فلسفه و حکمت غسل

اشاره

درشماره پیشین، برخی از حکمتهای وضو مطرح شد. در این شماره، بعضی از حکمتهای غسل را که در روایات آمده و ثمرات بهداشتی آن را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

غسل

به‌طور کلی فلسفه غسل، نظافت بدن است كه لزوم آن بر هیچ كس مخفی نیست. در علل الشرایع و عیون اخبار الرضا‏علیه‏السلام از امام هشتم‏علیه‏السلام نقل شده است كه ایشان در پاسخ به محمد بن سنان دربارة فلسفة این كار فرمودند كه غسل،‌ سبب پاكیزگی جسمی و روانی است.

غسل جنابت، فواید بسیاری دارد كه تاكنون علت و نتایج مهم آن برای ما پوشیده مانده است. دربارة برخی حكمتهای غسل جنابت در حدیثی از حضرت رضا‏علیه‏السلام چنین نقل شده است:

«مردم به انجام غسل جنابت امر شده‌اند؛ اما امر نشده‌اند كه پس از قضای حاجت (توالت رفتن)، غسل كنند؛ در صورتی كه آن (خروج مدفوع) نجس‌تر و پلیدتر از [خروج منی و] جنابت است؛ [دلیل غسل نکردن برای خروج مدفوع آن است که] جنابت از ذات انسان حادث و از همة بدن خارج می‌شود؛ اما مدفوع آدمی از ذات انسان به وجود نمی‌آید و جز این نیست كه غذا از مجرایی، وارد [معده] می‌شود و از مجرای دیگری خارج می‌شود.‌» (1)

همچنین امام حسن مجتبی‏علیه‏السلام می‌فرماید:

چند نفر یهودی، محضر مبارك رسول خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله رسیدند و داناترین آنها چند مسئله از حضرت پرسید و در ضمن سؤالاتش عرضه داشت:

«چرا حق‌تعالی دربارة جنابت، به غسل امر فرموده است؛ ولی در صورت خروج ادرار و غائط، غسل را واجب نكرده است؟»

رسول خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله فرمود: «هنگامی كه آدم‏علیه‏السلام از درخت منهی تناول كرد، آنچه را كه خورد به آرامی و آهستگی وارد عروق و موی و پوست او شد؛ از اینرو وقتی مردی با همسرش مجامعت می‌كند آب از تمام رگها و موهای بدنش خارج می‌شود؛ از اینرو حق عزوجل، این حكم را جعل كرده است كه در صورت جنابت، غسل بر فرزندان آدم‏علیه‏السلام واجب است و آن را تا روز قیامت مستمر كرده است؛ ولی ادرار از زیادی مایعاتی است كه انسان می‌آشامد و غائط از زیادی طعامی است كه تناول می‌كند. پس در صورت خروج این دو، وضو واجب است.‌» یهودی گفت: «ای محمد‏صلی‏الله‏علیه‏وآله راست فرمودی.‌» (2)

شاید فرمایشات امامان‏علیهم‏السلام در این باره از یك منظر به یافته‌های دانشمندان این دوران اشاره داشته باشد. آنان چنین گفته‌اند:

طبق تحقیقات، در بدن انسان، دو سلسله اعصاب خودمختار وجود دارد كه تمام فعالیتهای بدن را كنترل می‌كند. این اعصاب عبارت‌اند از: اعصاب سمپاتیك و پاراسمپاتیك. این دو رشتة اعصاب در سراسر بدن انسان و در اطراف تمام دستگاههای داخلی و خارجی گسترده شده‌اند.

وظیفة اعصاب سمپاتیك، تند كردن و به فعالیت واداشتن قسمتهای مختلف بدن و وظیفة اعصاب پاراسمپاتیك، كند كردن فعالیت آنهاست. در واقع، یكی نقش گاز اتومبیل و دیگری، نقش ترمز را دارد. تعادل این دو دسته اعصاب سبب می‌شود دستگاههای بدن، به طور متعادل كار كند.

گاهی جریانهایی رخ می‌دهد كه این تعادل را بر هم می‌زند؛ از جملة این جریانها مسئلة شهوت یا اوج لذت جنسی است كه معمولاً مقارن خروج منی صورت می‌گیرد.

در این موقع، سلسله اعصاب پاراسمپاتیك بر اعصاب سمپاتیك پیشی می‌گیرد و تعادل به شكل منفی به هم می‌خورد. این موضوع، ثابت شده است كه از جمله اموری كه می‌تواند اعصاب سمپاتیك را به كار وا دارد و تعادل از دست رفته را تأمین كند، تماس آب با بدن است. از آنجا كه تأثیر شهوت بر تمام اعضای بدن به طور محسوسی دیده می‌شود و تعادل این دو دسته اعصاب در سراسر بدن به هم می‌خورد، دستور داده شده است كه پس از آمیزش جنسی یا خروج منی، تمام بدن با آب شسته و در پرتو اثر حیات‌بخش آن، تعادل كامل، میان این دو دسته اعصاب در سراسر بدن برقرار شود. (3)

از سوی دیگر، هنگام عمل زناشویی، انقباض و عكس‌العملهایی در اعصاب به وجود می‌آید كه آثار آن بی‌درنگ در بدن ظاهر می‌شود. آنچه همگان از آمیزش احساس می‌كنند، سستی عمومی است كه بر انسان عارض می‌شود.

افزون بر این، خون كه در رگهای همة بدن جاری است، انقباض پیدا می‌كند؛ به گونه‌ای كه اندكی از حالت عادی جریان، خارج می‌شود؛ به ویژه، جریان آن بر سطح بدن.

در این صورت، ریختن آب بر همة بدن و دست‌كشیدن بر اعضا در هنگام غسل ـ كه مستحب است ـ سبب بازگشت جریان معمولی خون و تجدید عملِ دور آن است. در نتیجه، اعمال حیاتی به حالت عادی برمی‌گردد و بدن برای ادامة زندگی و فعالیت آماده می‌شود. (4)

دكتر مصطفی نورانی می‌نویسد: «غسل، علاوه بر اینكه كثافتهای ظاهری بدن را پاك می‌كند، باعث فواید بی‌شماری است. عمل زناشویی جماع، سبب می‌شود سلولهای بدن بمیرد و این سلولها با شستن بدن، حیات دیگری پیدا می‌كند. بدن، بدون غسل بو می‌گیرد؛ چون همة فضولات به عروق لنفاوی می‌ریزد.‌» (5)

احمد محمد سلیمان می‌نویسد:

«چون منی دارای مقداری مایع لزج، موسوم به موسین است، اطراف سوراخهای پوست را به خوبی می‌گیرد و به كلی تنفس پوستی قطع می‌شود. غسل كردن، اعصاب را منبسط می‌كند و آنها را به حال طبیعی و عادی بر می‌گرداند.‌» (6)

همچنین دكتر صدرالدین نصیری كه كتاب بهداشت اجتماعی در اسلام از اوست، یكی از علل واجب‌شدن غسل جنابت را حفظ اعضای تناسلی می‌داند؛ زیرا كثافات پدیدآمده از مقاربت، باعث تولید اقسام امراض مقاربتی، از قبیل: سوزاك، سفلیس و... می‌شود. همچنین در موقع مقاربت كه بدنها با هم تماس دارند، ممكن است امراض جلدی از یك شخص به دیگری سرایت كند.

پوست شخص جنب، آلوده به اثر جنابت است. اگر شخص جنب، بدون انجام غسل جنابت یا گرفتن وضو و یا تیمم، مشغول اكل و شرب شود، میكروبهایی كه از جنابت در بشره ایجاد شده‌اند، با غذا و آب ضمیمه شده، پس از ورود به معده، سبب امراضی می‌شوند كه از جملة آنها برص (لكه‌های سفید در بدن) است. (7)

لازم است اشاره شود كه مقررات جنابت، مؤثرترین وسیله در پیشگیری از افراط در فعالیتهای جنسی است. خاصیت غسل، تأمین سلامت پوست است كه با زدودن سلولهای مرده، چربیهای زاید، املاح و گرد و غبار صورت می‌گیرد.

فرایند خروج منی از بدن با تعریق شدید همراه است و به رخوت و سستی تمام اندامها منتهی می‌شود؛ به طور كلی، اختلالات مقدماتی سلولها و نسوج به صورت مسمومیتهای بیولوژیكی و میكروبی و اختلالات مقدماتی اعضا و دستگاههای بدن به صورت ضعف، سستی و شبه فلج، سرانجام به یك سلسله عوارض و بیماریها منجر می‌شود كه پیشگیری از آنها از عهدة طب جدید هم خارج است. (8)

غسل از جمله شوكهای خفیفی است كه از طریق تحریك اعصاب سمپاتیك و پاراسمپاتیك به تحریك و تقویت فعالیت عمومی و در نتیجه ازیاد قدرت حیاتی بدن منجر می‌شود.

ضعف شدید و رخوت عمومی بدن، پس از خروج منی از جمله مواردی است كه فقط با شستشوی بدن رفع می‌شود. (9)

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). وسائل الشيعه، ج 2، ص 180: «... وَ إِنَّمَا أُمِرُوا بِالْغُسْلِ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ لَمْ يُؤْمَرُوا بِالْغُسْلِ مِنَ الْخَلَاءِ وَ هُوَ أَنْجَسُ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ أَقْذَرُ مِنْ أَجْلِ أَنَّ الْجَنَابَةَ مِنْ نَفْسِ الْإِنْسَانِ وَ هُوَ شَيْ‏ءٌ يَخْرُجُ مِنْ جَمِيعِ جَسَدِهِ وَ الْخَلَاءُ لَيْسَ هُوَ مِنْ نَفْسِ الْإِنْسَانِ إِنَّمَا هُوَ غِذَاءٌ يَدْخُلُ مِنْ بَابٍ وَ يَخْرُجُ مِنْ بَابٍ.»

(2). علل الشرايع، ج 1، ص 891.

(3). تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي و همكاران دارالكتب الاسلاميه، نوزدهم، 1376ش، ج4، ص 292 و 293.

(4). ر.ك: عروة الوثقي، ج 1، ص 3-5: مدارا اليَدعَلي الاعضاء لِزِيادَةِ الاستِظهار.

(5). بهداشت اسلامي، مصطفي نوراني، دفتر مركزي مكتب اهل بيت، 1369 ش، ج 1، ص 24.

(6). القرآن و الطب الحديث، علي الصادق عبدالرضا، بيروت، دار المورخ عربي، ص 223.

(7). فلسفه احكام اسلامي از نظر علم امروز، محمد جواد نجفي، نشر مصطفوي، ص 69.

(8). تجلي حكمت در فلسفه‌ پزشكي احكام، محمد عزيز حسامي، سنندج، پرتو بيان، اول، 1381ش، ص 54.

(9). اهميت روزه از نظر علم روز، تهران، شركت سهامي انتشار، دوم، 1348 ش، ص 140 ـ‌ 145.

2041 دفعه
(0 رای‌ها)