناگزیر براى او در كنار كعبه تختى نصب كردند و وى در آنجا نشست و به تماشاى حجّاج و طواف‏كنندگان پرداخت. اطرافیان شامى او نیز در كنارش گرد آمده و به اجتماع پرشكوه حج نظاره مى‏كردند.

در همین حال، ناگهان حضرت سجادعلیه‏السلام پدیدار شد. وى كه در میان جمعیت با سیمایى زیبا و وجودى نورانى همچون ستاره‏اى مى‏درخشید، گرد خانه خدا طواف كرد و هنگامى كه به حجر الاسود نزدیك شد، مردم با كمال احترام و تواضع، راه را بر امام باز كردند و حضرت به راحتى آنجا را زیارت كرد.

این منظره كه هشام و اطرافیانش را به حیرت واداشته بود، باعث شد تا یكى از شامیان از هشام بپرسد: «این شخص با عظمت كیست كه مردم این چنین احترامش مى‏كنند؟» امّا هشام به این سبب كه شامیان آن حضرت را نشناسند، پاسخ داد: «من هم نمى‏شناسم!» «فَرَزْدَق» شاعر كه در آنجا حاضر بود، بلند شد و با جرئت تمام گفت: «امّا من او را مى‏شناسم! اگر هشام او را نمى‏شناسد، من آن جوان زیبا روى و نورانى چهره را خوب مى‏شناسم.‌»

گفت: من مى‏شناسمش نیكو

                                     

زو چه پرسى، به سوى من كن رو

مرد شامى گفت: «او كیست اى ابو فراس؟!»

فرزدق در پاسخ آن مرد شامى، قصیده معروف خود را در چهل بیت سرود؛ از جمله اینكه:

«هذا الَّذِى یتَعْرِفُ الْبَطْحاء وَطَأْتَهُ‏

                                

وَالْبَیتُ یعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وَالْحَرَمُ‏

این كسى است كه سرزمین پاك مكّه، قدر و منزلت او را مى‏شناسد و خانه كعبه، حلّ و حرم او را مى‏شناسند.

هذا ابنُ خَیرُ عِبادِ اللَّهِ كُلِّهِمْ‏

                                      

هذا التَّقِىُّ النَّقِىُّ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ‏

این فرزند، بهترین بندگان خداست. این جوانِ پاك و پاكیزه و پیراسته و شناخته شده است.

هذا ابْنُ فاطِمَةَ اِنْ كُنْتَ جاهِلَهُ‏

                                   

بِجَدِّهِ اَنْبِیاءُ اللَّهُ قَدْ خُتِمُوا

این فرزند فاطمه است. اگر او را نمى‏شناسى، او كسى است كه جدّش خاتم الانبیا است.

... او از خاندانى است كه محبت ایشان، دین و دشمنى با آنان، كفر و نزدیك شدن به آنان، پناهگاه و نجات‏بخش است. هر كسى خداى را بشناسد، نیاكان او را نیز نیك مى‏شناسد كه دین اسلام از خانه او به سایر مردم رسیده است... .‌»

هشام بن عبد الملك بعد از شنیدن این قصیده، خشمگین شد و حقوق فرزدق را از بیت المال قطع كرد و او را در عَسْفان (بین مكه و مدینه) زندانى كرد؛ حتّى در اعتراض به او گفت: «تو تا به حال براى ما چنین مدحى نگفته‏اى.‌» شاعر اهل بیت‏علیهم‏السلام پاسخ داد: «تو نیز جدّى مثل جدّ او و پدرى مثل پدر او و مادرى مثل مادر او بیاور تا من شبیه این ابیات را درباره شما نیز بسرایم.‌» (20)

 

پی‌نوشـــــــــــــــــت‌ها:

 

1) تحف العقول، حسن بن شعبه حرانى، قم، نشر جامعه مدرسین، 1417 ق، ص 287.

2) نور/22.

3) بحار الانوار، علامه محمّدباقر مجلسى، مؤسسة الوفاء، ج 46، ص 104.

4) اقبال الاعمال، سید بن طاووس، دار الكتب الاسلامیة، ج 1، ص 446.

5) رجال الشیخ، اصحاب على بن الحسین‏علیه‏السلام، شیخ طوسى، قم، مؤسسة آل البیت، 1404 ق.

6) مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب مازندرانى، نشر علامه، ج 4، ص 167.

7) پوریاى ولى.

8) بحار الانوار، ج 46، ص 88.

9) مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 153.

10) همان.

11) همان، ص 154.

12) روضة الواعظین، محمّد فتال نیشابورى، قم، نشر رضى، ج 2، ص 385.

13) منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، انتشارات اسلامیه، ج 2، ص 8.

14) وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، مؤسسة آل البیت‏علیهم‏السلام، ج 11، ص 430.

15) همان، ص 429.

16) كشف الغمّه، على بن عیسى اربلى، تبریز، مكتبة بنى هاشم، ج 2، ص 101.

17) وى در ابتدا از علماى اهل سنّت بود؛ امّا بر اثر معاشرت با امام چهارم و نیل به بهره‏هاى شایان علمى و انسانى از محضر امام سجادعلیه‏السلام، به آن حضرت، علاقه شدیدى پیدا كرد و از امام همیشه با لقب «زین العابدین» یاد مى‏كرد.

18) بحار الانوار، ج‏71، ص‏155.

19) الاحتجاج، احمد بن على طبرسى، مشهد، نشر مرتضى، 1403 ق، ج 2، ص 319.

20) مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 169.

485 دفعه
(0 رای‌ها)