اشاره:
يكی از بحثهای بسيار جذاب، در مورد حضرت علی عليه السلام مناظرات آن حضرت با افراد مختلف، در مسائل گوناگون است.
آنچه در پيش رو داريد يكی از مناظرات اميرالمؤمنين عليه السلام با ابابكر است.
موضوع اين مناظره بحث خلافت است و حضرت در آن به حقانيّت خود در مسئله خلافت پرداخته است.
در مواردی كه نيازی به توضيح احساس شده، در پی نوشتها توضيحی با استفاده از منابع معتبر شيعه و سنّی ارائه گرديده است.
اميد آن كه اين مختصر گامی در جهت شناساندن شخصيت و انديشه والای مولای متّقيان علی عليه السلام در اين سال كه به نام ايشان مزين شده است باشد و مبلّغان ارجمند را در تبيين حقايق مفيد افتد.
تمايل ابابكر برای دلجويی از علی عليه السلام پيرامون مسئله خلافت
وقتی خلافت ابابكر تحقق يافت(1) روز به روز بر نشاط ابابكر افزوده میشد. از طرفی برای علی عليه السلام ايام به سختی میگذشت و آن حضرت روز به روز غمگينتر میگشت.
دلگيری علی عليه السلام دغدغهای برای ابابكر بود. دوست داشت ملاقاتی با حضرت داشته باشد و از آن حضرت دلجويی كرده، عذر خود را راجع به قبول خلافت بيان كند.
در فرصتی مناسب ابابكر خدمت حضرت علی عليه السلام رسيد و عذر خود را اين گونه بيان كرد:
ای ابالحسن! به خدا سوگند! مسئله ی خلافت با طرح و برنامه ی قبلی از جانب من نبوده، ميل و رغبتی هم به اين امر نداشته و به آن حريص نيستم. در آنچه امّت به آن نياز دارد، به نفس خود اعتمادی ندارم. برای اين امر مهم، از جهت مالی هم توانمند نيستم، چه شده فكرهايی در دلت نسبت به من داری و حال آن كه من مستحق آن نيستم و به جهت آنچه در آن واقع شده ام، از من ناخرسندی و با چشم بدبينی به من نگاه میكني.
حضرت علی عليه السلام در جواب فرمودند:
چه امری باعث شد، خلافتی را بپذيری كه نه به آن رغبت داري، نه بر آن حرص میورزی و نه اعتمادی به خودت در به عهده گرفتن اين امر داري؟
استدلال به حديث پيامبر صلی الله عليه و آله
ابابكر پاسخ داد:
قبول خلافت به جهت حديثی بود كه از پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله شنيده بودم، ايشان فرمودند: خداوند اجتماع امّت من را بر [راه] ضلالت و گمراهی قرار نخواهد داد.،
چون اجماع امّت را در اين امر ديدم، تبعيّت از قول پيامر صلی الله عليه و آله كردم و محال میدانستم كه اين اجماع در مسير گمراهی و دور از هدايت باشد. لذا قبول خلافت كردم. اگر میدانستم يك نفر مخالفت میكند، اين خلافت را قبول نمیكردم.
جواب به موارد نقض
علی عليه السلام در جواب فرمودند: امّا راجع به حديث پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله كه «خداوند اجتماع امّت من را بر گمراهی قرار نخواهد داد» [كه تو به اين حديث استدلال میكني] آيا من هم از امّت هستم يا نه؟
ابابكر پاسخ داد: بله.
امام عليه السلام فرمودند: همچنين گروهی كه در امر خلافت با تو بيعت نكردند، همچون سلمان، عمار، ابوذر، مقداد، ابن عباده و ياران او، آيا آنها از امّت نبودند؟(2)
ابابكر پاسخ داد: بله همه از امّت بودند.
حضرت در جواب فرمودند:
ابابكر! چگونه برای تصدّی امر خلافت به حديث پيامبر صلی الله عليه و آله استدلال میكنی و حال آن كه افرادی با تو بيعت نكردند كه از امّت محمد صلی الله عليه و آله و جزء صحابی رسول الله صلی الله عليه و آله بودند و بر آنها طعن و تقصيری هم وارد نشده بود.
دفاع ابابكر
ابابكر در پاسخ گفت:
بعد از تثبيت خلافت، مطلع شدم جمعی از اصحاب پيامبر صلی الله عليه و آله با من بيعت نكردهاند. ترسيدم اگر خلافت را رها كنم، مردم از دين خارج شده و مرتد گردند. استمرار حضور مردم نزد من اين تصوّر را به وجود آورد كه برای حفظ دين آنها بهتر آن است كه پاسخ مثبت بدهم تا اين كه نفی كنم و نزاع و درگيری پيش بيايد و باعث انحراف مردم شود و آنان كافر گردند. میدانستم كه شما در حفظ آنان و دينشان كمتر از من نيستي.(3)
صفات جانشينان پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله
امام علی عليه السلام در ادامه ی مناظره فرمودند «خوب [بگذريم] به من بگو كسی كه لياقت امر خلافت را پيدا میكند، بايد دارای چه صفاتی باشد.»
ابابكر پاسخ داد: [نسبت به جامعه مسلمين] اهل نصيحت و وفای به عهد باشد؛ مخالف روغن مالی (ماست مالي) و رفيق بازی باشد؛ دارای سيره و رفتاری نيكو باشد؛ آشكارا اجرای عدالت كند؛ عالم به كتاب خداوند متعال و سنت رسول الله صلی الله عليه و آله بوده؛ آگاه به فصل الخطاب (در منازعات) باشد؛ تمايل به دنيا نداشته باشد و در آن زاهدانه زندگی كند؛ از مظلوم دفاع كند و حقّ او را در هر صورت از ظالم بگيرد (چه ظالم قرب و بعد مكانی داشته باشد يا قرب و بعد موقعيّتي)، سپس ساكت شد. امام عليه السلام فرمودند:
سبقت در اسلام داشتن، اهل قربی بودن [نسبت به پيامبر صلی الله عليه و آله] چطور؟
ابابكر در پاسخ گفت:
بله سبقت در اسلام داشته باشد و از اهل قربی (نسبت به پيامبر صلی الله عليه و آله) باشد. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:ای ابابكر! سوگندت میدهم به خداوند. آيا اين صفات را در خودت میبينی يا در من؟
ابابكر در پاسخ گفت: (اين صفات در من نيست) بلكه در شما است.ای ابالحسن!
علی عليه السلام اولين مردی كه دعوت پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله را پذيرفت و اسلام آورد
علی عليه السلام فرمودند:
سوگندت میدهم به خداوند، اولين كسی كه دعوت پيامبر صلی الله عليه و آله را قبل از ديگران پذيرفت من بودم يا شما؟
ابابكر در پاسخ گفت: شما بوديد.(4)
استناد به حديث غدير
علی عليه السلام فرمود: سوگندت میدهم به خداوند، من ولايت بر تو و بر همه ی مسلمين دارم به استناد حديث پيامبر صلی الله عليه و آله در روز غدير، يا شما؟ ابابكر در پاسخ گفت:
(من ولايت ندارم) بلكه شما ولايت داريد.(5)
مقام وزارت
علی عليه السلام فرمود: سوگندت میدهم به خداوند آيا وزارت برای رسول الله صلی الله عليه و آله و مثل بودن هارون از موسی برای من است يا برای تو؟
ابابكر در پاسخ گفت: (برای من نيست) بلكه برای شما است.(6)
آيه مباهله
علی عليه السلام فرمود: سوگندت میدهم به خداوند آيا رسول الله صلی الله عليه و آله با من و اهل و فرزندانم برای مباهله با مشركين رفت يا با تو و خانواده ات؟ ابابكر در پاسخ گفت: پيامبر صلی الله عليه و آله با شما و خاندان شما برای مباهله رفت.(7)
آيه تطهير
علی عليه السلام فرمود: سوگندت میدهم به خدا، آيه ی تطهير(8) برای من و اهل و فرزندانم نازل شده يا برای تو و خاندانت؟ ابابكر در پاسخ گفت: برای شما و اهل و فرزندانت نازل شده است.(9)
فاتح خيبر
علی عليه السلام فرمود: سوگندت میدهم به خداوند آيا تو آن كسی بودی كه در جنگ خيبر رسول الله صلی الله عليه و آله دوستش داشت و خداوند فتح خيبر را به دست او انجام داد يا من بودم؟
ابابكر در پاسخ گفت: شما بوديد.(10)
محبوب ترين خلق بعد از پيامبر صلی الله عليه و آله
علی عليه السلام فرمود: سوگندت میدهم به خداوند، آن كسی كه رسول الله دعوتش كرد ـ در حالی كه طعامی از گوشت پرنده، در نزدش بود و میفرمود: «خدايا! محبوب ترين خلقت بعد از من، نزد تو و رسولت را برسان تا هم غذای من شود در اين طعام، من بودم يا تو؟»
ابابكر در پاسخ گفت: شما بوديد.
همچنان حضرت علی عليه السلام فضائلی كه خداوند و رسولش برای او قرار داده بودند، مطرح میكرد و ابابكر همه ی آنها را تصديق مینمود.
اتمام حجت علی عليه السلام و گريه ابابكر
سپس حضرت علی عليه السلام فرمود: ابابكر، به اين صفات و امثال آن شايسته است شخص عهده دار خلافت رسول اللّه صلی الله عليه و آله گردد. چه امری باعث غرور تو شد كه در مقابل خداوند و رسولش و دين او، امر خلافت را به عهده بگيری و حال آن كه واجد صفات لازم برای آن نيستي؟ راوی میگويد:
ابابكر به گريه افتاد و گفت: راست میگويیای ابالحسن! يك روز به من فرصت بده تا در امر خلافت و آنچه از تو شنيده ام، فكر كنم.
حضرت علی عليه السلام فرمودند:
اين فرصت برای تو هستای ابابكر!
ابابكر از محضر علی عليه السلام رفت و يك روز در منزل ماند و تا شب به كسی اجازه ی ملاقات نداد.
عمر در ميان مردم در رفت و آمد بود (تا از اوضاع بیاطلاع نباشد) چون شنيده بود، ابابكر ملاقاتی خاص با اميرالمؤمنين عليه السلام داشته است.
عتاب رسول اللّه صلی الله عليه و آله
ابابكر آن شب پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله را در خواب ديد. خدمت حضرت رفت و بر ايشان سلام كرد. پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله صورت خود را از ابابكر برگرداند، ابابكر دوباره در مقابل حضرت رسول صلی الله عليه و آله قرار گرفت و بر حضرت سلام كرد، باز پيامبر صلی الله عليه و آله از او روی برگرداند.
ابابكر گفت: يا رسول الله صلی الله عليه و آله (چه شده اين گونه رفتار میكني) آيا فرمانی دادهای كه اجرا نكرده ام؟
پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله : فرمودند: چگونه پاسخ سلام تو را بدهم و حال آن كه دشمنی میورزی با كسی كه خداوند و رسولش دوستش دارند، حق را به اهلش برگردان.
ابابكر گفت: اهلش كيست؟ پيامبر صلی الله عليه و آله فرمودند: علي، همان كسی كه با تو احتجاج میكرد. ابابكر گفت: حق را برگرداندم و ديگر پيامبر صلی الله عليه و آله را نديد.
بيعت ابابكر با علی عليه السلام
اول صبح ابابكر خدمت حضرت علی عليه السلام رسيد و گفت:ای ابالحسن! دستت را بگشای تا با تو بيعت كنم، در آن حال خوابی را كه ديده بود، برای علی عليه السلام نقل كرد. حضرت علی عليه السلام دستش را گشود و ابابكر با حضرت بيعت كرد و به عنوان خليفه رسول الله صلی الله عليه و آله بر ايشان سلام نمود. آن گاه به علی عليه السلام گفت: به مسجد رسول الله میروم، و از خوابی كه ديدهام و آنچه بين من و شما اتفاق افتاد برای مردم سخن میگويم و خود را از خلافت خلع كرده و آن را تسليم شما میكنم. حضرت [پذيرفت و [فرمود: خوب است.
تغيير رأي
ابابكر در حالی كه رنگ صورتش تغيير كرده بود و بر نفسش عتاب میكرد، از خدمت علی عليه السلام خارج شد. در بين راه با عمر ملاقات كرد. عمر به او گفت:ای خليفه ی رسول الله صلی الله عليه و آله چه پيش آمده؟ ابابكر همه ی ماجرا و خوابی را كه ديده بود، برای عمر تعريف كرد.
عمر در پاسخ گفت:ای خليفه رسول الله صلی الله عليه و آله! سوگندت میدهم به خداوند كه بر حذر باشی از سحر و فريب بنی هاشم، آنچه پيش آمده، اولين سحر بنی هاشم نيست.
عمر آن قدر سخن گفت تا اين كه ابابكر را از تصميمش منصرف كرد و او را تشويق به قبول خلافت نمود.
حضرت علی عليه السلام سر وعده در مسجد رسول الله صلی الله عليه و آله حاضر شد، كسی را آن جا نديد، احساس كرد اتفاقی افتاده، كنار قبر پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله نشست.
عمر از راه رسيد و از كنار علی عليه السلام گذشت و به ايشان گفت: «دون ما تريد خرط القتاد؛ (يعني، كمتر از خواست تو گرفتن بوته خار است وكشيدن آن از ميان دست).(11)
علی عليه السلام از واقعه آگاه شد و به منزلش برگشت.
- · پاورقــــــــــــــــــــی
1 ـ اين مناظره در كتاب احتجاج طبرسي، ج 1، ص 304، آمده است.
2 ـ اهل سنت نيز بيعت نكردن اين افراد را قبول دارند. جهت آشنايی بيشتر رجوع كنيد به مسند احمد، ج 1، ص 55.
3 ـ علمای معروف اهل سنت، روايتی عجيب از پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله نقل میكنند كه با رحلت آن حضرت صلی الله عليه و آله بزرگانی از صحابه مرتد شده و دچار انحراف گشتند. آن جا كه میفرمايند: «بزرگانی از اصحاب من در روز قيامت بر سر حوض كوثر نزد من آورده میشوند... خطاب به خداوند میگويم اينها اصحاب من هستند. به من پاسخ داده میشود، نمیدانی اينها بعد از رحلت تو چه كردند، از لحظهای كه رحلت كردی و از امّت دور شدي، آنان از دين خارج شده، مرتد گشتند».(صحيح بخاري، ج 6، ص 390، باب 317 ـ و ج 9، ص 673. صحيح مسلم، ج 17 ـ كتاب الجنه و صفة نعيمها و اهلها، ص 194.)
توضيح اين نكته نيز ضرورت دارد كه عمر بر تحقق انحراف در بيعت با ابابكر تصريح كرده است.
عمر با صحه گذاشتن بر آن انحراف میگويد: «بيعت ابابكر، لغزشی همانند لغزش دوران جاهليّت بود كه خداوند همه را از شر آن لغزش حفظ كند. هر كس مانند آن بيعت را تكرار كند، او را بكشيد.» (الغدير ج 7، ص 79 ـ 71؛ طبقات ابن سعد، ص 853 و شرح ابن ابی الحديد، ج 1، ص 132.
4 ـ وقتی كه آيه ی شريفه ی وانذر عشيرتك الاقربين (شعراء/ 214) نازل شد، پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله مأموريت يافتند، منسوبين خود را به اسلام دعوت كنند. در جلسهای كه برای اين جهت برپا شد، رسول الله صلی الله عليه و آله بستگان خود را دعوت به اسلام كردند، همه سكوت كردند، مگر علی عليه السلام كه پاسخ مثبت داد.
پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله با اشاره به علی عليه السلام فرمودند: «إن هذا اخی و وصيی و خليفتی فيكم فاسمعواله و اطيعوا؛ اين شخص (علی عليه السلام) برادر من و وصی من و خليفه من در ميان شما است. سخن او را بشنويد و از او اطاعت كنيد.»
(تاريخ طبري، ج 2، ص 217.)
5 ـ در كتاب شريف الغدير به صورت گسترده، پيرامون حديث شريف غدير سخن گفته شده است. لذا از باب اشاره عرض میكنيم، جامع ترمزی تصريح میكند حديث غدير حسن و صحيح است. (جامع صحيح ترمزي، ج 2، ص 298.)
و احمد حنبل در مسند خود میگويد: «عمر بعد از ابلاغ ولايت علی عليه السلام، خطاب به او گفت: صبح كردی در حالی كه مولای من و مولای هر مؤمن و مؤمنهای میباشي.» (مسند احمد، ج 4، ص 281.)
6 ـ اين واقعه، قبل از جنگ تبوك اتفاق افتاد و بزرگان اهل سنت بر آن تأكيد دارند. (صحيح بخاري، ج 5، باب 39، ص 81 و صحيح مسلم، ج 15، ص 173 و 174 و 175.
7 ـ اهل سنت تصريح میكنند آيه ی شريفه ی مباهله «فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءَنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الكاذبين؛ هرگاه بعد از علم و دانش كه (درباره مسيح) به تو رسيده (باز) كسانی با تو به محاجّه و ستيز برخيزند. به آنها بگو. بياييد ما پسران خود را دعوت كنيم، شما هم پسران خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله میكنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار میدهيم». (آل عمران/ 61) در شأن علی عليه السلام و خاندان او نازل شده است. (صحيح مسلم، كتاب فضائل الصحابه، ج 15، ص 176.)
8 ـ احزاب/ 33.
9 ـ علمای معروف اهل سنت بر عظمت اهل البيت تأكيد كرده و با صراحت مصاديق آن را مشخص نموده اند: امام المشككين، فخر رازی در اين رابطه به سه مطلب تصريح میكند:
« 1 ـ قدر متيقن آل رسول، حضرت علی عليه السلام و حضرت فاطمه عليهاالسلام و حضرت امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام میباشد.
2 ـ دعای آخر نماز منصب عظيمی است كه برای آل البيت قرار داده شده و آن، اللهم صلّ علی محمد وآل محمد وارحم محمدا و آل محمد، است و اين منصب برای غير آل الرسول صلی الله عليه و آله يافت نمیشود (لذا دعا برای صحابه بعد از آل رسول الله صلی الله عليه و آله، نفی میشود).
3 ـ شعری از شافعی نقل میكند كه بيت آخر آن اين است، «ان كان رفضا حب آل محمد/ فليشهد الثقلان انی رافض؛
اگر محبّت آل محمد صلی الله عليه و آله موجب خروج از دين [و رافضی بودن] است، پس جن و انس شهادت دهند كه من رافضی هستم.» (تفسير كبير فخر رازي، ج 27، ص 166).
و مسلم در صحيح خود تصريح میكند كه: «مصاديق اهل البيت حضرت علی عليه السلام و حضرت زهرا عليهاالسلام و حضرت امام حسن عليه السلام و حسين عليه السلام میباشد.» (صحيح مسلم، باب فضائل الحسن و الحسين، ج 15، ص 194.)
10 ـ بعد از آن كه ابابكر و عمر موفق به فتح خيبر نشده و از آن كارزار گريختند، پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمودند: «لاعطين الراية غدا رجلاً يحبه اللّهُ و رسولُه و يحب اللّه و رسولَه يفتح الله علی يديه؛ فردا پرچم را به دست كسی میدهم كه محبّ و محبوب خداوند و رسولش میباشد و به دستان او خداوند فتح را محقق میسازد.» به تصريح عالمان بزرگ اهل سنت اين شخص كسی جز علی عليه السلام نبود. (صحيح بخاري، باب فضائل علي، ج 5، ص 80 و صحيح مسلم، ج 15، ص 176 ـ 178 ـ 179.
11 ـ اين ضرب المثل را برای كسی میآورند كه نمیتواند در كارش موفق شود و به خاطر مشكلات ناكام خواهد ماند.