فمنیسم توطئه غرب علیه زنان (2)

اشاره

در بخش نخست این مقاله فمنیسم را تعریف كرده، تاریخچه آن را بیان نمودیم و آنگاه انواع گرایشات فمنیستی را توضیح دادیم. اینك ادامه بحث را پی می‌گیریم.

رهیافتهای سه گانه در طرفداری از حقوق زنان

1. جنس، امری طبیعی است كه در تعیین تمایز بیولوژیك و فیزیولوژیك میان زن و مرد مؤثر است و تفاوتهایی كه در نقشها و ویژگیهای اجتماعی آنان وجود دارد، در نتیجه روندها و نهادهای اجتماعی به ویژه تفاوت در فرایند اجتماعی شدن و جامعه پذیری مؤثر است.

2. جنس، امری طبیعی است كه تا حد زیادی در ویژگیها و نقشهای اجتماعی زن و مرد عامل تعیین كننده است و این تفاوتهای جوهری میان زنان و مردان به برتری اخلاقی و شناختی منجر می‌شود.

3. جنس و جنسیت (1) هر دو مبتنی بر ساخته‌هایی اجتماعی است و هویتهایی مانند زن و مرد به عنوان مقولاتی جوهری نفی می‌شود.

با توجه به این سه رهیافت، سه دیدگاه اساسی در جنبش فمنیسم وجود دارد كه عبارت است از:

الف. دیدگاه تساوی گرا

طرفداران این دیدگاه، برابری طلب اند و می‌گویند: تفاوتهای فیزیولوژیك زن و مرد در حدی نیستند كه در تعیین جنسیت نقش داشته باشند و زنانگی و مردانگی ماهیتی اجتماعی و طبیعی دارند. بنابر این نظریه، مردان و زنان با هم برابرند، نه متفاوت و نه متضاد. این گروهها برای حل مشكلات زنان بر آموزش تأكید دارند و معتقدند فرودستی زنان در جامعه نتیجه عرف، قوانین و عادات بشری است كه به رغم برابری ذاتی زن و مرد، زنان را به عرصه خصوصی رانده و مانع از دست یابی به موقعیت برابر با مردان در جامعه شده است.

در این دیدگاه، اگر تفاوتی در ویژگیهای شخصیتی زنان و مردان دیده می‌شود، نتیجه تربیت و برخورد نابرابر با زنهاست، نه نابرابری ذاتی زنان و مردان. این گروه خواهان حق رأی سیاسی با استفاده از روشهای مسالمت آمیز و خواهان نفوذ در دولت و حكومت به منظور تحقق اهداف خود هستند.

ب. دیدگاه فمنیسم اجتماعی و رادیكال

این گروه از طرفداران حقوق زنان، به تفاوت بین زن و مرد قائل بودند و وجود خصلتها و ویژگیهای زنانه مانند: عطوفت، احساسات و... را نشانه برتری اخلاقی زنان می‌دانستند و معتقد بودند باید از طریق رواج خصوصیات زنان مانند: صلح طلبی، سوء مدیریت مردان را در جامعه رفع كرد.

«بین سالهای 1920 ـ 1960 م. طیف وسیعی از گرایشهای مختلف در جنبش زنان شكل گرفت. در طی این دوره، گرایش عمده در جنبش زنان، اصلاحات اجتماعی بود. برابری زن و مرد در اشتغال و استخدام و كاهش ساعت كار زنان و افزایش تأمین اجتماعی، جلوگیری و مخالفت با جنگ و مخالفت با كار كودكان در دستور كار نهضتهای زنان این دوره است. احزاب سیاسی با توجه به این خواسته‌ها سعی در جلب آراء زنان داشتند و به این ترتیب، جنبشهای زنان علاوه بر حق رأی كه به طور مستقیم در سیاست تأثیر داشت، به طور غیر مستقیم نیز بر تغییر سیاست تأثیر گذاشتند.‌» (2)

در دهه 1960 م. در آفریقا سازمان ملی زنان n. o. w و سایر گروههای زنان از طریق تأكید بر حقوق برابر در زمینه كار، آزادی سقط جنین و تغییر قوانین خانواده و طلاق و حقوق زنان همجنس خواه، مسائل زنان را از حاشیه مسائل سیاسی به مركز سیاست آورد.

ج. دیدگاه نفی تفاوت جوهری

گروههایی از زنان معتقد بودند بین زن و مرد روابط سلطه آمیزی وجود دارد. بر این اساس، شاخه‌های متعددی چون: جنبش زنان سیاه پوست با تأكید بر رفع تبعیض، زنان صلح طلب با تأكید بر نقش مادری و صلح طلبی زنان، و جنبش طرفداران محیط زیست برای جلوگیری از تخریب طبیعت توسط مردان شكل گرفت. این گروه می‌گویند: آنچه در نظریه‌های طرفداری از حقوق زنان به عنوان ویژگیهای ذاتی برای زنان و مردان فرض شده، در اصل محصول شرائط تاریخی، اجتماعی و سیاسی جامعه خاصی است كه آن را بر تمام جوامع تعمیم داده اند. پس در كنار جنسیت باید تفاوتهای نژادی، طبقانی و قومی مد نظر قرار گیرد و به زمینه‌های تاریخی و فرهنگی نیز توجه شود. ضمن توجه به تفاوتها باید از تأكید بر تعمیم تجارب گروههای خاص زنان به همه زنان و جوامع اجتناب شود.

به این ترتیب، جنبش زنان با مفهوم سابق دیگر معنایی ندارد زیرا؛ مشكلات زنان ممكن است تاریخی، جغرافیایی و معرفت شناختی باشد. در نتیجه، خواهان تغییر در این موارد هستند.

هر یك از دیدگاهها با نفی سایر نظریه‌ها سعی در تثبیت خود داشتند و موجب به حاشیه راندن گروههایی از زنان فعال می‌شدند. طرفداران برابری با تأكید بر استانداردهای مردانه و برتری آن، خواهان همین استانداردها برای زنان بوده اند و اصرار داشتند كه مانند مردان در عرصه اجتماعی و عمومی به این برتری دست یابند. در این صورت، زنانی كه حتی آگاهانه خواهان نقشهای مادری و همسری و خانه داری می‌شدند، به عنوان اینكه تحت سلطه پدرسالاری هستند، به حاشیه رانده می‌شدند.

دیدگاههای اجتماعی در جنبش زنان منجر به گسترش مبارزه به حوزه دولت شد و اصلاح قوانین زمینه نیل به برابری تلقی گردید. بنابراین، با حمایت این جنبشها گرچه خدمات رفاهی و تأمین اجتماعی برای دولت توأم با افزایش بار مالی بوده است، اما این اقدامات به بهبود شرائط زنان كه بیشتر از فرودستان جامعه بودند، منجر شد.

فمنیستهای رادیكال با فرض خود مبنی بر نفوذ فرا گیر پدر سالاری در همه عرصه‌های حیات اجتماعی، عملاً تجربه زنانی كه قرائت دیگری از موقعیتهای اجتماعی و شخصی داشتند را رد كردند و آنها را گرفتار خود آگاهی كاذب دانستند. این گرایش در بین محافل آكادمیك نفوذ داشت و باعث انشقاق در جنبشهای زنان و طرد اجتماعی آنان شد. (3)

پیامدها و آثار مثبت و منفی نظریه‌های مختلف جنسیتی در جوامع مختلف و برای گروههای اجتماعی یكسان نبوده است. بنابراین، هر گونه تلاش برای عمومیت بخشیدن به آنها، حداقل به زیان برخی از گروههای دیگر زنان بوده است.

گرایش‌های فمنیستی در ایران

در ایران در دهه اخیر، هم‌زمان با برنامه‌های توسعه كشور و حركت به سوی صنعتی شدن، این مباحث شكل منسجم تری یافت. طرفداران فمنیسم در ایران به دو گروه تقسیم می‌شوند:

1. فمنیستهای غرب‌گرا (غیر دینی) ؛

2. فمنیستهای به اصطلاح مذهبی.

گروه اول

این گروه فعالیتهای خود را بر پایه تفكرات فمنیسم غربی بنا كرده و اهداف خود را در قالب ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی غرب دنبال می‌كند و به دنبال حذف نهاد دین در جامعه است و راه حل نهایی برای زنان را پیروی از روشهای غربی می‌داند.

گروه دوم

این گروه خواهان تجدید نظر در قوانین و ساختار جامعه هستند و معتقدند كه جامعه ایران سالها تحت سلطه نظام مردسالاری بوده و اصلاح قوانین و نقطه نظرات فرهنگی جامعه لازمه دگرگونی است. طرفداران این نظر درون مایه مذهبی دارند ولی بعضی از قوانین و ارزشهای موجود در جامعه را مطابق با دستورات اسلامی نمی‌دانند و درخواست اصلاح دارند. اینان خواستار برابری انسانها و عدالت اجتماعی بین زن و مرد هستند و تغییر در قوانین مربوط به حقوق، ارث بری، دیه، حق شهادت در محاكم، حضانت طفل، حق طلاق و.... را دنبال می‌كنند. همچنین خواستار استفاده از امتیازات اجتماعی مانند: حضور در پستهای سازمانی و مدیریتی، دستمزد برابر با مردان در شرائط یكسان كار و حضور در عرصه‌های مختلفی كه عمدتا در اختیار مردان می‌باشد، هستند. این گروه به لحاظ دیدگاهها و خط مشی اصلاح طلبانه خود به دو دسته تقسیم می‌شوند:

1. فمنیستهای مذهبی رادیكال؛

2. فمنیستهای مذهبی محافظه كار.

1. فمنیستهای مذهبی رادیكال (تندرو)

اینان معتقدند كه شریعت پاسخ گوی تمام سؤالات جامعه زنان نیست و باید برخی از نیازها و پرسشهای آنان از طریق دیگری پاسخ داده شود. این گروه اعتقاد دارند قانون گذاری تحت مردسالاری بنا شده است و برای رفع مظلومیت زنان چاره‌ای جز تغییر قوانین مربوط به زنان وجود ندارد. در عمل نیز خواهان افزایش مهارت و فنون زنان برای استقلال كامل و خود اتكایی و عدم وابستگی به مردان می‌باشند.

نقطه نظرات این دسته به تدریج جنبه سیاسی یافته و این محدودیتهای اجتماعی را ناشی از ساختار سیاسی دانسته اند. این عده خواستار حضور زنان در عرصه‌های مختلف ورزشی، مدیریتی، ایجاد فرصتهای شغلی و تحصیل برابر، عدم تبعیض در ارتقاء شغلی بین مرد و زن، حضور جدی زنان در پستهای عالی دولت، تعریف مجدد از حجاب سنتی و اسلامی، كسب مهارتهای اجتماعی و... می‌باشند و برای تحقق ایده خود به همایشها و سمینارهای مختلفی مانند: «زن و برنامه‌ریزی توسعه» و شركت در كنفرانسهای داخلی و خارجی پای می‌فشارند.

2. فمنیستهای مذهبی محافظه كار

این دسته خواستار تعدیل برخی قوانین و تصویب قوانین معتدل‌تر درباره زنان هستند. بیشتر فعالیت آنها درباره حقوق زنان در خانواده و حمایتهای قانونی از آنان در برابر شوهران، ایجاد تغییراتی در قوانین مربوط به طلاق، مهر، اجرت المثل و نیز قوانین مربوط به زنان كارمند و.... می‌باشد و البته بر نقشهای سنتی زن در جامعه نیز تأكید می‌ورزند.

شایان ذكر است ردپای این دو دیدگاه به شدت در رسانه‌های جمعی به ویژه در آثار و ادبیات معاصر مانند: زنان بدون مردان، طوبا و معنای شب، خواب زمستانی، خاطره‌های پراكنده و نیز برخی از مطبوعات داخلی به شكلی نامتعارف و ضدهنجارهای اجتماعی در قالب شعارهای اجتماعی استقلال طلبانه، رواج بی بند و باری و آزادی مطلق و برتری طلبی زنانه، مخالفت با ازدواج و نفی نقش همسری و مادری و نهایتا تضعیف نهاد خانواده دیده می‌شود.

در رمانهای مذكور اغلب قهرمانان داستان را زنان تشكیل می‌دهند كه این امر اخیرا در برنامه‌های مختلف رسانه‌های تصویری نیز جایی برای خود باز كرده است. در این آثار، مردان به عنوان ستمگران تاریخ بشریت همواره زنان را در اسارت و بردگی خود قرار داده اند.

«شهرنوش پارسی پور» در رمانهای «زنان بدون مردان» و «طوبا و معنای شب» اغلب شخصیتهای محوری را به زنان و دختران داده است و در پس زمینه‌های آثارش به نظام مردسالاری ناشی از سنتهای اجتماعی و مذهبی اعتراض می‌كند. نسخه رهایی وی برای زنان ایرانی، تقلید آنها از غرب می‌باشد. این نویسنده در «طوبا و معنای شب» در واقع به بن بست رسیدن مذهب در پاسخ گویی به سؤالات انسان خصوصا زنان را به تصویر می‌كشد و بیش از همه بر ضرورت استقلال زنان و آزادی از قیودات مذهبی و سنتهای اجتماعی تأكید می‌كند.

در داستان «خواب زمستانی» و «خاطره‌های پراكنده» نوشته «گلی ترقی» شخصیتهای مرد و زن جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرند و شخصیتهای مردانه، ناتوان، غافل، ضعیف، احمق، پلید، سرخورده، ضد قهرمان و.... معرفی می‌شوند و در مقابل، زنان، عاقل، اندیشمند و با احساس می‌باشند كه همواره در طول تاریخ تحت سلطه نظام مردسالاری بوده اند و به دلیل نظام حاكم بر جامعه، مردان با استفاده از خشونت بر زنان حكومت كرده اند.

«مهشید امیر شاهی» نیز در «باران و تنهایی» جلوه دیگری از فمنیسم را ارائه می‌دهد. در این رمان، زنی منتظر است تا شوهرش برگردد و او را از تنهایی نجات دهد، اما در پایان داستان، سگِ باران خورده‌ای از راه می‌رسد و خلأ فقدان شوهر را پر می‌كند.

این نوع آثار ایجادكننده نوعی تضاد و تعارض بین جنس مرد و زن می‌باشد و خاصیت بر هم زنندگی تعادل و آرامش خانواده و جامعه را دارد.

دیدگاههای فمنیستی همچنین در بعضی از مطبوعات داخلی نمود نامباركی یافته و راه حلهای غربی جهت رهایی زن، مظلومیت و تضییع حقوق زنان، ارائه خط مشی جریانات زن گرا، جریان سازی، انتساب نظام مرد سالاری به ارزشهای اسلامی، تعریف دیگر از خانواده و نقش همسری، مادری و بازنگری در ارزشها و سنتهای اسلامی و اجتماعی و... را پیشنهاد می‌كنند.

نشریه «زنان» در شماره بیست و هفتم، بیش از همه به ارائه راه حلهای غربی تصریح دارد و می‌نویسد:

«انطباق با جوامع مدرن می‌تواند جامعه را از غلتیدن در دام سنت گرایی افراطی و رفتارهای ضد اجتماعی حفظ كند.‌»

این نشریه، در شماره چهارده، در اعتراض به نظام خانواده با اشاره به فیلم سینمایی «سارا»، زنی كه بعد از پشت سر گذاشتن مشكلات زندگی نهایتا با ترك خانه و همسر، خود را رها می‌كند، می‌آورد:

«او با از دست دادن یك كانون مهم به كانونی مهم‌تر دست می‌یابد. كانونی كه نیروی سمبلیك آن می‌تواند نمادی برای هویت یابی و رهایی زنان از قراردادهای وضع شده جامعه سنتی باشد.‌»

همچنین در شماره بیست و چهارم نشریه «جامعه» در خصوص نسبت دادن نظام مردسالاری به اسلام، آمده است:

«رُك بگویم: در اسلام مرد مسلمان كامل‌ترین شخصیت حقوقی را در اجتماع دارد و به همین دلیل، دیه كامل نیز به او تعلق می‌گیرد و برتری مرد مسلمان در جامعه اسلامی یك واقعیت اجتماعی نیست، یك حقیقت شرعی است.‌»

خاستگاه فمنیسم به اصطلاح اسلامی

طرح مباحث فمنیستی در جهان اسلام از اواخر قرن نوزدهم در پی نفوذ فرهنگ غرب در كشورهای اسلامی صورت گرفت. طرح مباحث زنان در ایران نیز به اوائل مشروطه، باز می‌گردد. اما تبدیل مباحث زنان به یك جریان ویژه كه نگاه خود را از اصلاحات موردی به گسترش برابری در عرصه‌های مختلف و به نقد فرهنگ اسلامی از درون و بر اساس فرهنگ مدرن معطوف كرده است، به دوران اوج اسلام گرایی در خاورمیانه از یك سو و رواج دیدگاه تفاوت در اندیشه فمنیستی از سوی دیگر باز می‌گردد. از میان فمنیستها نحله‌ای به وجود آمد كه نام فمنیستم اسلامی! بر خود نهادند.

اساسا فمنیسم به اصطلاح اسلامی برآیند فعالیت دو گروه است:

گروه اول، افرادی هستند كه توجه به اسلام را به عنوان یك سیاست راهبردی برای توسعه مفاهیم فرهنگی غرب و مقابله با اصول گرایی در كشورهای اسلامی بر گزیده اند؛ زیرا در جوامع اسلامی ادبیات فمنیسم رادیكال و لیبرال به شكل عریان مقبولیت نمی‌یابد. به كار گرفتن ادبیات دینی در طرح دیدگاههای فمنیستی و اعمال تعدیل در این دیدگاهها تنها راه دفاع از آموزه‌های فمنیستی و ایجاد جنبشهای زنانه‌ای است كه مقابله با اصول گرایی اسلامی را در دستور كار خود قرار می‌دهند و به ایجاد تشكلهای زنانه و شركت در مطالعات زنان اقدام می‌كنند.

گروه دیگر، دسته‌ای از روشنفكران مسلمان اند كه آشنایی با فرهنگ مدرن، آنان را به یك چالش اساسی درباره رابطه میان تجدد و سنت مواجه ساخته است. آنان از یك سو به دلیل داشتن پیوندی عاطفی با دین و از سوی دیگر با پذیرش بُن مایه‌های فرهنگ مدرن به عنوان محصول عقل بشری، سنجش اصطلاحات دینی را با ترازوی فرهنگ مدرن، ضروری می‌دانند. بر این اساس، با عاریت گرفتن از مفاهیم بنیادین فرهنگ مدرن چون: آزادی، فردگرایی، برابری و عرفی گرایی، سعی در معرفی كردن دین در عرصه اجتماع، جداسازی قرآن و سنت و... دارند.

این دو گروه با وجود زمینه‌های متفاوت، برنامه‌های كم و بیش یكسانی برای بومی كردن مدرنیسم غربی دارند. پسوند اسلامی پس از واژه فمنیسم نشانگر تفسیری فمنیستی از اسلام است، نه تلاش برای دفاع از حقوق زنان بر اساس آموزه‌های اسلامی؛ چنان كه یكی از فمنیستهای اسلامی خارج از كشور به صراحت به این نكته اشاره دارد:

«فمنیسم اسلامی، اصطلاحی است كه در سالیان اخیر به ادبیات دفاع از حقوق زنان راه یافته و در برخی از كشورهای اسلامی همچون ایران جایی برای خود بازكرده است.‌» (4)

به راستی آیا می‌توان بر اساس الگوی دینی نظریه‌ای فمنیستی تولید كرد؟ اگر فمنیسم را نظریه‌ای كه برابری میان زن و مرد را در عرصه‌های مختلف حیات بشری پی می‌گیرد، بدانیم، در این صورت تركیب میان اسلام و فمنیسم پارادوكسی ایجاد می‌كند كه جز با تفسیر مجدد اسلام بر اساس آموزه‌های غربی و به قیمت تفسیر به رأی متون دینی و تحریف در آن، قابل رفع نیست.

انگیزه طرح فمنیسم اسلامی نیز شاهدی بر این مدعاست. گروهی كه پس از انقلاب اسلامی می‌كوشیدند تا با تفكر لائیك به دفاع از حقوق زنان بپردازند، دریافتند كه گرایشهای مذهبی در زنان ایرانی قوی و بنیادین است و هیچ تحول اساسی در ایران بدون در نظر گرفتن مذهب نمی‌تواند راهگشا باشد. بر این اساس، به طرح فمنیسم اسلامی پرداختند. (5)

وگروهی دیگر، با دلبستگی به فرهنگ غربی به انكار آموزه‌های دینی پرداختند و با طبقاتی یا خرافی دانستن این اعتقادات به ترویج دیدگاههای ماتریالیستی روی آوردند. برخی دیگر نیز كه هم به اسلام ایمان داشتند و هم متأثر از فرهنگ غرب بودند، دیدگاه رایج اسلامی و قوانین مدنی و جزایی جمهوری اسلامی را مورد انتقاد قرار دادند.

آنان برای خروج از این بحران، تفسیر متون دینی را به گونه‌ای هماهنگ با فرهنگ جدید پیشنهاد كردند. در نتیجه، پایه گذار فمنیسم اسلامی با مشاركت روشنفكران دینی داخل و خارج كشور شدند و نهادهای بین المللی هم كه در صدد تحمیل دیدگاههای خود در عرصه مسائل زنان و ایجاد الگویی جدید در روابط زنان و مردان بودند، این جریان را در دستور كار خود قرار دادند.

اینان مفاهیمی چون اومانیسم، سكولاریسم، حقوق بشر و تشابه زن و مرد را با تفاسیر متداول در جهان غرب به عاریت گرفته اند و سعی می‌كنند با ارائه برداشتهای جدید از آیات قرآن، قرائتی از دین ارائه دهند كه با نگرشها و الگوهای غربی سازگار باشد. فمنیستهای به اصطلاح اسلامی برای تطبیق متون دینی با اعتقادات و اندیشه‌های پیش ساخته خود، به تأویل آیات قرآنی می‌پردازند؛ در حالی كه روش اجتهادی تفسیر آیات قرآنی و روایات تنها در چارچوب اصول پذیرفته شده عقلانی و شرعی معتبر است. همچنین دخالتهای دین در شئونات زندگی اجتماعی از مواردی نیست كه خردمندان دین آشنا در آن تردیدی داشته باشند.

ادامه دارد...

 

پی‌نوشـــــــــــت‌ها:

 

1. جنس به تفاوتهای زیست شناسی و كالبد شناختی و فیزیكی بدن اشاره دارد و جنسیت به تفاوتهای روان شناختی، اجتماعی و فرهنگی بین زنان و مردان مربوط می‌شود.

2. جامعه شناسی، آنتونی گیدنز، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، تهران، چاپ پنجم، ص 188، 189، 200، 347 و 378.

3. تئوری جامعه شناختی دفاع از حقوق زنان، تقی آزاد ارمكی، كیهان فرهنگی، ش 21، سال 1371، ص 16 21.

4. فمنیسم اسلامی چالش دموكراتیك یا چرخشی تئوكراتیك، نیره توحید، كنكاش، چاپ آمریكا، ش3، پاییز 1376، ص 129.

5. افرادی چون نیره توحیدی، افسانه نجم آبادی، پروین پایدار (ناهید یگانه) مروج این تفكرند. ر. ك: جنسیت، مدرنیست و دموكراسی، نیره توحیدی، جنس دوم، ش3.

417 دفعه
(0 رای‌ها)