استقلال سیاسی یا وابستگی سیاسی حكومتها یكی از مسائل بسیار مهم در نظام بین الملل است. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، كشورها برای داشتن حق حیات سیاسی، وابستگی خود را به یكی از دو قطب سیاسی شرق و غرب اجتنابناپذیر میدانستند، لذا ادّعای استقلال سیاسی هم نداشتند؛ اما انقلاب اسلامی با استواری تمام، و با شعار نه شرقی و نه غربی، نظام حكومتی خود را بدون وابستگی به شرق و غرب و با تكیه بر اصول و ارزشهای دینی و ملّی بنا نهاد. در این نوشتار به بحث پیرامون سیر تاریخی استقلال سیاسی جمهوری اسلامی، ضرورت آن و عوامل اساسی این استقلال میپردازیم.
معنایاستقلال،سیاست،واستقلالسیاسی
استقلال: به معنای «بدون مداخلۀ كسی كار خود را كردن» (1) است؛
سیاست: به معنای «اداره كردن امور مملكت، مراقبتِ امور داخلی و خارجی كشور، اصلاح امور مردم و مردمداری» (2) است؛
استقلالسیاسی: به این معنا است كه «یك ملت میخواهد از نظر سیاسی، خودش برای خودش تصمیم بگیرد»؛ (3) خودش میخواهد امور داخلی و خارجی كشورش را ساماندهی نماید.
كشور مستقل: به این معناست كه: یك كشور از حیث روابط بین الملل و از لحاظ امور داخلی مطیع كشور دیگر نیست و میتواند در كمال آزادی، قوای داخلی (قوة مقنّنه و مجریه و قضاییه) را اعمال نماید؛ به هر میزان قوای نظامی و انتظامی كه لازم داشته باشد، به وجود آورَد، با كشورهای بیگانه پیمان سیاسی و نظامی و تجاری و فرهنگی و غیره منعقد كند.» (4)
چرااستقلالسیاسی؟
«برای هر فرد انسانی و یا جامعة انسانی، استقلال به عنوان یك ارزش مطرح است و از آن پاسداری میكند و برای كسب آن تلاش مینماید.
اندیشمندان علوم روانشناسی و اجتماعی بر این باورند كه فقدان استقلال فردی و یا جمعی، نشانة ذلّت و زبونی است و وجودِ آن، عامل عزّت و سربلندی انسانها و جوامع میباشد.» (5)
امام صادقعلیهالسلام فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ یفَوِّضْ إِلَیهِ أَنْ یذِلَّ نَفْسَه؛ (6) خدای متعال همه امور مؤمن را به خودش واگذار كرده است، جز آنكه به او اجازه نداده خود را ذلیل و خوار سازد.»
بر این اساس، هر گونه تعاملِ اجتماعی باید بر پایة اصلِ عزّت و كرامت باشد.» (7)
اسلام دین عزّت است و كرامت انسانی را ارج مینهد و حافظ حیثیتِ روحی افراد جامعه است؛ از این رو هیچ گاه اجازه نمیدهد كافران و مستكبران بر مؤمنان مسلّط شوند، و لذا قرآن كریم برای همیشة تاریخ، راه تسلّط كافران بر مؤمنان را نفی نموده و فرموده است: «وَ لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً»؛ (8) «هیچ گاه خداوند راهی برای پیروزی و تسلط كافران بر مسلمانان قرار نداده است.»
از آنجا كه كلمه «سبیل» به اصطلاح از قبیل «نكره در سیاق نفی» است و معنی عموم را میرساند، از آیه استفاده میشود كه كافران نه تنها از نظر منطق، بلكه از نظر نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و خلاصه از هیچ نظر بر افرادِ باایمان، چیره نخواهند شد. و اگر پیروزی آنها را بر مسلمانان در میدانهای مختلف با چشم خود میبینیم، به خاطر آن است كه بسیاری از مسلمانان، مؤمنان واقعی نیستند و راه و رسم ایمان و وظایف و مسئولیتها و رسالتهای خویش را به كلی فراموش كردهاند؛ نه خبری از اتحاد و اخوت اسلامی در میان آنان است و نه جهاد به معنی واقعی كلمه انجام میدهند و نه علم و آگاهی لازم را ـ كه اسلام آن را از لحظه تولد تا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است ـ دارند و چون چناناند، طبعاً چنیناند. (9)
پس مؤمنین به اذن خدا دائماً غالباند، البته مادام كه ملتزم به لوازم ایمان خود باشند؛ همچنانكه در جای دیگر این وعده را صریحاً داده و فرموده: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ»؛ (10) «سست نشوید و اندوه به خود راه ندهید كه شما ـ مادام كه ملتزم به لوازم ایمان باشید ـ دست بالا و بر دشمنان مسلّطاید.» (11)
همانطور كه میدانیم «استقلال جنبههای مختلف و متعددی دارد؛ زیرا ارادة دیگری میتواند در حوزههای فكری، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و مانند آن بر انسان یا دولت تأثیرگذار باشد و آن را محدود سازد؛ از این رو در مقابل، فرد و دولت میكوشند در همه زمینهها به استقلال ـ هر چند نسبی ـ دست یابند.
استقلالسیاسیازنگاهقرآنكریم
در قرآن كریم آیاتِ بسیاری مسلمانان را به عنوان یك امت، از وابستگی به دیگری (امت و ملتهای دیگر) باز داشته است. البته در قرآن ـ چون مرزبندی بر پایه اعتقادات و عقیده است ـ ما با مفهوم دولت قومی و یا ملّی مواجه نیستیم، لذا آنچه از استقلال سیاسی دولت اسلامی گفته میشود، بر پایه مرزهای اعتقادی است. دولت اسلامی شامل هر جایی است كه امت در آن به سر میبرند و دارای حاكمیت و اقتدار سیاسی هستند؛ بنابراین میان امت و دولت، عموم و خصوص مطلق است؛ به این معنا، ممكن است كه امت در جایی حضور داشته باشد كه دولت اسلامی حضور ندارد؛ ولی هر جایی كه دولت اسلامی حضور دارد، امت اسلام نیز وجود دارد و صاحب اقتدار و حاكمیت است.
آیاتی كه امت و دولت را به استقلال و گریز از وابستگی میخواند، آیاتی هستند كه درباره ویژگیهای امت نمونه بیان شده است؛ بدین معنا كه قرآن به صراحت، سخن از استقلال سیاسی به میان نیاورده است، ولی آیات بسیاری به ویژگیهایی برای امت شاهد و نمونه اشاره میكند كه بیانگر معنا و مفهوم استقلال سیاسی به معنا و مفهومی است كه اكنون در علوم سیاسی از آن سخن به میان میآید.
برخی از آیاتی كه به این واژگان و مفاهیم اشاره دارند عبارتاند از:
1. «عزّتمسلمانان»
«الَّذینَ یتَّخِذُونَ الْكافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ أَ یبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً»؛ (12) «همانها كه كافران را به جای مؤمنان، دوست انتخاب میكنند، آیا عزت و آبرو نزد آنان میجویند؟ با اینكه همة عزتها از آنِ خدا است.»
2. «نفیسبیلكافران»
«... لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً»؛ (13) «... خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.»
3. «نپذیرفتنسلطهوسرپرستیكافران»
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ»؛ (14) «ای كسانی كه ایمان آوردهاید! یهود و نصارا را ولی (و دوست و تكیهگاه خود) انتخاب نكنید! آنها اولیای یكدیگرند؛ و كسانی كه از شما با آنان دوستی كنند، از آنها هستند؛ خداوند جمعیت ستمكار را هدایت نمیكند.»
4. «عدمگرایشواعتمادبهكافران»
«وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»؛ (15) «و بر ظالمان تكیه ننمایید، كه موجب میشود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولی و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت؛ و یاری نمیشوید.»
5. «پیروینكردنازاهلكتابومشركان»
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ كَفَرُوا یرُدُّوكُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ»؛ (16) «ای كسانی كه ایمان آوردهاید اگر از كسانی كه كافر شدهاند اطاعت كنید، شما را به گذشتههایتان باز میگردانند؛ و سرانجام زیانكار خواهید شد.»
6. «نداشتندوستیوارتباطصمیمیبامشركان»
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ»؛ (17) «ای كسانی كه ایمان آوردهاید! افرادی كه آیین شما را به باد استهزاء و بازی میگیرند (از اهل كتاب و مشركان) ولی خود انتخاب نكنید و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید!»
7. «رویپایخودایستادن»
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً یبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ...»؛ (18) «محمدصلیاللهعلیهوآله فرستاده خدا است و كسانی كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند؛ نشانۀ آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است... .»
و دیگر آیات متشابه. (19)
حال با توجه به آیات ذكر شده، استقلال سیاسی به معنای این است كه دولت دیگری بر دولت اسلامی سلطه و چیرگی نداشته و نمیتواند اراده خود را بر امت و دولت اسلامی تحمیل نماید، به ویژه كه در نگرش قرآن هیچ انسانی بالذات بر انسان دیگری حقّ ولایت و سلطه و سرپرستی ندارد و تنها خداوند به عنوان مالك و خالق و ربّ انسان از چنین حقی برخوردار است. (20) اگر برای انسانی حاكمیتی به عنوان حاكمیت طولی بیان شده است، تنها در ارتباط با افرادی است كه به حكم صریح و روشن، سلطه داده شده و اطاعت و پیروی از آنان لازم شمرده شده است؛ (21) از این رو قرآن ولایتهای غیر الهی را مردود دانسته و از آن به ولایت طاغوت تعبیر كرده است.
روشهایحفظاستقلالدولتوامتاسلامی:
قرآن كریم روشهایی را جهت حفظ و پاسداری استقلال دولت و امت اسلامی بیان میكند كه عبارتاند از:
1. پذیرشمدیریتدولتاسلامیبهجایکافران
«لا یتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِكَ فَلَیسَ مِنَ اللَّهِ فی شَیءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ یحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصیرُ»؛ (22) «افراد باایمان نباید به جای مؤمنان، كافران را سرپرست خود انتخاب كنند و هر كس چنین كند، هیچ رابطهای با خدا ندارد، مگر اینكه از آنها بپرهیزد. خداوند شما را از [نافرمانی] خود، برحذر میدارد و بازگشت [شما] به سوی خدا است.»
2. مشروطكردنپیمانباكافران
«إِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكینَ ثُمَّ لَمْ ینْقُصُوكُمْ شَیئاً وَ لَمْ یظاهِرُوا عَلَیكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَّقینَ»؛ (23) «مگر كسانی از مشركان كه با آنها عهد بستید و چیزی از آن را در حقّ شما فروگذار نكردند، و احدی را بر ضدّ شما تقویت ننمودند؛ پیمان آنها را تا پایان مدّتشان محترم بشمرید؛ زیرا خداوند پرهیزكاران را دوست دارد.»
3. صبروپرهیزکاری
«إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكُمْ سَیئَةٌ یفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یضُرُّكُمْ كَیدُهُمْ شَیئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یعْمَلُونَ مُحیطٌ»؛ (24) «اگر نیكی به شما برسد، آنها را ناراحت میكند و اگر حادثه ناگواری برای شما رخ دهد خوشحال میشوند؛ (اما) اگر استقامت و پرهیزكاری پیشه كنید، نقشههای [خائنانه] آنان، به شما زیانی نمیرساند؛ خداوند به آنچه انجام میدهند، احاطه دارد.»
جامعهاسلامیواحساسعزت
«جامعه اسلامی باید به گونهای باشد كه در آن، افراد مسلمان، احساس عزت و شخصیت كنند و با تمام وجود به مسلمان بودن خود افتخار نمایند؛ چنین محیطی است كه زمینه رشد و بالندگی معنوی مسلمانان را فراهم میكند و معجزهگری اسلام را در پیشبرد امور دنیوی و اخروی انسانها فرا روی دیدگان جهانیان مینهد. آنگاه جوامع دیگر با مشاهده این آثار و اوضاع، به اسلام گرایش و رغبت ویژهای پیدا میكنند.» (25) چنانچه قرآن كریم میفرماید: «وَ رَاَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللهِ اَفْوَاجاً»؛ (26) «و مردم را میبینی كه گروه گروه در دین خدا وارد میشوند.»
راغب در مفردات میگوید: «كلمه «فوج» به معنای جماعتی است كه به سرعت عبور كنند و جمع این كلمه «افواج» میآید. (27) و «بنا به گفتة او معنای «داخل شدن مردم در دین خدا، افواجا» این است كه جماعتی بعد از جماعتی دیگر به اسلام در میآیند، و مراد از «دین الله» همان اسلام است؛ چون خدای تعالی به حكم آیة «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام»؛ (28) «همانا دین در نزد خدا اسلام است.» غیر اسلام را دین نمیداند.» (29)
«محیط جامعهای كه افراد آن در اثر تسلط كفّار احساس حقارت كنند، زمینه و بستر مساعدی برای رشد انسانیت و انسان نیست.» (30)
مقام معظم رهبری میفرماید: «ممكن است برای انسانها نان و آب فراهم باشد، امّا زندگی شایسته انسان فقط به نان و آب نیست؛ انسان هدف میخواهد؛ انسان عشق و محبت میخواهد؛ انسان آرمانهای متعالی میخواهد؛ انسان آزادی و عزت میخواهد. اگر شكم ملتی را هم سیر كردند، اما آقایی و عزت را از او گرفتند، او را گوش به فرمان كردند، ذلیل كردند، این ملت چگونه میتواند احساس آسایش و آرامش كند؟» (31)
استقلالسیاسیجمهوریاسلامیایراندرنگاهمقاممعظمرهبری (حفظهالله):
كشور عزّتمند و ذلّتناپذیر ایران اسلامی، به دلیل غنای فكری و استقلال مكتبی خود توانسته است با محو نمودن موانع استقلال، گامهای مهمی را به سوی استقلال سیاسی خود بردارد؛ سلطنت ستمشاهی را - که مجسمه وابستگی سیاسی بود - برانداخته و رسوبات باقی مانده از وابستگیهای آن زمان را از بین برده و پایههای وابستگی سیاسی را ویران نموده است.
مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند:
- «حركت جمهوری اسلامی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به سمت تأمین پایههای استقلال سیاسی بوده است و دولت و مردم كشور ما در كنار كشورهایی كه منافع و مصالح این ملت و كشور را حفظ كنند و به آنها احترام بگذارند، قرار دارند.» (32)
ـ «امروز وقتی در افق سیاسی جهان نگاه میكنید، اگر یك ملت وجود داشته باشد كه هیچ سلطه خارجی بر او نیست، آن ملت ایران است... هیچ تسلطی نه از آمریكا و نه از هیچ قدرت دیگری نیست.» (33)
ـ «در شرایطی كه دنیا میان زورگو و زورشنو، و ستمگر و ستمپذیر تقسیم شده است، یك ملت اعلام كرده و ثابت نموده كه از نفوذ همة قدرتها و گردنكلفتها آزاد است و آن، ملتِ ما است. این مبالغه نیست، بلكه یك حقیقت است. هیچ كدام از قدرتهای بزرگی كه امروز به نحوی بر دنیا اعمال نفوذ میكنند، قادر به اعمال نفوذ بر نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران نیستند؛ این به خاطر آزادگی ملت ایران و آزادی سیاسی بسیار با ارزشی است كه داریم؛ این ویژگی ممتاز باید روز به روز قویتر شود و توسعه پیدا كند.» (34)
اكنون جمهوری اسلامی ایران شجره طیبهای است كه ریشه در اسلام دارد و بر شاخسار آن، عزّت و عظمت میدرخشد و همواره جان دیگر ملتهای مسلمان را از میوههای شیرین استقلال و شكوه خود بهرهمند میسازد و روح بیداری را در ملتها بیدار و بیدارتر میكند.
جایگاهاستقلالسیاسی
اگرچه استقلال فكری (35)، فرهنگی و مكتبی (36)، مقدمه تحقق استقلال سیاسی است، در عین حال، استقلال سیاسی (به ویژه پس از استقرار هر حكومتی،) جایگاهی بس مهم در استمرار حیات آن حكومت پیدا میكند.
اگر یك كشور نتواند در اداره امور جامعه خود مستقل عمل كند، پایه نهادهای اجتماعی سست میشود و آن كشور از مسیر اصلی خود منحرف و به سمت اهداف قدرتهای تسلطیافته سوق داده میشود، اما استقلال سیاسی و اقتدار مسئولان ـ آن هم با پشتوانه الهی و مردمی ـ آن چنان ثباتی به كشور و اركان نظام میدهد كه خوابهای دشمنان درباره نفوذ و تعرّض به آن نظام، پریشان و بیتعبیر میماند.
ناگفته روشن است كه استقلال فكری، فرهنگی و مكتبی نیز در شكلگیری نهادهای اجتماعی و شیوه اداره كشور نقشی بنیادین دارد. مقام معظم رهبری میفرماید: «در باب فرهنگ، سیاست كلی كشور باید عبارت باشد از حفظ و پرداخت و وابستگی شدید و كامل به فرهنگ ملی. البته جزء مهمترین اركان فرهنگ ملی، اسلام است، ما مردم ایران مفتخریم كه از 1350 سال قبل، فرهنگ، زبان، آداب، عادات، لباس و همه چیزمان با اسلام آمیخته شده است. شاید هیچ ملت دیگری اینگونه با اسلام آمیخته نشد كه ما شدیم.» (37)
اسلام و آداب و فرهنگ اسلامی، جزء فرهنگ ملی (38) ما است. «ملی» در اینجا، مقابل «اسلامی» نیست، عین همان اسلامی است.
ضرورتاستقلالسیاسی
استقلال كشورها مهمترین عامل در رسیدن به اهداف آنها است؛ به عبارت روشنتر باید گفت:
هر كشوری باید برای خود و آیندة خود هدف و برنامهای هدفمند، مناسب و واقعبینانه داشته باشد.
هدف و برنامههای هر كشوری را باید خود او انجام دهد و به طور مستقل عمل كند و از مسیر اصلی و صحیح منحرف نشود. (چرا كه اگر اداره كشوری در دست ابرقدرتی باشد، چنانچه مصلحت و منفعت آن ابرقدرت در ویرانی آن كشور باشد بیكمترین تردیدی اقدام به ویرانی آن كشور میكند و تمام برنامهها و اهداف از بین میرود.)
پس باید هر كشوری در مسیر رسیدن به اهداف والای خود، مستقل عمل كند.
ابر قدرتها، كشورهای تحت سلطهشان را از قافله پیشرفت عقب نگه میدارند و امكانات آنها را برای پیشرفت خود استفاده میكنند؛ از این رو مقام معظم رهبری با اشاره به دستاوردهای گرانسنگ ملت ایران میفرماید: «استقلال سیاسی ملّتها و وابسته نبودن آنها به قدرتهای بزرگ، چه ضرورت بزرگ و غیر قابل اجتنابی است! ما امروز این استقلال را داریم و عملاً به دنیا نشان میدهیم... مقاومت یك ملّت در برابر قدرتهای مادی جهان، آن قدرتها را به زانو در میآورد.» (39)
لذا حضرت امام خمینیرحمهالله میفرماید: «قوانین اسلام تصریح دارند كه هیچ ملتی و هیچ شخصیتی حقّ مداخله در امور كشور ما را ندارند.» (40)
و یا در جای دیگر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران میفرماید: «آیا مگر ملت ایران برای تعیین سرنوشت خویش باید ببیند كه دولتهای غربی چه چیزی را میپسندند... در جمهوری اسلامی زمامداران مردم... هیچگونه تسلط و دخالت اجانب را در سرنوشت مردم نباید بپذیرند.» (41)
عواملاساسیاستقلالسیاسیجمهوریاسلامی
1. دیناسلام
دین رسمی نظام جمهوری اسلامی ایران، دین مبین «اسلام» است؛ و اسلام هیچگونه سلطهای را بر مسلمانان نمیپذیرد. (چنانچه در این زمینه آیاتی از قرآن كریم نقل شد.) امام خمینیرحمهالله هم كه فرزند تربیت اصیل دینی بود، این نگاه سیاسی را از دین آموخته بود.
شهید آوینی در این زمینه میگوید: «نجات بشر امروز در بازگشت به دین است و تا كسی این ضرورت را در نیابد، هرگز عظمت افعال و اقوال امام خمینیرحمهالله و انقلاب اسلامی را در نخواهد یافت.» (42)
دین فرشته نجات بشر است، اما به قول هوشمندانه و حكیمانه مقام معظم رهبری «دشمنان با نقشههای از پیش آماده شده، دین را از صحنه زندگی كشورهای اسلامی راندند و شعار جدایی دین از سیاست را در این كشورها تحقق بخشیدند؛ نتیجه این شد كه پیشرفت علمی غرب توانست این كشورها را یكباره به صورت تابعی از كشورهای صنعتی درآورد و سرنوشت سیاسی و اقتصادی آنها را برای مدت طولانی و جبرانناپذیر به دست غارتگران غربی بدهد؛ این همان خسران عظیمی است كه از روز اوّل بر اثر عدم توجه به اصل بنیادین اسلام (یعنی توحید اسلامی) پیش آمد.» (43)
ابرقدرتها سالیان زیادی بر معادن عظیم مسلمانان مسلّط شدند و به توسعه صنعتی و فنی عظیمی دست یافتند و خود را كشورهای توسعهیافته، و كشورهای تضعیف شده و تحقیر شده را كشورهای جهان سومی نام نهادند. تا پیش از انقلاب اسلامی، سرمایههای نفتی و معادن غنی ایران به دست همان ابرقدرتها به تاراج میرفت و چنان میپنداشتند كه تا همیشه میتوانند به یغماگری خود ادامه دهند، ولی به فرموده مقام معظم رهبری، «پیروزی انقلاب اسلامی و تشكیل جمهوری اسلامی در ایران و عزّت و عظمتی كه تحقق اسلام به ملت ایران بخشید، همه بافتههای دیرینه استعمارگران غربی را باطل كرد و در عمل نشان داد كه اسلام میتواند ملتی را از ضعف و بیحالی و انظلام نجات بدهد و به اوج عزّت و شجاعت و اعتماد به نفس برساند و هم میتواند نظامی استوار و قادر بر زورآزمایی با قدرتهای مادی جهان ببخشد و دست ابرقدرتهای ظالمانه و تحقیركننده استعمار و استكبار را از سر آنان كوتاه كند.» (44)
به بیان رسای حضرت امام خمینیرحمهالله كه فرمود: «اسلام... كفیل وحید عدالت و استقلال و مدافع حقیقی مظلومان است... اسلام تنها مكتب نجاتبخش بشر است.» (45) باید گفت اسلام به هیچ وجه تسلّط بیگانگان را بر دولتها و ملتهای مسلمان اجازه نمیدهد.
2. توسعهمعنویتاسلامیوحقگراییزاهدانه
روح تعالیگرای آدمی از آن زمان كه در قفس تن گرفتار آمده، آرام آرام از اقتضائات جسمانی متأثر گشته، اما در عین حال همواره نگاهی فرامادی به هستی داشته است و یاد هستیآفرین ـ كه آشنای دیرین او بوده،- شیرینترین لحظات زندگی او را رقم میزده است.
توسعه یاد خدا و افزایش معنویت در سراسر حیات، زندگی را آن چنان نورانی و دلپذیر میكند كه روح حقگرای آدمی، رازمندانه فریاد میزند:
عشق و درویشی و انگشتنمایی و ملامت همه سهل است تحمل نكنم بار جدایی
فاصله گرفتن از خدا و معنویت بسیار سخت و جانكاه است؛ معنویتی كه بتواند ذائقه جان آدمی را عرشی و آسمانی گرداند و جاذبههای فرشی و زمینی را در دل او نادلنشین نماید؛ معنویتی كه دل را شیفته ایمان و آرمان الهی گرداند و از اسارت هواهای نفسانی برهاند و طرفدار همیشگی حق و حقیقت نگه دارد؛ آن چنان كه مقام معظم رهبری فرمود: «خواصّ جامعه ما خواصّ طرفدار حق هستند، در این تردیدی نیست؛ برای اینكه به قرآن و سنّت و عترت و به راه خدا و به ارزشهای اسلامی دعوت میكنند؛ امروز جمهوری اسلامی این است؛ پس خواصّ طرفدار باطل حسابشان جدا شد.» (46)
بنابراین توسعه معنویت در روح یكایك افراد جامعه ضرورتی ناپنهان است. معنویتپذیری، روح مادیگرایی را از دل بیرون میراند و میدان فعالیت استقلالگرایانه را فرا روی دل ملت میگشاید و آنان را به سلاح عزّت و حكمت مسلّح میگرداند تا در برابر سلطهگران و زورگویان و تزویرگران سر تسلیم فرود نیاورند و مصلحت اسلام و مسلمانان را بر خواست خود ترجیح دهند؛ در چنین موقعیتی است كه استقلال كشور تضمین شده به حساب میآید، اما دنیاگرایی و افول تدریجی معنویت و ایمان دینی، كشور را خواه ناخواه به سوی وابستگی و ذلت میراند.
این كه كشور در عین نیازمندی، دست نیاز به سوی بیگانگان دراز نكند و بكوشد كه خودكفا شود، جز در پرتو معنویت میسر نیست. دنیاپرست، دین را هم ـ اگر بخواهد ـ برای دنیای خود میخواهد و بر زبان میراند و همه چیز را با خطكش پول میسنجد و به دنبال لذت ذلّتمندانه خویش است.
نماز كه در رأس معنویات است «سند رهایی از وابستگی است» و هر چه ما در توسعه نماز و فرهنگ نماز و فرهنگ معنویت اسلامی بكوشیم، برای تحكیم پایههای استقلال كشور كوشیدهایم.
3. ولایتمداری
ولایت و رهبری محور انسجام است، آنچنان كه حضرت فاطمهعلیهاالسلام میفرماید: «خداوند ایمان را برای پاك كردن مردمان از شرك واجب كرد و فرمانبرداری را برای نظام ملت، و امامت را برای جلوگیری از پراكندگی.» (47) و ولایت پاسدار همه فرایض و سنّتها است كه امام علیعلیهالسلام فرمود: «فرایضی كه خدای عزّ وجلّ در كتاب خود واجب كرده، اركان اسلام است و آن پنج ركن است و اسلام بر این فرایض بنا شده... ولایت تمامكننده و پاسدار همة فرایض و سنتها است.» (48)
اطاعت از ولی فقیه (49) عادل موجب عزّت و عظمت است. امام موسی كاظمعلیهالسلام فرمود: «فرمانبرداری از ولی عادل، منتهای عزّت است.» (50)
«اطاعت آگاهانه، متدینانه و متعهّدانه از ولی فقیه عادل، ضامن استقلال این نظام الهی ـ مردمی است و «ما مردم باید بر گرد كعبه ولی خدا طواف كنیم.» (51) حفظ بنای رفیع استقلال جز در سایه عمل به رهنمودهای حقمحورانه ولایت و رهبری میسّر نبوده و نخواهد بود.
بنابراین میتوان گفت استقلال نظام اسلامی از ضرورتهای اجتنابناپذیری است كه مورد تأكید دین مبین اسلام است.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). فرهنگ عمید، حسن عمید، تهران، مؤسسه انتشارات امیر كبیر، سوم، 1369، واژه استقلال، ص 171.
(2). همان.
(3). پیرامون انقلاب اسلامی، مرتضی مطهری، تهران، مؤسسه انتشارات صدرا، 1387 ش، ص160.
(4). مبانی و كلیات علوم سیاسی، دكتر سید جلال مدنی، تهران، اسلامیه، اول، 1372، ج 1، ص325.
(5). http://www.somamus.com به نقل از «اندیشههای فقه سیاسی امام خمینیرحمهالله»، ص483).
(6). الكافی، ثقة الاسلام كلینی، تهران، دار الكتب الاسلامیة، 1365ه. ق، ج 5، ص 63.
(7). سیره سیاسی معصومان (، محمد ملكزاده، تهران، كانون اندیشه جوان، اول، 1385، ص 72.
(8). نساء/ 141.
(9). تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازی، تهران، دار الكتب الاسلامیة، 1374، ج 4، ص 175 و 176.
(10). آل عمران/ 139.
(11). ترجمه المیزان، سید محمدباقرموسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374، ج 5، ص 189 و 190.
(12). نساء/ 139.
(13). نساء/ 141.
(14). مائده/ 51.
(15). هود/ 113.
(16). آل عمران/ 142.
(17). مائده/ 57.
(18). فتح/ 29.
(19). بقره/ 105 و 109؛ آل عمران/ 118 تا 120 و توبه/ 8.
(20). شورا/ 9؛ انعام/ 62.
(21). نساء/ 59 و 64.
(22). آل عمران/ 28.
(23). توبه/ 4.
(24). آل عمران/ 120.
(25). با اقتباس از تهاجم فرهنگی، مصباح یزدی، انتشارات مؤسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینیرحمهالله، چاپ صدف، پاییز 1381 ه.. ش، ص 45 تا 49.
(26). نصر/ 2.
(27). المفردات فی غریب القرآن، ابی القاسم الحسین بن محمد راغب الاصفهانی، تهران، مؤسسه فرهنگی آرایه، اول، 1387، ماده «فوج»، ص 388.
(28). آل عمران/ 19.
(29). ترجمه المیزان، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 1412 هـ. ق، ج 20، ص 652.
(30). با اقتباس از: تهاجم فرهنگی، برگرفته از سخنرانیهای استاد مصباح یزدی، عبدالجواد ابراهیمی، انتشارات مؤسسه امام خمینیرحمهالله، قم، 1378 هـ. ش، ص 45 تا 49.
(31). آزادی، دكتر منوچهر محمدی، (بیانات در اجتماع بزرگ مردم بوشهر 11/10/1370)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، اول، 1385، ص 130.
(32). چهار سال با مردم، مقام معظم رهبری، تهیه و تنظیم: حزب جمهوری اسلامی، تهران، 1364؛ ص 339 و 340.
(33). جراید، مقام معظم رهبری، 13/8/1377.
(34). آزادی، دكتر منوچهر محمدی، (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 1/9/1368)، ص 88 و 89.
(35). شهید مطهری میگوید: «استقلال فكری یعنی اینكه انسان از خود، اصول و مبادی و فلسفهای در زندگی داشته باشد و به آن ایمان و اعتقاد داشته باشد و در روحش نسبت به او نوعی حماسه موجود باشد. آن را میگویند غرور ملی، غرور اجتماعی و غیره» (حماسه حسینی، استاد مرتضی مطهری، تهران، انتشارات صدرا، دهم، 1369، ج 3، ص 325.)
(36). شهید مطهری میگوید: «استقلال مكتبی یعنی اینكه ما مكتب خودمان (اسلام خالص و بدون شائبه) را ـ آن چنان كه واقعاً هست ـ بدون خجلت و شرمندگی به جهانیان معرفی و عرضه كنیم. منابع اسلامی (قرآن و سنّت پیامبر- و فقه اسلام و اصول معتبر اسلامی) همه و همه مشخصاند. انقلاب ما اگر میخواهد پیروزمندانه راه خودش را ادامه دهد، باید خود را از همه پیرایهها پاك كند و در راه احیای ارزشهای اسلام راستین ـ اسلام، قرآن و اهلبیت (ـ حركت كند.) اما اگر قرار شود به اسم اسلام یك مكتب التقاطی درست شود و روشمان این باشد كه از هر جایی چیزی اخذ كنیم: یك چیزی از ماركسیسم بگیریم، یك چیز از اگزیستانسیالیسم بگیریم و چیز دیگری از سوسیالیسم بگیریم، و از اسلام هم چیزهایی داخل كنیم و از مجموع اینها معجونی درست كنیم و بگوییم این است اسلام، ممكن است مردم در ابتدا این امر را بپذیرند؛ زیرا كه در كوتاه مدت شاید بشود حقیقت را پنهان كرد، ولی این امر برای همیشه مكتوم نمیماند و اشخاصی كه با شوق به اسلام روی آورده بودند و همان افكار التقاطی را به نام اسلام پذیرفته بودند، بعد از معلوم شدن حقیقت، با شدت و سرعت از اسلام گریزان میشوند. (پیرامون انقلاب اسلامی، شهید مطهری، تهران، انتشارات صدرا، بیتا، ص 60، با تلخیص.)
(37). بیانات مقام معظم رهبری (حفظه الله)، 12/5/1372 هـ. ش، به مناسبت تنفیذ حکم ریاست جمهوری حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی.
(38). شهید مطهری معتقد است كه «فرهنگ رنگ ملی دارد، یعنی هر ملتی فرهنگ خاصّ خود را دارد و فرهنگ هر ملتی روح همان ملت است.» فرهنگ مطهر، محمد علی زكریایی، تهران، مؤسسه انتشارات آذریون، اول، 1378، ص604، (به نقل از «فلسفه تاریخ»: ج 1، ص 45).
(39). چهار سال با مردم، ص 141.
(40). صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینیرحمهالله، تهران، وزارت ارشاد، 1361، ج 2، ص 263.
(41). همان، ص 280.
(42). مقدمهای بر معنای تبلیغات، شهید آوینی، انتشارات فاطمۀ الزهراعلیهاالسلام، بیتا، بیجا، ص6.
(43). فرهنگ و تهاجم فرهنگی، تهران، سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، اوّل، 1373، ص 42.
(44). همان، ص 48 و 49.
(45). صحیفه نور، ج 2، ص 15.
(46). نقش عوام و خواص در تحولات تاریخ، ص 10 تا 13.
(47). ترجمه فارسی الحیات، احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1399 ه.. ق، ج 2، ص 617.
(48). همان، ص 616.
(49). جهت مفهومشناسی فقه، فقیه، و ولایت فقیه رجوع كنید به: «پرسشها و پاسخهای دانشجویی 15» درباره ولایت فقیه و جمهوری اسلامی، تهران، دفتر نشر معارف، دوم، 1384، ص 66.
(50). ترجمه فارسی الحیات، ج 2، ص 623.
(51). همان، ص 624.