با وقوع حماسه كربلا، زنجيره نهضتهای شيعی پديد آمد. اين حادثه نه تنها الگويی حماسی - ارزشی برای شيعه به ميراث ذاشت بلكه انسجام و قوام سياسی - اجتماعی شيعيان را نيز موجب گرديد. «خر بوطلي» يكی از دانشمندان معاصر در همين رابطه مینويسد: «شهادت امام حسين عليه السلام در كربلا بزرگترين حادثه تاريخی بود كه منجر به تشكيل و تبلور شيعه گرديد و سبب شد كه شيعه به عنوان يك سازمان قوی با مبادی و مكتبی سياسی - دينی مستقل در صحنه اجتماع اسلامی آن روز جلوه كند. (1)»
فرهنگ سازان عاشورا
اما واقعيت آن است كه اگر ابعاد كربلا به وسيله بازماندگان و ميراث داران آن حادثه تاريخی ترويج نمیگرديد، اين قيام نيز به مانند برخی حوادث ديگر به بوته فراموشی سپرده میشد. در حقيقت چنانچه نهضت ترويج عاشورا از زمان ورود اسرا به كوفه آغاز نمیگرديد، حادثه كربلا نمیتوانست در برابر آماج تبليغات مخرب اموی و جوسازی آنان پايداری نمايد و بیترديد به درد تحريف دچار میگرديد. از اين رو است كه پيامهای پرشور زينبي، سيره امام سجادعليه السلام در يادآوری حادثه خونبار عاشورا، جلسات نوحه و ندبه امام باقرعليه السلام و روايات و عملكرد ديگر ائمه عليهم السلام خطی واحد در فرهنگ سازی را پديد میآورد. حركتی كه كوشش دارد با تشويق مردمان، به ويژه شيعيان، مسير سرخ عاشورا را از نسيان تاريخی حفظ نمايد. بر همين اساس است كه زيارت قبر سيد الشهدا با تمام موانع و خفقان موجود واجب شمرده میشود و امام صادق عليه السلام میفرمايد: «ان زيارة قبر الحسين واجبة علی الرجال والنساء؛ (2) زيارت مرقد امام حسين عليه السلام بر زنان و مردان واجب است.»
فرهنگ سازی مكتوب
در كنار اين تاكيدها امامان شيعه به يك فرهنگ شفاهی بسنده ننمودند، بلكه با فراهم آوری زيارت نامهها به پديد آوردن يك فرهنگ مكتوب نيز ياری رساندند. اين زيارتها كه ثمره سيره و گفتار ايشان بود، به وسيله راويان مكتوب گرديد و ذخيرهای ارزشمند - با سطوح مختلف - را برای نسلهای آينده به وجود آورد. در اين بين زيارتهای عاشورايی از حال و هوا و ظرافتهای ويژهای برخوردارند. در اين متون، اهداف، حماسه ها، تداوم ارزشها، روش شناسی دشمنان در محو ارزشها و... برشمرده میشود و با زبانی هماهنگ به يادآوری و نهادينه سازی فرهنگ عاشورا پرداخته میشود كه اين همگي، حكايت از تدبير و دورانديشی فرهنگ سازان اين عرصه دارد.
با گذر از عصر ائمه، عالمان شيعه به جمع آوری و باب بندی روايات و اخبار پرداختند و در اين ميان زيارات نيز مورد توجه قرار گرفت. پديد آمدن كتابهای دعا و زيارتنامهها به وسيله عالمانی همچون شيخ مفيد صاحب المزار، علم الهدی صاحب مصباح الزائر و شيخ طوسی صاحب مصباح المتهجد، نشان از اهميت اين مقوله نزد اين انديشمندان دارد. اين مسئله در قرنهای بعد نيز با كتابهايی همچون كامل الزيارات، المزار الكبير و... پی گرفته شد و همچنان نيز با قالبهای گوناگون تا كنون به حيات خود ادامه داده است كه آخرين نمونه آن را میتوان مفاتيح الجنان به حساب آورد.
زيارت ناحيه
همانگونه كه پيشتر اشاره شد، زيارتنامهها دارای سطوح معرفتی مختلف بوده، از حيث ژرفايی و عمق مطالب با يكديگر متفاوت هستند. از زاويه محتواشناسی و زيبايی واژگان، در بين زيارات موجود «زيارت ناحيه» از جمله متون دل انگيز و ژرفی به شمار میرود كه منتسب به ناحيه امام عصرعليه السلام میباشد. علامه مجلسی اين زيارت را - با اندك تفاوتهايی - از شيخ مفيد، سيد مرتضی و محمد بن المشهدی صاحب المزار الكبير نقل میكند و پس از سخن مولف المزار الكبير مبنی بر خروج اين زيارت از ناحيه مقدسه امام آخر مینويسد: «والاظهر ان هذه الزيارة منقولة مروية؛ (3) روشن است كه اين زيارت دارنده سند روايتی از امام معصوم است.»
در هر حال آنچه در اين نوشتار در پی آن خواهيم بود گذری بر اين گنج معنوی و بازشناسی سيمای فردی سيد الشهدا در اين زيارت گرانقدر است.
1. نسب شناسی
در بحث از نسب، زيارتنامهها بر دو نسب تكيه میكنند كه در اين صورت ضمن توسعه در مفهوم اين واژه، حكايتی پندآموز را نيز به دنبال دارد.
الف - سلسله الهي:
در ابتدای برخی از زيارات حضرت امام حسين عليه السلام به ويژه زيارت ناحيه، آنچه برای ورود زائر پسنديده آمده است سلام بر انبياء الهی است: «السلام علی آدم صفوة الله، السلام علی شيث... السلام علی ابراهيم و...» (4) اين سلسله به همراه درودهای متصل و برشمردن صفات نيكوی هر كدام از اين برگزيدگان ادامه میيابد تا به «السلام علی محمد حبيب الله وصفوته؛ (5) سلام بر محمد، دوست برگزيده خدا.» میرسد.
از اين پس نيز سلامها به اميرمؤمنان، فاطمه زهرا، امام حسن و بالاخره سيد الشهداء هديه میشود. با پس زنی حجابها آنچه از ميان اين باغستان پر نشاط سلامها برمی آيد، در واقع تنها عرض ادبی خالی نيست بلكه در اين بين میتوان «اتحادی معنوي» را نتيجه گرفت. فقرات زيارت به ما اين گونه میفهماند كه امام شهيد در پيوندی معنوی با سلسلهای الهی است. او نسب به آدم نه از حيث صلب بلكه از حيث پيام آوری و رسالت داری میبرد. به تعبيری او دارنده همه خوبيهايی است كه آن شريفان داشتهاند. مگر نيست كه او مصباح هدايت است و سفينه نجات و انبياء نيز چنين بودهاند. قرآن كريم میفرمايد: «وجعلناهم ائمة يهدون بامرنا» ؛ (6) آنان را امامانی قرار داديم كه به امر ما هدايت كنند.»
مگر نيست كه او در راه حق، ترسی نمیشناسد و میگويد: «لو لم يكن فی الدنيا ملجا ولا ماوی لما بايعت يزيد ابن معاوية؛ (7) اگر در دنيا پناه و پناهگاهی نباشد با يزيد بن معاويه بيعت نمیكنم.»
و انبياء نيز اينچنين هستند. قرآن كريم میفرمايد: «الذين يبلغون رسالات الله ويخشونه ولا يخشون احدا الا الله» ؛ (8) «آنانكه رسالتهای الهی را رسانند و از او ترسند و از هيچ كس جز خدا نترسند.»
همو است كه فرياد برمی آورد: «اريد ان آمر بالمعروف وانهی عن المنكر؛ (9) فرمان به نيكيها و نهی از زشتيها را خواستارم.»
و انبياء نيز از همين جام جرعه نوش شهادتند و رنگ آن میپذيرند. قرآن كريم درباره دشمنان پيامبران میفرمايد: «ويقتلون الذين يامرون بالقسط من الناس» ؛ (10) «و مردمی را كه به عدالت امر مینمايند به قتل میرسانند.»
او طاغوت میشكند و بعثت انبياء نيز بر همين تعلق گرفته است. «ولقد بعثنا فی كل امة رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت» ؛ (11) «در هر امتی رسولی برگزيديم تا مردمان را به عبادت خدا و پرهيز از طاغوت دعوت نمايند.»
او رهايی عباد را از «زندان جهالتها» میطلبد. در زيارت میخوانيم: «وبذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة وحيرة الضلالة؛ (12) خون خويش را در راه آزادی بندگانت از جهالت و سرگردانی آنان در گمراهی نثار كرد.»
انبياء نيز پيوند خويش را با خدا اينچنين استوار میكنند: «هو الذی بعث فی الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة وان كانوا من قبل لفی ضلال مبين» ؛ (13) «او كسی است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنان میخواند، تزكيه میكند و كتاب و حكمت میآموزد و مسلما پيش از اين در گمراهی آشكار بودند.»
و اين نيز بگذاريم و بگذريم تا شايد در آنچه آينده خواهد آمد بتوانيم گوشه هايی ديگر را بپيماييم. و اين همه نشانگر آن است كه از نخست انبياء تا حسين عليهم السلام همه عضو قبيلهای الهی و حزب رحمانی میباشند و چه نسبی شريفتر و برتر از اين میتوان يافت.
ب - سلسله صلبی
در اين بخش، زيارتنامهها بيشتر با ظرافتی ويژه به نسب او از حضرت خاتم میپردازد: «السلام علی ابن خاتم الانبياء، السلام علی ابن سيد الاوصياء، السلام علی ابن فاطمة الزهراء، السلام علی ابن خديجة الكبری...» (14)
در مقام كنونی نيز شايد آنچه بيش از سلسله صلبی قابل ملاحظه باشد همين پيوند معنوی است، چرا كه آنچه پس از اين مورد تاكيد قرار میگيرد صعود به جنبههای معنوی است، آنجا كه بايد گفت: «السلام علی ابن سدرة المنتهي، السلام علی ابن جنة الماوي، السلام علی ابن زمزم والصفا» (15)
بلكه اگر گامی فراتر نهيم اين درودها وارد جنبه هايی عميقتر میشوند و علت اين همه سپاس را در مجاهدتی خونين، صبری ستبر و عصمتی به همراه اصحاب كساء میجويند: «السلام علی المرمل بالدماء، السلام علی المهتوك الخباء، السلام علی خامس اصحاب اهل الكساء؛ (16) سلام بر آن كه پيكرش به خون آغشته گرديد، سلام بر آن كس كه حرمت خيمه گاهش شكسته شد، سلام بر پنجمين از اصحاب كساء.»
و چه زيبا و عارفانه است اين سلامها و چه شعلهای میاندازد به خرمن خرد و عاطفه.
2. در مهد
شايد يكی از زياراتی كه به صورتی كوتاه بر محور نوزادی حضرت گردشی كوتاه دارد همين زيارت است. در بخشی از آن میخوانيم: «السلام علی من افتخر به جبرئيل، السلام علی من ناغاه فی المهد ميكائيل؛ (17) سلام بر آن كه جبرئيل به او افتخار میكرد. سلام بر آن كس كه ميكائيل با او در گهواره سخن میگفت و شادمانش میساخت.»
اگر چه برای بسياری معلوم نيست كه كيفيت اين ماجرا به چه گونه است؟ و در تفسير اين بخش بايستی از كجا سود جست؟ اما دست كم اين ماجرا نشان از حضور ملكوتی و خادمانه فرشتگان در پيشگاه اين خاك نشينان لاهوتی دارد.
3. ويژگی حاكم در زندگانی
در دوران زندگي، قيام و شهادت امام حسين بن علی عليه السلام، آن اصل حاكم و غيرقابل نفوذی كه همچون پرتويی قدرتمند وی را تحت تاثير قرار میداده است، اطاعت از خدا، پيروی از رسول خدا و شنوايی آگاهانه از وصی خدا و پايبندی به يت حجت خدا بوده است. اين اصل الگو در لسان زيارت اين چنين آمده است: «وكنت لله طائعا ولجدك محمدصلی الله عليه وآله تابعا ولقول ابيك سامعا والی وصية اخيك مسارعا؛ (18) تو فرمانبردار خداوند و پيروی كننده جدت محمدصلی الله عليه وآله و پذيرای گفتار پدرت و پيشی گيرنده به انجام وصيت برادرت بودی.»
يا آنجا كه میگويد: «سالكا طرائق جدك وابيك، مشبها فی الوصية لاخيك؛ (19) تو پوينده راه جد و پدرت و در سفارشها همانند برادرت بودی.»
بی گمان اين قانون و الگو، برای هر آزاديخواه طرفدار مكتب خونين حسين عليه السلام خط كشی بیخطا و معياری بیاشتباه است.
4. بندگی
در فرهنگ اسلامي، از جمله محكهای بازشناسی عيار انسانيت برپاداری تكاليف الهی است. و حسين عليه السلام بر اساس زيارت حاضر، تكاليف خويش را در سه عرصه عبادی فردي، اقتصادی و اجتماعي، به نيكی به سرانجام میرساند؛ چنانچه میخوانيم: «اشهد انك قد اقمت الصلوة وآتيت الزكوة وامرت بالمعروف ونهيت عن المنكر والعدوان؛ (20) گواهی میدهم كه تو نماز را برپا داشتی و زكات داده به نيكی فرمان و از زشتی و تجاوز بازداشتی.»
برپايه اين زيارت، بندگی در اقامه نماز به تنهايی حاصل نمیگردد بلكه آن كس طعم شيرين عبوديت و بندگی را میچشد كه در تمامی عرصهها سر بر آستان الهی بسايد و در ميانه شبهای تار شب را زنده داشته، خاضعانه و خاشعانه در ركوع و سجدهای طولانی راه عزت بپيمايد. «كنت... متهجدا فی الظلم... طويل الركوع والسجود؛ (21) اهل تهجد در تاريكيها بودی و ركوعها و سجدههای طولانی داشتی.»
5. پاكيزگی معنوی
در زمانهای كه اشباح شيطانی جن و انس با هجوم همه جانبه شان بدعتها را رواج و سنتهای اصيل را به عقب میراندند و لغزشگاههای بسيار و درههای هولناكی را فرا روی مؤمنان قرار میدادند، بايستی كسی میبود تا همچون دژی تسخيرناپذير مظهر طهارت و پاكی باشد. و پنجمين اصحاب كساء مصداق همين پاكی است و بايستی به او خطاب كرد: «السلام علی من طهره الجليل؛ (22) سلام بر آن كسی كه خدای بزرگ او را پاك و مطهر قرار داد.» چرا كه او دارنده سند بندگی است با مهری از اخلاص و همين است كه احساس شيطان در پيشگاه او عجز و حقارت است. همان شيطان كه گفت: «فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين» ؛ (23) «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد، مگر بندگانی از بين آنان كه خالص شدهاند.»
6. شكيبايی و حسابگری
در راهی كه سرور شهيدان برگزيد و بر آن راه هر چه داشت گذاشت، دو خصلت مدام در كنار يكديگر میبايست باشند تا بيمه گر سعادت گردند. چه، كاستی در هر كدام باعث نابودی سرمايه و هدر رفتن توان است. اين دو يار جدا ناشدنی در طريقت حسيني، شكيبايی و حسابگری با خداست. حسين كالای هستی خويش را به بازار كسی جز خدا نمیبرد، همان خدا كه سند معامله با مؤمنان را امضاء كرده و فرموده است: «ان الله اشتری من المؤمنين انفسهم واموالهم بان لهم الجنة» ؛ (24) «خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خريداری كرده، كه [در برابر آن] بهشت برای آنان باشد.»
او از جد، پدر و مادرش به خوبی آموخته است كه كالای او را جز خدا اجر نمیدهد. همان خدايی كه فرمود: «ما اسئلكم عليه من اجر ان اجری الا علی رب العالمين» ؛ (25) «من در برابر اين دعوت از شما اجری نمیطلبم، اجر و پاداش من فقط بر پروردگار عالميان است.» و از آن سو راه بازار خدا، سخت است و مركبی جز شكيبايی نمیطلبد و او چه نيكو به اين هر دو عامل بود كه خود نيز بر همين راه رفت و گفت: «اللهم صبرا واحتسابا فيك؛ (26) خداوندا! به خاطر صبر و حسابگری در راه تو [چنين میكنم] .»
پس حق است كه در خطاب به او چنين بگوئيم: «السلام علی المحتسب الصابر؛ (27) سلام بر حسابگر صبر كننده.»
7 - بر ساحل صفات
در فرازهايی از زيارت، كشتی صبر، طاقت از كف میدهد و حيران و سرگشته بر ساحل صفات تنها به نظاره مینشيند؛ چرا كه هر كدام كتابی گران وزن و گران سنگ و قلمی غير از اين قلمها میطلبد. پس بياييد با يكديگر روحمان را بر بال پيوند زده از آسمان بر آنها بنگريم كه تنها از اين رهگذر حدی برای آنها متصور است. «كنت... قويم الطرائق، كريم الخلائق، عظيم السوابق، شريف النسب، منيف الحسب، رفيع الرتب، كثير المناقب، محمود الضرائب، جزيل المواهب، حليم رشيد منيب جواد عليم امام شهيد اواه حبيب مهيب؛ (28) تو اينچنين بودی... بر راههای استوار گام مینهادي، در بين مردمان بخشنده و بزرگوار بودي، گذشتهای با عظمت، نسبی شريف، حسبی والا و رتبهای عالی داشتی. دارنده فضايل بسيار با سرشتهای ستايش شده و موهبتهای فراوان بودی و بردبار و كمال يافته، رو به سوی خدا كرده، بخشنده، دانا، راهبری شهيد، زاری كننده و محبوب و دارای وقار بودی.»
در دل اين همه بزرگي، صفات ديگری نيز يافت میشوند كه از عهده اين نوشتار كوتاه بيرون است.
8. دار دنيا
در فرهنگ زيارت ناحيه، نگاه حسين عليه السلام به دنيا نيز كاويده میشود كه به اختصار به پردازش اين فراز نائل میشويم.
الف - گذرگاه، نه قرارگاه
بديهی است كه سنت حضرت رب بر حضور انسان در زمين تعلق گرفته است و اين سرنوشتی است گريزناپذير. اما آنچه مهم است كوتاهی مدت قرار در اين گذرگاه است، چه اينكه خداوند فرمود: «ولكم فی الارض مستقر ومتاع الی حين» ؛ (29) «زمين برای شما تا مدتی قرارگاه و وسيله بهره برداری خواهد بود.» از اين رو دنيا پلی است برای عبور، نه قرارگاهی برای آسودن و غنودن. تعبير رسا، كوتاه، شيوا و ارزشمند مولی الموحدين نيز بر همين محور میچرخد كه: «الدنيا، دار ممر لا دار مقر؛ (30) دنيا خانه گذر است، نه منزل قرار.»
سيمای حضرت سيد الشهداءعليه السلام در اين عرصه چنين شناسانده میشود كه: «زاهدا فی الدنيا زهد الراحل عنها؛ (31) در دنيا همچون آنانكه در آستانه كوچ از دنيا هستند زهد ورزيدی.»
ب - نگاهی وحشت زده
حسين عليه السلام در قعر دره دنيا فرو نمیرود و بر ديوارهای نااستوار آن گام نمینهد. او از پدر آموخته است كه: «مثل الدنيا كمثل الحية لين مسها والسم الناقع فی جوفها يهوی اليها الغر الجاهل ويحذرها ذو اللب العاقل؛ (32) دنيا چون ماری پوست نرم و سمی است. نادان نيرنگ خورده به او میگرايد و هوشمند عاقل از آن میپرهيزد.» از اين رو در زيارت ناحيه خطاب به امام حسين عليه السلام اين ويژگی او را چنين بيان میكنيم: «ناظرا اليها بعين المستوحشين منها؛ (33) از دريچه نگاه وحشتزدگان به دنيا نگريستی.»
ج - بازداشت آرزوها
همگی ما طعم دنيا چشيده ايم و به روشنی آگاهيم كه آرزو فرزند ماندگار دنيا است. تا دنيا باقی است، آرزو نيز از كنار مادر شير مینوشد. اما هر كه سر بر آستان حسين میگذارد بايد بداند كه زهد و بینيازي، هر دو از پررنگترين رنگهای اين مكتب است. و زهد به فرمايش مولای موحدان «كوتاه كردن آرزوست» (34) و بینيازی يعنی ترك آرزو. (35)
در دانشگاه سيد الشهداء مدرك شهادت داده میشود و در اين راه میبايست واحدهای ايثار و نثار را گذراند. در كلاس مولايمان حسين عليه السلام اين فرهنگ رايج است كه: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون» ؛ (36) «هرگز به حقيقت نيكوكاری نمیرسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد.» و اين همه سخت با آرزو - اين فرزند دنيا - ناسازگار است. پس بايد همچون او بود كه خطاب به او میگوئيم: «امالك عنها مكفوفة؛ (37) آرزوهايت از دنيا بازداشته شده است.»
د - زيورها
دنيا بسان نوعروسی است فريبنده و افسونگر، اگرچه متاعش ناپايدار است اما بسا افراد در دوستی اش يكدل و پايدارند و در به فراموشی سپردن فنا پذيريش متحد. اگر چه زندگانيش كوتاه و ارزشش ناچيز است اما زيورهايش چشمها را كم كور نكرده است و كم انسانها را در پی خويش خسته و درمانده نساخته است. (38) و چه هشداری دارد كلام الهی در اين باره كه: «زين للناس حب الشهوات» ؛ (39) «محبت شهوتها برای مردم زينت داده شده است.» مال و فرزند و زن و سيم همه زينتند اما در اين سياه بازار اوهام فرياد علی عليه السلام بلند است كه «غری غيري؛ (40) ديگری را فريب ده.» و حسين عليه السلام كه ادامه زندگانی او است، جز اين نمیتواند باشد. پس او نيز همتش از زيورها و زينتهای دنيوی منصرف و به جهان باقی مايل است. «وهمتك عن زينتها مصروفة... ورغبتك فی الآخرة معروفة؛ (41) تلاشت از زيورهای دنيا بسوی ديگر بازگشته و گرايشت به سوی آخرت بر همگان روشن است.» از اين رو در عاشورا زينتهای اجباری اين دنيا را به درخت بیزوال «باقيات الصالحات» پيوند میزند كه خداوند فرمود: «المال والبنون زينة الحياة الدنيا والباقيات الصالحات خير عند ربك ثوابا وخير املا» ؛ (42) مال و فرزندان زينت زندگی دنيا هستند و باقيات الصالحات ثوابش نزد پروردگارت بهتر و اميدبخشتر است.»
حسين عليه السلام میخواهد در همه آزمايشها سرافراز باشد و اين نيز عرصه آزمايش است. «واعلموا انما اموالكم واولادكم فتنة وان الله عنده اجر عظيم» ؛ (43) «بدانيد كه اموال و اولاد شما وسيله آزمايش است؛ و پاداش عظيمی نزد خداست.»
ه - شادمانهها
در انديشه سرور كربلائيان، دنيا محل شادمانه هايی متضاد است. او در مكتب پدر آموخته است كه دنيا هم مزرعه عذاب است و هم مزرعه نجات. اين خانه میتواند پندآموز عبرت پذيران و زاد دهنده دورانديشان باشد. دنيا سجده گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان و فرودگاه كلام خداست. اينجا همان جا است كه بايستی به تجارت با خدا رفت و نفس را نه به ثمن بخس بلكه ثمين فروخت. حسين عليه السلام از شادمانههای دنيا اينچنين بهره میبرد: همدمی با بيت و محراب. «وانت... جليس البيت والمحراب؛ (44) همدم با خانه و محراب هستی.» او راه عزلت و بريدگی از شهوتها و لذات را میجويد. چنانكه در زيارت ناحيه میخوانيم: «معتزل عن اللذات والشهوات؛ (45) تو از لذتها و شهوات بريدهای.» او بر شادمانههای غيرخدايی يكسره چشم برمی بندد، چنانكه میخوانيم: «والحاظك عن بهجتها مطروفة؛ (46) توجهت از شادمانههای دنيايی بازداشته شده است.» و اين بود حكايت حسين و دنيا.
9. لقبها
در اغلب زيارتها، سيد شهيدان القاب خاصی را به خويشتن اختصاص داده است. اين القاب را میتوان به سه دسته كلی تقسيم نمود. از جمله:
الف - لقبهای منزلتي:
اين گونه القاب و توصيفات بيشتر ناظر به مقام شناسی و منزلت يابی حضرت در خصوص عصمت و امامت است. از اين رو میتوان اين جملات يا واژهها را به عنوان مباحث كلامی زيارت، مورد شناسايی قرار داد. «السلام علی خامس اصحاب اهل الكساء؛ (47) سلام بر پنجمين نفر از اصحاب كساء.» يا «السلام علی حجة رب العالمين؛ (48) سلام بر حجت پروردگار جهانيان.»
ب - لقبهای جهادي:
اين گونه لقبها بر جنبههای حماسی تاكيد مینمايند و كنايهای از شجاعت و سلحشوری مولا میباشند، مانند: «السلام علی يعسوب الدين؛ (49) سلام بر رئيس بزرگ (پادشاه) دين.» پردازش واژگان در اين موارد به گونهای است كه به زيبائی خصيت حماسی سالار كربلا را به نمايش میگذارد. همچنين از آنجا كه اين گونه القاب در كنار لقبهای شهادتی و غم انگيز به كار میرود، فضايی متعادل و واقعی را فرا روی زائر باز مینمايد.
ج - لقبهای شهادتي:
اين لقبها ناظر به زوايای گوناگونی هستند، اما همگی در محور شهادت مظلومانه شريكند. مانند: «السلام علی غريب الغرباء؛ (50) سلام بر غريب غريبان.» كه به تنهايی آن حضرت در هنگام جهاد و شهادت اشاره دارد و يا «السلام علی شهيد الشهداء؛ (51) سلام بر شهيد شهيدان.» يا «اكرم المستشهدين؛ (52) بزرگوارترين شهيدان.» كه هر دو بر جايگاه شهادتی حضرت نظر دارند. در اين ميان برخی لقبها در عين آنكه اشارهای كنايه آميز به شهادت دارند، منزلت حضرت را پس از شهادت به بيان مینشينند. مانند: «السلام علی صاحب القبة السامية؛ (53) سلام بر صاحب بارگاه عالی رتبه.»
البته در اين مجال اندك نمیتوان بر بسياری از القاب با تامل نگريست، اما بیگمان شرط ادب و كمال آن است كه معرفت جويان در اين راه نيز گامی نهند، كه بیترديد هركدام دفتری مستقل میطلبد و پژوهشی ژرف. از اين رو نوشتار ما با توجه به تكليف اختصار از بسياری بحثها میگذرد، به اميد آنكه ره پويان ديگر در اين وسعت پرنشاط و طراوت خوشهای از گلهای حسينی بر چينند. و ما از باب تيمن و عرض ادب دو شكوفه سلام را از باغ پرريحان زيارت ناحيه بر آن صاحب شافی عرضه میداريم: «السلام علی من جعل الله الشفاء فی تربته، السلام علی من الاجابة تحت قبته؛ (54) سلام بر آن كس كه خداوند در تربتش شفا را قرار داد. و سلام بر آن كس كه اجابت [خواسته ها] در بارگاه اوست.»
- · پاورقــــــــــــــــــــی
1) خربوطلي، انقلابهای اسلامي، ترجمه عبد الصاحب يادگاري، ص 73، به نقل از پيامدهای اجتماعی نهضت حسيني، شمس الله مريجي، معرفت، شماره 59، ص 36.
2) كامل الزيارات، ص 237، ح 354.
3) بحارالانوار، ج 98، ص 328.
4) زيارت ناحيه مقدسه، ص 14.
5) همان، ص 18.
6) انبياء/73.
7) العوالم العلوم، ص 178.
8) احزاب/39.
9) حياة الامام الحسين بن علي، دراسة و تحليل، ج 2، ص 264.
10) آل عمران/21.
11) نحل/36.
12) مفاتيح الجنان، زيارت اربعين.
13) جمعه/2.
14) زيارت ناحيه مقدسه، ص 20.
15) همان، ص 22.
16) همان، ص 22.
17) همان، ص 30، جهت اطلاع بيشتر نك: بحارالانوار، ج 44، ص 188. هرچند در اين مورد از جبرئيل نام برده شده است نه ميكائيل.
18) زيارت ناحيه، ص 38.
19) همان، ص 42.
20) همان، ص 38.
21) همان، ص 42 و 44.
22) همان، ص 30.
23) ص/82 - 83.
24) توبه/111.
25) شعراء/164.
26) موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 402.
27) زيارت ناحيه، ص 28.
28) همان، ص 42.
29) بقره/36.
30) نهج البلاغه، حكمت 133، ص 656.
31) زيارت ناحيه، ص 44.
32) نهج البلاغه، حكمت 119، ص 653.
33) زيارت ناحيه، ص 44.
34) الزهادة قصر الامل».(نهج البلاغه، خطبه 81، ص 128).
35) اشرف الغنی ترك المني؛ بالاترين بینيازی ترك آرزوهاست.» (نهج البلاغه، حكمت 34، ص 630).
36) آل عمران/92.
37) زيارت ناحيه، ص 44.
38) با استفاده از حكمت 77 نهج البلاغه، ص 638.
39) آل عمران/14.
40) نهج البلاغه، حكمت 77، ص 638.
41) زيارت ناحيه، ص 44.
42) كهف/46.
43) انفال/28.
44) زيارت ناحيه، ص 44.
45) همان، ص 44.
46) همان، ص 44.
47) زيارت ناحيه، ص 22.
48) همان، ص 26.
49) همان، ص 24.
50) همان، ص 22.(غريب دور از وطن)
51) همان، ص 22.
52) همان، ص 62.
53) همان، ص 30.
54) همان، ص 20.