جهان همواره دستخوش تغییر و دگرگونى است و در واقع مجموعهاى است از خوشیها و ناخوشیها، آسایش و سختیها، درشتیها و نرمیها، پستیها و بلندیها و... البته شاید این تنوع و فراز و نشیب در زندگى برخى افراد، كم و یا بیشتر از دیگران باشد؛ ولى نمىتوان كسى را یافت كه زندگى او همیشه به یك صورت و یك نواخت باشد.
سختیها و بلاها ابعاد مختلفى دارد و براى هر کسی بسته به شرایط زندگى و اجتماعى یا وضعیت روحى، به گونهاى بروز مىكند: بیمار شدن خود یا فرزند و یا یكى از نزدیكان، از دست دادن كسى كه با او مأنوس است، مرگ خویشان و نزدیكان، گرفتاریهاى مالى، بلاهاى طبیعى مثل سیل و زلزله، مشكلات شخصى همچون ناسازگارى با همسر، غم و اندوه و پریشانى، غربت، تنهایى، ورشكستگى، ترس، اسارت، فقر و خلاصه هر آنچه بتوان نام بلا و سختى یا مصیبت و ناگوارى بر آن نهاد، همگى از دو زاویه قابل مشاهده است.
اگر كسى به مشكلات و مصیبتها فقط از زاویه جهان مادى نگاه كند، شاید بتواند برای هر كدام دلیلى مادّی بیابد؛ مثل اینكه: خشكسالى را معلول نیامدن باران، مریضى به علّت عدم رعایت بهداشت و ورشكستگى را نشانهاى بر عدم آگاهى از تجارت دانست.
اما از دیدگاه دین مبین اسلام، عوامل متعددى در این حوادث و بلاها اثرگذار مترتب است كه علل مادّی، تنها بخشی از آنها شمرده مىشود.
قرآن و ائمهعلیهمالسلام علل متعددى را براى گرفتارى و مصیبتها ذكر نمودهاند كه به برخى از آنها اشاره مىشود:
1. آزمایش
یكى از حكمتهاى بلا این است كه خداوند با سختیها و بلاها بندگانش را آزمایش مىكند و در این آزمایش تنها کسانی که صبر پیشه میکنند پیروز و رستگار هستند. پروردگار متعال مىفرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ»؛ (1) «قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش مىكنیم و بشارت ده به استقامت كنندگان!.»
آزمایش الهی برای جداساختن و شناخته شدن راستگویان از مدعیان دروغگو و برای خالص و ناب گرداندن مؤمنین صورت میپذیرد. «وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیعْلَمَنَّ الْكَاذِبِینَ»؛ (2) «و به تحقیق کسانی که قبل از آنها بودند را نیز امتحان کردیم، پس خداوند هم کسانی که صادق هستند و هم دروغگویان را مشخص و معلوم میکند.»
موارد زیر از آیات و روایات بدست مىآید:
الف. آزمایشهاى الهى همگانى است و مختص گروه خاص نیست. همه انبیا و اولیاى الهى در معرض آزمایشهاى الهى قرارگرفتهاند. قرآن مجید با اشاره به امتحان عمومى انسانها مىفرماید «اَحَسِبَ النَّاسُ أنْ یتْرَكُوا أنْیقُولُوا آمَنَّا و هُم لا یفتَنُونَ»؛ (3) «آیا مردم گمان كردند همین كه بگویند: «ایمان آوردیم» به حال خود رها مىشوند و آزمایش نخواهند شد؟»
ب. امتحانات الهى به طرق مختلف صورت مىپذیرد، چنانچه حضرت آدمعلیهالسلام با دستور نزدیك نشدن به درخت ممنوعه، و حضرت ابراهیمعلیهالسلام با امر به ذبح فرزند، و برخى با خیر و شر؛ (4) مورد آزمایش قرار مىگیرند.
در روایت است كه امام محمد باقرعلیهالسلام نقل مىفرماید: «دو فرشته از آسمان به زمین فرود آمدند، در بین هوا به هم رسیدند، یكى از آنها به دیگرى گفت: براى چه فرود مىآیى؟
گفت: خداوند عزّوجل مرا به طرف دریاى اهل ایل فرستاده، تا ماهى اى را صید نموده و به یكى از ستمكاران برسانم، چه آنكه وى از خداوند متعال ماهى این دریا را تقاضا و درخواست نموده است. از اینرو حق جلّ و اعلى مرا مأمور ساخته، نزد صیادى كه ماهیهاى آن دریا را صید مىكند رفته، و او را به صید ماهى دریاى مزبور ترغیب كنم تا بدین ترتیب، حق عزّوجلّ آن ستمکار و كافر را به منتهاى آرزویش برساند.
سپس او به رفیقش گفت: تو براى چه فرستاده شدى؟
گفت: خداوند عزّوجل مرا براى امرى عجیبتر از آنچه ترا به آن مبعوث نموده فرستاده است. من مامورم به سراغ بنده مؤمنش كه روزه دار و قائم اللیل است و دعاء و روزهاش در آسمان معروف و مشهور مىباشد، بروم و ظرف غذایى را كه وى پخته و براى افطارش آماده كرده واژگون نمایم تا بدین وسیله، آزمایش نهایى ایمان او صورت گرفته باشد.» (5)
ج. صبر و استقامت، استمداد از نیروى ایمان و الطاف الهى، و توجه به این حقیقت كه همه حوادث در پیشگاه خداوند رخ مىدهد و او از همه چیز آگاه است، رمز پیروزى در امتحانات الهى است.
انواع آزمایش
قرآن كریم برخى از آزمایشهاى الهى را كه در مورد اقوام گذشته به عمل آمده اینگونه معرفى مىنماید:
1. امتحان عقیدتى
- در یکی از جنگها که دشمن به مدینه حمله کرده بود، مسلمانها تحت فشار شدید قرار گرفتند؛ به نحوی که به خداوند متعال بدگمان شدند. در قرآن،خداوند این امر را ابتلایی برای مؤمنین محسوب میکند و پس از آن میفرماید که شما آنچنان از حیث اعتقادات در معرض خطر قرار گرفتید که اگر دشمنان بر شما چیره میشدند و پیشنهاد بازگشت به سوی شرک به شما میدادند میپذیرفتید. خداوند حکیم مىفرماید: «إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هُنَالِكَ ابْتُلِی الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا... وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَیهِمْ مِنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا یسِیرًا»؛ (6) « [به خاطر بیاورید] زمانى را كه آنها از طرف بالا و پایین [شهر] بر شما وارد شدند [و مدینه را محاصره كردند] و زمانى را كه چشمها از شدّت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود، و گمانهاى گوناگون بدى به خدا مىبردید. آنجا بود كه مؤمنان آزمایش شدند و تكان سختى خوردند... [آنها چنان بودند که] اگر دشمنان از اطراف مدینه بر آنان وارد میشدند و پیشنهاد بازگشت به سوی شرک به آنان میکردند میپذیرفتند و جز مدت کمی [برای انتخاب این راه] درنگ نمیکردند.»
- پس از آن كه حضرت موسىعلیهالسلام براى مناجات با پروردگار، به كوه طور رفت، راز و نیاز او از سى شب، به چهل شب افزایش یافت، به این وسیله قوم او مورد آزمایش قرار گرفتند؛ ولى نتوانستند از این امتحان سربلند بیرون آیند؛ چراكه شرك، در بدترین صورتش دامان بنى اسرائیل را گرفت. قرآن كریم با بیان این مطلب مىفرماید:
«قالَ فَانَّا قَد فَتَنِّا قَومَكَ مِن بَعدِكَ وَ أضَلّهُمُ السّامِرِىُّ»؛ (7) «گفت ما قوم تو را بعد از تو، آزمودیم و سامرى آنها را گمراه ساخت»!.
مهمتر آنكه قبل از این آزمایش، هارون جانشین حضرت موسىعلیهالسلام آن مردم را از چنین امتحانى مطلع ساخته بود؛ ولى آنها توجه نكرده و به پیروى از سامرى به گوساله پرستى روى آوردند.
2. امتحان مالى
قرآن كریم در آیات متعدد به این آزمایش الهى اشاره مىكند: «فَاَمَّا الِانسانُ اِذا ما ابتَلاهُ رَبُهُ فَاكرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیقُولُ رَبّى اكْرَمَنِ وَ امَّا اِذا مَا ابتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ فَیقُولُ رَبّى أهانَن»؛ (8) «اما انسان هنگامى كه پروردگارش او را براى آزمایش، اكرام مىكند و نعمت مىبخشد [مغرور مىشود و] مىگوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است! و امّا هنگامى كه براى امتحان، روزیش را بر او تنگ مىگیرد [مایوس مىشود و] مىگوید: «پروردگارم مراخوار كرده است!»
امام صادقعلیهالسلام مىفرماید: «مَا بَلَى اللَّهُ العباد بِشَىءٍ اَشَدَّ عَلَیهِمْ مِنْ اِخْراجِ الدَراهِمَ؛ (9) خدواند بندگان رابه چیزى مبتلا نكرده كه سختتر از انفاق درهم باشد.»
3. امتحان جانی
تاریخ گویاى آزمایش بسیارى از انسانها در جنگها بوده است. امتحانات الهى در جنگها انسانهاى مومن را از صف منافقان و ریاكاران جدا نموده است. مرورى بر جنگها از صدر اسلام تاكنون، نشانگر آن است كه برخى، تا زمانى ایمان دارند كه كوچكترین خطرى آنان را تهدید نكند و برخى منافع مالى را بر یارى امام حسینعلیهالسلام ترجیح مىدهند و برخى غنایم جنگى را بر دستور رسول خداصلیاللهعلیهوآله مقدم میدانند. خلاصه آنکه ترس از جبهه و جنگ، محاصره اقتصادی، کشته شدن عزیزان، و... موارد آزمایش افراد در جنگها بوده است. خداوند متعال در سوره محمدصلیاللهعلیهوآله با بیان اینكه؛ اگر ما بخواهیم مىتوانیم دشمنان را مجازات نماییم، جنگ را سبب آزمایش افراد معرفى كرده مىفرماید:
«وَ لَو یشاءُ اللّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلكنْ لِیبْلُوَا بَعْضَكمْ بِبَعْضٍ»؛ (10) «و اگر خدا مىخواست خودش آنها را مجازات مىكرد؛ اما مىخواهد بعضى از شما را با بعضى دیگر بیازماید.»
4. امتحان خانوادگى
قرآن مجید همسر و فرزندان را امتحان الهى دانسته، مىفرماید:
«إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ»؛ (11) «اموال و فرزندان شما فقط وسیله آزمایش هستند.»
بسیارى از كسانى كه به ظاهر، پاى بند به امور دینى و مسائل اخلاقى هستند، به هنگامى كه پاى فرزندشان به میان بیاید گویى پردهاى بر افكارشان مىافتد و تمام قوانین الهى و مسائل انسانى و عدالت، به دست فراموشى سپرده مىشود. عشق به فرزند سبب مىشود كه حرام را حلال، و حلال را حرام بشمارند و براى تامین آینده خیالى او تن به هر كارى داده و هر حقى را زیر پا بگذارند؛ باید خود را در این میدان بزرگ امتحان، به خدا بسپاریم و به هوش باشیم كه بسیار كسان، در این میدان لغزیده و سقوط كرده و نفرین ابدى را براى خود فراهم ساختهاند.
امام علىعلیهالسلام مىفرماید: «لَا یقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَیسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یقُولُ وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ مَعْنَى ذَلِكَ أَنَّهُ سُبْحَانَهُ یخْتَبِرُهُم بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ لِیتَبَینَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِی بِقِسْمِه؛ (12) كسى از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه مىبرم! چه هیچكس نیست مگر اینکه در فتنهاى است، لیكن آنكه پناه خواهد از فتنههاى گمراه كننده [به خداوند] پناه برد كه خدای سبحان فرماید: «بدانید كه مال و فرزندان شما فتنه است» و معنى آن این است كه خدا آنان را به مالها و فرزندان مىآزماید تا ناخشنود از روزى وى، و خشنود از آنرا آشكار نماید.»
2. شكوفایى و تكامل
شكوفا شدن استعدادهاى نهفته انسانى یكى دیگر از علل و حکمتهای مصایب است؛ استعدادهایى كه در آرامش و آسایش شناخته نمىشوند. چنانكه امام علىعلیهالسلام مىفرماید: «وَ فِی تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عُلِمَ جَوَاهِرُ الرِّجَال؛ (13) در دگرگونى احوال گوهر مردان معلوم شود»
امام جعفرصادقعلیهالسلام در كلامى گهربار مىفرماید: إِنَّ الْعَبْدَ لَیكُونُ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ الدَّرَجَةُ لَا یبْلُغُهَا بِعَمَلِهِ فَیبْتَلِیهِ اللَّهُ فِی جَسَدِهِ أَوْ یصَابُ بِمَالِهِ أَوْ یصَابُ فِی وُلْدِهِ فَإِنْ هُوَ صَبَرَ بَلَّغَهُ اللَّهُ إِیاهَا؛ (14) [ممكن است] برای بندهاى در نزد خدا درجه و رتبهاى باشد كه از طریق عملش به آن درجه نمىرسد، پس خداوند او را به بلا و مصیبتى در بدن و یا مال و یا مصیبت فرزند مبتلا مىسازد تا اگر صبر و تحمل نماید خداوند او را به آن درجه برساند.»
در برخى روایات، به درجاتى از بهشت اشاره شده كه راه رسیدن انسان مؤمن به آن فقط با سختى و تحمل بلا میسر مىشود. چنانكه رسول گرامى اسلامصلیاللهعلیهوآله مىفرماید: «إنَّ فِی الْجَنَّةِ مَنَازِلَ لَا ینَالُهَا الْعِبَادُ بِأَعْمَالِهِمْ لَیسَ لَهَا عَلَاقَةٌ مِنْ فَوْقِهَا وَ لَا عِمَادٌ مِنْ تَحْتِهَا؛ (15) در بهشت منزلگاههایى است كه نه به چیزی آویزان است و نه تكیه گاهى در زیر دارد [بلكه معلق است] و بندگان با اعمال خود نمىتوانند به آنها دست یابند»
كسى از آن حضرت پرسید: صاحبان این منزلها چه كسانى هستند؟ آن حضرت فرمود: «هُمْ أَهْلُ الْبَلاء وَ الْهُمُوم؛ (16) آنها اهل بلاها و رنجها هستند.»
شهید مطهرى در كتاب عدل الهى مىفرماید: «در شكم گرفتاریها و مصیبتها، نیك بختیها و سعادتها نهفته است، همچنان كه گاهى هم در درون سعادتها، بدبختیها تكوین مىیابند و این، فرمول این جهان است: «یولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهَارِ وَیولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیلِ»؛ (17) «خدا شب را در [شكم] روز فرو مىبرد و روز را در [شكم] شب»
ضرب المثل معروفى است كه مىگوید: پایان شب سیه سپید است. این ضرب المثل تلازم قطعى بین تحمل رنج و نیل به سعادت را بیان مىكند، گویى سپیدیها از سیاهیها زاییده مىشوند. قرآن كریم براى بیان تلازم سختیها و آسایشها مىفرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْرًا إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْرًا»؛ (18) «پس حتما با سختى، آسانى است، حتما با سختى آسانى است.»
فرمایش قرآن این نیست كه بعد از سختى، آسانى است؛ بلكه این است كه با سختى، آسانى است؛ یعنى آسانى در شكم سختى و همراه آن است.»
ایشان در ادامه با بیان اینكه مصیبتها و شدائد براى تكامل بشر ضرورت دارند و اگر محنتها و رنجها نباشد بشر تباه مىگردد، مىفرماید: «تضاد و كشمكش، شلاق تكامل است. موجودات زنده با این شلاق، راه خود را به سوى كمال مىپیمایند. این قانون، در جهان نباتات، حیوانات و بالاخص انسان، صادق است.» (19)
امیر المؤمنین علىعلیهالسلام در یكى از نامههاى خود كه به عثمان بن حنیف - فرماندار خویش در بصره - نوشتهاند، این قانون بیولوژیك را گوشزد مىكنند كه: « در ناز و نعمت زیستن و از سختیها دورى گزیدن، موجب ضعف و ناتوانى مىگردد، و برعكس، زندگى كردن در شرایط دشوار و ناهموار، آدمى را نیرومند و چابك مىسازد و جوهر هستى او را آبدیده و توانا مىگرداند.» این پیشواى بزرگ در این نامه، فرماندار خود را نكوهش مىكند كه چرا در مجالس شب نشینى اشراف شركت كرده و در محفلى كه بینوایان را در خود نپذیرفته و تنها ثروتمندان را در خود جاى داده است گام نهاده است، و به همین مناسبت، زندگى سادة خویش را شرح مىدهد و از پیروان خود - و مخصوصاً كارگزاران حكومت خود- مىخواهد كه به شیوة او تأسى جویند.
آنگاه براى بستن راه بهانه جوئى توضیح مىدهد كه شرایط ناهموار و تغذیة ساده، از نیروى انسان كم نكرده و قدرت را تضعیف نمىكند. درختان بیابانى كه از مراقبت و رسیدگى مرتب باغبان، محروم هستند چوبشان محكمتر و دوامشان بیشتر است و بر عكس، درخت باغستانها كه دائماً مراقبت شده و باغبان، به آنها رسیدگى مىكند، نازك پوستتر و بى دوامترند: «أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّیةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْیةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُودا؛ آگاه باشید! درختان بیابانی، چوبشان سختتر، و درختان کنار جویبارها، پوستشان نازکتر است. درختان بیابانی که با باران سیراب میشوند آتششان شعلهورتر و بادوامتر است.» (20)
3. حفظ و تقویت ایمان
یكى دیگر از محاسن بلا و مصیبت، حفظ و تقویت ایمان است. چنانچه رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمود: «جبرئیل گفت كه خداوند متعال مىفرماید: «إِنَّ مِنْ عِبَادِی الْمُؤْمِنِینَ لَمَنْ لَا یصْلُحُ إِیمَانُهُ إِلَّا بِالْفَقْرِ وَ لَوْ أَغْنَیتُهُ لَأَفْسَدَهُ ذَلِكَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِی الْمُؤْمِنِینَ لَمَنْ لَا یصْلُحُ إِیمَانُهُ إِلَّا بِالْغِنَى وَ لَوْ أَفْقَرْتُهُ لَأَفْسَدَهُ ذَلِكَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِی الْمُؤْمِنِینَ لَمَنْ لَا یصْلُحُ إِیمَانُهُ إِلَّا بِالسُّقْمِ وَ لَوْ صَحَّحْتُ جِسْمَهُ لَأَفْسَدَهُ ذَلِكَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِی الْمُؤْمِنِینَ لَمَنْ لَا یصْلُحُ إِیمَانُهُ إِلَّا بِالصِّحَّةِ وَ لَوْ أَسْقَمْتُهُ لَأَفْسَدَهُ ذَلِكَ إِنِّی أُدَبِّرُ عِبَادِی بِعِلْمِی بِقُلُوبِهِمْ فَإِنِّی عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛ (21) در بین بندگان مؤمنم، کسی هست که به جز فقر و تهیدستى چیزى ایمانش را اصلاح نمیکند كه اگر ثروتمندش نمایم، همین ثروت موجب فساد و تباهى ایمانش مىشود. و در بین بندگان مؤمنم، کسی هست كه جز با ثروت، ایمانش اصلاح نمیشود و اگر تهیدستش نمایم، فقر و تهیدستى باعث فساد و تباهى ایمانش مىگردد. و در میان بندگان مؤمنم، کسی هست که جز با مریضی، ایمانش اصلاح نمیگردد و اگر جسمش را سالم کنم همین سلامتی، ایمانش را از بین میبرد و در بین بندگان مؤمنم، کسی هست که جز با سلامتی و صحت، ایمانش اصلاح نمیشود که اگر مریضش کنم، همین مریضی، ایمانش را تباه میکند. من بواسطه علمی که به درون و قلوب بندگانم دارم [امور] آنها را تدبیر میکنم. بدرستی که من دانا و آگاهم.»
قرآن كریم با اشاره به این مطلب مىفرماید: «عَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَیئًا وَهُوَ خَیرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛ (22) چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آنكه خیر شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنكه شر شما در آن است و خدا میداند و شما نمیدانید.»
4. پیشگیرى و درمان
با بررسى آیات و روایات ائمه معصومینعلیهمالسلام به خوبى مشاهده مىشود كه بسیارى از بلاها جنبه پیشگیرى و درمان دارند؛ چنانچه گاه، بلایى بنده را به پیش رانده و یا او را از انجام كارى كه به مصلحت نیست، باز مىدارد و یا خطا و انحرافى را جبران مىكند و گاه بلا، در حكم هشدارى است كه انسان را از خطر باز مىدارد.
الف: هشدار
قرآن مجید درباره اثر هشدار دهندگى برخى بلاها چنین مىفرماید: «وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»؛ (23) «به آنان از عذاب نزدیك (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) مىچشانیم، شاید باز گردند!».
و نیز مىفرماید: «وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِی مَا كَانَ یدْعُو إِلَیهِ مِنْ قَبْلُ؛ (24) هنگامیكه انسان را زیانى رسد، پروردگار خود را مىخواند و بسوى او باز مىگردد؛ امّا هنگامیكه نعمتى از خود، به او عطا كند، آنچه را بخاطر آن قبلاً خدا را مىخواند از یاد مىبرد.»
پس؛ سختى و زیان، موجب مىشود كه انسان متوجه خداى خود شده و به راز و نیاز با او بپردازد. همه ما چنین اثرى را تجربه كردهایم كه در سختیها بیشتر به خداوند روى مىآوریم. قرآن كریم با اشاره به این مطلب، در مورد برخى افراد مىفرماید: «فَإِذَا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یشْرِكُونَ» (25) «هنگامى كه سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص مىخوانند [و غیر او را فراموش مىكنند]؛ امّا هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك مىشوند! [و خدا را فراموش مىكنند].»
امام علىعلیهالسلام در خطبه 143 نهجالبلاغه مىفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یبْتَلِی عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّیئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ وَ حَبْسِ الْبَرَكَاتِ وَ إِغْلَاقِ خَزَائِنِ الْخَیرَاتِ لِیتُوبَ تَائِبٌ وَ یقْلِعَ مُقْلِعٌ وَ یتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ وَ یزْدَجِرَ مُزْدَجرٌ؛ خداوند بندگان خود را هنگام ارتکاب گناه، با كمبود میوهها، و جلوگیرى از نزول بركات، و بستن در گنجهاى خیرات، مبتلا میسازد؛ براى آنكه، توبه كنندهاى باز گردد و [دل] کنندهای [از گناه]، [دل] بكَند، و پند گیرندهای، پند گیرد، و باز دارندهای [بندگان خدا را از نافرمانی] باز دارد.»
ذكر این نكته ضرورى است كه بلاها تنها براى هشدار دادن به خود بلا دیده نیست، بلكه دیگران نیز باید با دیدن و شنیدن بلا و مصیبتى كه براى دیگران فرود آمده، هشیار شوند و بدانند این برنامهها مختص به افراد خاص نیست، و ممكن است هر زمان،گریبان افرادى را گرفته و آنان را مورد امتحان و آزمایش قرار دهد.
بنابراین لازم است انسان، مصیبتهاى دیگران را هشدارى براى خود نیز بداند و از آن عبرت بگیرد.
ب: جبران
جبران خطاها و گناهان انسان مؤمن، علتى دیگر بر بلاهایى است كه بر او وارد مىشود. رسول مكرم اسلامصلیاللهعلیهوآله با بیان این نكته كه؛ برخى گناهان جز به وسیلة بلا و سختى جبران نمىشود، مىفرماید: «إِذَا كَثُرَتْ ذُنُوبُ الْمُؤْمِنِ وَ لَمْ یكُنْ لَهُ مِنَ الْعَمَلِ مَا یكَفِّرُهَا ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِالْحُزْنِ لِیكَفِّرَهَا بِهِ عَنْهُ؛ (26) هر گاه گناهان مومن زیاد گردند، و عمل [نیكى] نداشته باشد كه كفاره آنها باشد، خداوند او را گرفتار پریشانى و اندوه مىكند تا كفاره گناهان او باشد.»
حضرت علىعلیهالسلام نیز مىفرماید: «مَا مِنَ الشِّیعَةِ عَبْدٌ یقَارِفُ أَمْراً نَهَینَاهُ عَنْهُ فَیمُوتُ حَتَّى یبْتَلَى بِبَلِیةٍ تُمَحَّصُ بِهَا ذُنُوبُهُ إِمَّا فِی مَالٍ أَوْ فِی وَلَدٍ وَ إِمَّا فِی نَفْسِهِ حَتَّى یلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا لَهُ ذَنْبٌ وَ إِنَّهُ لَیبْقَى عَلَیهِ الشَّیءُ مِنْ ذُنُوبِهِ فَیشَدَّدُ بِهِ عَلَیهِ عِنْدَ مَوْتِهِ؛ (27) اگر بندهاى از شیعیان، گناهى كه ما او را از آن نهى كردهایم مرتكب شود، قبل از اینكه از دنیا برود به یك گرفتارى مبتلا مىشود که گناهانش بوسیله آن گرفتاری پاک گردد. [این گرفتاریها] یا در مال و یا در فرزند و یا در خودش [ظاهر] میگردد. تا هنگامى كه خداوند را ملاقات کند، برایش گناهی نباشد و اگر گناهى از وى باقى مانده باشد هنگام مرگ، بر وى سخت گرفته مىشود [تا گناهانش آمرزیده گردد].»
امام صادقعلیهالسلام نیز مىفرماید: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ یجِدْ مَا یكَفِّرُهَا بِهِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِالْحُزْنِ فِی الدُّنْیا لِیكَفِّرَهَا بِهِ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ وَ إِلَّا أَسْقَمَ بَدَنَهُ لِیكَفِّرَهَا بِهِ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ وَ إِلَّا شَدَّدَ عَلَیهِ عِنْدَ مَوْتِهِ لِیكَفِّرَهَا بِهِ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ وَ إِلَّا عَذَّبَهُ فِی قَبْرِهِ لِیلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یوْمَ یلْقَاهُ وَ لَیسَ شَیءٌ یشْهَدُ عَلَیهِ بِشَیءٍ مِنْ ذُنُوبِهِ؛ (28) چون گناهان بنده بسیار شود و نیابد چیزی را که جبران گناهان او را كند، خدا او را به اندوه در دنیا گرفتار سازد تا كفاره گناهان او گردد، پس اگر چنین کرد [خوب است] وگرنه بدنش را بیمار میکند تا گناهانش را بپوشاند، پس اگر چنین کرد [خوب است] و اِلاّ هنگام مرگش بر او سخن میگیرد تا به این وسیله گناهانش پاک شود، پس اگر چنین نمود [خوب است] وگرنه او را در قبرش عذاب میکند تا اینکه در روز قیامت که خدا را ملاقات میکند، در حالی ملاقاتش کند که چیزی از گناهانش که بخواهد بر ضرر او گواهی دهد باقی نمانده باشد.»
یكى از اصحاب به نام قبیصة بن برهه میگوید: «من نزد پیامبر خداصلیاللهعلیهوآله نشسته بودم كه زنى خدمت حضرت آمد و گفت: یا رسول اللَّه به درگاه خدا براى من دعا فرمایید؛ زیرا فرزندانم مىمیرند. حضرت فرمود: تاكنون چند فرزندت مردهاند؟ آن زن گفت: تا به حال سه فرزندم مردهاند. حضرت فرمود: از آتش جهنم بازداشته و ممنوع گردیدى و فرزندانت براى تو پناهگاه استوار و محكمى هستند و ترا از آتش جهنم حفظ مىكنند.» (29)
امام علىعلیهالسلام بیمارى كودكان را كفاره گناهان پدر و مادر آنها معرفى كرده، مىفرماید: «فِی الْمَرَضِ یصِیبُ الصَّبِی فَقَالَ كَفَّارَةٌ لِوَالِدَیه؛ (30) بیمارى که به کودک میرسد، كفاره و پاك كننده [گناه] والدین اوست»
ج: تادیب
دستورهایى از اولیاى دین، به ما رسیده كه انجام آنها واجب نیست؛ اما ترك كردنش، مانع کمال و رسیدن به درجات عالی است. چنین مواقعى - مانند معلم که از دانشآموز خوب و درسخوان، بیشتر توقع دارد و در صورت کوتاهی اندک، او را مورد تادیب قرار مىدهد - خداوند رحیم و مهربان بندگان مؤمن و صالح را به خاطر كمترین اشتباه، تادیب مىكند تا پیمودن راه كمال در آنها كُند نشود. چنانكه امام صادقعلیهالسلام فرمود: «و چه بسا! برخى از شیعیان ما، در آغاز كار، «بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم» را فراموش مىكنند و وامىگذارند! در نتیجه؛ خدا به گرفتارى و بلا، دچارشان مىكند، براى اینكه آگاه و بیدارشان سازد! تا شكر و ثناى او را بجاى آورند. و در آن گرفتارى و بلا، لكّه ننگ و تقصیر و كوتاهى آنان را [به هنگام ترك بسماللَّه] بزداید!»
در ادامه، آن حضرت به این داستان اشاره مىكند: «عبداللَّه بن یحیى، به حضور أمیرالمؤمنینعلیهالسلام وارد شد، و در مقابلش صندلى بود، امیر المؤمنینعلیهالسلام به او دستور نشستن داد، و او هم، روى آن نشست. [ناگهان] صندلى، كج شد! و با سر [به زمین] فرود آمد و [سرش شكست] و استخوان سرش اندكى نمایان شد و خون، جارى گشت! امیر المؤمنینعلیهالسلام دستور داد آب آوردند و خون را از سر او شست. آنگاه فرمود: نزدیك من بیا. نزدش آمد.
دست خویش را بر آن [زخمى] كه استخوانش نمایان بود، گذاشت، عبداللَّه از درد بیتاب شد!
حضرت بر آن،دست مالید و آب دهان انداخت. به مجردّ این كار، زخمش خوب شد! آنچنان كه گویى -اصلاً!- جراحتى به او نرسیده است.
امیرالمؤمنینعلیهالسلام فرمود: اى عبداللَّه! حمد و ستایش براى خداوندى است كه پاك كردن گناه شیعیان ما را [در دنیا] به رنج و محنتشان قرار داده است تا فرمانبرى و طاعت آنان را، برایشان، بى آلایش و سالم گرداند، و مستحق اجر و ثواب آن گردند.
عبداللَّه بن یحیى گفت: یا امیرالمؤمنین! آیا بهراستى؛ ما به گناهانمان مجازات نمىشویم، جز در دنیا؟! فرمود آرى! [همین طوراست] آیا نشنیدى كه رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمود: «دنیا زندان مؤمن است و بهشت كافر؟»
خدا شیعیان ما را [بهخاطر محنت و رنجى كه در این دنیا متحمّلاند، و به خاطر آمرزشى كه نصیب آنان فرموده است] حتما از گناهان، پاك و پاكیزه مىگرداند! از این جهت است كه خدا مىفرماید: «وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیدِیكُمْ وَیعْفُو عَنْ كَثِیرٍ»؛ (31) «هر مصیبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام دادهاید، و بسیارى را نیز عفو مىكند.» تا هنگامى كه به روز رستاخیز وارد شدند، طاعات و عباداتشان بر آنها، سرشار گردد؛ اما اگر از دشمنان محمّدصلیاللهعلیهوآله و دشمنان و بدخواهان ما [كار خیرى سر بزند] به فرمانبرى و طاعتى كه از آنان سر زده است، در دنیا، پاداش و جزا مىدهد اگر چه طاعتشان بى وزن و بى ارزش است؛ چون خلوصى همراهش نیست. تا هنگامى كه به آستان رستاخیز در آمدند، گناه و كینه خود [كه از محمّد و آل محمدعلیهمالسلام و یاران خوب او، در دل داشتند] بر آنان بار گردد و به خاطر آن، در آتش افكنده شوند.
و هر آینه شنیدم: محمّدصلیاللهعلیهوآله مىفرماید:
«در زمانهاى گذشته دو نفر بودند، یكى از آنها مطیع و مؤمن خدا بود و دیگرى كافر- كه آشكارا به دشمنى دوستان او، و دوستى با بدخواهان و دشمنانش، مىپرداخت- و براى هر كدام (از این فرد مؤمن و كافر)، فرمانروایى و سلطنت عظیمى در گوشهاى از زمین بود.
روزى آن كافر بیمار شد، و در غیر وقتش هوس ماهى كرد، چون آن نوع ماهى، در آن هنگام، در جایى وجود داشت كه بدست آوردنش امكان نداشت، بنابراین، پزشكان او را از زندگى ناامید كردند و گفتند:
جانشین و قائم مقامت را معین كن، كه تو از اهل گورستانى و مرگت حتمى است و فقط شفایت در این ماهى است، كه به آن میل و اشتهاء دارى و بر آن [نیز] راهى نیست.
در این هنگام خدا فرشتهاى بر انگیخت، و به او فرمان داد كه آن ماهى را از جایش برانگیزد و به طرفى سوق دهدكه بهدست آوردنش آسان شود. در نتیجه ماهى برایش گرفته شد. و آنرا خورد و از ناخوشى بهبودى یافت. و در فرمانروائیش سالهاى سال - بعد از آن - به جاى ماند.
سپس - تقدیر الهى- چنین واقع شد كه آن پادشاه مؤمن نیز مریض شد - همانند مرض آن كافر- و آن ماهى را درخواست نمود، پزشکان همان ماهی را برای او تجویز کردند که در محل پادشاهی او به راحتی قابل دسترس بود. در نتیجه پزشكان به پادشاه گفتند: آسوده خاطر باش، اكنون وقت آن است كه برایت بگیرند، و از آن بخورى و شفا یابى.
در این هنگام، خدا آن فرشته را برانگیخت، و به او فرمان داد كه جنس آن ماهى را از سواحل كرانهها و گردابها براند، تا دسترسى به آن ممكن نشود. در نتیجه [آن ماهى] بدست نیامد. و آن مؤمن، بخاطر هوس [و دورى از درمانش] از دنیا رفت. از این جریان، فرشتگان آسمان و اهل آن سامان - در زمین - بهشگفتى فرو رفتند؛ تا آنجاكه نزدیك بود در فتنه قرار گیرند؛ چون خداى تعالى - از روى فضل و حكمتش - بر آن كافر، آنچه را که بر او راهى نبود، آسان گردانید. و بر آن مؤمن، آنچه را كه به سادگى، برآن راهى بود، غیر ممكن گردانید. آنگاه خدا، به فرشتگان آسمان و پیامبر آن زمان -در زمین- وحى فرمود: البته من - بدون هیچ شك و شبههاى - منم خدای كریم تفضّل كننده توانا آنچه عطا كنم، زیانم نرساند و آنچه باز دارم، از من نكاهد و مقدار [ذرّهاى] به كسى ستم نكنم.
اما كافر؛ براى او، بدست آوردن ماهى را - در غیر زمانش - آسان نمودم، جهتش تنها این بود كه جزاى حسنهاى باشد كه وى عمل كرده بود -؛ چون بر من حق است كه از هیچ كس، حسنهاى از بین نبرم - تا به رستاخیر در آید. وهیچ حسنهاى در نامه عملش نباشد و به كفر خویش، داخل آتش گردد. و بنده مطیع [خودم] را عین آن ماهى، باز داشتم؛ بسبب خطائى كه از او سر زده بود و با منع و ردّ آن میل و هوس و از بین بردن آن دارو، پاك شدنش را از آن، اراده نمودم. وخواستم كه به [آستان] من بیاید و [جرم و] گناهى در او نباشد و [پاك و پاكیزه] داخل بهشت گردد.» در این هنگام؛ عبدالله بن یحیى گفت:
یا امیرالمؤمنین! به حقیقت، بال و پرم دادى و مرا تعلیم فرمودى، پس اگر صلاح بدانى، گناهم را در اینجا -كه به آن امتحان شدم- معرفیم كنى تا همچنان تكرارش نكنم.
فرمود: لحظهاى كه نشستى، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم نگفتى! نتیجه این شد كه بخاطر سهو و نسیانت از آنچه به آن دعوت گشتى و خوانده شدى، خدا به این مصیبت و گرفتاریت، تمحیص و پاكى از گناه قرار داد. آیا ندانستى كه رسول خداصلیاللهعلیهوآله از جانب خداى عزّوجلّ فرمود:
«هر كار قابل توجه كه در آن یادى از بسم الله نشود، ناقص و بریده است.» (32)
گفتم: آرى، پدر و مادرم فداى شما. بعد از این، تركش نمىكنم.
فرمود: در این صورت: از آن، بهرهمند و سعادتمندى.» (33)
ادامه دارد...
پینوشـــــــــــــتها:
(1). بقره / 155.
(2). عنکبوت / 3.
(3). عنکبوت / 2.
(4). «وَ َنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیرِ فِتْنَةً»؛ «و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش میکنیم» (انبیاء / 35).
(5). علل الشرائع، شیخ صدوق، قم، انتشارات داوری، اول، ج2، ص465.
(6). احزاب / 10.
(7). طه / 85.
(8). فجر/ 15 - 16.
(9). بحار الانوار، علامه مجلسی، ج70، ص139.
(10). محمد / 4.
(11). تغابن / 15.
(12). نهج البلاغه، محمد دشتی، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1384، قصار 93.
(13). کافی، شیخ کلینی، ج 8، ص23.
(14). بحارالانوار، علامه مجلسی، ج68، ص94.
(15). همان، ج78، ص193.
(16). عدۀ الداعی، ابن فهد حلی، دارالکتب الاسلامی، اول، ص255.
(17). حدید / 6.
(18). شرح / 5 - 6.
(19). برگرفته از کتاب عدل الهی، مرتضی مطهری، ص 154 - 157.
(20). نهج البلاغه، نامه 45.
(21). توحید، شیخ صدوق، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1398ه . ق، ص400.
(22). بقره /216.
(23). سجده / 21.
(24). زمر / 8.
(25). عنکبوت / 65.
(26). بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج7، ص157.
(27). مستدرک الوسائل، محدث نوری، قم، موسسه آل البیتعلیهمالسلام، 1408 هـ . ق، ج2، ص53.
(28). امالی، شیخ صدوق، قم، انتشارات اسلامی، 1362هـ . ش، ص294.
(29). مستدرک الوسایل، ج 4، ص 397.
(30). کافی، شیخ کلینی، ج6، ص52.
(31). شوری/30.
(32). «قَالَ اللَّهِ تَبارَکَ وَ تَعَالَی: كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَا يُذْكَرُ بِسْمِ اللَّهِ فِيهِ فَهُوَ أَبْتَرُ.»
(33). تفسیر امام عسکریعلیهالسلام، امام حسن عسکریعلیهالسلام، قم، انتشارات مدرسه امام مهدیعلیهالسلام، اول، 1409هـ ق، ص22- 25.