آخرین تصاویر مذهبی

آخرین فیلم های مذهبی

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

در آموزشی نوشته شده در پنج شنبه, 23 آذر 1402
مجموعه تصویری احکام شامل آموزش مطهرات، نجاست و نجس شدن چیزهای پاک، تطهیر لباس، پارچه، فرش و دیگر اشیا، آموزش وضو، آموزش نماز، آموزش غسل، تیمم، احکام محتضر، آموزش کفن…
دانلود مجموعه سخنرانی های  تصویری از مرحوم دولابی

دانلود مجموعه سخنرانی های تصویری از مرحوم دولابی

در بزرگان و شخصیت ها نوشته شده در سه شنبه, 21 آذر 1402
دانلود مجموعه سخنرانی ها و نکات اخلاقی از مرحوم دولابی با موضوعات: رزق و روزی انسان، دوست داشتن، قلب مومن، گرفتاری بشر، رحمت الهی و ... شامل 10 فایل تصویری
دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

در انقلاب، دفاع مقدس، مقاومت نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه نماهنگ های جدید ویژه فلسطین و غزه
مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه مداحی های جدید ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه کلیپ های تصویری زیبا ویژه عید غدیر خم با کیفیت بالا

آخرین مطالب سایت

کنیه ها و لقب های حضرت عباس (ع)

اشاره‏

خورشید به وسط آسمان رسیده بود كه قنبر، دوان دوان خود را به مسجد رساند، بر آستانه در ایستاد و نفس‏زنان امیر مؤمنان، على‏علیه‏السلام را از به دنیاآمدن نوزادشان باخبر ساخت و عرض كرد: «مولاى من! هم اكنون آمده‏ام كه هم بشارت دهم و هم اسم و كنیه نوزاد را از شما بپرسم.‌»

برق شادى در چشمان آسمانى آن امام جهید و با گامهایى پرصلابت و دلى سرشار از احساس، به سوى خانه قدم برداشت. درِ خانه باز شد و حضرت زینب‏علیهاالسلام به استقبال آمد. حضرت على‏علیه‏السلام داخل شد و زینب‏علیهاالسلام قنداقه كودك را به دست وى داد. اشك شوق از دیدگان پدر بر چهره نوزاد لغزید و او را در آغوش فشرد.

سپس آن والا مقام، سنّت رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله را اجرا كرد و در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گفت و لحظاتى بر چهره نوزاد خویش، خیره ماند. میلاد او، چهارم شعبان سال بیست و ششم هجرى (1) هنگام ظهر (2) بود.

سنّت نامگذارى‏

میان اعراب، حتى در دوران جاهلیت، سنتى رواج داشت كه نام نوزاد را از روى تفأّلى بر آینده‏اش برمى‏گزیدند؛ یعنى اگر مى‏خواستند در آینده، صفتى در وى بارز شود و برجستگى یابد، نامى برگرفته از آن صفت بر او مى‏نهادند تا بعدها زمینه دستیابى به آن صفت در آن شخص بیشتر هموار شود؛ یعنى فرد بكوشد تا از اسمش، مسمّایى حقیقى بسازد و روحیات خود را به نام خویش نزدیك كند؛ همچنان‏كه امروزه نیز روان‏شناسان، اثر تربیتى نام اشخاص را دریافته‏اند.

چه بسا آنان‏كه به دلیل داشتن اسم نیكو، خود را از بسیارى بدیها دور مى‏دارند و چه بسیار افرادى كه به سبب داشتن نام نامناسب و بى‏ارزش، براى شخصیتشان نیز ارزش چندانى قائل نمى‏شوند. گاه برخى كه هوشیارتر هستند، بعدها، اسم خود را به نامى نیكوتر تغییر مى‏دهند؛ از اینرو است كه در اسلام سفارشهاى بسیارى براى گذاشتن نام نیكو دیده مى‏شود.

شخصى از رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله پرسید: «حقّ فرزندم بر من چیست؟» پیامبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله پاسخ فرمود: «تُحَسِّنِ اسْمَهُ وَأَدَبَهُ وَضِعْهُ مَوْضِعاً حَسَناً؛ (3) نام خوبى بر او برگزین و نیكو، تربیتش كن و او را در موقعیت [و شغل‏] خوبى بگمار.‌»

نیز فرمود: «اَوَّلُ مَا یبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ أنْ یسَمِّیهِ بِاسْمٍ حَسَنٍ فَلْیحْسُنْ أَحَدُكُمُ اسْمَ وَلَدِهِ؛ (4) نخستین كار نیكى كه انسان باید براى فرزندش انجام دهد، این است كه اسم نیكو بر او بگذارد. پس همگى شما باید نام خوب بر فرزندتان بگذارید.‌»

پس از اینكه نوزاد خانه على‏علیه‏السلام به عرصه گیتى گام نهاد، او را در قنداقه‏اى نهادند و به دست آن جناب دادند. چشمها منتظر و دلها بى‏قرار بود تا ببینند امام، نوزادش را چه مى‏نامد و به چه انگیزه‏اى، آن را برمى‏گزیند.

آن حضرت براى عمل به سنت رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله و براى اینكه تفأّلى بر آینده درخشان نوزاد خویش زده باشد، او را عباس نامید. عباس در اصطلاح عرب از ماده عَبَسَ به معناى «در هم كشیدن بشره و گرفتگى صورت» (5) است. برخى عباس را به معناى شیرى گرفته‏اند كه دیگر شیرها از او مى‏گریزند. (6) و برخى دیگر، آن را به «الاسد الغضبان؛ شیر خشمگین» ترجمه كرده‏اند. (7)

از آنجا كه امام على‏علیه‏السلام از شجاعت و شكوه ایستادگى و پایمردى عباس‏علیه‏السلام در پیكار با دشمنان حقیقت، آگاهى كامل داشت، او را عباس نامید. (8)

حضرت عباس‏علیه‏السلام مصداق روشن و بارز آیه «أشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» (9) بود. (10) وى از سویى، وارث گنجینه دلیرى و مردانگى نسلى شمرده مى‏شود كه از هاشم، جدّ بزرگ او آغاز شد و تا پدر بزرگوارش، على بن ابى طالب‏علیه‏السلام ادامه داشت و از سوى دیگر، با دریاى نام‏آورى و استعداد خانواده مادرىِ خویش پیوند داشت كه این دو، از آن جناب وجودى سرشار از كمال و افتخار آفرید.

كنیه‏هاى حضرت عباس‏علیه‏السلام

كنیه، در فرهنگ عربى به نامهایى مى‏گویند كه پیشوند اَبْ در مردان، و‌ام در زنان داشته باشد. سنت انتخاب چنین نامى براى افراد در میان قبایل عرب، گونه‏اى از بزرگداشت و تجلیل براى فرد است. (11)

در اسلام نیز توجه زیادى به آن شده است. غزالى مى‏نویسد: «رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله اصحاب خود را از روى احترام براى به دست آوردن دلهایشان با كنیه صدا مى‏زد و براى افراد بى‏كنیه، كنیه‏اى انتخاب مى‏فرمود و سپس آنها را بدان مى‏خواند. مردم نیز از آن پس، فرد مذكور را با آن مى‏خواندند. حتى آن حضرت براى افرادى كه فرزندى نداشتند تا كنیه‏اى داشته باشند، كنیه‏اى مى‏نهاد. پیامبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله رسم داشت حتى براى كودكان نیز كنیه برمى‏گزید و آنان را مثلاً ابا فلان صدا مى‏زد تا دل كودكان را نیز به دست آورد.‌» (12)

در اینجا برخى كنیه هاى حضرت عباس‏علیه‏السلام برشمرده مى‏شود:

1. ابو الفضل‏

در منابع بسیارى، كنیه آن حضرت را ابو الفضل برشمرده‏اند (13) كه در بین كنیه‏هاى ایشان، ابو الفضل (= ابو فاضل، ابو الفضائل) مشهورترین است؛ امّا موارد دیگر، یا غیرمشهور هستند و یا اینكه پس از واقعه كربلا، او را بدان خوانده‏اند. در باره این كنیه، بحث وجود دارد كه آیا واقعى بوده و آن حضرت، پدر فرزندى به نام فضل بوده است یا اینكه به صورت اعتبارى و در واقع، لقبى بوده است كه بدین‏شكل به او نسبت داده‏اند. گفته‏ها و احتمالاتى در این زمینه وجود دارد كه بدان پرداخته مى‏شود:

الف. آنچه از بررسى اسامى افراد در تاریخ به دست مى‏آید این است كه انتخاب كنیه، همواره بر اساس نام فرزند بزرگ‏تر فرد نبوده و در موارد بسیارى، این قاعده وجود ندارد.

ب. نوشته‏اند در خاندان بنى هاشم، هر كه عباس نام داشت، به او ابو الفضل مى‏گفتند؛ همان‏گونه كه عباس بن عبد المطلّب، عباس بن ربیعة بن الحارث بن عبد المطلّب و... نیز چنین بوده‏اند. (14) این مطلب، گفته‏اى مقبول و موجّه به نظر مى‏رسد.

ج. برخى دیگر گفته‏اند این كنیه برگرفته از برترى و فضلى بوده است كه از كودكى در حضرت نمود فراوان داشته است و او را بدان صفت مى‏شناخته‏اند؛ آن‏گونه كه در سوگ او نیز سروده‏اند:

اَبَا الْفَضْلِ یا مَنْ أسَّسَ الْفَضْلَ وَالإبَا                              أَبِى الْفَضْلُ إلاَّ أنْ تَكُونَ لَهُ أَبَا (15)

اى ابو الفضل! اى كسى كه هر برترى و پاكدامنى را بنا نهادى! آیا براى من برترى و فضلى وجود دارد كه تو پدر آن نباشى؟ (آیا كسى مى‏تواند فضلى داشته باشد كه در تو نباشد.)

همچنین در بین اعراب و مسلمانان نیز چنین سنتى بسیار دیده مى‏شده است كه كنیه افراد را بر اساس ویژگیهاى آنان مى‏گذاشته‏اند. آورده‏اند روزى رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله شنید كه فردى را ابو الحَكَم مى‏خوانند. پیامبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله او را نزد خود خواند و فرمود: «همانا حَكَم (داور) خداست و حُكم از آن اوست؛ تو چرا ابو الحكم خوانده مى‏شوى؟» او پاسخ داد: هرگاه قبیله‏ام بر سر مسئله‏اى اختلاف پیدا مى‏كنند، نزد من مى‏آیند و من، بین آنان داورى و با صادر كردن حكم خویش اختلاف را برطرف مى‏كنم.‌» پیامبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله به او فرمود: «چه كار خوبى مى‏كنى!» (16) و برگزیدن چنین كنیه‏هایى را بر افراد، بدون اشكال دانست.

د) گذشته از مطالب پیشین، منابع، در ردیف فرزندان عباس‏علیه‏السلام نام پسرى را به اسم فضل آورده‏اند؛ (17) امّا چون فضل، فرزندى نداشت، احتمال این وجود دارد كه نام او از حافظه تاریخ حذف شده باشد. این مسئله، سبب شده است كه برخى براى توجیه كنیه حضرت عباس‏علیه‏السلام بر مطالبى مانند آنچه گذشت، تمسك جویند؛ گرچه هیچ‏یك از آنها با هم منافاتى ندارد و قابل جمع است؛ یعنى وقتى در كودكى، شخصى را ابو الفضل بخوانند، در او زمینه‏هایى هم ایجاد مى‏شود كه نام یكى از فرزندان خویش را فضل بگذارد.

2. ابو القِرْبَة

در لغت عرب، قِرْبَة به معناى «مشك آب» است. ایشان را به دلیل آبرسانى در كربلا، این‏گونه نامیده‏اند.

در بسیارى از منابع تاریخى و رجالى، ابو القربة را براى حضرت ذكر كرده‏اند. (18)

3. ابو القاسم‏

كنیه‏اى غیرمشهور براى حضرت است؛ (19) اگر چه برخى نوشته‏اند آن جناب، فرزندى به نام قاسم داشت كه در كربلا به شهادت رسید. (20)

4. ابو الفَرجَة

در لغت عرب «فرجه»، «گشایش در سختى و برطرف شدن اندوه» معنا شده است. برخى آن را براى حضرت برشمرده‏اند كه بیشتر به لقبى در قالب كنیه مى‏ماند. دلیل آن هم برطرف كردن اندوه و گشایش در سختیها در نتیجه توسّل به او است. (21)

لقبهاى حضرت عباس‏علیه‏السلام

به عناوینى كه بر اثر بروز ویژگیهایى در انسانها، به آنان نسبت داده شود و بیانگر ویژگى‏شان باشد، لقب مى‏گویند. آن بزرگوار، القاب بسیارى دارد. براى ایشان بیش از بیست لقب مشهور برشمرده‏اند كه معروف‏ترین آنها عبارت‏اند از:

1. قمر بنى هاشم‏

حضرت عباس‏علیه‏السلام از جمال و زیبایى ویژه‏اى برخوردار بود؛ به‏گونه‏اى كه سیماى دلرباى او جلب توجه مى‏كرد و چهره‏اش مانند ماه تمام، تابناك مى‏نمود؛ چون از دودمان هاشم، جدّ پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله بود، او را «ماه فرزندان هاشم» مى‏خواندند. قمر بنى هاشم لقبى مشهور براى حضرت به شمار مى‏رود و بسیارى از منابع، آن را آورده‏اند. (22)

2. سقّا

سقّا از مشهورترین لقبهاى ایشان است و پس از واقعه كربلا بدان متّصف شد. (23) یكى از بى‏رحمانه‏ترین حربه‏هاى جنگى دشمن در واقعه كربلا، بستن آب بر لشكر امام حسین‏علیه‏السلام بود كه از روز هفتم ماه محرّم آغاز شد؛ امّا آن حضرت همراه برخى دیگر از بنى هاشم، به فرات حمله مى‏برد و آب مى‏آورد. (24)

و این لقب را از پدران خویش به ارث برده بود؛ زیرا حضرت عبد المطلب، هاشم، عبد مناف و قُصَّى نیز چنین لقبى داشتند. حضرت ابو طالب‏علیه‏السلام و عباس عموى پیامبر نیز به چنین ویژگى پسندیده‏اى مشهور بودند. (25)

3. باب الحوائج‏

او در دوران زندگانى امام مجتبى‏علیه‏السلام پیوسته در كنار آن حضرت به مددكارى مردم و برآوردن نیازهایشان مى‏پرداخت. این رویه در زمان امامت امام حسین‏علیه‏السلام و پیش از جریان عاشورا نیز ادامه داشت تا آنجا كه هرگاه نیازمندى نزد این دو امام همام مى‏آمد، حضرت عباس‏علیه‏السلام مأمور مى‏شد دستور امام خویش را اجرا كند. وى جایگاه بلندى نزد برادرش ابا عبد اللّه‏علیه‏السلام داشت.

نوشته‏اند: «همان‏گونه كه پدرش امیر مؤمنان‏علیه‏السلام جایگاه بلندى نزد پیامبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله داشت و باب او بود و هرگاه مشكلى روى مى‏داد خاتم انبیاصلى‏الله‏علیه‏وآله ابتدا آن را با على‏علیه‏السلام در میان مى‏گذاشت، عباس‏علیه‏السلام نیز چنین حالتى نسبت به سید الشهداعلیه‏السلام داشت. امام، هر مشكلى را با برادرش در میان مى‏گذاشت و از او مى‏خواست كه آن را برطرف كند.‌» (26) این مسئله سبب شد تا ایشان را «باب الحوائج؛ برآورنده نیازها» بخوانند. (27) البته گویا این لقب بعدها نیز در نتیجه توسلهاى مردم و كرامتهاى آن حضرت به ایشان داده شده است.

4. باب الحسین‏علیه‏السلام

شدت دلبستگى حضرت به برادر بزرگ‏تر خود، امام حسین‏علیه‏السلام تا آنجا بود كه همواره خود را خدمتگزار وى مى‏دانست و براى اجراى فرمانهاى ایشان، همیشه پیشقدم بود. رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله فرمود: «أنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِىٌّ بَابُهَا فَمَنْ أرَادَ الْمَدینَةَ فَلْیأْتِ الْبَابَ؛ (28) من شهر دانش هستم و على دروازه ورود به آن است. پس هر كس خواهان ورود به شهر دانش است، باید نخست سراغ درِ آن را بگیرد.‌» حضرت عباس‏علیه‏السلام نیز درب ورود به شهر حسینى‏علیه‏السلام بود.

علامه طباطبایى‏رحمه الله در این باره فرمود: «مرحوم سید السالكین و برهان العارفین، آقا سید على قاضى، فرمود: «هنگام كشف بر من آشكار شد كه وجود مقدس ابا عبد اللّه الحسین‏علیه‏السلام مظهر رحمت كلیه الهیه است و باب و پیشكار آن حضرت، سقاى كربلا، سرحلقه ارباب وفا، آقا باب الحوائج الى اللّه، ابو الفضل العباس صلوات اللّه وسلامه علیه است.‌» (29)

5. كَبْش الكتیبة

اصطلاحى نظامى است كه در جنگها به كار مى‏رفته است. این عنوان، به رزمنده شجاعى اطلاق مى‏شده است كه تمام صفات شجاعت و نام‏آورى در او جمع بوده و در پیشانى لشكر به جنگ با دشمن مى‏پرداخته است. كبش الكتیبة، پیش از حضرت عباس‏علیه‏السلام تنها به دو نفر داده شد:

ابتدا به فردى قریشى از قبیله بنى عبد الدار كه از دشمنان سرسخت مسلمانان بود و طلحة بن ابى طلحه نام داشت. او در جنگ اُحد با امیر مؤمنان‏علیه‏السلام مبارزه كرد و كشته شد؛ زیرا شخص دیگرى، جرئت رویارویى با او را نداشت و شجاعت و جنگاورى وى، باعث تضعیف روحیه مسلمانان شده بود.

مرگ او، تقویت روحیه مسلمانان و خوشحالى پیامبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله را به دنبال آورد؛ زیرا باعث شد اتحاد مشركان به شدت از هم گسیخته شود و بسیارى از آنان پا به فرار گذارند. (30)

دومین فردى كه پیش از حضرت ابو الفضل‏علیه‏السلام به این لقب خوانده شد، مالك اشتر نخعى بود. او را در دوران خلافت امیر مؤمنان‏علیه‏السلام كبش العراق مى‏خواندند. (31) پس از وى، این لقب به حضرت عباس‏علیه‏السلام رسید؛ آن‏گونه كه از زبان ابا عبد اللّه‏علیه‏السلام سروده‏اند:

عَبَّاسُ كَبْشُ كَتِیبَتِى وَكَنَانَتِى‏                                                 وَ سرُّ قَومِى بَلْ أعَزُّ حُصُونِى‏

عباس، پهلوان لشكر و اهل بیت من، بلكه شكست‏ناپذیرترین دژ من است. (32)

6. حامى الظُّعَینة

در لغت عرب، ظعینة از ریشه ظَعَنَ (كوچ كرد) گرفته شده و به معناى زن هودج‏نشین (33) است. این لقب از جمله القابى است كه پس از واقعه عاشورا به حضرت داده شد و به معناى پشتیبان زنان هودج‏نشین است؛ چرا كه دلگرمى زنان اهل حرم به بازوى تواناى او بود. چه بسا پشتیبانى و حمایت از زنان بى‏دفاع، خود، بخش بزرگى از دفاع است و وجود او در بین لشكر، قوت قلبى براى همه به شمار مى‏آمد.

این لقب در عرب، پیش از وى تنها به یك نفر داده شده است و او ربیعة بن مكدم كنانى از قبیله بنى فراس است و چه در زمان زندگى و چه پس از مرگش او را این‏گونه مى‏خوانده‏اند. آن‏سان كه در باره‏اش سروده‏اند:

حامى الظعینة این منه ربیعة                                                 أم أین من علیا ابیه كلام (34)

القاب یاد شده از مشهورترین لقبهاى حضرت عباس‏علیه‏السلام است. البته ایشان لقبهاى دیگرى نیز دارند كه بدین شرح است:

7. شهید؛ (35)

8. عبد صالح؛

9. مستجار (پشت و پناه)؛

10. فادى (فداكار)؛

11. ضَیغَم (شیر)؛

12. مؤثّر (ایثارگر)؛

13. ظَهر الولایة (پشتیبان ولایت)؛

14. طیار؛ (36)

15. اكبر؛ (37)

16. مواسى (ایثاركننده)؛

17. واقى (پاسدار)؛

18. ساعى (تلاشگر)؛ (38)

19. صدّیق (راست‏گفتار و درست‏كردار)؛

20. بَطَل (گُرد)؛

21. اطلس (چابك و شجاع، در لغت به معناى رنگارنگ یا دو رنگ (39) و كنایه از فرد زیرك و چابك است)؛

22. حامل اللّواء (پرچمدار)؛ (40)

23. صابر؛

24. مجاهد؛

25. حامى؛

26. ناصر؛ (41)

در كلام معصومان‏علیهم‏السلام لقبهاى دیگرى نیز براى حضرت عباس‏علیه‏السلام آمده است كه از جایگاه والا و مقام ارجمند آن علمدار ولایت، حكایت مى‏كند.

 

پی‌نوشــــــــــت‌ها:

 

1) بحار الانوار، محمدباقر مجلسى، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ق، ج 42، ص 75 و الوقایع والحوادث، باقر ملبوبى، تهران، انتشارات جهان، 1363 ش، ج 3، ص 30.

2) بطل العلقمى، عبد الواحد بن احمد المظفر، نجف، مطبعة الحیدریه، بى‏تا، ج 2، ص 6.

3) فروع الكافى، محمد بن یعقوب الكلینى، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1391 ق، ج 6، ص 48.

4) همان، ص 18.

5) لسان العرب، محمد بن مكرم بن منظور، بیروت، دار الاحیاء التراث العربى، اوّل، 1407 ق، ج 6، ص 129.

6) معالى السبطین، محمدمهدى مازندرانى، قم، منشورات الشریف الرضى، دوم، 1363 ش، ج 1، ص 437.

7) مقتل الحسین‏علیه‏السلام، محمدتقى السید بحر العلوم، بیروت، دار الزهراء، دوم، 1405 ق، ص 310.

8) معالى السبطین، ج 1، ص 437؛ وسیلة الدارین فى أنصار الحسین‏علیه‏السلام، موسوى زنجانى، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، اوّل، 1395 ق، ص 268؛ كبریت الاحمر فى شرائط اهل المنبر، محمدباقر خراسانى بیرجندى، تهران، انتشارات الاسلامیه، دوم، 1376 ش، ص 384 و مقتل الحسین‏علیه‏السلام، بحر العلوم، ص 310.

9) فتح/29.

10) خصائص العباسیه، محمد ابراهیم كلباسى، تهران، انتشارات خامه، دوم، 1359 ق، ص 118.

11) ر. ك: لغت‏نامه دهخدا، على‏اكبر دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، اوّل، 1373 ش، ج 11، ص 16452.

12) معارف و معاریف، سید مصطفى حسینى دشتى، تهران، انتشارات مفید، دوم، 1376 ش، ج 8، ص 595.

13) نفس المهموم، شیخ عباس قمى، قم، منشورات مكتبة بصیرتى، بى‏تا، ص 332؛ تنقیح المقال فى احوال الرجال، عبد اللّه مامقانى، نجف، المطبعة الحیدریه، 1352 ق، ج 1، ص 128؛ عمدة الطالب فى أنساب آل ابى طالب، ابن عنبة الحسنى، نجف، المطبعة الحیدریه، دوم، 1380 ق، ص 394؛ ذخیرة الدارین، السید عبد المجید الحائرى، نجف، المطبعة المرتضویه، 1345 ق، ج 1، ص 144 و معالى السبطین، ج 1، ص 443.

14) بطل العلقمى، عبد الواحد بن احمد المظفر، نجف، مطبعة الحیدریه، بى‏تا، ج 2، ص 9.

15) همان.

16) همان، ص 10.

17) العباس‏علیه‏السلام، عبد الرزاق المقرم، نجف، مطبعة الحیدریه، بى‏تا، ص 195 و المجدى فى أنساب الطالبین، نجم الدین ابو الحسن على بن محمد بن العلوى العمرى، قم، مطبعة سید الشهداء، مكتبة آیة اللّه العظمى النجفى، اوّل، 1409 ق، ص 231.

18) أنساب الاشراف، احمد بن یحیى بن جابر البلاذرى، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، اوّل، 1394 ق، ج 2، ص 192؛ إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن الحسن الطبرسى، نجف، مكتبة الحیدریه، دوم، 1390 ق، ص 203 و مقاتل الطالبین، ابو الفرج الإصبهانى، نجف، مطبعة الحیدریه، 1385 ق، ص 55.

19) بطل العلقمى، ج 2، ص 8.

20) مقتل الحسین‏علیه‏السلام، محمد تقى بحر العلوم، بیروت، دار الزهراء، دوم،1405 ق؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسى، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ق، ص 315 و العباس‏علیه‏السلام، ص 195.

21) همان، ص 10.

22) مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب السروى المازندرانى، ابو جعفر محمد بن على، قم، مطبعة العلمیه، بى‏تا، ج 4، ص 108؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسى، بیروت، مؤسسة الرساله، 1403 ق، ج 45، ص 40؛ تنقیح المقال فى احوال الرجال، عبد اللّه مامقانى، نجف، مطبعة الحیدریه، 1352 ق، ج 2، ص 70؛ اعیان الشیعة، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1406 ق، ج 7، ص 429 و العوالم، شیخ عبد اللّه بحرانى، قم، مدرسة الامام المهدى، اوّل، 1407 ق، ج 17، ص 282.

23) الثقات، محمد بن حبّان، دائرة المعارف العثمانیه، اوّل، بى‏جا، 1395 ق، ج 2، ص 310 و السیرة النبویة، محمد بن حبّان، بیروت، مؤسسة الثقافیه، اوّل، 1407 ق، ج 1، ص 559.

24) اختصاص، محمد بن محمد بن نعمان الشیخ المفید، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1402 ق، ص 78؛ رجال الطوسى، ابو جعفر محمد بن الحسن، نجف، مطبعة الحیدریه، اوّل، 1381 ق، ص 72؛ مقتل الحسین‏علیه‏السلام، موفق بن احمد الملكى، مشهور به اخطب خوارزم (الخوارزمى)، قم، مكتبة المفید، بى‏تا، ج 2، ص‏29 و مقاتل الطالبین، ص 56.

25) تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب، بیروت، دار صادر، بى‏تا، ج 2، ص 76؛ سیرة النبویة، ابن هشام، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1355 ق، ج 1، ص 96.

26) بطل العلقمى، ج 3، ص 35.

27) مقاتل الطالبین، ص 55؛ بحار الانوار، ج 45، ص 40؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 108؛ بطل العلقمى، ج 3، ص 208 و كبریت الاحمر، ص 384.

28) مستدرك الحاكم النیسابورى، حافظ ابو عبد اللّه محمد بن عبد اللّه الحاكم النیسابورى، بیروت، دار الكتب العلمیه، اوّل، 1411 ق، ج 3، ص 126.

29) چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس‏علیه‏السلام، على ربانى خلخالى، قم، مكتب الحسین، پنجم، 1378 ش، ج 1، ص 147 و 148.

30) بطل العلقمى، ج 2، ص 53 و 54.

31) همان.

32) همان، ص 60.

33) فرهنگ معاصر، آذرتاش آذرنوش، تهران، نشر نى، اوّل، 1379 ش، ص 213.

34) بطل العلقمى، ج 2، ص 63 و 64.

35) مصباح الزائر، سید بن طاووس، قم، مؤسسة آل البیت، اوّل، 1417 ق، ص 245 - 249؛ بحار الانوار، ج 98، ص 222 - 227.

36) بطل العلقمى، ج 2، ص 108.

37) الطبقات، محمد بن سعد، لیدن، مطبعة بریل، 1321 ق، ج 3، ص 1؛ سیر اعلام النبلاء، شمس الدین محمد بن احمد الذهبى، مصر، دار المعارف، بى‏تا، ج 3، ص 216؛ مرآة الجنان و غیرة الیقظان، ابو محمد عبد اللّه بن اسعد بن على بن سلیمان الیافعى، بیروت، مؤسسة الاعلمى، دوم، 1390 ق، ج 1، ص 132؛ شذرات الذهب فى أخبار من ذهب، عبد الحى بن احمد بن محمد ابن عماد العكرى الحنبلى، بیروت، دار ابن كثیر، اوّل، 1408ق، ج 1، ص 66؛ بطل العلقمى، ج 2، ص 72 و مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 305.

38) سه لقب اخیر در زیارت ناحیه مقدسه آمده است.

39) لسان العرب، ج 6، ص 135.

40) مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 108؛ بحارالانوار، ج 45، ص 40 و بطل العلقمى، ج 2، ص‏12.

41) چهار لقب اخیر در: الاقبال، على بن موسى بن جعفر السید بن طاووس، تهران، دار الكتب الاسلامیه، دوم، 1390 ق، ص 334؛ بحار الانوار، ج 98، ص 364 و مصباح الزائر، ص 351.

611 دفعه
(1 رای)