اشاره
در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، سادهزیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری، مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث میکنیم.
نيكى به والدين
امام جوادعلیهالسلام همواره به شيعيان خود سفارش مىكرد كه حقوق والدين خود را رعايت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به يارانش تأكيد مىكرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحيح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكريم آنان دريغ نكنند.
بكر بن صالح مىگويد كه داماد من به امام محمّد تقىعلیهالسلام نامهاى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، يك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مىكند. مىخواهم نظر حضرتعالى را در باره وى بدانم. آيا با او مقابله و يا مدارا كنم؟!»
امام نهم در پاسخ وى چنين نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِيكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَايَةِ مَنْ تَوَلَّيْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِي وَدِيعَةِ اللَّهِ الَّتِي لَا يَضِيعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامين نامهات دريافتم و به وضعيت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمىكنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رويى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسايش و راحتى در پى دارد. شكيبايى و بردبارى پيشه كن و صبور باش كه عاقبت نيك در انتظار پارسايان است. خداوند تو را در راه محبت و ولايتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابتقدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستيم و او پناهندگان خود را ضايع نمىكند»
بكر بن صالح در ادامه سخن خود مىافزايد كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتيجه صبر وى] به او متمايل كرد كه ديگر در هيچ موردى با پسرش مخالفت نمىكرد. (1)
جود و احسان
معروفترين لقب پيشواى نهم شيعيان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به اين نام خواندهاند كه برگرفته از نامهاى زيباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادقعلیهالسلام مىخوانيم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد» (2) و در فرازى از دعاى روز بيست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زين العابدينعلیهالسلام مىخوانيم: «يَا اللَّهُ يَا جَوَادً لاَ يَبْخَلْ يَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛ (3) خداوندا! اى بخشندهاى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زيبا هستى»
نام جواد، يادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقىعلیهالسلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مىكند.
منشور بخشايش
آن گرامى، نامه پدرش، امام رضاعلیهالسلام را نصبالعين خود قرار داد و بخششهايش را چندين برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جوادعلیهالسلام - كه حدود 6 سال داشت - چنين آمده بود:
«بَلَغَنِي أَنَّ الْمَوَالِيَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِيرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا يَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَيْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّي عَلَيْكَ لَا يَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِيرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْيَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا يَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَيْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِينَ دِينَاراً وَ الْكَثِيرُ إِلَيْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِينَ دِينَاراً وَ الْكَثِيرُ إِلَيْكَ إِنِّي إِنَّمَا أُرِيدُ بِذَلِكَ أَنْ يَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِي الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛ (4) پسرم! به من خبر رسيده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مىكنند. اين به علت بخل و تنگنظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خيرى نرسد. تو را قسم مىدهم به حقى كه برايت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بيرون مىآيى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر يك از نيازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چيزى ببخش!
اگر يكى از عموهايت از تو كمك بخواهد به او كمتر از 50 دينار نده و اگر بيشتر بدهى، خود دانى و اگر عمههايت از تو يارى بخواهند، كمتر از 25 دينار عطا نكن و اگر بيشتر دادى اختيار با توست. مىخواهم خداوند به وسيله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بيم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقير و تنگدست بگرداند»
امام هشتمعلیهالسلام در نامه ديگرى به امام محمّد تقىعلیهالسلام چنين توصيه مىكند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزيزم، پدرت فدايت باد! من در اموال دنيوىام به تو توضيح دادهام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختيارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادقعلیهالسلام احسان و نيكى كنى» (5)
در اينجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مىنشينيم:
بخشش و هديه
على بن مهزيار مىگويد كه ديدم حضرت امام جوادعلیهالسلام نماز واجب و غيرواجب خود را در يك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز ديگرى بخشيد و فرمود: «اين لباس را هنگام نماز پوشيدهام» سپس به من فرمود: «اى على! اين لباسِ اهدايى را هنگام نماز خواندن بپوش» (6)
محمّد بن سهل بن اليسع قمى از افرادى است كه به افتخار دريافت لباس متبرك از امام نهمعلیهالسلام نائل آمده است. او در اين باره مىگويد كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدينه آمدم و به حضور حضرت جوادعلیهالسلام رسيدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالىقدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنايت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بيرون آمدم.
با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواستهام را به صورت حضورى براى آقا بيان كنم، پس طى نامهاى از محضر آن گرامى، خواستهام را طلب مىكنم» نامهاى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصميم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آنگاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مىفرستم و اگر نيفتاد، نامه را پاره مىكنم.
نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتيجه آن را پاره كردم و از شهر مدينه منوّره بيرون آمدم.
در همين موقع كه به راه افتاده بودم، پيكى از راه رسيد. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچهاى پيچيده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مىپرسيد تا اينكه به من رسيد و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جوادعلیهالسلام) اين لباس را برايت هديه فرستاده است. لباسهاى اعطايى امامعلیهالسلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنيا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدايى امامعلیهالسلام او را كفن كردم» (7)
آرى، پيشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مىكرد كه دوست و دشمن، به ستايش حضرت، زبان مىگشودند.
خدمتگزارى و گرهگشايى
خدمت به مردم از كاربردىترين شيوهها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان بهطور فطرى، خود را مديون كسى مىداند كه به او نيكى كند و يا گرهى را از مشكلات زندگىاش باز مىكند. امام علىعلیهالسلام در اين باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِيرَهُ؛ (8) به هر كس مىخواهى نيكى [و خدمت] كن و امير او باش»
اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهمعلیهالسلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مىكنيم:
1. مردى از اهالى سيستان كه در سفرى با امام محمّد تقىعلیهالسلام همراه شده است، خاطرهاى شنيدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مىگويد كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهمعلیهالسلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بوديم.
سر سفره غذا نشسته بوديم كه عرض كردم: «فدايت شوم! فرماندار شهر ما يكى از دوستان و شيفتگان شما اهل بيتعلیهمالسلام است. مأموران او براى من ماليات نوشتهاند؛ اما پرداختن آن برايم سنگين است. شما لطف كنيد و به او نامهاى بنويسيد كه با من مدارا كند» امام فرمود: «من او را نمىشناسم» گفتم: «فدايت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بيتعلیهمالسلام است. نامه شما براى من، خيلى كارساز و مشكلگشا خواهد بود»
امام كاغذى را برداشت و چنين نوشت:
«بسم اللّه الرحمن الرحيم. حامل اين نامه به تو، نكته زيبايى را يادآور شد كه تو به آيين پسنديدهاى گرايش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نيك، پاداش نيكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزيز و جليل از ريزترين اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد»
مرد سيستانى در پايان مىگويد: «قبل از رسيدن من به سيستان، حسين بن عبد اللّه نيشابورى، فرماندار سيستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزديك مىشدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
«نامه را به او دادم. او آن را بوسيد و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مىخواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالياتى نوشتهاند كه توان پرداخت آن را ندارم» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و ماليات معاف كردم» سپس از خانوادهام پرسيد و من وضعيت اقتصادى خود و خانوادهام را برايش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معيشتى من، كارهايى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سيستان بود، از من ماليات و خراج نگرفتند و عطايش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
اساساً خدمت به مردم و رفع نيازهاى آنان در متن زندگى امامان معصومعلیهمالسلام قرار دارد. به همين سبب، امام جوادعلیهالسلام نيز در اين عرصه، پيشتاز بود. آن بزرگوار مىفرمود: «ثَلَاثٌ يُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛ (10) انسان با داشتن سه خصلت پسنديده مىتواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زياد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زياد صدقه دادن»
امام نهمعلیهالسلام در خدمت به مردم و يارى آنان از هيچ كوششى دريغ نمىكرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى يافتن كار و شغل به نيازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
2. داوود جعفرى از علاقهمندان و دوستان آن حضرت مىگويد كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامههايى بود كه نويسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به اين دليل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامهها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «اين نامه زياد بن شبيب است» دومى را برداشت و فرمود: «اين نامه فلانى است» و همينطور... .
من از اين آگاهيهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آنگاه به من سه هزار دينار داد و فرمود كه اين مبلغ را به يكى از پسر عموهايش تحويل دهم و توصيه فرمود كه بعد از گرفتن اين مبلغ، پسر عمويم از تو مىپرسد: «آيا پيشهورى مىشناسى كه من با اين مبالغ كالايى از او بخرم؟» تو نيز او را در اين زمينه راهنمايى كن!» داوود گويد: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسيد: «اى ابا هاشم! آيا تو بازرگانى را مىشناسى كه من با او معاملهاى بكنم؟» من نيز او را راهنمايى كردم.
3. ساربانى نيز از من خواسته بود تا مشكل بيكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت يارى جويم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بيكارى وى سخنى بگويم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّهاى هم، كنار سفره نشسته بودند. برايم ممكن نشد كه با او سخن بگويم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بيا سر سفره و مقابلم غذا نهاد» آنگاه بدون اينكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشايم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مىكند، نزد خود نگه دار!»
4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمترسانى آن حضرت مىگويد كه روزى همراه ايشان به بستانى رفته بوديم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شدهام و به خوردن گل علاقه شديدى دارم» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اينكه سخنى گفته و يا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و ميل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت» بر اثر دعاى امام جوادعلیهالسلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هيچ چيزى بدتر از گل خوردن برايم نيست. (11)
از منظر امام نهمعلیهالسلام خدمترسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در اين عرصه كوتاهى و سهلانگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به اين سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَيْهِ فَمَنْ لَمْ يَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛ (12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمىشود، مگر اينكه نياز مردم به او بيشتر مىشود. هر كس كه در رفع اين نيازمنديها نكوشد و سختيهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است»
آن گرامى، اعمال نيك و آثار خدمت به ديگران را براى نيكوكاران مفيدتر از افراد نيازمند مىداند و مىفرمايد: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَيْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا يَبْدَأُ فِيهِ بِنَفْسِهِ فَلَا يَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَيْرِهِ؛ (13) نيكوكاران به نيكىكردن بيشتر نياز دارند تا افراد محتاج و نيازمند؛ چرا كه انسانهاى خيِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نيك را در پرونده اعمال خود ثبت مىكنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نيك رفتارى با مردم و اهل درد مىپردازد، اوّل به خودش خير و نيكى مىرساند. پس او تشكر و قدردانى را از ديگران توقع نداشته باشد؛ زيرا آن عمل را براى خود انجام داده است»
كمك به درماندگان
حضرت جواد الائمهعلیهالسلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهايت تلاش خود را به عمل مىآورد و تا حد امكان از آنان دستگيرى مىكرد.
ابنحديد كوفى در اين باره مىگويد: «همراه عدهاى از شيعيان براى زيارت و انجام مناسك حج به مكه رفتيم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراييهايمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدينه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چيزى نگفتم» امام جوادعلیهالسلام فرمود: «اى ابنحديد! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستىتان را به يغما بردند. شما سيزده نفر بوديد» آنگاه آن حضرت، ما را يك به يك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همينطور شد كه شما اشاره كرديد»
سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زيادى دينار بياورد و چنين تأكيد فرمود: «اينها را ميان خود و يارانت تقسيم كن كه به مقدار آن چيزى است كه از شما به غارت رفته است» ابنحديد بعد از نقل اين همه لطف و احسان امامعلیهالسلام مىگويد: «من آن مبالغ اهدايى را ميان دوستان و همسفرانم تقسيم كردم و همانگونه كه امام فرموده بود دقيقاً به اندازه داراييهايمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتيم» (14)
آزادى بردگان
رها كردن بردگان از ديگر شيوههاى امام جوادعلیهالسلام در راستاى احسان به نيازمندان و دستگيرى از بينوايان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خويش، بر اين باور بود كه همه انسانها آزاد آفريده شدهاند و شايسته است كه با اختيار و اراده خود تصميم بگيرند و صلاح و رشد خود را تشخيص دهند.
اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر اين مبنا بود كه انسانها را از زنجير بندگى ديگران آزاد كنند و تحت عبوديت آفريدگار جهان در بياورند. برنامههاى اسلام نيز طورى تنظيم شده است كه يك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قيدها و وابستگيهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بىمنتهاى حضرت حق بپيوندد.
عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از ياران امام محمّد جوادعلیهالسلام مىگويد كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسيدم: «فدايت شوم! من شنيدهام پدران معصوم شما فرمودهاند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غيرامام در جنگ شركت كنند و پيروز شوند، تمام غنيمتها بايد در اختيار امام معصومعلیهالسلام قرار گيرد. آيا چنين روايتى صحيح است؟» امام محمّد تقىعلیهالسلام فرمود: «آرى، درست است»
گفتم: «فدايت شوم من در بعضى پيروزيهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسير شدم و به عنوان غنيمت جنگى مرا به بندگى كشيدند؛ اما سرانجام، طبق قوانين شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهميدم متوجه شدم كه غنايم جنگى به امام معصومعلیهالسلام مىرسد. من آمدهام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذيريد»
امام جوادعلیهالسلام فرمود: «پذيرفتم»
وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولايش نمىتواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در ميان مسلمانان نيز به كسب درآمد مشغول بودهام. اكنون من در اختيار شما هستم» امام محمّد جوادعلیهالسلام فرمود: «به شهر و ديار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همهاش صحيح و حلال است»
عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مىافزايد، هنگامى كه سال 213 ق رسيد. بار ديگر به حضور امام نهمعلیهالسلام رفتم و دوباره عبوديت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! اين را برايم بنويس!» فرداى آن روز امام اينگونه نوشته بود:
«بسم اللّه الرحمن الرحيم. اين نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بندهاش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قيامت آزاد كردم و تو مولايى به غير از خداوند ندارى و هيچ كس مالك تو نيست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)
پناه نيازمندان
خانه امام جوادعلیهالسلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نيتى به منزل آن گرامى وارد مىشد و بسيار اتفاق مىافتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگىاش باز كند. در نتيجه، غبار غم از دل ايشان زدوده مىشد و با نشاط و سرور از منزل امام بيرون مىرفتند. (16)
پینوشـــــــــــــتها:
(1). بحار الانوار، علامه مجلسي، چاپ مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان، 1404 هـ . ق، ج50، ص55.
(2). الكافى، ج 2، ص 538.
(3). اقبال الاعمال، سيد بن طاووس، دار الكتب الاسلاميه، ص 225.
(4). الكافى، ج 4، ص 43.
(5). تفسير عياشى، محمّد بن مسعود عياشى، تهران، چاپخانه علميه، ج 1، ص 131.
(6). من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، نشر جامعه مدرّسين، ج 1، ص 262 و وسائل الشيعه، ج 4، ص 359.
(7). بحار الانوار، ج 50، ص 44 و فتح الابواب، علامه مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفا، 1404 ق، ص 243.
(8). شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج 7، ص 70، باب الاحسان.
(9). تهذيب الاحكام، محمّد بن حسن طوسى، دارالكتب الاسلاميه، ج 6، ص 334.
(10). بحارالأنوار، ج75، ص81.
(11). الكافى، كتاب الحجه، مولد ابوجعفر ثانىعلیهالسلام ، ح 5.
(12). بحارالأنوار، ج75، ص79.
(13). همان.
(14). الخرائج، ج 2، ص 668، موسوعة الامام الجواد 7، قم، مؤسسه ولىّ عصرعلیهالسلام، 1411 ق، ج 1، ص 285.
(15). مستدرك الوسائل، محدث نورى، قم، مؤسسه آل البيت، 1408 ق و الامام الجواد من المهد الى اللحد، ص 189، محمّد كاظم قزوينى، قم، نشر لسان الصدق، 1426 ق، ج 7، ص 300.
(16). الكافى، مولد ابى جعفر الثانى، ح 5.