یكی از سؤالهایی كه همواره در مباحث مربوط به حضرت مهدی علیه السلام پرسیده میشود، درباره آغاز امامت آن حضرت در سن و سال خردسالی است؛ به این بیان كه چگونه ممكن است امر خطیر امامت به عهده انسانی خردسال گذاشته شود؟
همواره در مقابل این پرسشگری، ائمه معصومین علیهم السلام به عنوان سنگربانان مرزهای اعتقادی در نهایت روشنگری به ارائه پاسخ پرداخته اند.
در این نوشتار كوتاه قبل از بهره مندی از كلام نورانی آن پیشوایان نور ناگزیر به عنوان مقدمه جایگاه اعتقاد به امامت را توضیح میدهیم تا هر چه بهتر سخنان آن بزرگواران روشن گردد.
جایگاه اعتقاد به امامت
جایگاه اعتقاد به امامت و ائمه معصومین علیهم السلام نزد شیعه بسیار والا و ارزشمند است به گونهای كه اعتقاد به امامت در نگاه ایشان در ردیف اعتقاد به خداوند و پیامبرصلی الله علیه وآله قلمداد شده است.
از نگاه شیعه خداوند متعال مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیتهای ذاتی به افرادی خاص عطا فرموده و تنها از طرف ذات اوست كه امام بر جامعه نصب میگردد.
شیعه این اعتقاد راسخ را از آیات و روایات به دست آورده كه برخی از موارد آنها بدین قرارند:
1 - امامت امری قراردادی و از طرف پروردگار متعال است.
عمرو بن اشعث گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود: «اترون الموصی منا یوصی الی من یرید؟ لا والله ولكن عهد من الله ورسوله صلی الله علیه وآله لرجل فرجل حتی ینتهی الامر الی صاحبه؛ (1)
شما گمان میكنید هر كس از ما امامان كه وصیت میكند، به هر كس بخواهد وصیت میكند؟! نه به خدا، چنین نیست، بلكه امر امامت عهد و فرمانی است از جانب خدا و رسول صلی الله علیه وآله برای فردی پس از شخص دیگر (از خانواده ما) تا به صاحبش برسد.»
2 - فرمان پذیری از امام همسان اطاعت از پروردگار و پیامبرصلی الله علیه وآله است. شیعه معتقد است كه ائمه معصومین علیهم السلام تنها مصداق اولی الامر هستند و خداوند در قرآن فرمان به پیروی از ایشان داده است. آنجا كه میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منكم.» ؛ (2)
«ای كسانی كه ایمان آورده اید، از خدا اطاعت كنید و از پیامبر و اولیای امر خود [نیز] اطاعت كنید.»
یكی از مواردی كه اطاعت و پیروی از امام در آن واجب است، مسئله جانشینی میباشد، به این معنا كه وقتی امامی به عنوان پیشوای معصوم جانشین خود را معرفی كرد جای هیچگونه تردید باقی نخواهد ماند و بر دیگران واجب است امامت او را بپذیرند؛ اگر چه در سن و سال كودكی باشد.
3 - امامت عهدی است كه هرگز به ستمگران نمیرسد.
خداوند متعال پس از آنكه ابراهیم علیه السلام را به مقام امامت بشارت داد، در جواب او كه پرسید: آیا این شرافت نصیب ذریهام نیز میگردد؟ فرمود: «ولا ینال عهدی الظالمین.» ؛ (3)
«پیمان من به ظالمان نمیرسد.»
4 - امامت روح تمامی دستورات الهی، مكمل دین و متمم نعمتهای الهی است. خداوند متعال انجام امر خطیر رسالت را منوط به نصب جانشین دانسته و میفرماید: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك وان لم تفعل فما بلغت رسالته.» ؛ (4)
«ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده است را ابلاغ كن و اگر چنین نكنی پیامش را نرسانده ای.» این امر بسیار با عظمت همانا اعلام امامت و خلافت علی علیه السلام بود.
حال كه چنین است، چگونه پرنده خیال ما بر بام بلند معرفت ایشان جای خواهد گرفت؟ جز اینكه انفاس قدسی خود آن انوار پاك دست ناز خویش دراز كرده، دست نیاز ما باز گیرند و چه جای این سؤال و خرده گیری كه خداوند چگونه این مقام به كودكی ارزانی میدارد؟ نه تنها در بین ائمه چنین امری بی سابقه نبوده كه در بین پیامبران الهی نیز دست قدرت الهی چنین امری را رقم زده است.
نبوت در كودكی
خداوند متعال پیامبرانی را در كودكی به مقام نبوت مفتخر ساخت، كه به دو نمونه آن اشاره میكنیم:
1 - نبوت حضرت عیسی علیه السلام از ابتدای ولادت:
خداوند در قرآن كریم در بخشی از داستان حضرت مسیح علیه السلام از زبان آن پیامبر الهی در جواب منكران چنین میفرماید: «قال انی عبد الله آتانی الكتاب وجعلنی نبیا»؛ (5)
« [كودك] گفت: من بنده خدا هستم، به من كتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.»
2 - اعطای كتاب و مقام نبوت به حضرت یحیی در كودكی:
خداوند در این باره میفرماید: «یا یحیی خذ الكتاب بقوة وآتیناه الحكم صبیا»؛ (6)
«ای یحیی! كتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر و [ما] از كودكی به وی حكم (نبوت) دادیم.»
بنابراین همانگونه كه خداوند قادر متعال، مقام نبوت را به خردسالی عطا فرمود مقام امامت را نیز میتواند به انسانی با تمام صفات لازم در سن كودكی عطا فرماید.
امامت در كودكی
قبل از حضرت مهدی علیه السلام به دو امام (جوادعلیه السلام و هادی علیه السلام) قبل از سن بلوغ مقام امامت عطا شده است و این شاید خود به نوعی ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی علیه السلام در سن كودكی بود.
در سلسله امامت اولین امامی كه در سن كودكی به امامت رسید نهمین پیشوای شیعیان بود و از آنجا كه این مسئله در دوران امامت بی سابقه بود، مورد پرسش و شك عدهای قرار گرفت و در این رهگذر با تصریح امام رضاعلیه السلام و بیاناتی از خود آن امام قلب شیعیان آرام گرفت.
«عن معمر بن خلاد قال: سمعت الرضاعلیه السلام وذكر شیئا فقال: ما حاجتكم الی ذلك؟ هذا ابو جعفر قد اجلسته مجلسی وصیرته مكانی وقال: انا اهل بیت یتوارث اصاغرنا عن اكابرنا القذة بالقذة؛ (7)
معمر بن خلاد گوید: از امام رضاعلیه السلام شنیدم كه مطلبی [راجع به امر امامت] بیان كرد و سپس فرمود: شما چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابو جعفر است كه او را به جای خود نشانیده و قائم مقام خود ساختهام، و فرمود: ما خاندانی هستیم كه خردسالانمان مو به مو از بزرگسالانمان ارث میبرند.» این روایت بیانگر این حقیقت است كه مقام امامت ربطی به كمی و زیادی سن ندارد.
صفوان بن یحیی گوید: به امام رضاعلیه السلام عرض كردم: پیش از آنكه خدا ابی جعفرعلیه السلام را به شما ببخشد، درباره جانشینتان از شما میپرسیدیم و شما میفرمودید: خدا به من پسری عنایت میكند، اكنون او را به شما عنایت كرد و چشم ما را روشن كرد، اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی كند، به كه بگرویم؟ حضرت با دست اشاره به ابی جعفرعلیه السلام فرمود كه در برابرش ایستاده بود. عرض كردم: قربانت گردم، این پسر سه ساله است!! فرمود: «وما یضره من ذلك فقد قام عیسی بالحجة وهو ابن ثلاث سنین؛ (8)
چه مانعی دارد؟ عیسی علیه السلام سه ساله بود كه به حجت قیام كرد.»
همانگونه كه خداوند قادر متعال، مقام نبوت را به خردسالی عطا فرمود مقام امامت را نیز میتواند به انسانی با تمام صفات لازم در سن كودكی عطا فرماید.
علی بن اسباط گوید: امام محمد تقی علیه السلام را دیدم كه به طرف من میآمد، من نگاهم را به او تیز كردم و به سر و پایش نگاه میكردم تا اندازه و قامتش را برای اهل شهر خود (شیعیان) وصف كنم، در آن میان كه من او را ورانداز میكردم، حضرت بنشست و فرمود: «یا علی! ان الله احتج فی الامامة بمثل ما احتج به فی النبوة. فقال: «وآتیناه الحكم صبیا»، «ولما بلغ اشده.» ، «وبلغ اربعین سنة.» فقد یجوز ان یؤتی الحكمة وهو صبی ویجوز ان یؤتاها وهو ابن اربعین سنة؛ (9)
«ای علی! خدا حجت درباره امامت را به مانند حجت درباره نبوت آورده و فرموده است: «حكم نبوت را در كودكی به او دادیم.» ، «و چون به رشد، رسید»، «و به چهل سالگی رسید»، پس رواست كه [به شخصی] در كودكی حكم داده شود (چنانچه به یحیی علیه السلام داده شد) و رواست كه در چهل سالگی داده شود (چنانچه به یوسف علیه السلام داده شد).»
و البته كم نبودند انسانهای وارستهای كه در برابر فرمایش امام علیه السلام سر تعظیم و قبول فرود میآورند و در برابر مشیت الهی با كمال رضایت آن را میپذیرفتند.
محمد بن حسن بن عمار گوید: من دو سال نزد علی بن جعفر بن محمد (عموی امام رضاعلیه السلام) بودم و هر خبری كه او از برادرش موسی بن جعفرعلیه السلام شنیده بود مینوشتم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم، ابو جعفر محمد بن علی الرضاعلیه السلام در مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله بر او وارد شد، علی بن جعفر بر جست و بدون كفش و عبا نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش كرد. ابوجعفر به او فرمود:ای عمو! بنشین، خدایت رحمت كند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟
چون علی بن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش كرده و میگفتند: شما عموی پدر او هستید و با او اینگونه رفتار میكنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید. اگر خدای عزوجل این ریش سفید را سزاوار [امامت] ندانست و این كودك را سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انكار كنم؟ پناه به خدا از سخن شما، من بنده او هستم. (10).»
آخرین پیشوا
شیعه با این ذهنیت كه مقام امامت به سن و سال خاصی مربوط نیست درباره امام جواد و امام هادی علیهما السلام چندان تردیدی به خود راه نداد، بویژه كه حكام جور زمان هرچه تلاش كردند تا مسئله امامت را با مناظرات ساختگی دانشمندان بزرگ با این امامان خردسال خدشه دار كنند، شكست خوردند. اما این وضع درباره آخرین پیشوای شیعیان به كلی متفاوت شد، چرا كه او هم در سن و سالی كمتر از دیگر ائمه به امامت رسید و هم به خاطر مصالحی ولادت آن حضرت نیز مخفیانه صورت پذیرفت و این برخی از شیعیان را دچار برخی تردیدها نمود و كار امام حسن عسكری علیه السلام را مشكل ساخت، اگر چه امامان پیشین تا حدودی زمینه را مساعد كرده و شیعه را برای درك چنان روزی آماده ساخته بودند.
در غیبت نعمانی از امام باقرعلیه السلام نقل شده است كه آن حضرت فرمود: «صاحب هذا الامر اصغرنا سنا واخملنا شخصا؛ (11)
صاحب این امر كم سن و سالترین و گمنامترین ماست.»
اسماعیل بن بزیع گوید: از حضرت ابی جعفرعلیه السلام راجع به امامت پرسیدم و گفتم: آیا ممكن است امام از هفت سال كمتر داشته باشد؟ فرمود: «نعم واقل من خمس سنین؛ (12)
آری، كمتر از پنج سال هم میشود.»
البته معرفی حضرت مهدی علیه السلام با دیگر ائمه این تفاوت را داشت كه خواست الهی بر پنهان زیستن حضرت مهدی علیه السلام تعلق گرفته بود؛ بنابراین تنها افرادی خاص از ولادت آن حضرت خبردار شدند.
ضوء بن علی از مردی از اهل فارس نقل میكند كه: به سامرا آمده و ملازم درب خانه امام حسن عسكری علیه السلام شدم. حضرت مرا طلبید، من وارد شدم و سلام كردم، فرمود: برای چه آمده ای؟ عرض كردم: برای اشتیاقی كه به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراه خادمان در خانه حضرت بودم. گاهی میرفتم هر چه احتیاج داشتند از بازار میخریدم و زمانی كه مردها در خانه بودند، بدون اجازه وارد میشدم. روزی بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردها بود، ناگاه در اتاق حركت و صدایی شنیدم، سپس با فریاد به من فرمود: بایست، حركت مكن، من جرات در آمدن و بیرون رفتن نداشتم، سپس كنیزكی كه چیز سرپوشیدهای همراه داشت از نزد من گذشت، آنگاه مرا صدا زد كه درای، من وارد شدم و كنیز را هم صدا زد. كنیز نزد حضرت بازگشت، حضرت به كنیز فرمود: روپوش از آنچه همراه داری بردار، كنیز از روی كودكی سفید و نیكو روی پرده برداشت و خود حضرت روی شكم كودك را باز كرد، دیدم موی سبزی كه به سیاهی آمیخته نبود از زیر گلویش تا نافش روئیده است، سپس فرمود: این است صاحب شما، و به كنیز امر فرمود كه او را ببرد. سپس من آن كودك را ندیدم تا امام حسن علیه السلام وفات كرد. (13).»
عمرو اهوازی نیز گوید: امام حسن امامت در كودكی این حقیقت را روشن میسازد كه اعطای مقام امامت بر اساس فضایل ذاتی است و این مربوط به روح متعالی انسانهای خاص است
عسكری علیه السلام آن حضرت را به من نشان داد و فرمود: «هذا صاحبكم؛ (14) این صاحب شماست.»
در پایان این سؤال را مطرح میكنیم كه علت نصب امامت در كودكی چیست و چرا مقام امامت در همه امامان در سن و سال بلوغ و رشد اعطا نشده است. به نظر میرسد كه هر چند مصالح تام همه مقدرات و فرامین الهی بر ما روشن نیست، اما موارد ذیل را میتوان به عنوان برخی از دلیلهای احتمالی این امر یادآور شد.
1 - امتحان و آزمایش مردم:
شكی نیست كه در شرایط غیرعادی امتحان و آزمایش بهتر تحقق مییابد وگرنه در شرایط عادی تسلیم مردم در برابر دستورات الهی هر چند حائز اهمیت است اما اهمیت آن به اندازه شرایط غیرعادی نیست.
پذیرفتن امام در سن و سال متعارف اگر چه دارای اهمیت است ولی پذیرش ایشان در شرایط غیرعادی مانند خردسالی، میتواند نشانه تسلیم كامل در برابر اراده الهی باشد.
2 - امامت در كودكی خود به نوعی بیانگر این مدعاست كه مقام امامت تنها از طرف خداوند تعیین میگردد و شئون وجودی امام به سن و سال و مانند آن نیست و اگر چنانچه تمامی ائمه در بزرگسالی به مقام امامت میرسیدند، این گمان پیش میآمد كه امامت مقامی است كه مربوط به كسب فضایل از طرف شخص امام است.
3 - و بالاخره امامت در كودكی این حقیقت را روشن میسازد كه اعطای مقام امامت بر اساس فضایل ذاتی است و این مربوط به روح متعالی انسانهای خاص است و آن نیز ارتباطی به سن و سال ندارد.
- پاورقــــــــــــــــــــی
1) محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج 2، ص 25ح 2؛ بصائر الدرجات، ص 470.
2) نساء/59.
3) بقره/124.
4) مائده/67.
5) مریم/30.
6) مریم/12.
7) اصول كافی، ج 2، ص 104، ح 2؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص 279؛ الارشاد، ج 2، ص 276؛ كشف الغمة، ج 2، ص 351.
8) كلینی، الكافی، ج 1، باب الاشارة والنص علی ابی جعفر الثانی.
9) همان، ج 2، ص 223، ح 7؛ با اندك تفاوتی الارشاد، ج 2، ص 292؛ اعلام الوری، ص 349؛ كشف الغمة، ج 2، ص 360؛ المناقب، ج 4، ص 389.
10) كلینی، اصول كافی، ج 2، ص 106.
11) النعمانی، كتاب الغیبة، مكتبة الصدوق، تهران، ص 184؛ دلائل الامامه، ص 258.
12) كلینی، كافی، ج 2، ص 222، ح 5؛ بحارالانوار، ج 25، ص 103.
13) اصول كافی، ج 2، ص 119 و 120، ح 6؛ با اندك تفاوتی شیخ طوسی، كتاب الغیبة، ص 233، ح 2؛ شیخ صدوق، كمال الدین، ج 2، ص 435، ح 43.
14) اصول كافی، ج 2، ص 124، ح 12؛ شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 348؛ شیخ طوسی، كتاب الغیبة، ص 234، ح 2.