آخرین تصاویر مذهبی

آخرین فیلم های مذهبی

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

در آموزشی نوشته شده در پنج شنبه, 23 آذر 1402
مجموعه تصویری احکام شامل آموزش مطهرات، نجاست و نجس شدن چیزهای پاک، تطهیر لباس، پارچه، فرش و دیگر اشیا، آموزش وضو، آموزش نماز، آموزش غسل، تیمم، احکام محتضر، آموزش کفن…
دانلود مجموعه سخنرانی های  تصویری از مرحوم دولابی

دانلود مجموعه سخنرانی های تصویری از مرحوم دولابی

در بزرگان و شخصیت ها نوشته شده در سه شنبه, 21 آذر 1402
دانلود مجموعه سخنرانی ها و نکات اخلاقی از مرحوم دولابی با موضوعات: رزق و روزی انسان، دوست داشتن، قلب مومن، گرفتاری بشر، رحمت الهی و ... شامل 10 فایل تصویری
دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

در انقلاب، دفاع مقدس، مقاومت نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه نماهنگ های جدید ویژه فلسطین و غزه
مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه مداحی های جدید ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه کلیپ های تصویری زیبا ویژه عید غدیر خم با کیفیت بالا

آخرین مطالب سایت

مارمولكی در صف روحانیان موفق!!

الف. برخی از مشخصات فیلم

1. تهیه كننده: منوچهر محمدی (تهیه كننده فیلم سینمایی زیر نور ماه)

2. كارگردان: كمال تبریزی

3. نویسنده فیلمنامه: پیمان قاسمخانی

4. زمان پخش: اردیبهشت 83

5. مكان: سینماهای تهران و برخی شهرستانها (به ضمیمه CD فروشیهای مجاز و غیرمجاز)

6. خلاصه داستان: رضا مارمولك، دزد سابقه داری است كه در زندان، اقدام به یك خودكشی ناموفق كرده و به بیمارستان منتقل می‌شود. وی در آن جا لباس روحانی هم تختی‌اش را دزدیده، موفق به فرار می‌شود! او با وساطت یكی از دوستانش و به منظور تدارك مقدمات خروج از كشور، راهی یكی از مناطق مرزی می‌شود؛ اما در ایستگاه راه آهن همان منطقه، از طرف مردمی كه منتظر روحانی اعزامی شان هستند، اشتباهی گرفته شده، ناخواسته، در مسجدی كم رونق، به فعالیتهای آخوندی مشغول می‌شود! دیری نمی‌پاید كه حاج آقا رضا مارمولك، با سیاستهای اباحه گرایانه‌اش باعث رونق آن مسجد می‌شود و نیز عوامل دیگری دست به دست هم داده، او را به صورت یكی از موفق‌ترین روحانیان آن منطقه در می‌آورد؛ تا اینكه در نهایت دستگیر می‌شود.(1)

ب. مقدمه

1. فیلم مارمولك، حرمت شكنی بی سابقه

«مارمولك‌» از جهات مختلف - مخصوصا از جنبه‌های هنری - فیلم چندان مهم و در خور توجه نیست و در خوشبینانه‌ترین نگاه، از حد یك فیلم متوسط و معمولی - كه سعی كرده  شبیه سیاه بازیهای خیابان لاله زار تهران باشد - فراتر نمی‌رود؛ اما آنچه باعث اهمیت «مارمولك‌» و بزرگنمایی عمدی آن (در مطبوعات و..). در حد  یك سوسمار، تمساح و شاید هم «گودزیلا» و دایناسور شده! هنجار شكنی بی سابقه این فیلم در مضحكه قرار دادن نمادهای دینی و مقدسی چون «نماز»، ترویج نوعی دینداری التقاطی كه می‌تواند توام با پیروی از هوای نفس باشد، ملعبه قرار دادن لباس روحانیت و ورود به عرصه‌هایی است كه تاكنون در سینمای ایران - چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی - سابقه نداشته است.

تا آن جا كه نگارنده اطلاع دارد، حتی در كاباره‌ای‌ترین فیلمهای زمان «شاه‌» مخلوع هم مفاهیم مقدسی چون «نماز»، همواره مورد احترام بوده و هیچ كس، حتی نور چشمی‌ترین فیلمسازان رژیم پهلوی هم اجازه حریم شكنی‌هایی در این حد و اندازه، نسبت به این فریضه الهی را به خود نمی‌داده‌اند. حال اینكه چگونه این اتفاق باور نكردنی، در جمهوری «اسلامی‌» ، در حیطه وزارت فرهنگ و ارشاد «اسلامی‌» و توسط عواملی كه همگی یا اكثریت آنها مارك «اسلامی‌» بر چهره دارند، صورت می‌گیرد، امری است كه بسیاری از تحیر، انگشت به دهان مانده‌اند! و چون باور كردن این قضیه، هم سخت است و هم دردناك و نمی‌شود پذیرفت كه به همین سادگی، كلاهی به این «گل وگشادی‌» سر متولیان فرهنگی كشور رفته باشد، باب توجیه و تفسیرها در این باره باز می‌شود.

2. توجیه و تفسیرهایی در این باره

عده‌ای می‌گویند: تهیه كننده فیلم كه مهم‌ترین نقش را در تولید این فیلم و فیلم زیر نور ماه داشته و سنگ بنای آنها را گذاشته، سابقا از نیروهای «اطلاعاتی‌» بوده و احتمالا با هماهنگی مقامات بالا این كار را كرده، تا بر همگان واضح و مبرهن سازد كه جامعه ایران پس از دو دور «اصلاحات‌» ، در زمینه «باز» و گشاد بودن تا آن حدی عقب رفته كه از آن طرف پشت بام، افتاده است و (بر اثر ضربه مغزی) به درجه‌ای از رشد و تعالی رسیده كه حالا دیگر نماز را كه ستون دین است، به راحتی به تمسخر می‌گیرد و اركان آن را زیر پا له می‌كند! جامه روحانیت را كه جامه رهبری جامعه‌اش است مثل آب خوردن، ملعبه خاص و عام قرار می‌دهد! به متدینان و مسجدیهای اصیل جامعه‌اش، كاملا واضح و روشن می‌گوید: شماها همه تان یك مشت احمق و نادان هستید كه كوركورانه از هر عبا به دوش و عمامه به سری متابعت می‌كنید و حتی یك دزد بی نماز، فراری و «لمپن‌» هم می‌تواند لباس آخوندی پوشیده و الی الابد امام جماعت و مسئله‌‌‌‌‌گوی شما باشد و هیچ كدامتان هم متوجه نشوید!!

در این جامعه اصلاح شده، بالكنایه به فرماندهان ارشد نیروی انتظامی می‌گوییم: «شما از حداقل شعور و فهم یك بچه 9 - 8 ساله هم بی بهره اید؛ چه برسد به اینكه بخواهید با ادا و اطوارهای كارآگاهی‌تان، مجرمی را دستگیر كنید! شاید هم چون این مجرم در لباس روحانی است، مشاعر ادراكی شما به گونه‌ای تنظیم شده كه در مواجهه با عبا و عمامه، حساسیتهای خود را از دست داده و به كلی مختل شود!

ما می‌توانیم در این جامعه اصلاح شده، عموم افراد جامعه را هم بی نصیب نگذاشته و آنها را انسانهایی فاقد شعور مذهبی اصیل معرفی كنیم؛ چنان كه دزدی را در لباس روحانی، بهتر از یك روحانی واقعی می‌پذیرند و از دینی التقاطی و بی ریشه كه از جانب هیچ پیامبری آورده نشده است بهتر از اسلام و مذهب رسمی كشورشان استقبال نمایند و...

این، یكی از توجیهاتی است كه درباره این فیلم وجود دارد؛ توجیه‌ها و تفسیرهای دیگری هم حول محور این فیلم هست كه به جهت رعایت اختصار، فقط جملات و كلید واژه‌هایی از آنها را نقل می‌كنیم:

«دوستی خاله خرسه‌» (2) ، «نفاق‌» ، «دشمنان دوست نما»، «توطئه فرهنگی توسط عناصر داخلی استكبار»، «طلحه و زبیر»، «خیانت‌» ، «حركت سیاسی‌» ، «فیلم آنقدرها هم كه می‌گفتند مشكلی نداشت‌» ، «چرا باید حلال خدا را حرام كنیم‌» و... .

این گونه اظهارنظرهای بعضا ضد و نقیض - كه از نواحی مختلف صورت می‌گیرد - جنجالهای مطبوعاتی و فروش بالای فیلم را تضمین كرده و نهایتا اسم و آوازه «فیلم‌» را تا رادیو بی. بی. سی و تلویزیون منافقین خلق (موسوم به تلویزیون آزادی) نیز كشاند!

3. حق با كیست؟!

اما در این میان، به راستی حق با كیست؟! با موافقان فیلم یا مخالفان آن؟!

آنچه مسلم است این فیلم، مثل یك دستمال چهل تكه كه هر تكه از آن، نقش و نگار خاص خودش را دارد؛ بخشهایی را برای استناد و استدلال هر گروه از موافقان یا مخالفان در خود جای داده است كه ضمن اینكه بایستی به آنها توجه كرد، نمی‌شود گفت: همه آنها هم حقند؛ فی المثل عده‌ای از متدینان بی غرض، فیلم را دیده اند و گفته‌اند: «فیلم آن قدرها هم كه می‌گفتند مشكلی نداشت‌» !؛

این گروه اگر فیلم مستند «شمشیر اسلام‌» (sword of Islam) تهیه شده در شبكه تلویزیون بی. بی. سی را هم دیده باشند یا ببینند، به احتمال قوی خواهند گفت نه تنها هیچ مشكلی ندارد، بلكه بسیاری از حرفهای دل ما مسلمانها هم در این فیلم زده شده است!

در صورتی كه این قبیل فیلمها، از ضد مذهب‌ترین و ضد شیعه‌ترین فیلمهایی است كه با استفاده از روشهای موزیانه و غیرمستقیم زهرهای كاری خود را به كام مخاطبان بی اطلاع، كم اطلاع و مردد می‌ریزند گر چه نسبت به مخاطبان مطلع و مخالف، كارآیی چندانی ندارند. بررسی این روند، مجالی دیگر می‌طلبد؛ اما آنچه در این مختصر می‌شود به آن اشاره كرد این است كه در تحلیل هر فیلمی، بیش از هر چیز، باید اندیشه، كنش و كلیت ماجرا و نوع ارتباطی را كه با طیفهای مختلف مخاطبان برقرار می‌كند مد نظر قرار داد؛ نه جملات گول زنك و جزئیات غیرقابل اعتنا كه معمولا برای گرفتن مجوز و كم كردن حساسیتها، به «فیلم‌» اضافه شده و تاثیری در روند كلی ماجرا ندارد.

فی المثل در فیلم «مارمولك‌» ، «بعد اللتیا والتی‌» ، لباس روحانیت تحویل طفل سمبلیك فیلم شده و درست در دقیقه 90 و لحظه دستگیری، آقا رضا مارمولك، كلمه‌ای شعاری را كه ریشه‌ای در ساختار كلی فیلم ندارد بر زبان جاری می‌كند به این مضمون: «این لباس، لباسی است كه باید آدمو، آدم كند و...‌» و آقای مجاوری (مسئول زندان) هم در این «مشاعره‌» شركت كرده، ابراز می‌دارد: [به نشانه اینكه مارمولك، آدم شده] «دستبند نیاز نیست‌» و... علی الظاهر قرار است با همین دو جمله كه مثل وصله ناجور به پیكره فیلم «زار» می‌زند، همه چیز درست شود!!

4. هوشمندی غیر هوشمندانه:

بعضی از منتقدان، از این كار سازندگان فیلم «مارمولك‌» ، به «هوشمندی‌» تعبیر كرده اند و حال آنكه این كار هوش و زكاوت خاصی هم نیاز ندارد و هر بچه دبیرستانی می‌تواند با مطالعه چهار ورق تاریخ سینما، این روش قدیمی و كهنه شده تهیه كنندگان و فیلمسازان «هالیوود» برای فرار از قیچی سانسور و اعمال نظارت اخلاقی را دریابد.

«آنها شش حلقه فیلم را از گناه و فساد پر می‌كردند (تا جذابیت و فروش فیلم را موجب شود) ولی در حلقه هفتم، شخص گنهكار را به سزای اعمالش می‌رساندند تا «نظارت اخلاقی‌» را هم رعایت كرده باشند... چند ساعت یك مرد و زن جوان، عشقبازی می‌كردند و در آخر معلوم می‌شد كه آن دو، زن و شوهرند. دختری سرزده به خانه جوانی عزب می‌رفت و شراب او را می‌خورد. وقتی كار به اتاق خواب می‌كشید، كافی بود دختر، خود را در دامن مادرش پناه دهد؛ گویا چنین فیلمی دیگر عیب اخلاقی نداشت...‌» (3)

5. دیدگاه نگارنده:

به اعتقاد نگارنده متلك پرانیهای «مارمولك محور» كوچه و بازار به روحانیت، كه بعد از نمایش فیلم «مارمولك‌» رواج یافته، می‌تواند عمق مؤثر واقع شدن این فیلم، در استفاده از فرمول «بازتابهای شرطی‌» برای تخریب وجهه روحانیت در جامعه را نشان دهد و این اتفاق هم درست در زمانی می‌افتد كه برخی جریانهای معلوم الحال داخل و خارج كشور (به فرض كه خودشان طراح این نقشه نباشند) بدشان نمی‌آید كه به این گونه مسائل دامن زنند و با به روی صحنه فرستادن (حتی چندین باره) دلقكهایی (4) با لباس روحانی، رفته رفته اسطوره «ملانصرالدین‌» زمان شاه را در اذهان زنده كنند و... و لذا می‌بینیم به محض اینكه زمزمه توقیف فیلم یا ممنوعیت شرعی آن از ناحیه برخی مراجع عظام تقلید شنیده می‌شود، در یك اقدام كاملا بی سابقه (و یا حداقل بسیار بسیار نادر) سی. دی فیلمی ایرانی كه هنوز روی پرده سینما بود و راه یافتن آن به كوچه و بازار، باعث كم شدن تماشاچیهای سینما رو و طبعا ضربه به اقتصاد فیلم بود، در سطح وسیعی تكثیر و توزیع شد و... از هر چند سی. دی فروش خیابانهای پرجمعیت تهران، یكی دو تای آنها مارمولك فروش شده بود (5) و... .

احتمالا اگر قضیه به همین منوال پیش برود، طولی نمی‌كشد كه سر و كله «مارمولك‌» از ویدئوكلوپها، اتوبوسهای مسافربری، تلویزیونهای خانگی و... پیدا شود!

6. مارمولك، واقعیتی كه با آن مواجهیم

بنابراین فرقی نمی‌كند كه شما هم این فیلم را دیده باشید یا ندیده باشید؛ خروارها مطلب در روزنامه‌ها و مجلات درباره‌اش خوانده باشید یا نخوانده باشید، در مباحثات پر دامنه یا كم دامنه‌ای - در صف مخالفان یا موافقان فیلم - حضور داشته باشید یا نداشته باشید و... چون حتی اگر خود شما هم میانه‌ای با فیلم و سینما و تلویزیون و این قبیل امور جزئی - كه نه كاسبند و نه مكتسب - نداشته باشید، بسیاری از افراد كه این فیلم را دیده اند یا خواهند دید، نظر شما را درباره این فیلم جویا شده و مخصوصا جوانها، آن قدر از زیر و بالای آن می‌پرسند كه بالاخره مجبور می‌شوید مشتقات نمی‌دانم، ندیده‌ام و اطلاعی ندارم را كنار گذاشته و برای یك بار هم كه شده این پدیده نو ظهور (و ارمغان اصلاحات در سال 83) را مشاهده كرده و یا متن مكتوب و داستان آن را بخوانید و موضعی مشخص در قبال آن اتخاذ كنید!

7. وظیفه ما نسبت به فیلم:

البته نگارنده این سطور امیدوار است حداقل كلیه برادران طلبه و روحانی، متدینان اهل مسجد و برادران نیروی انتظامی كه در این فیلم به آنها پرداخته شده در اظهار نظرهایشان درباره «فیلم‌» ، به جای اصالة الصحه - كه معمولا ماها یاد گرفته‌ایم فعل مؤمن را هر چند با توجیه‌های بعید، حمل بر صحت كنیم - اصالة الدقة والغیرة الدینیه را جاری ساخته و همگی به این شعر عمل كنیم كه:

در بساط نكته دانان خود فروشی شرط نیست                             یا سخن دانسته گو ‌ای مرد عاقل یا خموش

از طرفی هم اگر در جایی احساس كردیم شرایط امر به معروف و نهی از منكر جمع است و باید به این وظیفه دینی خود عمل كنیم، این وظیفه را به عهده دیگرانی كه آنها هم به نوبه خود (و برای خودشان) دیگرانی دارند نیندازیم كه - خدای ناكرده - مشمول حدیث زیر خواهیم شد:

قال الرضا علیه السلام عن النبی صلی الله علیه و آله: «اذا اُمتی تواكلت الامر بالمعروف والنهی عن المنكر فلتاذن بوقاع من الله؛ هنگامی كه امت من امر به معروف و نهی از منكر كردن را به عهده یكدیگر انداختند، پس باید منتظر عذابی از جانب خداوند باشند!» (6)

ج. نقد و بررسی فیلم

این فیلم از جنبه‌های مختلف، قابل بررسی، نقد و ارزیابی است كه نگارنده سعی خواهد كرد به صورت جداگانه و در حد ضاعت خویش، به هر یك از این مقوله‌ها بپردازد:

1. بررسی فیلم از دیدگاه دینی و اعتقادی

مهم‌ترین مساله دینی و اعتقادی كه از ابتدای فیلم از زبان حاج آقا رضا (گچبر) مطرح می‌شود و تا به آخر فیلم به مناسبتهای مختلف، حاج آقا رضا مارمولك آن را تكرار می‌كند و سعی در جا انداختن آن می‌شود، مضمون جمله معروف «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلایق‌» است. به نظر می‌رسد در این باره، خواسته یا ناخواسته، دو اشكال عمده پیش آمده است:

اشكال اول: اصل این جمله، كلامی از خداوند یا حدیثی خدشه ناپذیر از معصومین علیهم السلام نیست و در تمامی كتب معتبر روایی حتی یك بار هم از هیچ یك از امامان معصوم روایت نشده است؛ (7) با این حال در منطق فیلم به صورت یكی از اصول مسلم و خدشه ناپذیر اعتقادی و دینی جا می‌افتد! (8)

اشكال دوم: از این جمله معروف، منتسب به هر كسی كه باشد، دو گونه می‌توان برداشت كرد:

الف. برای رسیدن به خدا، تنها یك راه راست و «صراط مستقیم‌» وجود دارد، ولی هر كسی به فراخور حال و روحیاتش، ممكن است به گونه‌ای وارد این مسیر شود و آن هم همان راهی است كه روزی چند بار در نمازهای مان می‌گوییم: «اهدنا الصراط المستقیم‌؛

ب. «به تعداد آدمها راه برای رسیدن به خدا هست‌» ؛ به عبارت دیگر صراطهای مستقیم وجود دارد كه همگی هم ما را به خدا می‌رساند، نه صراط مستقیم!!

به نظر می‌رسد «فیلم‌» ، با قوت و قدرت خاصی در پی تحمیل معنای دوم به این جمله است.

و لذا در منطق فیلم، مهم نیست كه مخاطب، از كدام جاده اختصاصی خودش می‌خواهد به خدا برسد؛ مهم این است كه همه راهها (ولو مستلزم ارتكاب خلاف شرع هم باشد) نهایتا او را به خدا می‌رساند و در این رابطه جای هیچ شك، شبهه و نگرانی هم نیست. (9)

«... به این حرفها نیست؛ آدم باید ذاتش درست باشه!»

این جمله‌ای است كه حاج آقا رضا مارمولك، در جایی كه از ریزه كاریهای مسائل شرعی از او سؤال می‌شود، بر زبان جاری می‌كند (10) و منحصرا یك جمله نیست؛ بلكه طرز تفكری است كه مضمون آن، در تمامی اجزای فیلم نیز جریان دارد؛ در واقع كلمه حقی است كه از آن اراده باطل شده است؛ چرا كه معنای كتابی و ضمنی این جمله در بین مردم این است كه اگر ذاتت درست باشد، دیگر به حفظ ظواهر شرع نیازی نداری؛ به عبارت دیگر خرد شدن در ریزه كاریهای مسائل شرعی، مال آدمهای اهل ظاهر و ریاكار است كه ذاتشان درست نیست! (11)

دلایل مدعا

برخی از دلایل این ادعا چنین است:

1. نماز خواندن مسخره حاج آقا رضا مارمولك: ساده لوحی است كه فكر كنیم طرز نماز خواندن مسخره او به علت آن است كه واقعا نماز بلد نیست و یا كسی نبوده كه تا سن 40 - 30 سالگی، نماز را به او یاد دهد؛ وگرنه خودش می‌خواسته یاد بگیرد و مثلا مثل آن شبان، در حكایت موسی و شبان است كه از روی سادگی به خدا می‌گفت:

تو كجایی كه شوم من چاكرت                                            چارقت دوزم كنم شانه سرت

و هنگامی كه موسی برای گفتن این كلمات او را عتاب و سرزنش كرد، از جانب خداوند به او وحی شد:

تو برای وصل كردن آمدی                                                 نی برای فصل كردن آمدی

چرا كه حتی اگر فرض كنیم - بنا به هر دلیلی - نماز خواندن بلد نیست، چه دلیلی داشت صاف و مؤدب هم نایستد و هی به این طرف و آن طرف نگاه كند؟! با شست پایش بازی كند؟! در قنوت نماز، با یك دست پوستهای كف دست دیگرش را بكند؟! در سجده، از میان دو پایش، جماعت مامومین را دید بزند؟! و... و مهم‌تر و بدتر از همه اینكه با یك نگاه معجزه آسا به بالا [به نشانه وصل شدن سیم اتصال به خدا] در اول و آخر نمازش، به شنگولك بازیهای تعمدی‌اش در نماز، مشروعیت نیز ببخشد! (12)

2. روش سختگیرانه یكی از متدینان مسجدی درباره برخی از مسائل نه چندان اساسی شرع (مثل حفظ قرآن، طلبه بودن فرزندش و..). به حساب متشرع و اهل ظاهر بودن این آدم گذاشته شده و كوبیده می‌شود تا روش «دلی‌» و «نگاه بالایی‌» حاج آقا رضا مارمولك اثبات شود! (13)

3. پرسیدن برخی مسائل شرعی كه هیچ فایده و كاربرد عملی برای پرسشگران ندارد: هنگامی كه موضوعی هر از گاه، در فیلمی تكرار و روی آن تاكید می‌شود حتما باید غرضی در پشت آن باشد كه فیلمساز می‌خواهد ما را به آن توجه بدهد؛ بر این اساس، سؤال این است كه غرض سازنده فیلم از اینكه اكثر مسائل شرعی مورد بحث و شوخی در مسجد، مربوط به كیفیت نماز و غسل در فضا و كرات آسمانی، قطب شمال كه 6 ماه روز است و 6 ماه شب است و... چیست؟! برداشت نگارنده این است كه این كار صورت گرفته است تا مخاطب فیلم، هر چه بیشتر به بی فایده بودن روش اهل ظاهر اذعان كرده و به فرقه «نگاه بالاییها» بپیوندد. شما ببینید چقدر ناجوانمردانه مسئله جنابت، به برخورد دست زن و مرد به هم در فضا و لزوم غسل در آن جا كه جاذبه زمین نیست تعبیر شده و مسخره می‌شود!

4. تمسخر روحانیت هم می‌تواند در همین راستا قابل ارزیابی باشد؛ چون روحانیها آیات و روایاتی می‌خوانند كه در كنار اهمیت به اصلاح درون، ظواهر شریعت را هم مورد تاكید قرار می‌دهد و اجمالا با روش «نگاه بالایی‌» سنخیت چندانی ندارد؛ حال آنكه روش «نگاه بالایی‌» هم روش تعدادی از آدمها است برای رسیدن به خدا! (14) و اتفاقا روشی هم هست كه اگر سرمشق روحانیت شود، چه بسا (مثل اتفاقاتی كه در فیلم افتاد) باعث رونق مسجد متروكه هم بشود!! (15)

معنای جمله «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلایق‌»

شاید بتوان گفت: آنچه در این فیلم در زمینه تحریف و قلب مفاهیم مذهبی صورت گرفته، تا حدود زیادی عالمانه و عامدانه بوده است؛ چرا كه عوامل تولید فیلم در تاریخ 25/6/82 جلسه‌ای با «حجة الاسلام والمسلمین امجد» داشته اند و اتفاقا از مضمون همین جمله معروف سؤال كرده اند و جواب مناسبی هم دریافت كرده اند و در عین حال، فیلمی درباره راههای رسیدن به خدا ساخته اند كه به بیراهه بیشتر شبیه است. سخن جناب آقای امجد چنین است:

«انفاس جمع نفس است؛ یعنی انسان به اندازه هر نفس زدنش، می‌تواند به سمت خدا راه داشته باشد. هر انسان، بی نهایت راه به سوی خدا دارد. یكی مریضخانه می‌سازد، یكی مسجد می‌سازد، یكی به فقرا كمك می‌كند، یكی می‌تواند نماز بخواند و... همه اینها راههایی است كه می‌تواند انسان را به خدا برساند. همه اینها راه خداست؛ ولی گرایشها فرق می‌كند. یكی از راه مهندسی، یكی از راه پزشكی، یكی از راه روحانیت و... هر كسی از یك راهی باید برود. خود انسان راههای فراوان دارد. بهترین راه را باید انتخاب كرد به نسبت آن گرایش و طبیعتی كه در هر كسی هست.‌» (16)

2. بررسی جنبه‌های اجتماعی فیلم

واقعیت آن است كه اگر قرار باشد كاركردها و تاثیرات اجتماعی هر فیلمی به صورت دقیق، كارشناسی، بررسی و مطالعه شود، لازم است پشتوانه‌ای قوی از نظر سنجیها و تحقیقات میدانی «روز آمد» داشته باشد. (17) گر چه چنین امكانی برای نگارنده این سطور فراهم نیست كه نظرسنجیهای مورد نظر را تهیه كند، ولی براساس شنیده‌هایی از افراد موثق و حتی متلك پرانیهایی كه شب گذشته یك موردش برای شخص نگارنده پیش آمد (18) ، می‌توان حدس زد كه مظلوم‌تر از طلبه و روحانی در جامعه ما نیست؛ و پیداست كه همان رسالت و همان خط و هدف ائمه علیهم السلام در این لباس دنبال می‌شود كه در عین اقتدار، مظلوم‌ترین است. چون اگر چنین بی حرمتیهایی نسبت به هر صنفی از اقشار جامعه، در فیلمی صورت گرفته بود؛ سازندگان و حمایت كنندگان آن فیلم، نه یك بار، بلكه صدها بار دادگاهی می‌شدند و این، نه به آن دلیل است كه فیلمسازان حق ندارند از هیچ گروهی انتقاد كنند؛ بلكه به عكس، انتقاد سازنده در شریعت مقدس اسلام امری مقبول و مورد تایید است و مخصوصا در مورد روحانیت (كه زمام امور دینی و معنوی مردم را در دست داشته و بخشی از صاحب منصبان حكومتی، از این قشرند) باید وجود داشته باشد تا امور اصلاح شود؛ نمونه‌اش هم خود مقام معظم رهبری - دام ظله العالی - هستند كه در سفرها و سخنرانیهایشان، انتقادهای زیربنایی و اصولی نسبت به نظامهای مختلف آموزشی، تبلیغی و... حوزه علمیه و روحانیت داشته اند كه تا حدود زیادی هم مؤثر واقع شده است.

انتقاد سازنده یا مسخرگی و استهزا؟!

مرز نقد و انتقاد را نباید با مسخرگی و استهزا و عیب جویی خلط كرد. مسخره كردن فرد یا گروهی از مسلمانان، امری است كه نه تنها در قرآن مجید و روایات ائمه معصومین علیهم السلام نسبت به آن نهی صریح شده (19) ، بلكه جدای از ممنوعیت دینی، هیچ عقل سالمی هم، حتی در جوامع غیر دینی، آن را نمی‌پذیرد؛ قرآن مجید در این باره می‌فرماید:

«یا ایها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسی ان یكونوا خیرا منهم و لا نساء من نساء عسی ان یكن خیرا منهن و لا تلمزوا انفسكم ولاتنابزوا بالالقاب بئس الاسم الفسوق بعد الایمان و من لم یتب فاولئك هم الظالمون‌»؛ (20)

«ای كسانی كه ایمان آورده اید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را استهزا كنند. شاید آنها [كه مورد استهزا واقع می‌شوند] ، بهتر از مسخره كنندگان باشند و همچنین زنان، یكدیگر را مسخره نكنند؛ زیرا ممكن است زنان مسخره شده از آنها كه مسخره می‌كنند، بهتر باشند و مبادا از خودتان عیب جویی كنید و زنهار كه یكدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد كنید كه پس از ایمان آوردن، نامی كه نشان از فسق و فجور دارد بسیار زشت است و هر كس كه [از این رفتار] توبه نكند ستمگر و ظالم است.‌»

بی حرمتیهای فیلم نسبت به چند گروه مشخص از جامعه

استهزای روحانیت

بی شك «روحانیت‌» نقطه ثقل ریشخندهای فیلم سینمایی «مارمولك‌» است و صحنه‌های مختلفی را می‌شود برای آن مثال زد؛ از جمله:

* وقتی كه نگهبان قطار «دل انگیز» را - به دلیل خالی نبودن كوپه خانوادگی - پیش حاج آقا رضا مارمولك می‌آورد، وی با لحن خاصی می‌گوید: «بله! بله! من امین ناموس هستم!» این موضوع به ضمیمه لاس زدنهای گاه و بیگاه و در خلوت و جلوت او با دل انگیز و خنده تماشاگران به این گفته، چه معنایی جز مسخره كردن روحانیت می‌تواند داشته باشد؟!

* پیچیدن لباس روحانیت به پر و پای رضا مارمولك، موقع بالا رفتن از پله‌ها و... و نیز گیر كردن عبای او لای پنجره قطار و این جمله كنایی او كه: «چیزی نیست، گیر كرده‌ام!»، جز برای خنداندن تماشاچی و مسخره كردن، كاركرد دیگری هم می‌تواند داشته باشد؟!

* مسخره كردن اصطلاحات طلبگی و شرعی به منظور خود شیرینی و ایجاد خنده بیشتر در تماشاچی چه مفهومی جز استهزا و ریشخند می‌تواند داشته باشد؟!

(مواردی از قبیل: «خدا به ما خدمت كند كه به شما توفیق كنیم‌» ؛ «اونقده سؤال می‌پرسند كه خواهر و مادر آدم و [بقیه حرفش را خورده و لحنش را عوض می‌كند] باهاش وصلت می‌كنند»؛ و خطاب به دل انگیز كه نیمه شب پیش او آمده است، با لحنی كنایه آمیز می‌گوید: «بنده عندالمطالبه در خدمت هستم!» و...).

* خانم بازی، سرقت، بالا رفتن از دیوار خانه مردم بدون اجازه و... در لباس روحانیت:

آیا لباس روحانیت، مقدس است یا نه؟! در جواب این سؤال باید گفت: اگر این لباس، لباسی است كه حاج آقا رضا مارمولك می‌پوشد و در پناه آن همه جور خلافی هم انجام می‌دهد، نه؛ ولی اگر لباسی است كه علمای بزرگی چون مقدس اردبیلی، امام خمینی رحمه الله و... می‌پوشیده اند و نماد تبلیغ دین و ترویج مذهب حقه جعفری است، حتما مقدس و قابل احترام است: «شرف المكان بالمكین‌»!

حال باید دید ساخته شدن فیلمهایی مثل «مارمولك‌» چه تاثیری بر ذهنیت مردم از این لباس دارد؛ توجه به روش شرطی در تبلیغات می‌تواند این نكته را مشخص كند.

روش بازتابهای شرطی در تبلیغات فرهنگی

«نظریات پاولف اساس یكی از رایج‌ترین و در عین حال خطرناك‌ترین روشهای تبلیغاتی است كه روش «شرطی‌» می‌نامیم. در این روش، پیام، به یك عامل نامربوط مشروط می‌شود و به وسیله شرط نا مربوط، در جامعه تنفیذ می‌گردد؛ برای مثال، گرداندن «نوع پوشش‌» به «سطح دانش‌» را می‌توان نام برد كه به وسیله تبلیغات امپریالیستی امروز در همه كشورهای استعمار زده مشهود است.

تبلیغات شرطی، عامل اساسی پیدایش پدیده‌ای است كه امروز به نام «از خود بیگانگی‌» و یا «الیناسیون فرهنگی‌» شناخته می‌شود. در تبلیغات شرطی برای الیناسیون فرهنگی از شرط نامربوط برای تغییر آداب، رسوم و سنن اجتماعی استفاده می‌شود... استفاده از پوشش اسلامی در كشورهای آسیایی و آفریقایی وسیله‌ای مشروع و قانونی برای دفاع از استقلال و سلامت خانواده‌ها است؛ ولی همین مشروع، به صورت یك شرط نامربوط، وسیله تحقیر اجتماعی افراد مؤمن و اصولگرا قلمداد می‌شود و با تكرار سوژه‌های منفی در چهره پوشش اسلامی، جامعه را شرطی می‌كنند؛ به گونه‌ای كه هر گاه زنی با حجاب دیده شود، از پیش درباره بی‌سواد بودنش داوری شده است و از سوی دیگر زن بی بند و بار نوعا فرد روشنفكر و باسواد تحت پوشش تبلیغات شرطی قرار گرفته است... .‌» (21)

احتیاج به توضیح نیست كه رایج كردن دلقك بازیهای ملانصرالدینی با لباس روحانیت و انجام دادن كارهای خلاف در این لباس هم می‌تواند به شكل یك شرط نامربوط در اذهان جامعه تاثیر خودش را بگذارد و در عین حال كه تماشاگر می‌داند این آدم، یك دزد است كه در این لباس در آمده ولی ناخود آگاه ذهن او، بین این لباس با كار خلاف یا مضحكه بودنی كه در آن صورت گرفته [به صورت بازتاب یك شرط نا مربوط] ارتباط برقرار می‌كند و در نتیجه، متلك پرانیهای «مارمولكی‌» با فیلم مارمولك رواج پیدا می‌كند. از این روش، در تبلیغات تجاری هم استفاده می‌شود؛ مثلا فلان چای یا كالای خاص در منظره زیبای ساحلی و در تصویری رمانتیك مورد استفاده قرار می‌گیرد و با وجود عدم ارتباط بین این دو موضوع، تاثیر تبلیغاتی مورد نظر گذاشته شده و تماشاگر، ناخود آگاه به خریدن آن نوع چای یا كالای خاص ترغیب می‌شود.‌» (22)

سخنی با رئیس محترم دفتر رئیس جمهور

شنیدم «جناب آقای ابطحی‌» اظهارات حكیمانه‌ای! در تایید فیلم سینمایی مارمولك فرموده‌اند كه تا متن این افاضات را نخوانده بودم، باورش برایم مشكل بود؛ اظهاراتی از قبیل اینكه: «مارمولك فیلمی است كه بخشی از نجواهای جامعه را علنی كرده و آن را تصحیح نموده است... آخر وقتی اكثر سینماروها اساسا اعتقاد دارند روحانیت یعنی همان شخصیت واقعی پرستویی [بازیگر حاج آقا رضا مارمولك] چه دفاعی بهتر از این فیلم هست كه بتواند اعلام كند آخوند جماعت هم مثل دیگران دارای طیفهای مختلفی اند و... .‌» (23)

در عالم طلبگی خودمان، به ذهنم رسید با حفظ احترامات فائقه (نسبت به ایشان و مقام سیادتشان) و برای اینكه معلوم شود حضرت ایشان چقدر از نجواهای جامعه و تصحیحاتی كه در پرتو فیلم در افكار عمومی صورت گرفته اطلاع دارند و بحمدالله حالا دیگر همه مردم جامعه فهمیده اند آخوند هم خوب و بد دارد و هر یك از این دو چه علایم و مشخصاتی دارند، در عالم خیال، آزمایشی مرحله به مرحله و به قرار زیر برای ایشان تنظیم می‌كنیم؛ خیلی هم وقت ایشان را نمی‌گیریم:

مرحله اول: چون احتمالا ایشان به دلیل مشغله‌های كاری، كمتر فرصت پیاده روی در خیابانهای تهران را داشته اند تقاضا می‌كنیم ماشین شخصی و یا دولتی‌شان را در جای مناسبی پارك كرده و فاصله 100 - 50 متر را در یكی از خیابانهای شلوغ شهر تهران (به انتخاب خودشان و بدون همراه یا همراهان) با خیال راحت پیاده روی كنند؛ انگار كه در عالم هیچ غم و غصه‌ای وجود ندارد.

مرحله دوم: با اجازه ایشان جماعتی از اصلاح شده‌های فیلم را كه طبعا عده‌ای از آنها همان اراذل و اوباشند كه با «كف گرگی و كتك كاری‌» به آغوش اسلام برگشته اند! جمع می‌كنیم كه در طول این مسیر كوتاه و در انظار عمومی برای ایشان متلكهای اصلاح شده را سر دهند.

مرحله سوم: عكس العمل ایشان طی یك مصاحبه مطبوعاتی سنجیده و ارزیابی می‌شود و نتیجه هر چه بود در سایت اختصاصی شان و در كنار گفته‌های سابقشان، درج می‌گردد. پر واضح است كه ایشان ممكن است دو عكس العمل داشته باشند: یا مثل ما جماعت طلبه‌های آسمان جلی - كه بحمدالله آه نداریم كه با ناله سودا كنیم و هر خطایی كه مسئولان می‌كنند، فحشش به جان ما است و اخیرا این لفظ زشت را بارها در كوچه و بازار و از زبان جماعت اصلاح شده ایشان شنیده ایم - ناراحت می‌شوند و رسما از همه طلابی كه در ظل حمایتهای معنوی ایشان از سازندگان فیلم به آنها توهین شده معذرت خواهی می‌كنند و یا احتمالا خجالت می‌كشند كه بگویند نسنجیده حرفی را زده‌اند و نمی‌خواهند با عذر خواهی رسمی، سرافكنده خاص و عام شوند كه در هر دو صورت باید گفت: «فبها ونعم المطلوب‌» (همین سرافكندگی ایشان هم كافی است).

صورت دیگری هم متصور است كه ایشان سرشان را بالا بگیرند و بگویند: از این نوع برخورد، ككشان هم نگزیده و اصلا «به خودشان نگرفته اند!» كه در این صورت با خود ایشان كاری نداریم و در عوض به آقای رئیس جمهور به دلیل انتخاب چنین رئیس دفتر فهیم و روشنفكری كه «عند روشنفكری سال 83» است تبریك می‌گوییم؛ چون این اخلاق كریمان و پیامبران و ائمه است كه «اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما». فقط فرقی كه دارد این است كه در زمان ائمه، دشمنان دین و اهلبیت علیهم السلام مسبب چنین برخوردهایی بوده اند و حالا خود ایشان! گرچه از آیه مذكور هم چنین استنباط نمی‌شود كه آنها ناراحت نمی‌شدند بلكه خشم خود را فرو می‌بردند.

مطلبی جالب و خواندنی

نكته‌ای كه برای نگارنده خیلی جالب توجه بود، اینكه: كسانی دارند از تریبون سینما و از جمله در فیلم مارمولك بر شهریه اندك طلبگی كه فقط در زمان تحصیل پرداخت می‌شود خرده می‌گیرند؛ حال آنكه خودشان تا دستمزدهایی در حدود 10 میلیون و 20 میلیون تومانی برای هر فیلم دریافت نكنند، سر صحنه فیلمبرداری حاضر نمی‌شوند!

در ضمن بعضی از طلبه‌ها هم كه بعد از جدا شدن از محیط تحصیل در جایی مشغول به كار می‌شوند، حقوق شغل خاص خودشان را (مثل بقیه شاغلان در آن رده) می‌گیرند؛ مگر اینكه بگوییم روحانیانی كه جزء مسئولان مملكتی، نمایندگان مجلس، قضات، اساتید دانشگاه، مسئولان عقیدتی سیاسی و... هستند چون عمامه روی سرشان است، خود و خانواده شان باید خوراك روح بخورند و نباید بابت شغل خاصشان وجهی دریافت كنند! چون باعث می‌شود دستهایشان نرم بماند و نهایتا جزء روحانیان بد جامعه باشند! روحانیانی هم كه در ایام تبلیغی اعزام می‌شوند یا به طور ثابت در منطقه‌ای مستقرند و از طرف مردم یا سازمانهای مربوط تامین می‌شوند، لابد چون عمامه روی سرشان است، خود و خانواده شان محكومند به خوراك روح! باید برای تبلیغشان حق التبلیغی دریافت نكنند! تا آخوند خوبی باشند! (24) معلوم نیست چرا چنین] احكامی در مورد دانشگاهیان، كارمندان، جامعه پزشكی و معلمان صادر نمی‌شود؟!!

مسخره كردن مریدان جوان روحانیان

فكر می‌كنید با دو نفر جوانی كه حتی فحش دادنهای حاج آقا رضا  مارمولك را هم می‌نویسند و می‌توانند بیانگر یك تیپ خاص از مریدان جوان روحانیان باشند، دیگر كسی از مخاطبان جوان و پا منبریها روی این را دارد كه وقتی نكته نغزی از یك روحانی شنید، كاغذ و قلم در بیاورد و آن را بنویسد؟! (25)

در یكی از این صحنه‌ها حاج آقا رضا مارمولك از باغی عبور می‌كند كه در مسیر او یكی از این جوانها (آن یكی كه زوركی طلبه شده، ریش می‌تراشد، سیگار می‌كشد و خودش هم از این موضوع ناراحت است!) با دختری خلوت كرده و دیگری كه نگهبانی می‌داده بمحض اینكه حاج آقا رضا مارمولك را می‌بیند، از درخت پایین پریده و سعی می‌كند وی را سرگرم كند تا دوستش صحنه جرم! را به هم بزند؛ ولی موفق به این كار نمی‌شود تا اینكه حاج آقا رضا مارمولك و جوانی كه با دختر خلوت كرده به هم می‌رسند و جوان شروع می‌كند به عذر تراشی برای اینكه حاج آقا رضا مارمولك فكر نكند...

حاج آقا رضا مارمولك هم می‌گوید: «من اصلا درباره تو فكر نمی‌كنم‌» ؛ جوان دوم با بلاهت و حماقت خاصی كه مخصوص خود او است، فورا قلم و كاغذ در آورده و این كلمه قصار را یادداشت می‌كند و...

و این قدر در این نوشتن‌های مسخره‌اش پیش می‌رود كه حوصله همه حتی خود حاج آقا رضا مارمولك را هم سر می‌برد و در صحنه‌ای كه حاج آقا رضا مارمولك عجله دارد كه به شهر برود و در جواب سؤال جوان از بیع فضولی، به وی می‌گوید: «فضولی یعنی اینكه شما مثل كنه به من چسبیده‌اید و...‌» و او هم با همان حماقت همیشگی تند تند این مطالب گهربار را می‌نویسد! داد حاج آقا رضا مارمولك در می‌آید كه اینها را دیگه ننویس!

تحمیق متدینان و مسجدیها

متدینان و مسجدیهای اولیه در فیلم، آدمهای احمق و نفهمی‌اند كه غالبا هیچ شعور و فهم و دركی (حتی در نازل‌ترین سطح) از آنها دیده نمی‌شود و صرفا سیاهی لشكرهایی در نظر گرفته شده اند كه زمینه سازی دلقك بازیهای هر چه بیشتر حاج آقا رضا مارمولك را فراهم می‌كنند؛ صحنه‌هایی از فیلم را مرور می‌كنیم، تا ببینیم چنین نتیجه‌ای از آن حاصل می‌شود؟ یا نه:

الف. در وضوخانه ایستگاه قطار، فرد كچلی از حاج آقا رضا مارمولك می‌پرسد مسح را باید تا كجا كشید و جواب می‌شنود: «تا اون جایی كه رستم كشید» و این احمق خان فرد اعلی، قانع شده و می‌رود، مسح را تا همان جایی كه رستم كشیده، بكشد و بعد هم به این امام جماعتی كه تا این حد بی ادب و گستاخ است اقتدا می‌كند!

ب. با وجودی كه این آدم، نمازهای مسخره‌ای می‌خواند كه به لحاظ قرائت، نه تنها قرائت صحیحی ندارد، بلكه اساسا چیزی جز «بسم الله‌» و «ورور» كردنهای نصف و نیمه‌ای نیست؛ حتی در مواقعی كه مثل نماز صبح و مغرب بایستی حمد و سوره نماز بلند خوانده شود، كسی متوجه این موضوع نمی‌شود و به همین صورت، مدتهای درازی سر آنها شیره مالیده می‌شود؛ به لحاظ آرامش در نماز هم هیچ كس، حتی صف اولیها، متوجه نمی‌شوند كه حاج آقا رضا مارمولك دارد به این طرف و آن طرفش نگاه می‌كند یا پوستهای كف دستش را می‌كند و... .

ج. از قدیم گفته اند:

تا مرد سخن نگفته باشد                                                     عیب و هنرش نهفته باشد

ولی این جماعت احمق پامنبری با این همه حرفی كه حاج آقا رضا مارمولك می‌زند، نه عیب او را می‌فهمند و نه هنرش را؛ آنها صرفا مترسكهایی هستند «با عبا» و «بدون عبا» كه تا به آخر و در همه حال در ركاب حاج آقای قلابی باقی می‌مانند و همچنان «لایعرفون الهر من البر»!!

آنها نه از حرفهای تند و كند او آزرده می‌شوند؛ نه از سخنرانی او درباره راههای ورود به خانه مردم از دیوار، با كلید، با شاه كلید و... تعجب می‌كنند؛ نه از سخنرانی ایشان درباره فیلم سینمایی «پالف فیكشن‌» چیزی می‌فهمند و به این موضوع اعتراضی دارند و نه از مزخرفاتی كه درباره برخورد دست زن و مرد در فضا و جنب شدن آنها به همین واسطه! و... می‌گوید، خم به ابرو می‌آورند.

فرماندهان نیروی انتظامی یا احمقهایی تمام عیار؟!

به زعم نگارنده فرماندهان ارشد نیروی انتظامی كه به دنبال دستگیری حاج آقا رضا مارمولك اند، به گونه‌ای در فیلم ترسیم شده اند كه گویا از حداقلهای فهم و شعور یك انسان عادی و بلكه یك بچه 9 - 8 ساله هم بی بهره‌اند؛ آنها با وجودی كه اولین سر نخشان این است كه «رضا مارمولك‌» با دزدیدن لباس روحانیت موفق به فرار شده، نه تنها به دنبال او در لباس مبدل نمی‌گردند، بلكه حتی می‌شود گفت مشاعر ادراكی‌شان در مواجهه با عبا و عمامه، به كلی مختل می‌شود و حساسیتهای خود را از دست می‌دهند؛ وگرنه یك بچه 9 - 8 ساله هم اگر چند تا برخورد ساده با كسی داشته باشد، دفعه بعدی كه او را می‌بیند (آن هم در فاصله‌ای كم) به خوبی از روی تن صدا و چهره آن شخص، می‌تواند او را شناسایی كند؛ ولی این احمقهای تمام عیار كه مارك فرماندهان نیروی انتظامی را هم با خود یدك می‌كشند، حتی وقتی كه حاج آقا رضا مارمولك بالای منبر زندان می‌رود و عینكش را هم برمی دارد (26) و همه نگاهها هم متوجه اوست، نمی‌توانند او را شناسایی كنند و تازه می‌خواهند از راه پرس و جو از برنامه تلویزیونی (قلابی) داشتن و نداشتن او، وی را شناسایی كنند.

د. نگاهی به فیلم، از دیدگاه سیاسی

گر چه فیلم «مارمولك‌» از ناحیه دشمنان تهیه و تولید نشده؛ ولی - به لحاظ سیاسی و بدون اغراق - می‌توان گفت تمامی ویژگیهای یك كار موفق دشمن در محیط سیاسی ایران را داراست؛ به مقدمات زیر توجه كنید!

1. ما در زمانه‌ای زندگی می‌كنیم كه دولتهای مستكبر جهان و در راس آنها ایالات متحده آمریكا علاوه بر دشمنی علنی، به صورت عملی هم درگیر جنگی اعلام شده با ما هستند و بودجه‌های كلانی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران، به تصویب رسانده اند.

2. چنان كه مقام معظم رهبری - دام ظله العالی - هم در زمان جنگ آمریكا و عراق اشاره كردند، حمله نظامی به ایران، در اولویتهای كاری دشمنان نیست؛ ما در وسط معركه تهاجم فرهنگی دشمن قرار داریم. (27)

3. یكی از اهداف عملیاتی براندازی شیعه كه در «گردهمایی بزرگ مقامات بلند پایه سازمان سیا» مطرح شده و تا سال 2010 میلادی برای جامه عمل پوشاندن به آن وقت تعیین كرده اند، «گشودن یك جبهه تمام عیار، علیه مراجع شیعه برای مسخ سیمای شیعه و غیرمقبول شدن مراجع در میان عموم مردم‌» است. (28)

4. تلویزیونهای ماهواره‌ای ضد انقلاب و در راس آنها تلویزیون منافقین (موسوم به تلویزیون آزادی) همواره هجویه‌هایی علیه روحانیت، بسیجیان، پاسداران به نام، نیروهای نظامی و... تولید و پخش می‌كرده و هنوز هم می‌كنند ولی ملت غیور ایران به دلیل نفرتی كه از این گروه‌ها داشته و دارند به القائات این قبیل شبكه‌ها دست رد می‌زنند، اولا: به راحتی مغز و روح خود را در اختیار این شبكه‌های تلویزیونی قرار نداده و تماشاگر برنامه‌های آنها نمی‌شوند و ثانیا: در صورت مشاهده برنامه‌های آنها هم، به دلیل اینكه این پیش زمینه ذهنی در آنها وجود دارد كه این كار را دشمن تولید كرده، به راحتی پیام آنها را با عمق جان نمی‌پذیرند؛ بنابراین برد تبلیغاتی این قبیل شبكه‌ها و برنامه هایشان روی عامه مردم در حد صفر است.

5. هجویه‌ای در قالب طنز و با ظاهری موجه و مذهبی كه به دست نیروهای انقلابی تهیه شده و گوشه‌هایی هم برای گرفتن مجوز پخش در سطح وسیع در كشور داشته باشد و تماشاگران هم در مقابل آن گارد روحی نگیرند می‌تواند پله پله، به این قداست زدایی مورد نظر دشمنان فرهنگی كمك كند.

این طور نیست؟!

مخصوصا اینكه وقتی پله اول را فیلم «زیر نور ماه‌» تصور می‌كنیم، یك مرتبه می‌بینیم فیلم «مارمولك‌» 6 پله ترقی كرده و درست روی پله هفتم قرار گرفته است.

اگر از طلبه‌های آسمان جلی مثل نگارنده این سطور باشید و در كوچه و بازار چند تا از فحشهای متلك نشان مارمولكی را خورده باشید، با عمق جانتان این گفته را تصدیق خواهید كرد. گر چه ممكن است فهم این نكته بر ماشین سوارانی مثل رئیس دفتر رئیس جمهور قدری مشكل باشد!!

6. اگر این راه ادامه پیدا كند، چاره‌ای جز جامه عمل پوشیدن به نكته‌ای كه چندی قبل، حضرت آیة الله العظمی مكارم شیرازی (دام عزه) فرمودند نیست و آن اینكه دادگاه صالحه‌ای لازم است كه مثل پرونده گوشتهای آلوده، به این فیلمهای مسموم و آلوده هم كه از غرفه‌های رسمی كشور عرضه می‌شود، رسیدگی كند؛ مخصوصا كه این حركت مشكوك، در آستانه 18 تیر هم صورت گرفته و به گفته مطلعین و كارشناسان ممكن است تعمدی در این قضیه باشد.

نكته: راه یافتن یا نیافتن این فیلم حداقل مشكوك، به ویدیو كلوپها، اتوبوسهای مسافری و تلویزیونهای خانگی می‌تواند محكی برای سنجش عملكرد متولیان فرهنگی و مسئولان امنیتی در دوره ریاستشان باشد و بعد از آن، به دلیل اینكه این قضیه فحشها و اهانتهایی را به روحانیت به دنبال داشته، احتمالا از طرف مركز مدیریت حوزه علمیه هم قابل پیگیری حقوقی است كه حداقل به صورت رسمی در این گونه مراكز توزیع نشود. یقینا اگر در این برهه نیز به سان گذشته با تسامح و تساهل برخورد كنیم، بدانیم در برنامه‌های بعدی باید شاهد حریم شكنیهای جدی تری نسبت به ساحت مقدس دیانت باشیم.

ه. نیم نگاهی به جنبه‌های هنری فیلم

فیلم مارمولك، مشابه‌های خارجی هم دارد كه مثلا مثل فیلم «ژح چزحژژخژ» دزدی یا رقاصه‌ای دست بر قضا به صومعه یا كلیسا می‌آید و مدتی جامه كشیشان یا راهبه‌ها را به تن می‌كند. ولی آن فیلمها ساختارهایی به مراتب منسجم‌تر از این فیلم دارند و به هیچ وجه هم مقدسات كلیسا و یا كشیشان را مورد تمسخر، ریشخند و هجو قرار نمی‌دهند. جای بحث و بررسی تطبیقی آنها در این مختصر نمی‌گنجد و در راستای كار مخاطبان این ماهنامه هم نیست؛ لذا در این قسمت تنها به ذكر این نكته بسنده می‌كنیم كه «تیپ سازی‌» و «تحمیق كمدینها» از ابزارهای خنداندن تماشاگر در فیلمهای كمدی اند و معمولا هم باید آن تیپ آدم با در صدی از آن حماقت، در خارج وجود داشته باشد كه باور پذیری آن برای مخاطب مطلع و نیمه مطلع مشكل نشود، ولی خدا وكیلی كدام یك از تیپ آدمهای این فیلم در عالم خارج وجود خارجی دارند كه بتوان حتی یك درصد از این حماقتهای محیرالعقول مطرح شده در فیلم را به آنها نسبت دهیم؟! گذشته از اینكه در عالم فیلم، تیپ حاج آقا رضا مارمولك (كه به اعتقاد فیلمساز وجود خارجی هم دارد) یا بهتر است بگوییم شخصیت او چگونه شخصیت یا تیپی است كه در عین حال كه نماز بلد نیست، آن قدر اصطلاحات و اطلاعات آخوندی بلد است كه می‌تواند مدتهای مدیدی امام جماعت مسجد و مسئله گوی منبر، باقی بماند و با دستكاری، تحریف و جابجایی عمدی این اصطلاحات، همه (حتی مخالفان فیلم) را بخنداند؟! او در عین حال كه می‌داند اگر كسی سلام كرد باید مستحبات را رعایت كرده و در جواب سلام علیكم بگوید: «سلام علیكم و رحمة الله‌» ، می‌داند در قرائت نماز باید بسم الله‌ها را بلند گفت، بعد از آنكه چند نماز جماعت هم خواند، تازه از جوانها می‌پرسد نمازها چندتا و چند ركعت اند و...

و. ولكن الانصاف

فیلم «مارمولك‌» صحنه‌های مذهبی و خوبی هم دارد كه (متاسفانه روی آنها نمایش كافی داده نشده) مثل صحنه‌ای كه در قسمتهای انتهایی فیلم، كبوتر سفید روی پلاك درب منزلی، فضله كرده و عدد 2، به عدد 20 (یعنی همان عددی كه آقای مجاوری و نیروی انتظامی دنبال آن هستند) تغییر یافته و در خلال مدتی كه آنها به این قضیه پی می‌برند، عذرا خانم توبه كار می‌شود و اسناد و مدارك جعلی را می‌سوزاند و احتمالا مقدمات تبرئه شدنش فراهم می‌شود؛ به اعتقاد نگارنده، این صحنه می‌توانست بیانگر وجهی از ستارالعیوبی خداوند از كار در بیاید كه تا حدودی هم این اتفاق افتاده است.

ز. چه باید كرد؟

با وجودی كه معمولا در هر نقدی، اول محاسن كار را می‌گویند؛ ما این كار را در چند سطر آخر انجام دادیم و در خلال مباحث هم اشاره‌ای به نقاط قوت احتمالی فیلم نكردیم تا در انتها از شما خواننده محترم حتی فیلمساز و تهیه كننده مارمولك نظر خواهی كنیم كه ارزیابی نهایی شان درباره این نوشته چیست؟! این نوشته مؤید فیلم است یا مخالف آن؟!

در صورتی كه این نوشته با همان چند سطر «ولكن الانصاف‌» مؤید فیلم محسوب شود، می‌توان گفت خود فیلم مارمولك هم با همان یك جمله آخر، فیلمی در تایید مذهب، روحانیت، نیروی انتظامی و مقدسان جامعه است؛ وگرنه بهتر است خودمان را گول نزنیم و جزء «ان تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی مافعلتم نادمین‌» هم نشویم.

خیلی مشكل است از ریشه‌هایی كه وجود ندارند یا خیلی ضعیف اند، توقع شكوفه و میوه داشت و در محیطی كه عملا، اعتقادی به تبلیغ و نشر معارف دینی از سینما و تلویزیون و جلوگیری از كجرویهای دینی در این عرصه وجود ندارد، بخواهیم راهكار ارائه كنیم، چرا كه اولین راهكار كه به منزله ریشه شكل گیری هر حركت بعدی است، به وجود آمدن اصل همین اعتقاد، در بزرگان و بدنه حوزه علمیه است، و بعد از آن هم یكی از پیشنهادها و راهكارهای عملی كه یكی دو سال قبل به طرح و برنامه مركز مدیریت حوزه علمیه ارائه شد و هیچ بودجه‌ای به آن تخصیص نیافت، می‌تواند راه اندازی «دفتر مشاوره و پشتیبانی فیلمنامه‌های مذهبی‌» زیر نظر حوزه علمیه قم باشد كه قبل از تولید چنین آثاری و در همان مرحله فیلمنامه، مشكلات محتوایی آنها را حل كرده، شاهد چنین ضایعات اسفباری (كه قطعا فیلم مارمولك اولین و آخرین آنها نیست) در وادی فرهنگ و هنر مملكت اسلامی مان نباشیم؛ چرا كه وقتی فیلمی (به درست یا غلط) تولید شد، دیگر مهار كردن و هدایت آن به مسیر صحیح (هرچند با سانسورهای شداد و غلاظ، دستكاری در صدا و..). امری مشكل و تقریبا غیرممكن است؛ حال آنكه در مرحله فیلمنامه، به راحتی این تغییرات صورت گرفته و بسیاری از اهل هنر (كه مغرض هم نیستند) از نظریات و پشتیبانیهای مادی و معنوی حوزه علمیه در این زمینه، استقبال كرده، برای تولید آثار مذهبی و اسلامی اصیل، پشتگرمی و رغبت پیدا می‌كنند.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

1) چون ممكن است برخی از خوانندگان، فیلم را ندیده باشند، داستان فیلم را با جزئیات بیشتری نقل می‌كنیم: رضا مارمولك، سنی حدودا 40 ساله دارد كه به جرم سرقت دستگیر شده و نقش یك مارمولك را روی بازوی راستش خالكوبی كرده است. او مثل مارمولك تبحر خاصی در از دیوار صاف بالا رفتن دارد. او در اولین صحنه‌های فیلم، این مهارت خود را به هنگام بالا رفتن از دیوار بلند زندان و نجات كبوتر سفیدی كه در بین سیم خاردارهای روی دیوار گیر افتاده، نشان می‌دهد؛ كاری كه برای آن، با مسئول زندان - كه آدم ریشو و ظاهر الصلاحی است - شرط بندی كرده! و به رغم نجات كبوتر، ثمره‌ای جز زندان انفرادی برایش ندارد و بعد از آن هم زندان انفرادیهای دیگر، به بهانه‌های دیگر (از جمله اینكه در نماز خانه زندان و قبل از شروع نماز، رضا مارمولك دارد با بغل دستی‌اش درباره اینكه نماز بلد نیست حرف می‌زند و رئیس زندان از راه رسیده و چون آنها را در حال خندیدن می‌بیند، می‌گوید: مسجد جای این كارها نیست؛ انفرادی!)

انفرادیهای پی در پی، رمق رضا مارمولك را می‌گیرد تا جایی كه با دزدیدن قرصهای مسكن درمانگاه، قصد خودكشی می‌كند و وقتی فقط چند تایی از قرصها را می‌خورد، یكی از زندانیها متوجه شده، با او گلاویز می‌شود كه او را به بیمارستان یا درمانگاه زندان می‌رسانند. در آن جا، هم تختی او شیخ معممی - حدودا 50 - 45 ساله - است كه در ابتدا او را بدون لباس روحانیت و در حالی كه روی تخت خوابیده و كتاب رمان خارجی «شازده كوچولو» را می‌خواند، می‌بینیم.

رضا مارمولك كه قدری بهبود یافته، سفره دلش را پیش هم تختی خوش بر خوردش باز كرده و از روحانیت و آخوندها بدگویی می‌كند و هم تختی هم ضمن اینكه می‌گوید: قصد نصیحت ندارد، او را به توكل و امید به خدا دعوت می‌كند! و درباره اینكه به تعداد آدمها، برای رسیدن به خدا راه وجود دارد، توضیحاتی می‌دهد. رضا مارمولك، موقع نماز خواندن حاج آقا، او را در لباس روحانیت می‌بیند و از بدگوییهایش نسبت به روحانیت حسابی شرمنده می‌شود.

حاج آقا هم برایش توضیح می‌دهد كه آخوندها هم خوب و بد دارند و برخوردی با كرامت نسبت به او انجام می‌دهد.

پیش پرستارها كه شرمنده اند از اینكه بدلیل نبودن جا، مجبور شده اند این شخص زندانی را با ایشان هم تختی كنند، از رضا مارمولك تعریف كرده و می‌گوید: این رفیق ما خیلی به روحانیت ارادت داره و... بعد هم این دو، با هم دوست شده و دست رفاقت می‌دهند؛ اتفاقا اسم هر دو تای شان هم رضا است!

رضا مارمولك باز هم باورش نیست كه هم تختی‌اش یك آخوند باشد. وقتی هم تختی، علت را می‌پرسد می‌گوید: به خاطر دستهات؛ دستهات به آخوندی نمی‌خوره! حاج آقا هم جواب می‌دهد: آخه آخوندی شغل من نیست؛ كار من گچبری سنتی مقرنس و... است.

بعد هم حاج آقا رضا كه تكیه كلام «عزیز برادر» همیشه در صحبتهایش هست، برای اینكه از جنبه‌های نصیحت گریزی «رضا مارمولك‌» كم كند، قطعه‌ای پندآموز از كتاب «شازده كوچولو» برای او می‌خواند و رضا مارمولك نتیجه می‌گیرد كه: عجب! پس همه جای دنیا روضه خوان داره! موقع ترخیص شدن آنها حاج آقا رضا، به بهانه استحمام، عبا و قبا و عمامه‌اش را درآورده، وارد حمام شده و به جای درآوردن پیراهن و لباسها و دوش گرفتن، به دیوار تكیه داده و مشغول خواندن دعای فرج (الهی عظم البلاء وانكشف الغطاء و..). می‌شود! رضا مارمولك هم از فرصت استفاده می‌كند، لباسهای حاج آقا رضا را می‌پوشد و با لباس مبدل از پیش نگهبانی كه جلو اتاق آنها گماشته اند، رد شده، فرار می‌كند. اولین ماشینی كه او را سوار می‌كند یك پژو 602 است كه جوانی با ظاهر نه چندان مذهبی راننده آن است و به جای خیابان «فرشته‌» كه حاج آقا رضا مارمولك می‌خواسته به آن جا برود، او را به میدان فردوسی می‌برد و معلوم می‌شود صرفا برای اینكه بتواند از عبور ممنوعها، جاده‌های یك طرفه و مسیر خط ویژه اتوبوس، میان بر بزند و زودتر به مقصد برسد، این مسافر «ویژه‌» را سوار كرده است؛ اتفاقا این مسافر ویژه، كارآیی خود را هم نشان می‌دهد و وقتی پلیس می‌خواهد قبض جریمه‌ای برای جوان متخلف بنویسد، وساطت ویژه می‌كند و پلیس نیز از جریمه كردن آن جوان چشم پوشی كرده، به آنها اجازه عبور می‌دهد!

در نهایت هم وقتی جوان، حاج آقا رضا مارمولك را در حوالی میدان فردوسی پیاده می‌كند، متوجه می‌شویم وی كیف پول جوان را دزدیده و این طوری پول تو جیبی‌اش هم جور می‌شود.

او سپس نزد یكی از هم پالكی‌های قدیمی‌اش می‌رود. از همان جا با محمود نامی در یكی از شهرهای مرزی هماهنگی می‌شود كه ترتیب عبور دادن او از مرز، با گذرنامه جعلی داده شود.

حاج آقا رضا مارمولك، به توصیه دوستش، سعی می‌كند مثل آخوندها حرف بزند و برای این كار از برنامه‌های تلویزیون شروع می‌كنند. اولین كانال، آخوندی است كه درباره اینترنت و اینجور چیزها می‌گوید؛ كانال بعدی هم آخوندی است كه با كلمات شكسته و بسته نقد فیلم سینمایی می‌كند و...! و بعد هم كفرشان در می‌آید كه: «این آخوندها راجع به همه چیز صحبت می‌كنند!!‌» ولی گویا بالاخره یك چیزهایی، شكسته، بسته یاد گرفته كه همانها چاشنی طنز ماجراهای بعدی است (جملاتی مثل: شما بنده را مزین فرمودید و..).

حاج آقا رضا مارمولك سوار قطار می‌شود و به مقصد شهر مرزی مورد نظر حركت می‌كند؛ نگهبان یكی از واگنها، وی را با اصرار زیاد به كوپه اختصاصی خودش می‌برد و اندكی بعد هم با عرض پوزش از حاج آقا (بخاطر اینكه كوپه‌های خانوادگی جا نداشته) خانم جوان مطلقه‌ای را كه روگیری درست و حسابی هم ندارد، به همان كوپه می‌آورد. حاج آقا رضا مارمولك نگاهی به قیافه خانم مورد نظر كرده و گل از گلش شكفته می‌شود و با لحن طعنه آمیزی در جواب نگهبان قطار كه می‌گوید: جایی مطمئن‌تر پیدا نكرده كه آنها را جا بدهد، جواب می‌دهد: «بله من امین ناموس هستم!!» و خانم جوان را به داخل كوپه دعوت می‌كند؛ اما لحظه‌ای بعد از ورود خانم جوان كه موهایش هم بیرون است و بی ناز و اطوار هم نیست، سر و كله ننه بد ریختش پیدا شده و او هم وارد كوپه می‌شود كه حاج آقا رضا مارمولك، آشكارا ناراحت شده و چهره درهم می‌كشد؛ اما به رغم بی توجهی حاج آقا رضا مارمولك به این حاج خانم، این پیرزن هم كه موهایش بیرون است، ارادت عجیبی به روحانیت دارد و تا حدی روحانیت را محرم خود می‌داند كه بعد از نقل ظلم و ستمهایی كه دامادش به دخترش روا داشته، از دخترش می‌خواهد كه كبودیهای بدنش و آثار ضرب و شتم را به حاج آقا نشان دهد و حاج آقا رضا مارمولك هم با لحن مخصوصی می‌گوید: «چه خوب!» ولی دخترك حیا می‌كند و هر قدر مادرش اصرار می‌كند كه حاج آقا محرم اند و اشكالی ندارد، حاضر به این كار نمی‌شود. پیرزن خیلی زود به خواب می‌رود و حاج آقا رضا مارمولك با خیال راحت پیش دختر می‌رود و به شیوه دوست دختر و پسرها، احوالپرسی مشفقانه‌ای از او می‌كند!!

به تقاضای دختر، حاج آقا رضا مارمولك بلند می‌شود و پنجره كوپه را می‌بندد؛ اما پر عبایش لای دریچه گیر می‌كند و هر كاری می‌كند نمی‌تواند آن را آزاد كند تا اینكه نگهبان قطار می‌آید و این كار را انجام می‌دهد. به هنگام توقف قطار در ایستگاه، از حاج آقا دعوت می‌كنند كه نماز جماعت را به امامت ایشان در نمازخانه ایستگاه بخوانند. حاج آقا رضا مارمولك سعی می‌كند از این كار شانه خالی كند، ولی با اصرار زیاد نگهبان قطار مجبور می‌شود بپذیرد.

در وضوخانه فرد كچلی مسئله شرعی از او می‌پرسد: حاج آقا مسح رو باید تا كجا كشید؟! و او جواب می‌دهد: «تا اون جایی كه رستم كشید!»

در نمازخانه، مردم پشت سر حاج آقا صف می‌كشند و قامت می‌بندند و حاج آقا رضا مارمولك نماز مسخره‌ای می‌خواند كه جماعت تماشاچی فیلم را از خنده روده بر می‌كند!! (هی به پشت سرش نگاه می‌كند به جای حمد و سوره و اذكاری كه بلد نیست، وژوژ می‌كند! به هنگام قنوت، با یك دست، پوست كف دست دیگرش را می‌كند، با انگشت شصت پایش بازی می‌كند، در سجده از لای پا مامومین را می‌بیند... ، اما كسانی كه به او اقتدا كرده اند، از ماجرا هیچ بویی نمی‌برند!!

كوپه خانوادگی، خالی می‌شود و پیرزن و دخترش را برخلاف میل حاج آقا، از آن جا منتقل می‌كنند و به جای آن دو، یك نفر شخصی و یك درجه دار نیروی انتظامی را به آن كوپه می‌آورند كه حاج آقا تنها نباشد و هم صحبت داشته باشد.

حاج آقا رضا مارمولك هم كه در حسرت فراغ هم صحبت قبلی است، مجبور است افراد تازه وارد را تحمل كند، در ایستگاه آخر كه همه پیاده می‌شوند هم كوپه لباس شخصی، خودش را به حاج آقا نزدیك كرده و بعد از شرح حالش مبنی بر اینكه مجبور است مسافرت برود و... یك مسئله شرعی می‌پرسد: «صیغه كردن اهل كتاب چه حكمی دارد؟!» حاج آقا رضا مارمولك هم می‌گوید: «عند حرامه!» (تكیه كلام «عند» كه در جاهای دیگر فیلم هم زیاد تكرار می‌شود، از تكیه كلامهای لات ولوطی كوچه و بازاری ست به معنای عین/صد در صد/قطعا/اصل/آخر/شاید برگرفته از حذب انگلیسی بمعنای پایان باشد).

حاج آقا رضا مارمولك تا از قطار پیاده می‌شود عده‌ای روستایی كه منتظر روحانی شان بودند، او را عوضی گرفته، دور او را می‌گیرند و به گرمی از او استقبال می‌كنند و به رغم امتناع او، وی را سوار نیسان كرده، به روستای شان می‌برند. از قضا پیرزن و دخترش هم با همین ماشین و به همان روستا می‌روند! حاج آقا رضا مارمولك خیلی مایل است در كنار آنها در همان پشت نیسان بنشیند؛ ولی مریدان نمی‌گذارند حاج آقا عقب نیسان بنشیند!!

در مسجد محل، تعداد مسجدیها خیلی كم اند و یكسال است آخوند نداشته اند. حجره‌ای هم در خود مسجد برای اقامت روحانی در نظر گرفته شده كه به حاج آقا رضا مارمولك نشان می‌دهند.

اولین سخنرانی او در مسجد با طنز و دلهره همراه است و تنها چیزی كه باعث نجات وی می‌شود، كلامی است كه از حاج آقا رضا (هم تختی بیمارستان) به یاد دارد و بعدا هم به مناسبتهای مختلف همین كلام را تكرار می‌كند: «برای همه یك راه هست برای رسیدن به خدا؛ برای شما یك راه هست برای رسیدن به خدا، برای اوشون،... نه؛ اونكه پشت سر شما اون آخر نشسته، آهان شما؛ یك راه هست برای رسیدن به خدا؛ برای اون زندانی مادر مرده یك راه هست برای رسیدن به خدا و...! و كم كم بحث به راههای ورود به خانه مردم می‌كشد كه یك راهش كلید است و اگر كلید نبود یك راه دیگرش شاه كلید است تا از دیوار بالا رفتن و... جالب آنكه سؤال و جوابهایی كه در این مجلس و در مناسبتهای دیگر، از طرف معدود مریدان مسجدی مطرح می‌شود، مسائلی غیر مبتلا به از قبیل كیفیت نماز و غسل در فضا، قطب شمال و چیزهایی از این قبیل است! كه این مسائل به ضمیمه جوابهای عالمانه! حاج آقا رضا مارمولك؛ خود به خود مزه پرانیها و صحنه‌های خنده داری را به نمایش می‌گذارد.

حاج آقا رضا مارمولك به گونه‌ای مجبور است در كسوت روحانیت و در همین مسجد باقی بماند و چند باری هم كه با لباس شخصی به قصد پیدا كردن واسطه فرارش به آن طرف مرز - و دیگرانی كه دستی بر قاچاق انسان دارند - به دنبال آنها می‌رود، ناكام مانده، به امن‌ترین لباس و جای ممكن یعنی همان مسجد و همان لباس روحانیت بازگشت می‌كند!! مخصوصا كه مسئول زندان و چند نفر از نیروی انتظامی هم رد او را پیدا می‌كنند و به همان حوالی آمده اند. آنها حتی قهوه خانه‌ای را كه رضا مارمولك با لباس شخصی به آن رفت و آمد می‌كند نیز شناسایی می‌كنند و درست در لحظه‌ای كه خود او هم آن جا است، به آن محل یورش می‌برند؛ اما اولین و تنها كسی كه با عزت و احترام از در قهوه خانه خارج می‌شود، حاج رضا مارمولك (معمم) است!!

او در شبی كه ماشین نیسان یكی از مریدان را گرفته و دیر هنگام و با لباس شخصی، برای پیدا كردن واسطه فرارش (محمود) به شهر می‌رود، متوجه دو پسر جوانی كه پشت نیسان مخفی شده اند و از مریدان مسجد اند نمی‌شود و برای پیدا كردن آدرس شخص موردنظر، مجبور می‌شود در خانه‌های زیادی را بزند (چرا كه ترتیب شماره كوچه‌ها با مخلوط شدن یك خط در میان نام كوچه‌ها با اسامی شهدا، به هم ریخته و...!) و نهایتا وقتی خانه مورد نظر را پیدا می‌كند، مادر آن شخص می‌گوید كه به تازگی ماموران به آن جا آمده و جوانش را دستگیر كرده و برده اند؛ رضا مارمولك (غیر معمم) هم به پیرزن مقداری پول می‌دهد و می‌رود. دو پسر جوان شاهد این صحنه اند.

در دل شب، دختری كه در قطار با حاج آقا رضا مارمولك آشنا شده، به دیدن او در استراحتگاهش (در مسجد) می‌آید و باعث بیرون آمدن حاج آقا از افسردگی می‌شود و حاج آقا هم با جملات نه آن چنان حاج آقایی‌اش می‌گوید: «عند المطالبه، بنده در خدمت شما هستم!» اما دیری نمی‌پاید كه سر و كله همراهان دختر و صدقاتی كه با خود آورده‌اند پیدا شده و حاج آقا دوباره سرخورده می‌شود. آنها طبق گزارش دو جوان مرید مسجد تصور كرده اند كه حاج آقا، شبانه و با لباس مبدل به خانواده زندانیها و افراد بی بضاعت سركشی كرده و به آنها كمك می‌كند و آمده اند كه آنها هم در ثواب این كار شریك شوند؛ انكار كردن حاج آقا هم نه تنها سودی ندارد، بلكه برعكس، نشانه‌ای از معنویت و قداست ایشان - كه می‌خواهند گمنام بمانند تلقی می‌شود! حاج آقا رضا مارمولك به ناچار ژست خیرین را گرفته و با تواضع می‌گوید: «وظیفه است، كاری نكرده ایم‌» و دختر جواب می‌دهد: «اگه وظیفه است چرا بقیه نمی‌كنند؟!»

از آن پس، سیل كمكهای مردمی و بعضا خمس و زكاتی كه نمی‌داده اند به مسجد سرازیر می‌شود و توسط حاج آقا رضا مارمولك دریافت و بین خانواده‌های بی بضاعت تقسیم می‌شود.

این موضوع به ضمیمه سیاستهای غیرسختگیرانه حاج آقا رضا مارمولك در امر مسجد داری و مسائل شرعی، باعث رونق مسجد و از غربت در آمدن آن می‌شود! از جمله افرادی كه به جمع مسجدیها می‌پیوندد، شوهر (سابق) سبیل در رفته و هیكلی «دل انگیز» یعنی همان دختری كه در قطار با حاج آقا آشنا شده، می‌باشد. او در ماجرای یك كتك كاری و دعوا مرافعه برای برگرداندن دل انگیز، به خانه و زندگی‌اش كه هیچ كس جرات ندارد وساطت كند، كتك مفصلی از حاج آقا رضا مارمولك كه با عمامه و قبا از دیوار صاف بالا آمده و از پنجره وارد خانه شده، می‌خورد و به جمع مریدان حاج آقا می‌پیوندد؛ با این استدلال كه «این همون آخوندیه كه دل انگیز دوست داره پشت سرش نماز بخونه؟!»

در صحنه‌های پایانی فیلم هم به امر حاج آقا رضا مارمولك، دل انگیز با همسر سابقش كه گویا از گذشته پشیمان است، به خانه‌اش می‌رود.

در یكی از آخرین صحنه‌های سخنرانی كه مسجد، پر از جمعیت شده شاهد این قضیه هستیم كه حاج آقا رضا مارمولك ابتدا از پله‌های منبر بالا رفته و سپس بدون اینكه بنشیند، از همان مسیر پایین می‌آید، روی پله اول منبر می‌نشیند و می‌گوید: «بحث ما درباره راههای رسیدن به خدا است. من خودم هم تازه دارم به معنای این جمله می‌رسم؛ بخاطر همین هم دیدم بهتره بجای اینكه اون بالا بشینم و حرف بزنم، بیام این پایین و با هم درباره معنی این جمله فكر كنیم!»

«عذرا» زن 40 - 30 ساله و خلافكاری است كه پاتوقش یكی از قهوه خانه‌های شهر است. رضا مارمولك پس از ناامیدی از به دست آوردن گذرنامه جعلی از طریق «محمود» و با توجه به تخصص عذرا در جعل اسناد، دست به دامن او می‌شود كه در قبال دریافت 250 هزار تومان، گذرنامه جعلی دیگری برای او تدارك ببیند؛ اما عذرا، درست در لحظه‌ای كه پلیس رد او را گرفته و به سراغش می‌آید تا او را دستگیر كند و رضا مارمولك هم آمده كه گذرنامه‌اش را تحویل بگیرد، به مناسبت اینكه شب جمعه است و مریدان مسجد (شوهر دل انگیز و نوچه اش) غذای نذری در خانه‌اش آورده و گفته اند: این یعنی به تعداد آدمها راه هست برای رسیدن به خدا، به این نتیجه می‌رسد كه خدا او را فراموش نكرده وفی المجلس توبه كار می‌شود، بساط جعل اسنادش را به هم ریخته، همه چیز (از جمله گذرنامه جعلی رضا مارمولك) را می‌سوزاند؛ بعد هم دستگیر می‌شود. با وجودی كه رضا مارمولك در آن شب برای تحویل گرفتن گذرنامه جعلی‌اش به خانه «عذرا» آمده بوده و توبه كار شدن عذرا هم ربطی به او نداشته، بلكه حتی مخالف میل او هم صورت گرفته، در شهر شایع می‌شود كه حاج آقا رضا (با لباس مبدل) رفته و با او حرف زده و او را توبه داده است.

خواهر عذرا، مستخدم خانه فردی است كه می‌خواهد نماینده مجلس شود و از این طریق آوازه حاج آقا رضا به گوش آن شخص می‌رسد و او در یك اقدام تبلیغاتی، در صدد استفاده از موقعیت حاج آقا برمی آید و با اصرار زیاد، حاج آقا رضا مارمولك را به زندان شهر می‌برد و تعدادی زندانی چك را كه بدهكاریهای جزئی (150 - 50 هزار تومانی) دارند آزاد می‌كند. در مراسمی كه به همین منظور برگزار شده حاج آقا رضا مارمولك برای زندانیها سخنرانی می‌كند. در این جلسه سخنرانی، مسئول زندان قبلی رضا مارمولك و ماموران نیروی انتظامی كه در پی دستگیری او هستند نیز حضور دارند؛ ولی به رغم اینكه وی حتی برای لحظاتی عینكش را هم بر می‌دارد، او را نمی‌شناسند!

پس از اتمام مراسم، حاج آقا رضا مارمولك در زمانی مقتضی، از اطرافیانش جدا می‌شود و محمود را - كه جوانی است حدودا 25 ساله - در زندان پیدا می‌كند و بعد از معرفی خود، مطلع می‌شود كه پاسپورت او قبلا آماده بوده و كافی است مجددا به مادرش مراجعه كرده و پس از آشنایی دادن، پاسپورتش را تحویل بگیرد. حاج آقا رضا مارمولك پس از اطلاع از این مطلب، در اولین فرصت، بدون لباس آخوندی به خانه «محمود» می‌رود و پاسپورتش را كه در بخاری نفتی جاسازی شده است، از مادر او می‌گیرد و یك راست برای خروج از مرز می‌رود. اما بنا به دلیلی، مرز به مدت سه ساعت بسته اعلام می‌شود و به ناچار به مسجد برمی گردد. مسجد كه حالا دیگر حسابی پررونق شده و كانون رفت و آمدها گردیده است، برای جشن نیمه شعبان تزیین شده و همه آماده برگزاری مراسم این روزند كه در واپسین لحظات، رضامارمولك در اتاق اختصاصی روحانی مسجد، توسط رئیس زندانش كه مدتها است به او مشكوك شده، دستگیر می‌شود. رضا مارمولك لباس روحانیت را به پسر بچه‌ای كه در گوشه‌هایی از فیلم شاهد حضور سمبلیك او (برای نماد معصومیت یا..). بوده ایم تحویل می‌دهد و می‌گوید: «این لباس باید آدمو اهلی كنه...!!» رئیس زندان هم نیازی به دستبند زدن او نمی‌بیند.

در آخرین صحنه فیلم، شاهد تجمع مردم در مسجد و گوش سپردن آنها به آوازی محلی هستیم كه البته همزمان می‌شود با نگاههای آنها به پشت سر. (مثل اینكه منتظر آمدن حاج آقا رضا مارمولك باشند یا بخواهند با نگاههایشان او را بدرقه كنند.

2) حكایت معروف خرسی كه با انسانی دوست شده بود و برای كشتن مگسی كه روی صورت او بود، از سر دلسوزی، تخته سنگی را بلند كرد و روی صورت آن بنده خدا كوبید و به جای اینكه مگس را بكشد، آن بنده خدا را له كرد!

3) سینما، اخلاق، تجربه، رجبعلی مظلومی، ص 40، نشر آفاق، اول، 1371. جهت مطالعه بیشتر ر. ك: تاریخ سینما، آرتور نایت، ترجمه نجف دریا بندری.

4) قصد جسارت به هنر پیشه این نقش را نداریم و صرفا در مقام بیان دیدگاه دیگران نسبت به موضوع هستیم.

5) البته این كار با ظرافت خاصی صورت گرفته؛ یعنی شما غالبا ح. ح نسخه‌ای را می‌بینید كه از روی پرده سینما ضبط شده، كیفیت صدای خوبی نداشته و بعضا صدای خنده تماشاچیها مانع حض وافر شما از فیلم است (شاید هم باعث جلب بیشتر) ، بنابراین اگر اهل سینما رفتن باشید، بدتان نمی‌آید كه یكبار دیگر فیلم را با كیفیت خوب روی پرده سینما ببیند، اگر هم اهل سینما رفتن نیستید كه از اول جیبی برای شما دوخته نشده است! این كار مزیت دیگری هم دارد و آن اینكه وانمود می‌شود تهیه كننده فیلم مدخلیتی در منتشر شدن آن نداشته و مثلا این كار غیرقانونی صورت گرفته است؛ ولی آیا همه سی. دی‌های غیرمجاز و غیرقانونی به همین منوال در سطح كشور توزیع شده و به همین راحتی توسط ح. ح فروشها جار زده می‌شوند؟! برای مثال در نمایشگاه بین المللی كتاب تهران (كه نگارنده خود شاهد این صحنه بود) مثل خیار و گوجه‌ای كه دستفروشهای «گذرخان‌» می‌فروشند، قدم به قدم، ح. ح مارمولك جار زده می‌شد؛ قیمت هم مشخص بود: بین 1000 تا 1500 تومان! آیا اگر تعمدی در كار نبود و فیلم، فیلم دیگری بود، تهیه كننده فیلم و نیروی انتظامی به همین راحتی دست روی دست می‌گذاشتند كه هر كس هر كاری دلش خواست بكند؟!

6) بحارالانوار، ج 100، ص 92؛ اصول كافی، ج 5، ص 59.

7) نگارنده پس از چند روز پرس و جو، تنها یك مرتبه در توضیحات علامه مجلسی ذیل حدیثی در جلد 64 بحارالانوار، چاپ بیروت، دارالاحیاء التراث العربی (كه طبق چاپ فهرست وسط، ج 67 می‌شود) ص 137، به این جمله برخورد كرد و با راهنمایی گرفتن از واحد پاسخ به سؤالات حدیثی مؤسسه دارالحدیث قم متوجه شد اساسا چنین جمله‌ای به شكل حدیث معصوم، وجود خارجی ندارد و این جمله معروفی است كه در این منابع هم آمده: 1 - علم الیقین فی اصول الدین، ص 945؛ 2 - نص النصوص، صفحات 23، 223، 400؛ 3 - جامع الاسرار و منبع الانوار، صفحات 8، 95 و 121.

8) چرا كه تنها جمله به درد بخوری است كه حاج آقا رضا مارمولك، از حاج آقا رضا (گچبر) یاد گرفته و بارها و بارها روی منبر تكرار می‌كند؛ در نتیجه، به صورت ناخود آگاه، در ذهن مخاطبی كه به فراگیری معارف دینی‌اش از «معممی بر فراز منبر» شرطی شده، جای می‌گیرد و در قالب یكی از مسلمات دینی پذیرفته می‌شود؛ بویژه كه این جمله در مرتبه اول، از منبع معتبری كه همان حاج آقا رضا گچبر (روحانی خوب فیلم) باشد، نقل شده است.

9) در جایی، حاج آقا رضا مارمولك به دختر و پسری كه در باغ، خلوت كرده اند می‌گوید: «از طرف نماینده خدا به شما می‌گم: خدا تو رو بخشید؛ برو حالتو بكن! فقط مواظب باش اسراف نكنی... خدا اگه خودش هم از بیخ با این قضیه مخالف بود، اصلا آلت جرم دست ما نمی‌داد و...!»

اگر واقعا چنین بود و خدا به ما آلت جرم داده است كه جرم كنیم، دیگر چه نیازی به ارسال رسل و انزال كتب آسمانی بود؟! چه لزومی داشت از خدای یگانه یا شریعت مشخص متابعت كنیم؟! چه اصراری بود كه روزی چند بار در نمازهایمان بگوییم: «اهدنا الصراط المستقیم؟!» مگر همه صراطها مستقیم نبودند و همه راهها ما را به خدا نمی‌رساندند؟! پس چرا باید نماز می‌خواندیم و اگر می‌خوانیم، چه لزومی داشت كه آن گونه كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام امر فرموده اند نماز بخوانیم؟! به عبارت دیگر چرا باید راههای سخت و صعب العبور را كه مثلا مردم برای یك حمد و سوره درست كردن اینقدر مشكل داشته باشند و... انتخاب كنیم؟! می‌توانستیم مثل حاج آقا رضا مارمولك، قبل از شروع نماز و بعد از آن، نگاهی به بالا بكنیم [به نشانه وصل شدن سیم اتصال به خدا] و در این بین، وژوژی كرده و هر شنگولك بازی و بی حرمتی كه دلمان خواست درباره این واجب الهی و ستون دین انجام دهیم و به خدا هم برسیم؛ می‌توانستیم مثل عذرا خانم فیلم، در جعل پول و اسناد دولتی و رفتن به هزار و یك جور راه خلاف، به خدا برسیم؛ چون آخرش تیكی به تاكی می‌خورد و ما هم توبه كار و رستگار می‌شدیم! [و البته چیزی كه در این میان هیچ جایگاهی ندارد، خوف از قبولی توبه است] ؛ می‌توانستیم مثل شیطان كه بر صیصای عابد را وسوسه كرد - كه «برو با فلان زن بدكاره زنا كن و بعد توبه كن تا بدین طریق از مقربان درگاه الهی شوی.‌» - همدیگر را امر به منكر و نهی از معروف كنیم و باز هم به خدا برسیم و... .

البته نگارنده نمی‌خواهد منكر مقام توابین واقعی شود و اینكه خداوند عالم طبق یك سنت دیرینه، گاهی به افراد كجروی كه همواره پیش وجدانشان شرمنده و خجل بوده اند، نورانیت دل داده و آنها را به صراط مستقیم هدایت كرده است؛ بلكه می‌خواهد این استدلال فیلم را زیر سؤال ببرد كه با اطمینان و محكمی به شخص گنهكار خاطر آسوده‌ای بدهیم و با پررویی كامل بگوییم: «برو گناه كن و خیالت هم راحت باشد كه برای تو هم راهی برای رسیدن به خدا هست!» و... این معنا جز تئوریزه كردن گنهكاری، نفی ظاهر شریعت و ترویج اباحه گری و... چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟! درست است كه خداوند چنان كه حاج آقا رضا مارمولك هم می‌گوید: «عند رفاقت، عند بی خیال شدن، عند چشم پوشی و...‌» است؛ ولی در كجا و نسبت به چه شخصی؟! خدایی كه در موضع عفو و رحمت چنین است، در موضع قهر و كفران نعمت، «اشدالمعاقبین‌» است. بگذارید با ماجرایی كه اخیرا و در ایام نمایش فیلم مارمولك در سینماهای تهران برای شخص نگارنده پیش آمده، به توضیح بیشتر مطلب بپردازیم: قصد داشتم با ماشینهای تجریش، از میدان آزادی تا نمایشگاه كتاب بروم. آخرین نفری بودم كه سوار یكی از سواریهای خطی این مسیر شدم. ماشین آماده حركت بود و نوار ترانه‌ای هم گذاشته بودند كه بعد از كمی دقت، متوجه شدم از آن حرامهای اصل است و حتی با سیاستهای تسامح و تساهل وزارت ارشاد هم نمی‌تواند مجوز گرفته باشد؛ این بود كه با زبان خوش به راننده گفتم: «بی زحمت نوارتان را خاموش كنید». راننده جوان هم با ترشرویی، نگاه تندی به من كرد و با لحن بد و قیافه حق به جانبی كه در طول بیست و یكسالی كه طلبه‌ام هیچ كس با من این گونه برخورد نكرده بود گفت: «چی؟! من نوار گوش می‌كنم؛ برو سوار اون ماشین شو!» و به جایی اشاره كرد كه معلوم نبود كجاست! به هر حال با كمال پررویی ما را از ماشین پیاده كرد و شروع كرد به داد زدن: «تجریش! تجریش! یه نفر!» من هم مثل یك بچه مؤدب رفتم سوار ماشین بعدی شوم اما ماشین بعدی هم كه خالی خالی بود، به ماشین بعدی حواله داد و بنده كه تازه فهمیده بودم قضیه از چه قرار است، رفتم سر خیابان و با ماشین عبوری به نمایشگاه رفتم؛ ولی همواره در این فكر بودم كه طبق منطق فیلم مارمولك، نمی‌شود راننده این ماشین را تخطئه كرد؛ چون او هم برای خودش راهی دارد برای رسیدن به خدا!!! پس حق دارد كه نه تنها از كار خودش شرمنده نباشد، بلكه به عكس، با قیافه‌ای حق به جانب، یك چیزی هم از ما آخوندهای سختگیر طلبكار باشد؛ چرا كه ما با این ایرادهایی كه مربوط به راه رسیدن خودمان به خدا است (نه دیگران) همواره زندگی را به كام آنها تلخ كرده ایم و می‌خواهیم آنها را به زور از جاده اختصاصی خودشان خارج كرده ووارد مسیر پر دست انداز و صعب العبور خودمان كنیم!

10) به هنگام ورود به مسجد، بعد از آنكه جوانها را در باغ دیده (اواخر فیلم)

11) در میان اهالی سینما هم مدتی بحث بر سر این بود كه ریش داشته باشیم یا ریشه؟! (مثل اینكه اگر هر دو را داشته باشیم اسراف می‌شود) و در جواب این سؤال هم طبیعی است كه هر عقل سالمی می‌گوید: ریشه مهم‌تر از ریش است؛ لذا بعضیها ریشها را تراشیدند كه ریشه‌ها را نگه دارند ولی متاسفانه كم كم ریشه هایشان هم به ریشها پیوست!

12) اگر واقعا موضوع به این راحتی و پر دامنه است كه با یك نگاه به بالا همه چیز درست شود، پس چرا پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «صلوا كما رایتمونی اصلی‌» ؟! (بحارالانوار، ج 85، ص 279) چرا فقها و مجتهدان، یك عمر روی استنباط ریزترین مسائل شرعی وقت می‌گذارند و...؟ شاید چون راه رسیدن به خدا برای پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله، ائمه معصومین علیهم السلام، فقها و متدینان با افرادی مثل حاج آقا رضا مارمولك تفاوت دارد. والبته براساس قرائت ناقص خویش از دین و احكام الهی، رضا مارمولك راه آسان‌تر را انتخاب می‌كند!

13) به این روش تبلیغی، روش نفی و اثبات گفته می‌شود (ر. ك: مبانی تبلیغ، محمد حسن زورق، ص 142).

14) یكی از خوانندگان زن ترانه‌های زمان شاه هم ادعاهایی در راستای مفاهیم القایی این فیلم كرده بود، كه: «من می‌توانم با موسیقی و آوازم به خدا برسم‌» و...

15) اگر هدف وسیله را توجیه بكند، روشهای تبلیغی حاج آقا رضا مارمولك هم می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد؛ هر چه باشد روحانیها و متدینان هم دل دارند و این طور نیست كه «دل همه دل باشد و دل اینها كاه و گل‌» !

16) ر. ك: ماهنامه حجره، شماره 4، ص 11، مهر 1382.

17) علاوه بر چند بعدی بودن فیلم (شبیه دستمالهای چند تكه، كه هر بخشی از آن، نقش و نگار خاص خودش را دارد) به نظر می‌رسد یكی از اشكالاتی كه باعث سردرگمی نقدهای فیلم «مارمولك‌» شده، برداشتهای بعضا ضد و نقیضی است كه نسبت به مخاطب فیلم وجود دارد و نوع تاثیراتی است كه از فیلم می‌گیرد. طبیعی است كه در همین راستا، گروههای موافق و مخالفی تشكیل شده و هر گروه، به بخشهایی كه می‌تواند مؤید نظر خودش باشد استناد می‌كند و صد البته در این آشفته بازار، هدف سازندگان و حمایت كنندگان از ساخت چنین فیلمی هم تامین شده و نتیجتا فیلم توقیف نمی‌شود، در صورتی كه «مركز مطالعات و تحقیقات سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌» می‌توانست در همان تست اولیه نمایش فیلم در تهران، واكنشهای فعلی مخاطبان را ارزیابی كند و بدون غرض ورزی، جلوی ادامه نمایش فیلم را بگیرد. (شاید هم چنین كاری صورت گرفته و اعلام نشده یا نگارنده از آن بی اطلاع است).

18) در شهر مذهبی قم كه فیلم به نمایش در نیامده و صرفا ح. ح فیلم آن توزیع شده، موتور سواری كلمه زیبا و دل انگیز! «مارمولك‌» را نثار ما كرد و رفت و خوب شد كه زن و بچه‌ام كه همراهم بودند، متوجه نشدند؛ فقط وقتی به خانه رسیدیم، عیال می‌گفت: چرا گرفته و ناراحتی؟! توی دلم گفتم ثوابش مال تهیه كننده و كارگردان و اعوان و انصار حامی فیلم!!

19) در این باره احادیثی در دسترس است كه حرمت مؤمن را از حرمت كعبه بالاتر می‌داند! و... ر. ك: 1 - نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی، محمد رضا مهدوی كنی، ص 293 - 282؛ 2 - میزان الحكمة، محمد محمدی ری شهری، ج 64، مركز مكتب الاعلام الاسلامی، 1362 ش، 3 - حكایتها و روایتهای آموزنده تاریخی، مصطفی زمانی، ص 161 - 158.

20) حجرات/11.

21) مبانی تبلیغ، محمد حسن زورق، ص 140 - 139، انتشارات سروش، چاپ اول، 1368 ش. نمونه‌ای دیگر: «بدنبال مشكوك شدن نیروهای بسیجی در تهران به یك خبرنگار خارجی و دستگیری وی، در باز بینی فیلم خبرنگار مذكور، تعدادی فیلم مونتاژ شده از برخی شخصیتهای كشور با دختران بدحجاب و همچنین عكس مونتاژ شده خواهران محجبه در كنار افراد معتاد و لاابالی كشف شد... «نشریه خبری... عبرتهای عاشورا، سال اول، شماره نهم، ص 2، جمعه 18 اردیبهشت 83.‌»

22) برای اطلاع بیشتر ر. ك: رازهای تبلیغات، دیوید اگیلوی، ترجمه كورش حمیدی، علی فروزفر، ص 80، انتشارات مبلغان، اول، 1380 ش.

23) روزنامه جمهوری اسلامی، پنجشنبه 17 اردیبهشت 1383، ش 7187، ص 7.

24) نقل خاطره‌ای در همین راستا، بی مناسبت نیست: سر خیابان ابوریحان (تهران) ایستاده بودم كه ماشین سوار شوم. ماشین گیر نمی‌آمد و قدری معطل شدم؛ در همین اثنا جوانی حدودا 30 - 28 ساله با قد بلند و رشید، ریش تراشیده، عینك دودی، زنجیر سفید به گردن و گوشی موبایل به گوش از راه رسید و در حالی كه همچنان گوشی موبایل را از گوشش جدا نمی‌كرد (چنان كه گویی می‌خواست كسی كه پشت خط است هم صحبتهای ما را بشنود؛ یا ارتباط قطع نشود) جلو من ظاهر شد و مسلسل وار و بدون اینكه مجال پاسخگویی بدهد، گفت: «... حاج آقا، بنز به شما نرسید؟! آخی! [عین كلامی كه در فیلم زیر نور ماه، یعنی اولین فیلمی كه بعد از انقلاب، با موضوع روحانیت ساخته شد، مطرح می‌شود حاج آقا ما چیكار كنیم از دست اینها، اینها ما رو بدبخت كردند؛ خوردند، بردند،... (و یك عبارت زشت)... . ولی شما مثل اینكه از خوبها شونی؛ همین قدری كه پیاده‌ای و این جا ایستاده‌ای، خودش خیلی می‌ارزه! قدر خودتو بدون!... التماس دعا!» اینها را پشت سر هم گفت و بدون اینكه منتظر جواب شود و در همان حالتی كه گوشی تلفن همراهش را به گوشش چسبانیده بود، شروع به صحبت كردن با تلفن همراه كرد و از آن جا دور شد.

هاج و واج مانده بودم كه چه ملازمه‌ای بین آخوند خوب با پیاده بودن و آخوند بد با سواره بودن هست كه این بنده خدا به این قرص و محكمی از آن طرفداری می‌كند. به ذهنم رسید كه اگر خداوند متعال تفضلی كرد و روزی، روزگاری ما هم ماشین دار شدیم، جزء آخوند بدها خواهیم شد؟!

چه استدلال قوی و خدشه ناپذیری! اینكه این طرز تفكرها از كجا ناشی شده، سؤالی است كه در جواب آن، قطعا نمی‌توان تنها به یك عامل مشخص اشاره كرد؛ ولی به طور حتم و جزم می‌توان گفت: هنر فیلم و سینما - كه معمولا ما حوزویان از آن غافلیم و زیاد آن را جدی نمی‌گیریم - در این باره بی تاثیر نبوده و نقش این رسانه فراگیر، در شكل دهی افكار عمومی درصد قابل توجهی از افراد جامعه، غیر قابل انكار است.

25) مضمون این پاراگراف برگرفته از صحبتهای حجة الاسلام علیرضا پناهیان است كه تجربه كار با جوانها را دارد.

26) علی الظاهر تنها تفاوت چهره رضامارمولك بالنسبه به قبل و بعد از معمم شدن، همین عینك - آنهم نه عینك دودی - زدن اوست و تن صدایش هم اصلا تغییری نكرده.

27) نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی (نتانیاهو) هم قبل از حمله آمریكا به عراق پیشنهاد حمله نظامی به عراق و براندازی نظام اسلامی در ایران از طریق تهاجم فرهنگی را مورد تاكید قرار داده بود.

28) ماهنامه مبلغان، شماره 54، ص 74.

554 دفعه
(0 رای‌ها)