فمنیسم توطئه غرب علیه زنان (3)

اشاره

در دو بخش پیشین این مقاله، به تبیین و توضیح مباحثى چون: تعریف فمنیسم، تاریخچه فمنیسم، انواع گرایشات فمنیستى، رهیافتهاى سه گانه در طرفدارى از حقوق زنان، گرایشهاى فمنیستى در ایران و خاستگاه فمنیسم اسلامى پرداختیم. اینك ادامه بحث را پى مى‏گیریم.

شاخصه‏هاى اصلى فمنیست به اصطلاح اسلامى‏

شاخصه‏هاى اصلى این تفكر را مى‏توان در محورهاى زیر جستجو كرد:

1. جدا انگارى دین از امور اجتماعى‏

فمنیستهاى به اصطلاح اسلامى به صراحت مى‏گویند: اعتقاد به دین ضرورتاً به معناى حاكمیت دین در شئون اجتماعى بشر نیست. دین رابطه خالق و مخلوق را ترسیم مى‏كند و نباید حوزه دخالت دین را به مسائل اجتماعى و تنظیم قوانین تسرى داد. حكومت نباید تحت نظر هیچ دین و مذهبى باشد؛ حتى باید شهروندان را از دخالت دادن گرایشهاى مذهبى در حوزه مسائل سیاسى پرهیز داد. (1)

اینان مى‏گویند: مصالح و مفاسد در احكام اجتماعى امرى قابل شناسایى است. بر اساس این باور و بر طبق آن، به جعل احكام و قوانین مى‏پردازد و مى‏گویند: احكامى كه در شرائط زمانى و مكانى جزیرة العرب وضع شده و مصالح خاص خود را داشته، در دنیاى كنونى قابل اجرا نیست. و احكام مسلم اسلامى مانند: تفاوت زن و مرد در ارث، دیه، پرداخت مهریه به زن، لزوم نفقه، مدیریت مرد در خانه و... را مورد خدشه و تردید قرار مى‏دهند.

2. انكار احكام ثابت‏

از نگاه آنان دفاع از حقوق زن از هیچ الگوى ثابتى تأثیر نمى‏پذیرد. آنان اعلام مواضع یكپارچه ابدى و ازلى بر مبناى خصوصیات همگانى و جهان شمولى، بدون تأثیر پذیرى از شرائط اجتماعى و تاریخى را برنمى‏تابند و در نتیجه، وجود احكام ثابت را انكار مى‏كنند. از دید آنان اعتقاد به ناپایدار بودن گوهر دین و اعتقاد به جدایى دین از شئونات اجتماعى در رسیدن به آرمانهاى فمنیسم اسلامى لازم و ملزوم یكدیگرند. (2)

برخى از طرفداران این دیدگاه با ناكار آمدى روش اجتهاد فقهى، اجتهاد مدرن و سازگار با پیشرفتهاى جهان غرب را به عنوان جایگزینى اجتناب ناپذیر، براى دفاع از حقوق زنان معرفى مى‏كنند. (3)

3. نگاه منفى به نقش زنان در خانواده‏

آنان با سنتى پنداشتن خانواده مذهبى، انتقادات خود را متوجه خانواده ساخته و خواهان بر قرارى برابرى نقش و مشاركت مرد در فعالیتهاى خانگى و نفى مدیریت مرد در خانواده هستند، البته از فمنیستهاى غربى انتقاد مى‏كنند كه مصالح جامعه و خانواده را در پاى اعتقاد به فرد گرایى افراطى قربانى مى‏كنند. (4)

از سخنان و نوشته‏هاى صاحب نظران و مروجان این نظریه بر مى‏آید كه در صددند تا به تفسیر مجدد آموزه‏ها و احكام دینى پرداخته و به تغییرات وسیعى در احكام دین تن در دهند.

به تفسیر ایشان در مفهوم عدالت، تساوى، آزادى، خانواده، برابرى حقوق زن و مرد، و چگونگى مشاركت اجتماعى زنان توجه فرمایید:

1. عدالت‏

عدالت مورد نظر آنان عدالت عرفى است، نه عقلى. در اعتقادات شیعه عدالت یك اصل محورى است كه بر تمام دایره تكوین و تشریع حاكم است. مفهوم عدالت در دیدگاه اسلامى عقلى است و در بستر زمان و مكان تغییر نمى‏كند؛ زیرا از مستقلات عقلى است؛ یعنى عقل بدون كمك گرفتن از شرع به حسن آن حكم مى‏كند. در مقابل، به مفهومى از عدالت بر مى‏خوریم كه عدالت عرفى نام دارد؛ یعنى تعبیرى از عدالت كه جامعه علمى هر زمان بر آن صحه بگذارد، اگر چه در زمانهاى دیگر مورد تأیید نبوده باشد. (5)

در این حال، عدالت عرفى مفهومى تغییرپذیر است. با این تعبیر از عدالت مى‏توان بسیارى از احكام زنان را كه در ذهنیت كنونى جامعه ما عادلانه تلقى نمى‏شود، ملغا اعلام كرد.

اما آیا چنین برداشتى از عدالت به معناى آن نیست كه آموزه‏هاى دینى را تابع دیدگاههاى فلسفى غرب و تفسیرى مطابق با اومانیسم، سكولاریسم، فردگرایى و نسبیت‏گرایى بدانیم؟ و ثانیاً دلیل اعتبار عدالت عرفى چیست؟ و چگونه مى‏توان آن را به دین نسبت داد؟

2. تساوى‏

آنان این مفهوم را دقیقاً به معناى «تشابه‌» مى‏گیرند و به سوى از بین بردن مرزهاى جنسى گام بر مى‏دارند. برخى از فمنیستهاى مسلمان تصریح كرده‏اند كه تفاوتهاى تكوینى میان زن و مرد نباید به تفاوتهاى تشریعى و حقوقى میان آنان منجر شود. (6) نگاه تشابه‏گرا به احكام حقوقى زن و مرد در ارث برى، دیه، قصاص، سرپرستى خانواده و مسائلى از این دست، نتیجه این نگرش است.

البته این تفسیر از تساوى، بر خلاف آموزه‏هاى روشن دینى است. آنچه در دین مورد تأكید است، اقامه قسط و عدل است. زن همچون مرد، انسانى است كه از استعداد لازم براى برخوردارى از كمالات انسانى بهره‏مند است؛ اما خداوند بر اساس حكمت سرشار خود براى ساماندهى به امور اجتماعى، تفاوت را در بین زن و مرد قرار داده و انتظارات متفاوتى از این دو جنس دارد و تمام این تفاوتها عادلانه و همسو با تعالى هر دو جنس است.

3. آزادى‏

مفهوم آزادى كه بیشتر فمنیستهاى به اصطلاح اسلامى تندرو بر آن پاى مى‏فشارند، بیشتر از هر چیز ناظر بر مسئله حجاب است.»نیره توحیدى‌» حجاب را حربه‏اى در خدمت سیاستهاى جنسى و از قید و بندهاى محدودكننده مى‏داند و در عین حال، سیاست رضا خانى براى كشف حجاب را به دلیل آنكه زور مدارانه و سركوب‏گرانه است، بر نمى‏تابد. (7)

این تفسیر هم پایگاه دینى ندارد. كشف حجاب چنان كه تجربه تاریخ ملت ایران نیز مؤید آن است، زمینه نگاه ابزارى به زن است و زنان را از تأثیرگذارى مفید اجتماعى باز مى‏دارد.

4. خانواده‏

فمنیستهاى به اصطلاح اسلامى بر خلاف فمنیستهاى غربى - كه نهاد خانواده و مادرى را ساخته نظام مردسالارى و براى تحكیم اقتدار خویش مى‏دانند - بر حفظ كیان خانواده اصرار و به نقش زن در خانه به عنوان همسر و مادر توجه دارند. و گاه از دیدگاههاى لیبرالیستى به دلیل آنكه مصالح جامعه و خانواده را در پاى اعتقاد به فرد گرایى افراطى قربانى مى‏كنند، انتقاد مى‏نمایند. به همین دلیل، مخالفت خود را با همجنس‏گرایى كه به نظر آنان گرایش افراطى به حساب مى‏آید، اعلام كرده‏اند.

از دید آنان نهاد خانواده و مادرى در ذات خود مشكل‏زا نیست. با این حال، از خانواده سنتى كه مبتنى بر سلسله مراتب و سرپرستى مرد و حاصل ارزشهاى جامعه سنتى است، انتقاد مى‏كنند و خواهان خانواده‏اى بر اساس برابرى نقشها و نفى سرپرستى مردان هستند؛ هر چند این دفاع از خانواده در مرحله نظر است و آن گاه كه به مرحله عمل مى‏رسند، راهبردهایى پیشنهاد مى‏كنند كه بعضاً در جهت تزلزل خانواده است؛ لذا بهتر است كه تعریف خود از خانواده را روشن‏تر بیان كنند تا امكان داورى بهتر فراهم آید.

استقلال اقتصادى و اشتغال از مهم‏ترین شعارهاى فمنیستهاى اسلامى است كه بر آن هم پاى مى‏فشارند. به زعم آنان این راهبرد خود باورى زنان را افزایش مى‏دهد، نگرانى آنان را از آینده تقلیل مى‏دهد و آنان را براى مقابله با تعدیات احتمالى همسر آماده مى‏سازد. اما آیا به راستى تأكید بر اشتغال زنان به طور اساسى به تقویت نظام خانواده كمك كرده است؟

براى پاسخ به این سؤال، به جهت اهمیت فوق العاده در نظام اجتماعى و همچنین در آموزه‏هاى دینى، بهتر است تأثیر مدرنیزاسیون بر خانواده را به تفصیل بررسى كنیم. باشد كه مروّجان ایده كمرنگ كردن بنیاد خانواده بازنگرى جدّى‏ترى در ایده و افكار خویش داشته باشند.

تأثیر مدرنیزاسیون بر خانواده‏

آثار دگرگونى در زیست بشر، ابتدا در خانواده بروز مى‏كند؛ زیرا آغاز زندگى از درون خانواده شك ل مى‏گیرد و سپس توسعه و تنوع مى‏یابد. در حالت متعادل، خانواده داراى هویت و اصالت است، اما با تغییر شرائط، خانواده از معنا دارى مى‏افتد و با بحران پوچى درگیر مى‏شود. نقطه عطف بحران خانواده در دنیاى امروز از دست دادن ارزشهاى ذاتى خانواده است. خانواده در جوامع غیر صنعتى، مسئولیتهاى چند گانه‏اى داشته است؛ مراقبت، نگه‏دارى و تربیت فرزندان، تغذیه و نگه‏دارى از سالمندان از جمله مسئولیتهاى خانواده و به ویژه زنان بوده، اما با صنعتى شدن و نهادینه شدن اصل تقسیم كار، بسیارى از این وظائف به نهادهاى صنعتى، خدماتى، بهداشتى و آموزشى كه مستقل از خانواده بودند، محول شده است.

اعضاء خانواده غذاى آماده را از فروشگاههاى بزرگ در بسته بندیهاى معین مى‏خرند و در مدت زمان كوتاهى با وسائل برقى آماده خوردن مى‏كنند. گفتگوى پس از شام به سرگرمى در بازیها، گوش دادن به موزیك و دیدن برنامه‏هاى ارائه شده از رادیو و تلویزیون و بازیهاى ویدیویى و فیلمهاى تلویزیونى یا سینمایى، چتهاى اینترنتى، استفاده از تالارها و بلارها و... تبدیل شده و پیران خانواده نیز با سپرى كردن بقیه عمر خویش در خانه‏هاى سالمندان از دیگر اعضاء خانواده جدا مى‏شوند و كمتر امكانى براى حمایت جمعى مى‏یابند. در این صورت، حمایت روانى، روحى و انسانى دیگر اعضاء خانواده براى هر یك از اعضاء نیازمند وجود ندارد و اعضاء نیازمند خانواده، به مؤسسات روانكاوى و روان درمانى سپرده شده‏اند و آنها با دریافت پول موظف‏اند به رفع مشكلات روانى و اخلاقى افراد مبتلا به آسیبهاى روانى و اجتماعى بپردازند. (8)

با بحرانى شدن موقعیت خانواده در جهان نوسازى شده صنعتى، بیشترین زیان آن متوجه زنان است؛ زیرا حتى در خانواده‏هایى كه زن منزلتى نداشت، عملاً به عنوان مادر نقش محورى داشت، اما با ویران شدن جایگاه خانواده در دنیاى مدرن طبیعتاً چنین نقشى از زنان گرفته شده است. به راستى باید دید بر اثر دگرگونیهاى نو چه نقشى به زنان اعطا شده كه مى‏تواند هم سنگ با نقش مادرى باشد!

در واقع نگاه سرمایه‏دارى جدید به زنان، از جنبه زنانگى آنها نیست، بلكه از جنبه پیشرفت و تداوم چرخه صنعت است و در این میان هر كدام، زن یا مرد، به نحو مطلوب‏تر و مطبوع‏تر ایفاء نقش كنند، محبوب‏ترند. بعضى از گرایشهاى فمنیستى، نتیجه اعتراضى است كه زنان جوامع غربى به نگرش سوداگرانه صاحبان سرمایه به زنان دارند بنابراین، نباید تصور كرد كه موقعیت اجتماعى زنان در جامعه صنعتى بهتر از دیروز است. یكى از صاحب نظران غربى مى‏گوید: «من منكر نیستم كه زنان قبلاً مورد رفتار ناشایست و حتى در معرض شكنجه قرار مى‏گرفتند، ولى به عقیده من وضع آنها هیچ گاه به اندازه امروز كه فرمانرواى خانه و نیز رقیب ادارى مردان‏اند، رقت‏بار نبوده است.» (9)

اصولاً در نظام سرمایه‏دارى جدید، زنان به دو دلیل باید در بیرون از خانواده اشتغال یابند: نخست حفظ ماهیت مصرف كنندگى خانواده هسته‏اى است و دیگر اینكه اشتغال زنان ارزان‏تر و بى‏دردسرتر است؛ چه اینكه بسیارى از آنان براى باقى ماندن در كار، حاضر به قبول دستمزدهاى پایین‏تر مى‏شوند.

صنعتى شدن در اوائل باعث تعارضهاى شدید میان كارگران، به خصوص كارگران مرد و زن شد. زنان براى باقى ماندن در سر كار حاضر به قبول دستمزدهاى پایین‏تر بودند؛ زن بافنده ماهر روزى یك فرانك و مرد ماهر چهار فرانك مى‏گرفت. در سال 1870 م. متوسط دستمزد زن در پاریس 14/2 فرانك و متوسط دستمزد مردان 75/4 فرانك بود. (10)

نگاهى به جوامع غربى نشان مى‏دهد كه در حال حاضر، جوامع انسانى به موازات صنعتى‏تر شدن، با ابعاد وسیع و پیچیده‏ترى از خشونت درگیرند. اگر تا دو سه دهه قبل در آمریكا خشونت را چندان جدى نمى‏گرفتند، امروز بدان توجه جدى پیدا كرده‏اند.»در سال 1976 م. تنها 10% آمریكائیان این پدیده را جدى مى‏دانستند و در سال 1983، 90% آنها خشونت را مهم تلقى كرده‏اند.» (11)

بعد از تحقیقى كه درباره خشونت در خانواده‏هاى امریكایى انجام گرفته، اظهار داشته‏اند كه: «ما در خانواده‏هاى منحرف زندگى مى‏كنیم؛ چرا كه در سال 1975 حدود دومیلون نفر از زنان آمریكایى توسط همسرانشان كتك خورده‏اند و در سال 1970 بیش از نوزده میلیون نفر از كودكان مورد اذیت قرار گرفته‏اند.» (12)

همچنین تازه‏ترین آمارها در كشورهاى صنعتى از جمله ژاپن بیانگر افزایش همسرانى است كه قربانى خشونت‏اند.»در نیمه نخست سال 2000، 443 فقره گزارش در زمینه اعمال خشونت از سوى شوهران ژاپنى نسبت به همسرانشان تحویل پلیس شده كه نسبت به سال پیش از آن دو برابر افزایش یافته است.» (13)

خشونت در محل كار نیز شایع‏ترین اشكال خشونت در جوامع پیشرفته صنعتى است. در این خشونتها زنان بیشترین قربانیان را دارند. آنان با خشونتهایى مانند: تجاوز جنسى، كتك خوردن و مجروح شدن، تهدید و ارعاب، آزار و اذیتهاى فیزیكى و روحى و اهانتهاى زبانى رو به رو هستند. نكته مهم در تحقیقات انجام گرفته نشان مى‏دهد كه:

«در دنیاى جدید مشكل زنان تنها كمتر بودن فرصتهاى شغلى و تبعیض در دستمزدها نیست، بلكه سوء استفاده جنسى در محل كار نیز مشكل دیگرى است.» (14)

البته از تجارت فحشا به عنوان كثیف‏ترین و ستمگرانه‏ترین نوع خشونت نمى‏توان چشم پوشید؛ یعنى اینكه انسانى را از كرامت، شرافت و حرمت خدادادى‏اش به زور و خشونت محروم سازند و او را براى ارضاء تمایلات نفسانى نامشروعِ دیگران مجبور سازند.

سوگمندانه باید گفت:

«زن اروپایى در غفلت تفكر و تمدن جدید چنان به بند كشیده شد كه نتوانست درك كند عامل پیشرفتهاى اقتصادى یا سودآورى هر چه بیشتر صاحبان ثروتهاى انبوه گردیده، بدون آنكه در سود آن سهیم باشد.» (15)

ناگفته نماند كه حضور فیزیكى زن در بیرون از خانه با شعار آزادى و نیاز كارخانه‏داران به آنها و حمایت نظرى پر زرق و برق از زنان، جنگى آشكار را بین زنان و مردان به وجود آورده كه تا اعماق خانواده‏ها رسوخ كرده است. در پرتو این آزادى و تساوى و مقررات حمایتى، زن فارغ از هرگونه مسئولیت خانوادگى و همپاى مردان در كارخانه‏ها، ساعات بسیارى از عمر خود را هدر داده است؛ اما در واقع، آنچه كه ثمره زنان گردیده، محرومیت از كرامت انسانى مى‏باشد.

در این راه، در كارخانه‏ها بردگى ماشین و صاحبان ماشین، ارزشى بود كه زنان به جاى كرامت انسانى به آن دست یافتند. از تولیدات دستى و خلاقیتهاى هنرى و به كارگیرى ذوق خویش محروم شده و به واژگونى نگرشى و ارزشى رسیدند. شغل و درآمدهاى ناچیز، جایگزین ارزشهاى معنوى گردید. زنى كه تا پیش از تولد كارخانه‏ها، محور و ستون خانواده محسوب مى‏شد و خویش را منبع برآورده شدن نیازهاى معنوى خانواده مى‏دید، در بازار كار خود را غرق شده دیده و از چشمه جوشان مهر، عشق و ایثار به موجودى بى‏احساس، خسته و بى‏رمق تبدیل شده، از مهر مادرى تهى گردیده و با همسر و فرزندان بیگانه شده، به جاى تكیه بر همسر، وابسته به كارخانه‏ها شد و براى كار بیشتر، نداشتن فرزند را حسنى بزرگ و گامى اساسى در راستاى آزادى كامل خود برشمرد. خانه نیز خوابگاهى شد كه اعضاء بیگانه از هم، خسته و بى‏نشاط در حد ضرورت در آن حاضر مى‏شوند.

فرهنگ تجدد با مبانى و اصول خرد و كلان خود زن را بدین گونه از قالب خویش خارج ساخت و در غفلتى مهیب او را به طرد غریزه مادرى دعوت كرد و زن به گمان خود جاده پیروزى را پیمود و به تدریج به ابزار وحشتناك تبلیغات تجارى تبدیل گردید و در این عرصه، بیش از همه انسانیت او لگد مال شد. دریغ كه: «زن آزاد شده غربى، خود را همپاى مردان و شاید بالاتر از آنها مى‏داند و در نهایت آزادى، شغلهاى محترم دزدى، آدم‏كشى و سیاست! را نیز فرا گرفته است.» (16)

البته آنچه كه زنان از دست داده‏اند:

«قدرت فكرى مستقل، شخصیت كریم و جایگاه رفیع خانواده و.... است و در حقیقت، زن امروزى نمى‏داند كه این آزادى نوین، برایش مشكل پیچیده‏اى مانند دوران اسارت و بردگى به بار آورده است.» (17)

5. برابرى حقوق زن و مرد

دغدغه اصلى فمنیستهاى اسلامى در حوزه مسائل حقوقى است. دست‏یابى به نظام حقوقى در مواردى چون: قضاوت، شهادت، ارث، دیه، ازدواج، طلاق، سرپرستى خانواده‏ها و... ، آرمانهایى هستند كه براى تحقق آنها تلاشهاى چشم‏گیرى كرده‏اند. كنوانسیون محو كلیه اشكال تبعیض علیه زنان از آنجا كه بر مفهوم «تشابه‌» بنیان شده است، مورد حمایت جدى آنان است. نگاه انتقادى آنان به قانون مدنى و مجازات با محور قرار گرفتن مفهوم تشابه شكل گرفته و در سالهاى اخیر تحركهایى نیز در زمینه اصلاح قوانین و مقررات داخلى انجام داده‏اند.

فمنیستهاى اسلامى بر روشهاى حقوقى براى استیفاء حقوق زنان تأكید مى‏كنند و اصطلاحات مورد نظر آنان به ویژه در محور روابط خانوادگى بیشتر رنگ و بوى حقوقى دارد. آموزش حقوق به زنان از ابتدایى‏ترین پیشنهادات آنان به منظور آشنایى زنان با حقوق خود و استیفاء آن به ویژه در خانواده است.

اما استیفاء حقوق از طریق آموزش حقوق زنان تا چه اندازه مؤثر بوده است؟ مگر نه اینكه این نوع آموزش زمینه تقابل را فراهم آورده و در نتیجه آشنا شدن زنان با حقوق خود! بالا رفتن معنادار آمار طلاق، خشونت خانوادگى و اختلافات فراهم آمده است؟ و خود نشان دهنده آن است كه در ارتقاء وضعیت زن چندان هم موفق نبوده‏ایم و در نتیجه، باید به شیوه‏هایى دست یابیم كه ضمن استیفاء حقوق احتمالى زنان، آرامش خانوادگى زن و شوهر و فرزندان نیز خدشه‏دار نشود.

6. چگونگى مشاركت اجتماعى زنان‏

نگاه فمنیستى به زن آن است كه وى را از هسته تحولات اجتماعى به پوسته آورده و نقشهاى كلیشه‏اى مردانه را به وى واگذار كند و نقشهاى مادرى و همسرى را كسالت‏آور و حقیر جلوه دهد و در عوض نقشهایى مثل: رانندگى كامیون، فروشندگى و تاكسى سرویس و... را به وى پیشنهاد كند و او را تشویق كند كه محیط خانه را به نفع موقعیت اجتماعى رها كند.

البته حضور زن در اجتماع با محوریت خانواده و با حفظ پویایى روابط خانوادگى و حفظ احترام زن در فعالیتى متناسب با شئونات زنانه مى‏تواند مفید باشد، اما نقطه ایده‏آل براى فمنیستها این است كه زنان مرزهاى جنسى را در نوردیده و برابر با مردان در موازنه اجتماعى، حضور در مدیریتها و مشاغل را تجربه كنند و مرزهاى جنسیتى به هر شكل ممكن برداشته شود.

پرواضح است كه بحث اختلاط، چگونگى روابط زن و مرد در جامعه و محیط كار، امنیت اخلاقى و خرد نشدن زنانگى زن در زیر چرخ ماشینها دغدغه اصلى آنان نیست.

جان كلام اینكه، آنان مى‏خواهند زنان در روابط حقوقى و اجتماعى، خانوادگى و اقتصادى به گونه‏اى مشابه و بدون مرزهاى جنسیتى تعریف شوند و آزادانه به هر آنچه متمایل‏اند، دست‏رسى داشته باشند.

از نظر ما چنین آرمانى نه صحیح است و نه دست یافتنى. صحیح نیست؛ چون بر معیارهاى شرعى و عقلى استوار نیست و چیزى كه بر این معیار استوار نباشد، سعادت‏آور نخواهد بود. الگوى تشابه نیز دست یافتنى نیست؛ چون خداوند بر اساس حكمت خویش زن و مرد را با تفاوتهایى خلق كرده و انتظارات متفاوتى از آنان دارد؛ چنان كه پیاده كردن الگوهاى برابرى در بعضى كشورها، آمار طلاق، روابط جنسى خارج از چارچوب ازدواج، خانواده‏هاى تك والد، تك زیستى انسانها و خشونتهاى خانوادگى و... را ایجاد كرده است.

از نگاه ما ارزشمندى واقعى هر انسان به برخوردارى وى از قدرت و كمال و تقرب به خداوند است كه در آن تفاوتى براى زن و مرد نیست و ضرورتاً هر دو دست‏یابى به تقرب را از یك مسیر نمى‏پیمایند. برخى از امور براى مردان و بعضى براى زنان ارزشمند است؛ چنان كه تأمین مخارج اقتصادى خانواده از وظائف مرد و تنظیم اقتصاد مصرفى از وظائف زن، جهاد با نفس و مال در برابر دشمنان از راههاى تقرب مرد و نقش آفرینى در تربیت نیروى سازنده و رزمنده از وظائف زن شمرده شده است.

فمنیستهاى اسلامى چون از زاویه نگاه غربى به مسائل و مشكلات زنان مى‏نگرد، بسیارى از مشكلات مانند: بحران جنسى، بالا رفتن سن ازدواج، نگاه ابزارى به زن، شكاف نسلها، بالا رفتن آمار طلاق و... را جدى نمى‏گیرند، به مسئله فرار دختران كلیشه‏اى مى‏نگرند و آن را مسئله‏اى طبیعى و در زمان گذار از جامعه سنتى به مدرن تلقى مى‏كنند؛ در حالى كه این امر در جوامعى كه مرحله گذار را نیز گذرانده‏اند، نه تنها كاهش نیافته، بلكه به آمار آن افزوده شده است.

به وضوح مى‏توان دریافت كه در مورد حضور اجتماعى و اشتغال و حتى روابط خانوادگى با توصیه‏هاى این نظریه پردازان به نوعى تزلزل در بنیان خانواده دست یافته‏ایم و پیروان این نظریه، حتى كسانى كه خود را به مبانى دینى ملتزم نشان مى‏دهند، رفته رفته به بحران تئوریك نزدیك مى‏شوند. آنان باید میان آموزه‏هاى دینى و الگوهاى تجددطلبى یكى را برگزینند؛ زیرا تفسیرهاى تأویل‏گونه از آیات و احكام دینى همیشه ممكن نخواهد بود و در نهایت، به جدایى دین از حوزه امور اجتماعى و عرفى گرایى و تردید در حجیت كتاب و سنت خواهد انجامید.

نتیجه‏گیرى‏

قدر مسلم، ترویج دیدگاههاى فمنیستى با راه حلهاى غربى آن در جامعه ایران كه بستر و زمینه این جریان سازى را نیز برخى از قوانین نارسا و عدم تعریف مشخص از حضور زن در عرصه‏هاى سیاسى، اجتماعى، فكرى و سازماندهى نیروى عظیم زنان در جامعه اسلامى به عهده دارند، تنها زنهاى جامعه را به سوى نوع دیگرى از ستم و از دست دادن حقوقشان سوق مى‏دهد، زیرا غرب حتى نتوانسته به زنان جامعه خود امنیت و آرامش ببخشد و على‏رغم شعارهاى پرزرق و برق جهان غرب، امروزه وضعیت زنان مغرب زمین اسفبار گزارش مى‏شود. به گزارش خبرگزارى فرانسه، یك سوم زنان در نروژ، آمریكا، هلند و زلاندنو مورد سوء استفاده جنسى قرار گرفته‏اند و در آمریكا در هر 8 ثانیه یك زن مورد بدرفتارى قرار مى‏گیرد و در هر 6 دقیقه به یك زن تجاوز مى‏شود. بر اساس تحقیقى كه توسط وزارت دادگسترى آمریكا صورت گرفته، هر سال حدود 310 هزار مورد تجاوز یا تلاش براى تجاوز در این كشور صورت مى‏گیرد.

بنابراین، تنها راه حفظ ارزشها و جایگاههاى مادى و معنوى زنان، عمل به احكام اسلامى است و بس. انحراف از این راه قطعاً به ضررهاى مادى و معنوى و از بین رفتن ارزش انسانى این گروه منجر خواهد شد.

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) فمنیسم اسلامى چالشى دموكراتیك یا چرخشى تئوكراتیك، نیره توحیدى، كنكاش، چاپ آمریكا، پاییز 1376، ص‏106.

2) همان، ص‏108.

3) شیوه استنباط در مكتب فقهى مدرن، سعید محسن‏زاده، پیام هاجر، ش‏335.

4) فمنیسم اسلامى «جنبش زنان ایرانى»، حامد شهیدیان، ایران نامه، چاپ امریكا، پاییز77، ص‏624.

5) براى آشنایى بیشتر با عدالت عرفى، ر. ك: مصاحبه با حجةالاسلام و المسلمین محمد مجتهد شبسترى، مجله زنان، ش 57، ص 21.

6) فضاى تنگ ناسازگارى، افسانه نجم آبادى، نیمه دیگر، چاپ امریكا، شماره‏11، 1990، ص‏20.

7) فمنیسم، دموكراسى و اسلام گرایى، ص 104.

8) بررسى مسائل اجتماعى، تقى آزاد ارمكى و مهرى بهار، مؤسسه نشر جهاد، چاپ اول، 1377، ص 193.

9) جامعه شناسى خانواده، باقر سارو خانى، تهران، سروش، چاپ دوم، 1375، ص 96.

10) جامعه شناسى خانواده، شهلا اعزازى، روشنگران و مطالعات زنان، چاپ اول، 1376، ص 141.

11) همان، ص‏203.

12) كارگران جنسى، محمد صفوى، مجموعه مقالات جنس دوم، ج‏8، 1371، ص‏96.

13) بررسى مسائل اجتماعى، تقى آزاد ارمكى و مهرى بهار، ص‏218.

14) خشونت در كار، رنكن كپل، ترجمه معاونت فرهنگى و امور بین‏المللى وزارت كار و امور اجتماعى، ص‏23.

15) لذات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، ص‏154.

16) همان، ص 158.

17) همان، ص 147.

357 دفعه
(0 رای‌ها)