شمس لنگرودی شكوه وارستگی

مقدمه

عالم جلیل القدر و خطیب پروا پیشه، شیخ العلماء، بقیة السلف الصالح، آیة الله حاج شیخ جعفر شمس لنگرودی - طاب سراه - كه از روحانیان سرشناس و از خطباء محبوب استان گیلان و از یادگاران قدیمی و شاگردان ارزشمند آیة الله العظمی حائری یزدی رحمه الله به شمار می‌آمد، در سال 1383 ش. در همایش «تجلیل از مبلّغان برتر‌» كه از سوی حوزه مباركه علمیه قم برگزار گردید، به عنوان مسن‌ترین و موفق‌ترین مبلّغ انتخاب شد و از مقام علمی و تبلیغی ایشان تجلیل و تكریم به عمل آمد.

ولادت و تبار

آیة الله حاج شیخ جعفر شمس لنگرودی (1) در جمادی الثانی سال 1334 ق. مصادف با میلاد كوثر رسالت، حضرت فاطمه زهراءعلیها السلام در قریه «وَلیسه‌» از توابع شهرستان رودسر و در میان خانواده روحانی و مذهبی دیده به جهان گشود.

پدرش آقا شیخ محمد علی جواهری، معروف به «رئیس العلماء‌» از روحانیان متعهد و جلیل القدر و از زاهدان آن دیار به شمار می‌رفت كه اغلب اوقات گران قدرش صرف تبلیغ دین مبین اسلام و ترویج و نشر معارف نورانی آن گردید و از افتخارات آن روحانی خدوم و والا مقام این بود كه مدال خادمی و نوكری خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام، به خصوص حضرت سید الشهداءعلیه السلام را با افتخار و مباهات به سینه داشت.

و نیز مادرش از زنان زحمت كش و متدین و آشنا به مسائل اسلامی و متخلق به اخلاق الهی بود. هنوز 6 بهار از عمر ارزشمند این مولود پاك نگذشته بود كه پدر والامقامش دار خاكی را وداع گفت و روح مطهرش در جوار رحمت الهی به آرامش ابدی رسید و بدین سان، دست نوازشگر پدر از سرش كوتاه گردید. از آن پس، وی تحت سرپرستی مادر والامقامش قرار گرفت و ایستادگی و استقامت آن بانوی پارسا و پاكدامن در مقابل ناملایمات روزگار، غم و اندوه را از قلب پاك و روح لطیف این كودك زدود و عزم راسخ و همت والای آن بانو بود كه فرزند یازده ساله‌اش را راهی حوزه علمیه قم كرد تا با آموختن علوم الهی ادامه دهنده راه همسرش كه از شاگردان مكتب امام صادق علیه السلام بود، باشد.

در محضر بزرگان

یكی از تحولات مهم سیاسی و اجتماعی دوران شیخ جعفر تأسیس و پایه گذاری بزرگ‌ترین و مهم تری مركز آموزشی جهان تشیع به دست توانا و با كفایت آیة الله حائری یزدی در قم می‌باشد.

شیخ جعفر شمس لنگرودی در حالی وارد قم گردید كه چیزی حدود شش سال از عمر با بركت حوزه علمیه قم می‌گذشت و اساتید و بزرگان و استوانه‌های كم نظیر علم و فضیلت در جوار حرم كریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام رحل اقامت افكنده و مشغول تحصیل و تدریس شده بودند. شیخ جعفر مقدمات و سطح و خارج فقه و اصول را در نزد اساتید نامدار به خوبی فرا گرفت كه اسامی آنان عبارت است از آیات عظام:

1. حاج شیخ محمد حسین ساوجی؛ 2. سید صدر الدین تنكابنی؛ 3. میرزا ابوالقاسم كبیر قمی ادیب نامدار و مشهور حوزه قم؛ 4. میرزا محمد علی اراكی (مرجع تقلید معروف كه قوانین را در نزد ایشان تلمذ كرد) ؛ 5. میرزا محمد علی حكمی زاده؛ 6. آقا شیخ شعبان چافی لنگرودی؛ 7. میرزا مهدی پایین شهری قمی؛ 8. آقا شیخ عبد الرزاق قائنی؛ 9. سید مرتضی علوی فریدونی اصفهانی؛ 10. سید محمد تقی خوانساری (از مراجع ثلاث معروف قم) ؛ 11. شیخ عبدالكریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم، رضوان الله علیهم. (2)

تدریس و تبلیغ

آیة الله شیخ جعفر لنگرودی در طول دوران اقامت خویش در قم، علاوه بر تحصیل و كسب دانش و فضائل و كمالات به تدریس سطوح پایین‌تر نیز اشتغال داشتند. و همچنین به مناسبتهایی در اطراف قم منبر می‌رفتند.

آیة الله رمضانی - دامت بركاته - فرمودند: «من در دوره نوجوانی به خوبی به یاد دارم كه مرحوم شمس لنگرودی از طرف زعیم عالی قدر حوزه علمیه قم، آیة الله العظمی حائری یزدی، برای امر تبلیغ به وشنوه و كهك قم آمده بودند و هنوز برخی افراد مطالبی از منابر ایشان به خاطر دارند.» (3)

آهنگ رجعت

حضرت آیة الله شمس لنگرودی بعد از شهریور سال 1320 ش. - سال سقوط رضاخان - به گیلان مهاجرت كرد و برای همیشه در شهرستان لنگرود رحل اقامت افكند و در این شهر و سایر شهرهای همجوار مشغول خدمت به اسلام عزیز و مكتب حیات بخش تشیع گردید و از آنجایی كه نفس گرم و مواعظ سودمندی داشت، در اندك زمانی شهرت منابر و مواعظ شیوای این عالم ربّانی زبانزد عام و خاص گردید. (4)

اگر شهرستان لنگرود را در میان استانهای شمالی ایران، به ویژه در استان گیلان «شهرستان مبلّغان و خطباء‌» بنامیم، اغراق نكرده ایم، زیرا اغلب خطباء و سخنوران خطّه شمال كشور، به خصوص استان گیلان از این شهرستان برخاسته اند.

خدمات فرهنگی و دینی

الف. منابر

بی شك مرحوم آیة الله شمس لنگرودی یكی از گویندگان نامدار مذهبی استان گیلان بوده اند؛ شخصیتی كه بیش از 75 سال در تمام شهرهای استان گیلان و غرب مازندران و روستاها و بخشها به تبلیغ شریعت محمّدی صلی الله علیه وآله و معارف مكتب علوی اشتغال داشته اند؛ انسان وارسته‌ای كه منابر وی مشتاقان فراوانی داشت و مردم از منابر وی خاطرات فراوانی دارند و همواره از او به خوبی و نیكی یاد كرده اند. منابر ایشان از مدار آیات و روایات خارج نمی‌شد و مجلسشان نورانیت عجیبی داشت و هنگامی كه بر اریكه منبر جلوس می‌كردند، به طور طبیعی سخن می‌گفتند و حاضران سرا پا گوش می‌كردند.

حجة الاسلام اشراقی از خطبای شهرستان رودسر می‌گوید:

ما در استان گیلان حداقل در نیم قرن اخیر وعّاظ و خطبای فراوانی داشتیم، ولی منابر و سخنان مرحوم آقای شمس واقعاً ممتاز و در برهه‌ای از زمان بی نظیر بود. صفای باطن، عامل و معتقد بودن به زی طلبگی و نفوذ كلام وی واقعاً منحصر به فرد است. در سال 1328 ش. مرحوم حجة الاسلام شیخ علی كاشانی معروف به «فریدة الاسلام‌» كه از اولیای الهی و استاد شهید هاشمی نژاد به شمار می‌رفت و در میان فضلا معروف بود كه وی به محضر ولی عصرعلیه السلام تشرف یافته است، به شهرستان رودسر تشریف آوردند و اتفاقاً در همین سفر در حال سجده نماز رحلت فرموده و در قم مدفون گردید.

روزی به اتفاق این مرد الهی به مجلس ختم یكی از اخیار منطقه رفتیم كه شیخ موسی چین جانی نام داشت و چون معلم قرآن آقای شمس هم بود، سخنران مجلس معظم له بودند. روحانیان و خطبای فراوانی از جمله پدرم به نام اشرف الواعظین در این مجلس حضور داشتند. ایشان درباره تعلیم و تعلّم در قرآن، در آن جمع سخنرانی كردند كه همگان از شنیدن آن مات و مبهوت شدند و توجه اغلب خطباء و گویندگان بزرگ را برانگیخت و اگر بگویم وی در آن سخنرانی معجزه كرد اغراق نكرده‌ام. وی وقتی روضه خواندند تأثیر شگفتی در مستمعان گذاشت، از جمله مرحوم شیخ علی كاشانی در آن مجلس بی هوش شد. (5)

مردم استان گیلان عموماً و شرق گیلان خصوصاً آداب و اخلاق درست دینی را مرهون زحمات و خدمات آن مرد بزرگ الهی هستند. او ذرّه‌ای فریفته دنیا و مطامع دنیوی نشد و حتی در زمانی كه در سمت امامت جمعه بود، بین خود و مردم نه تنها فاصله ایجاد نكرد، بلكه ارتباطات و علائق زیادی بین او و مردم حكمفرما بود. به همین جهت مردم او را دوست می‌داشتند و در موقع رحلت آن بزرگوار، چنان به سر و سینه می‌زدند كه نظیر چنین واقعه‌ای را حداقل در این نیم قرن اخیر در گیلان سراغ نداریم. (6)

ب. امامت جمعه

آیة الله شمس لنگرودی به عنوان چهره محبوب و مورد علاقه مردم در سال 1359 ش. از سوی حضرت امام خمینی رحمه الله به سمت امامت جمعه شهرستان لنگرود منصوب گردیدند و سالهای طولانی ضمن ارشاد و هدایت مردم، نقش به سزایی در وحدت و انسجام نیروهای متعهد و حزب اللّهی داشت؛ خصوصاً در ایام دفاع مقدّس، در اعزام نیرو و كمكهای مردمی همواره فعّال و كوشا بود.

وی در سال 1380 ش. علی رغم تمایل و علاقه شدید مردم، به علت كهولت سن از سمت امامت جمعه انصراف داد. و در جواب اصرارهای فراوان ارادتمندان، متواضعانه فرمود:

«زمانی كه به این سمت، علی رغم میل باطنی و فقط به خاطر احساس وظیفه و تكلیف منصوب شدم، دوستان دانش آموز در مقاطع مختلف در مراسم نماز جمعه شركت می‌كردند. حالا آنان ترقی كرده اند و الآن به درجات والای علمی نائل شده اند؛ دكتر، مهندس و... و بعد از گذشت این همه سال، دو باره به نماز جمعه می‌آیند و مرا در آن جایگاه مشاهده می‌كنند. خُب، مگر قحط الرّجال است! باید از افرادی فاضل كه دارای سرمایه‌های معنوی و علمی هستند، در این جایگاه بهره گرفت و گذشته از آن، من دیگر توان سخن گفتن ندارم.‌» (7)

ج. تألیفات

از مرحوم آیة الله شمس لنگرودی دو اثر ارزنده به یادگار مانده است:

1.«گامهایی با تاریخ اسلام»؛ رساله‌ای است كه معظم له در حدود سال 1330 ش. كه عده‌ای به پیروی یكی از منحرفین فكری منطقه، با تبلیغات وسیع سعی در گمراه ساختن جوانان برومند داشتند، در جواب آنان به نگارش درآوردند كه بحمد الله در بیداری و آگاهی آنان نقش به سزایی داشت.

2. خاطرات؛ مجموعه اشعار ایشان است، شامل 4 بخش: ترجمه منظوم خطبه همام، انسان نامه، غزلیات و مدایح و مراثی ائمه اطهارعلیهم السلام. این كتاب برای بار اول در سال 1369 ش. در رشت چاپ گردید و برای بار دوم در سال 1380 ش. در قم به چاپ رسید.

آرزوی وصال دوست

آرزو دارم كه گر گل نیستم، خاری نباشم                                 باربردار ار ز دوشی نیستم، باری نباشم

گر نگشتم دوست با صاحبدلی، دشمن نگردم                            بوستان بهر خلیل ار نیستم، ناری نباشم

نیست گر در آستینم دست بهر دستگیری                                   باری اندر آستین این و آن ماری نباشم

گر كه نتوانم ستانم داد مظلومی ز ظالم                                                باز آن خواهم كه همكار ستمكاری نباشم

گر نگشتم رحمتی بر خلق، زحمت هم نگردم                           گر نمی‌جویم دلی از كس، دل آزاری نباشم

گر كه نتوانم ز پا افتاده را باشم عصایی                                               لیك بر فرق امیری درّ شاهواری نباشم

نیست باكی گر نباشم رونق بازار دانش                                                لیك كالای سفاهت را خریداری نباشم

راهم ار روزی به خلوت خانه اسرار دادند                                از جهالت مایه افشای اسراری نباشم

همچو خواب آلودگان مستانه گر ره می‌سپارم                            ناسپاس از رهنماییهای هشیاری نباشم

جهل را بر تن چه نشتر نیستم، مرهم نگردم                               فضل را در بر چو فخری نیستم، عاری نباشم

در ره ابرار گر سر گوی میدانی نگردد                                      خاك بوس آستان مشت اشراری نباشم

نیستم گر نوشدارویی برای دردمندی                                        نیز بر بی دست و پایی نیش جراری نباشم

گر نریزم آب رحمت از سبویی در گلویی                                دلخوشم گر خنجری بر قلب افكاری نباشم

گر پری بگشوده دارم همچو كبك كوهساری                            طعنه زن بر خواری مرغ گرفتاری نباشم

«شمسم‌» و خواهم كه گر روشن نسازم محفلی را                                  محفلی را مانع اشراق انواری نباشم. (8)

شاید خیلی از خوانندگان محترم و مبلّغان ارجمند با این غزل بسیار شیرین و پرمحتوا آشنایی كافی داشته باشند. این غزل زیبا و پر طراوت كه در میان غزلیات شعراء قطعاً كم نظیر است، علاقه مندان و مشتاقان فراوانی دارد. درباره علت شهرت این غزل معروف، روزی معظم له به نگارنده فرمودند:

در سال 1336 ش. دوست بسیار دانشمندم حضرت حجة الاسلام آقای حاج شیخ حسن حجتی گیلانی رحمه الله (9) كه از خطباء نامدار و دانشمند سرزمین گیلان بود، به دیدنم آمد و فرمود: «مجله‌ای دارم به نام «راه حق‌» كه در این مجله مقالات جمعی از بهترین نویسندگان همانند مرحوم میرزا محمد تقی اشراقی واعظ قمی، مرحوم حاج شیخ رضا سراج انصاری، مرحوم میرزا خلیل علامه كمره‌ای و... به چاپ رسیده است.‌» وی تمایل داشت كه حقیر هم در آن مجله سهمی داشته باشم. من همین شعر را به او دادم. وقتی خواند، فوراً آن را برد و در مجله‌اش چاپ كرد و چون مرحوم حجتی با سایر خطباء مهم كشور ارتباط داشت و مجله‌اش را برای آنان ارسال می‌كرد، وقتی خطباء این غزل را در بالای منابر می‌خواندند، كم كم در همه محافل و مجالس بدون آنكه شاعر را دیده و یا شناخته باشند، این غزل را حفظ كرده، برای مردم می‌خواندند تا اینكه مرحوم فلسفی واعظ شهیر را در رشت دعوت كردند و ایشان این غزل را بالای منبر خواندند. بعد از اتمام منبر، كسی به ایشان مراجعه و سؤال می‌كند كه آیا جنابعالی شاعر و گوینده این غزل را می‌شناسید؟ ایشان جواب منفی می‌دهد. آن شخص، آدرس مرا به ایشان می‌دهد و ایشان به دیدنم به شهرستان لنگرود آمدند و فرمودند: «من با خواندن این غزل در تهران و شهرستانها توانسته‌ام دلهای فراوانی را به وجد آورده، اشكهای فراوانی را از مردم جاری سازم.‌» و آن گاه با كمال بزرگواری مرا مورد تشویق و تحسین خویش قرار دادند؛ البته اشعار و غزلیات دیگری بر وزن این غزل دارم كه اهمیت آنها خصوصاً در آن دوران ستم شاهی از این غزل كمتر نبوده است.

تواضع و وارستگی

یكی از فضلای استان گیلان برای نگارنده نقل كرد:

مرحوم آیة اللَّه شمس لنگرودی تمام مایحتاج زندگی خود را شخصاً تهیه می‌كرد؛ مثلاً در صف نانوایی می‌ایستاد و نان می‌خرید و منزل وی محافظ نداشت و شخصاً در را به روی مراجعان باز می‌كرد. روزی چند نفر از سروران روحانی كه گویا در تهران مسئولیتی داشتند، وارد شهرستان لنگرود می‌شوند و چون منزل امام جمعه را نمی‌دانستند، صبح زود هنگام عبور از خیابانهای شهر، چشم شان به یك روحانی می‌افتد كه در صف نانوایی ایستاده است، به سراغ او می‌روند و از او درخواست می‌كنند كه آدرس منزل امام جمعه شهرستان را به آنان بدهد. وی با كمال تواضع و فروتنی بعد از خرید چند قرص نان، آنان را به منزلی هدایت می‌نماید و در جواب آنان می‌فرماید: امام جمعه شهر من هستم، امرتان را بفرمائید. آنان با كمال تعجّب متوجه می‌شوند كه آن روحانی كه در صف نانوایی ایستاده بود، خود امام جمعه است.

خدمات وی در سمَت امامت جمعه، تشویق و تجهیز نیروهای مردمی جهت اعزام به جبهه‌های حق علیه باطل، ایجاد وحدت و همدلی و انسجام بین نیروها و گروهها به گونه‌ای كه همگان او را به عنوان پدری امین و دلسوز یاد كرده و نصایح او را در سرلوحه امورشان قرار دهند، بسیار بارز و روشن بود.

حضرت آیة اللَّه محفوظی، عضو خبرگان رهبری استان گیلان نیز به نگارنده فرمود:

ما سالیان طولانی با آقای شمس حشر و نشر داشته و به وی ارادت داشته و داریم. او گوهری ناب، ارزشمند و قیمتی بود كه نمونه آن در این عصر حقیقتاً كمیاب است. عالمی اخلاقی و انسانی وارسته و باتقوا كه رفتار و گفتار و سلوك زندگی و ساده زیستی او چنان بود كه تعالیم عالیه اسلام دستور داده و سیره پیغمبر اكرم و ائمه طاهرین علیهم السلام است.

از كمالات این مرد همین بس كه هرگز در فكر خودستایی و گفتن خلاف واقع نبود. از عجب و غرور و خودپسندی به دور بود و در مقابل اهل علم و علماء تواضع و فروتنی می‌كرد و هیچ گاه خود را بر دیگران مقدم نمی‌داشت.

وارستگی و استغناء طبع و عزت نفس خاصی داشت و اخلاص در سخنان وی مشهود بود. از سخنان لغو و بیهوده سخت پرهیز داشت و دیدن چهره او انسان را به یاد خدا می‌انداخت. او سخت مورد علاقه و احترام حضرت آیة اللَّه بهجت بود.

رحلت

آیة الله حاج شیخ جعفر لنگرودی بعد از عمری تلاش خالصانه در راه تبلیغ و خدمت به نظام مقدّس اسلامی، سرانجام روح پاكش در شب جمعه 20 ذی القعده 1426 ق. (دوم آذر 1384 ش.) در محراب مسجد جامع لنگرود (جایگاهی كه بیش از 50 سال اقامه جماعت می‌كرد) و هنگام اقامه نماز عشاء بر اثر سكته قلبی به عالم بقا عروج كرد.

رحلت این روحانی خدوم و محبوب تأثیر زیادی بر دلهای مردم استان گیلان، به ویژه شهرستان لنگرود گذاشت. پیكر پاكش بعد از اقامه نماز توسط حضرت آیة الله حاج شیخ محمد علی امینیان لنگرودی - عضو خبرگان رهبری و امام جمعه شهرستان آستانه اشرفیه - در صحن مسجد جامع لنگرود به خاك سپرده شد. حضور جمعیت در تشیع جنازه معظم له به حدّی بود كه به عقیده بسیاری از مردم و علماء در تاریخ 50 ساله اخیر شهرستان لنگرود كم نظیر یا بی نظیر بود و این، حكایت از محبوبیت ویژه وی در نزد عموم طبقات استان دارد. مجالس فراوانی در شهرهای استان گیلان، تهران و قم منعقد و از مقام علمی و معنوی وی تجلیل به عمل آمد.»عاش سعیداً و مات سعیداً.‌»

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) نام و شرح حال آیة الله شمس لنگرودی در این منابع آورده شده است: آثار الحجة، ج 2، ص 345؛ گنجینه دانشمندان، ج 7، ص 35؛ آئینه دانشوران، ص 415؛ سیمای لنگرود، ص 191؛ دانشوران گیل و دیلم، ص 355 و 372، مقدمه خاطرات معظم له.

2) شرح حال اساتید آن بزرگوار در گنجینه دانشمندان، گلشن ابرار، آئینه دانشوران، مؤلفین كتب چاپی، الذّریعة و... آمده است.

3) شیخ محمد هادی قدس اشكوری از فضلاء حوزه علمیه قم.

4) اغلب مطالب این مقاله برگرفته از سخنان آن بزرگوار است كه در طول آشنایی و حشر و نشر طولانی حقیر و معظم است به دست آمده و گوشه‌هایی از آن تقدیم خوانندگان محترم می‌گردد.

5) شرح حالات و زندگی مرحوم شیخ علی كاشانی در مجموعه ستارگان، ج اول، تألیف گروهی از نویسندگان ماهنامه كوثر، به تفصیل آمده است.

6) مصاحبه نگارنده با شیخ محمدرضا اشراقی از خطبای محترم شهرستان رودسر.

7) به نقل از یكی از فضلای شهرستان لنگرود.

8) خاطرات، ص 121.

9) شرح حال وی در مجله مبلّغان شماره 41 آمده است.

496 دفعه
(0 رای‌ها)