آخرین تصاویر مذهبی

آخرین فیلم های مذهبی

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

در آموزشی نوشته شده در پنج شنبه, 23 آذر 1402
مجموعه تصویری احکام شامل آموزش مطهرات، نجاست و نجس شدن چیزهای پاک، تطهیر لباس، پارچه، فرش و دیگر اشیا، آموزش وضو، آموزش نماز، آموزش غسل، تیمم، احکام محتضر، آموزش کفن…
دانلود مجموعه سخنرانی های  تصویری از مرحوم دولابی

دانلود مجموعه سخنرانی های تصویری از مرحوم دولابی

در بزرگان و شخصیت ها نوشته شده در سه شنبه, 21 آذر 1402
دانلود مجموعه سخنرانی ها و نکات اخلاقی از مرحوم دولابی با موضوعات: رزق و روزی انسان، دوست داشتن، قلب مومن، گرفتاری بشر، رحمت الهی و ... شامل 10 فایل تصویری
دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

در انقلاب، دفاع مقدس، مقاومت نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه نماهنگ های جدید ویژه فلسطین و غزه
مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه مداحی های جدید ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه کلیپ های تصویری زیبا ویژه عید غدیر خم با کیفیت بالا

آخرین مطالب سایت

از حضرت جواد علیه السلام بیاموزیم (1)

مقدمه‏

انسان، یك موجود اجتماعى است و بدون ارتباط با افراد جامعه، هرگز نمى‏تواند به مراحل رشد، كمال و سعادت برسد. و در این زمینه موفقیت انسان در گرو جلب دوستى دیگران است. به این سبب، هر كسى در این جهان دوست دارد تا در دل انسانها نفوذ كرده، طرف مقابل را با خود هم رأى و هماهنگ كند؛ زیرا براى موفقیت در یك تعامل اجتماعى، بهترین گزینه و روش، همان نفوذ در دل افراد جامعه و فتح دل آنان است.

رمز توفیق پیشوایان دینى ما، به ویژه رسول مكرم اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله نیز در ارتباط قوى و تنگاتنگ اجتماعى با مردم نهفته است. آن گرامیان براى نیل به اهداف آسمانى و مقدس خویش تلاش مى‏كردند تا دل و جان مخاطبان را تسخیر كنند و ارزشها و معارف الهى - انسانى، بهتر و عمیق‏تر در وجود مخاطبانشان جاى گیر شود.

به همین دلیل، قرآن كریم در میان آن همه معجزه‏ها، كرامتها و فضیلتها، انگشت اشارت را به سوى این رمز، نشانه مى‏رود و بالاترین پیروزى رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله را نفوذ آن بزرگوار در دلهاى مردم مى‏داند. قرآن مجید درباره مهم‏ترین راز موفقیت آن جناب مى‏فرماید:

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَكِّلینَ»؛ (1) «به بركت رحمت الهى، در برابر مردم، نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‏شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب و در كارها با آنان مشورت كن؛ اما هنگامى كه تصمیم گرفتى، [قاطع باش و] بر خدا توكل كن؛ زیرا خداوند متوكلان را دوست دارد.‌»

در این آیه شریفه، نكته هایى كلیدى در توفیق ارتباط با مردم به چشم مى‏خورد كه براى همه انسانها، به ویژه مبلّغان اسلامى و كسانى كه با عموم مردم سر و كار دارند از ضروریات است. برخى از این نكته‏ها عبارت‌اند از:

1. نرمى و مهربانى؛

2. اجتناب از تندى و خشونت (مگر در مراحل آخر كه دیگر راهى نمانده باشد و به قول حافظ: آخِرُ الدَّوا اَلْكَىْ)؛

3. عفو و بخشش؛

4. نظرخواهى و مشورت؛

5. طلب آمرزش از خداوند براى طرف مقابل؛

6. قاطعیت و تردید نداشتن در هدفهاى مقدس؛

7. توكل و اعتماد به فضل و رحمت بى پایان الهى؛

8. و... .

آرى، مهم‏ترین رمز توفیق رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله و امامان معصوم‏علیهم‏السلام، در صید دلهاى پاك و مستعد را مى‏توان در ویژگیهاى خاص آنان در تعامل با مردم جستجو كرد. اوصاف برجسته و ویژگیهاى زیباى آنان در معاشرت با دیگران، دلهاى پاك و روانهاى سالم را به سوى آنان متمایل مى‏ساخت؛ زیرا آن گرامیان، شایسته‏ترین انسانهاى عصر خود بودند.

به این سبب، حقیقت جویان و سعادت طلبان عالم كه وجدانى آگاه و عقلى پویا و فطرتى ناب داشته و دارند - بدون در نظر گرفتن آیین و اعتقادات خود - با مطالعه زندگى، رفتار و سیره رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله و ائمه اطهارعلیهم‏السلام از عمق جان، مشتاق آشنایى و معرفت با ایشان مى‏شوند و در موارد بسیارى، مطالعه سیره و اخلاق پیشوایان دینى، آنان را به سوى حق و حقیقت رهنمون مى‏شود.

با توجه به نكات فوق، در این فرصت از شیوه‏هاى امام نهم‏علیه‏السلام در ارتباط قوى با مردم، سخن خواهیم گفت و رازهاى توفیق اجتماعى را در سیره و سخن حضرت جوادعلیه‏السلام بررسى مى‏كنیم. به این امید كه این سلوك معنوى در دل و جانمان رسوخ كند و راه و روش آن بزرگوار در زندگى اجتماعى، چراغ را همان باشد.

عفو و گذشت‏

عفو و بخشش از صفات پسندیده‏اى است كه در وجود هر كس باشد، نشانه كمال اوست و دیگران نیز علاوه بر محبت قلبى، به دیده احترام به او مى‏نگرند. امام جوادعلیه‏السلام كه كامل‏ترین انسان عصر خویش بود، در این وادى، گوى سبقت را از دیگران ربود و اسوه بارز مردم در مقام عفو و بخشش بود. آن گرامى، حتى درباره مخالفان سرسختِ خود نیز، عفو و گذشت داشت.

حكیمه قرشى از بانوان صالح دوران آن امام (2) مى‏گوید: بعد از شهادت آن حضرت، نزد‌ام فضل، دختر مأمون و همسر امام‏علیه‏السلام رفتم تا به او در این مصیبت، تسلیت بگویم. او چنان ناراحت و محزون بود كه سخنانش با ناله و گریه‏هاى شدید همراه بود. من مقدارى با او سخن گفتم و وى را آرام كردم. سپس درباره كرامت، اخلاق ستوده، شرافت، بزرگوارى و اخلاص حضرت جوادعلیه‏السلام گفتگو كردیم. در میان سخن،‌ام فضل گفت: «آیا مى‏خواهى از موضوع شگفت انگیزى كه فوق تصور است و در میان من و آن حضرت اتفاق افتاد برایت بگویم» با تعجب گفتم: «این داستان چه بوده است؟!»

دختر مأمون گفت: از وقتى با حضرت جوادعلیه‏السلام زندگى مشترك آغاز كردم، همواره غیرت نشان مى‏دادم و مراقب حركت و رفتار وى بودم كه مبادا همسر دیگرى داشته، یا درصدد تجدید فراش باشد؛ حتى گاهى سخنانى را كه از وى مى‏شنیدم در دل، به شك و تردید مى‏افتادم و بسا این وسوسه‏ها و تصورات مرا وادار مى‏كرد كه نزد پدرم، شكوه و گلایه كنم؛ اما پدرم مرا به آرامش دعوت مى‏كرد و مى‏گفت: «دخترم! او را تحمل كن و با همسرت مدارا داشته باش، او پاره تن رسول خداست.‌»

تا اینكه روزى نشسته بودم. دخترى وارد شد و بر من سلام كرد. گفتم: «تو كیستى؟» او گفت: «من دخترى از نسل عمار یاسر و همسر ابوجعفر، محمد بن على امام جوادعلیه‏السلام هستم.‌» با شنیدن این خبر، چنان آشفته خاطر شدم كه قادر به كنترل خود نبودم. وقتى او از نزد من بیرون رفت، بلند شدم و نزد پدرم رفتم و گزارش واقعه را برایش شرح دادم.

مأمون به شدت مست بود و به طور كامل، هوش از سرش پریده بود. وى با شنیدن خبر، چنان برآشفت كه از غلامش شمشیر خواست و در حالى كه به شدت خشمگین بود، با شمشیر برهنه به سوى منزل امام جوادعلیه‏السلام حركت كرد. او ضمن حركت مى‏گفت: «به خدا قسم، او را مى‏كشم!» وقتى چنین دیدم گفتم: «انالله و انا الیه راجعون؛ من با همسرم چه كردم؟!» او رفت و من همچنان به خود مى‏پیچیدم و به صورت لطمه مى‏زدم. تا اینكه به اتاق امام جوادعلیه‏السلام وارد شد.

او با شمشیر حمله كرد و پشت سر هم، ضربات شمشیر را بر بدن وى وارد مى‏كرد تا اینكه بدنش را قطعه قطعه كرد و سپس از اتاق بیرون آمد. من هم در حال اضطراب و پریشانى، پشت سر او مى‏دویدم. شب را تا صبح نخوابیدم.

فرداى آن شب، نزد پدرم رفته، گفتم: «پدر مى‏دانى دیشب چه كردى؟» گفت: «نه، چه كردم؟!» گفتم: «تو دیشب ابن الرضاعلیه‏السلام را به قتل رساندى و او را با شمشیر، قطعه قطعه كردى!» برق از چشمانش پرید و بیهوش شد. پس از مدتى به حال خود آمد و به من گفت: «واى بر تو! چه مى‏گویى؟» گفتم: «بله، به خدا سوگند! تو در حال مستى و با عصبانیت تمام به اتاق ابن الرضاعلیه‏السلام رفتى و با شمشیر او را به قتل رساندى!»

پدرم به شدت مضطرب و درمانده شد. سپس یاسر خادم را صدا زد و گفت: «واى بر تو! این دخترم چه مى‏گوید؟» او گفت: «دخترت راست مى‏گوید.‌» در این حال با دست به سینه و صورت خویش مى‏كوبید و مى‏گفت: «انالله و انا الیه راجعون. به خدا قسم بیچاره شدیم و به مهلكه گرفتارى افتادیم و تا آخر عمر رسوا شدیم.‌» بعد گفت: «یاسر تو برو و خبرى بیاور، عجله كن! چیزى نمانده است كه من قالب تهى كنم.‌»

یاسر رفت و به سرعت برگشت و با خوشحالى گفت: «مژده باد! من رفتم. حضرت جوادعلیه‏السلام را دیدم كه صحیح و سالم در حال مسواك زدن بود. سلام كردم و گفتم: اى پسر رسول خدا! دوست دارم این پیراهن خود را به من هدیه دهى تا در آن نماز بخوانم و به آن تبرك جویم. هدفم از این عمل، آن بود كه به بدن او نگاه كنم و آثار شمشیر را ببینم. بدن او را دیدم، چنان سالم و سلامت بود كه ذره‏اى اثر زخم شمشیر در آن مشاهده نمى‏شد.‌»

مأمون گریه كرد و گفت: «این حادثه براى عبرت گرفتن اولین و آخرین كافى است. یاسر! برخى حركاتم را به یاد مى‏آورم كه دیشب چگونه با غضب شمشیر به دست گرفتم و به اتاق او رفتم؛ اما موقع برگشت را هرگز به یاد نمى‏آورم. خدا این دختر را لعنت كند. نزد ابن الرضاعلیه‏السلام برو و سلام مرا برسان و بیست هزار دینار هم برایش ببر» و هدایاى دیگرى نیز براى امام فرستاد.

یاسر نزد حضرت رفت و هدایا را تقدیم داشت. امام به آنها نظر انداخت، تبسم كرد و گفت: «اى یاسر! آیا عهد بین او و پدرم و بین من و او اینگونه بود كه با شمشیر بر من هجوم بیاورد؟ آیا او نمى‏داند كه من یاورى و مدافعى (بى همتا) دارم كه مرا حمایت مى‏كند و از گزند حوادث مصون مى‏دارد؟» یاسر گفت: «سرورم! اى پسر رسول خدا! این عتاب و سرزنشها را رها كن. به خدا قسم و به جدت رسول الله‏صلى‏الله‏علیه‏وآله سوگند! كه او نمى‏داند و كارهایش از سر عقل و اندیشه نیست و جایگاه خود را در روى زمین نمى‏شناسد.

او نذر مهمى در راه خدا كرده است؛ عهد كرده است كه پس از این، هرگز شراب نخورد و مست نشود؛ زیرا زمینه‏هاى نفوذ شیطان را در وجودش هموار مى‏كند. اى پسر پیامبر! هر گاه شما نزد او آمدید در این زمینه چیزى نگویید و بر او عتاب نكنید.‌»

امام جوادعلیه‏السلام با كمال بزرگوارى، تمام گذشته‏ها را به فراموشى سپرد و همسرش و مأمون را عفو كرد و فرمود: «اتفاقاً تصمیم من هم همین بود.‌» سپس آن حضرت، لباسهایش را پوشید و همراه تعدادى از مردم، نزد مأمون رفت. مأمون با چهره‏اى گشاده از آن حضرت استقبال كرد و آن بزرگوار را در كنارش نشانید. (3)

ساده‌زیستى‏

از عواملى كه در تعامل با مردم، رهبران بزرگ را محبوب قلبها مى‏كند، ساده زیستى و دل نبستن به مظاهر دنیوى و مفاخر آن است.

امام جوادعلیه‏السلام به پیروى از پدران بزرگوار خود هرگز به تشریفات ظاهرى و تجملات، علاقه نشان نمى‏داد، زرق و برق دربار خلفاى عباسى در آن زمان براى بسیارى از مردم، فریبنده و جذاب بود؛ اما امام، هرگز خود را به تشریفات دنیوى نیالود و به این دلیل، دلبر و محبوب دیگران بود.

حسین مكارى در این باره مى‏گوید: وقتى امام جوادعلیه‏السلام در بغداد بود، به آن شهر سفر كردم. وقتى به دربار خلیفه رفتم، امام را در یك زندگى مرفه و در نهایت جلال و تشریفات ملاحظه كردم. در دلم گفتم: «امام محمد تقى‏علیه‏السلام با این زندگى عالى و مجلل، دیگر به آن زندگى ساده در مدینه بر نمى‏گردد. چه كسى از غذاهاى لذیذ و زندگى تشریفاتى و مجلل و راحت دست مى‏كشد و به زندگى ساده بر مى‏گردد؟!»

همین كه این افكار به ذهن من خطور كرد، دیدم آن بزرگوار سر به زیر انداخت. بعد از اندكى سر بلند كرد و در حالى كه از ناراحتى، رنگ صورت مباركش زرد شده بود به من فرمود: «یا حُسَینُ خُبْزُ شَعِیرٍ وَ مِلْحُ جَرِیشٍ فِى حَرَمِ رَسُولِ اللَهِ اَحَبُّ اِلَىَّ ممَّا تَرَانِى فِیهَا؛ اى حسین! نان جو با نمك نیم‏كوب در حرم رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله نزد من بهتر است از آنچه كه تو در اینجا مشاهده مى‏كنى.‌»

امام به حسین مكارى توضیح داد كه زندگى ساده برایش خیلى گواراتر از آن همه مظاهر دنیوى است؛ اما افسوس كه با اجبار حكومت، مجبور به سكونت در محیط اشرافى بود. آرى، براى مردان الهى، اشرافى‏گرى نه تنها لذت بخش نیست، بلكه آزار دهنده و غیر متبوع نیز هست. (4)

برخورد با هنرمندان غیرمتعهد

پیشواى نهم در راستاى ایفاى نقش خطیر امامت و پاسدارى از ارزشهاى الهى در مقابل منكرات و كارهاى خلاف قوانین اسلامى به پاخاست و با تمام وجود با ضد ارزشها مبارزه كرد. آن حضرت نه تنها در محافل خصوصى، بلكه در جلسات عمومى و رسمى نیز هیچ گاه به متخلفان و حریم شكنان روى خوش نشان نمى‏داد؛ بلكه به شدت از اعمال زشت آنان بیزارى مى‏جست و اگر لازم مى‏شد از قوه قهریه و اقتدار امامت نیز در این زمینه سود مى‏جست.

محمد بن ریان مى‏گوید: مأمون براى خدشه دار كردن شخصیت حضرت جوادعلیه‏السلام به هر حیله‏اى دست مى‏زد تا نقطه ضعفى در ایشان بیابد و با درشت كردن آن، مقام امامت را بشكند و با آلوده كردن آن بزرگوار به امور دنیوى، از كرامت، عظمت و هیبت آن وجود نازنین در میان اجتماع بكاهد؛ اما تمام راهها را به روى خود بسته دید و از این جهت، خود را عاجز و ناتوان یافت تا اینكه ماجراى ازدواج دخترش را با حضرت پیش آورد.

او به این منظور، محفل جشنى ترتیب داد و عده‏اى از كنیزان ماهرو و آوازه خوان را در آن جلسه گردآورد. سپس دستور داد هر یك از آنان جامى به دست گیرند كه داخل آنها پر از گوهرهاى گران قیمت بود و در مقابل امام جوادعلیه‏السلام صف بكشند؛ ولى حضرت به آنان هیچ توجهى نكرد.

در آنجا مردى هنرپیشه، نوازنده و خواننده، به نام «مخارق» حضور داشت. مأمون، وى را براى گرم كردن مجلس فراخواند. او براى رضایت مأمون اظهار داشت: «اى امیر! مطمئن باش، من به راحتى مى‏توانم خواسته شما را برآورم و او را به امور دنیوى و عیش و طرب وادارم.‌»

آنگاه مرد نوازنده، مقابل امام آمد و با ندایى، همه را گرد خود جمع كرد. سپس به خوانندگى و نواختن آلات موسیقى مشغول شد، مدتى تلاش كرد؛ اما پیشواى نهم نه تنها به او توجهى نكرد؛ حتى به راست و چپ خود نیز نگاه نمى‏كرد.

وقتى مرد نوازنده، گستاخى و بى ادبى را از حد گذراند و وجود مقدس امام را آزرده ساخت، حضرت سر را بلند كرده و به او نهیب زد: «اى ریش بلند! از خدا بترس!» همین جمله كوتاه، چنان او را مضطرب كرد كه از خود بیخود شد و آلات موسیقى از دستش افتاد و تا هنگام مرگ، دیگر نتوانست موسیقى بنوازد و از دستانش بهره ببرد.

وقتى مأمون از او پرسید: «چرا نتوانستى به كار خود ادامه دهى؟» او پاسخ داد: «وقتى ابوجعفر به من نهیب زد، چنان رعب و وحشتى بر دلم افتاد كه هیچ‏گاه نمى‏توانم آن را فراموش كنم.‌» (5) آن حضرت درباره امر به معروف و نهى از منكر مى‏فرمود: «مَنْ شَهِدَ أَمْراً فَكَرِهَهُ كَانَ كَمَنْ غَابَ عَنْهُ وَ مَنْ غَابَ عَنْ أَمْرٍ فَرَضِیهُ كَانَ كَمَنْ شَهِدَه؛ (6) هر كسى در جلسه گناهى حضور داشته باشد؛ اما با آن مخالفت و آن را نكوهش كند، مانند این است كه در آنجا حضور نیافته است و هر كس از جلسه گناهى غایب باشد؛ اما [در دل‏] به آن راضى شود، همانند كسى است كه در آن حضور یافته است.‌»

صبر و بردبارى‏

امام نهم‏علیه‏السلام در مقابل مصائب و گرفتاریهاى روزگار بسیار شكیبا و بردبار بود. آن حضرت در مقابل حوادث سخت و پیشامدهاى ناگوار، هیچ‏گاه آشفته و مضطرب نمى‏شد؛ بلكه با اتكال به خداوند متعال به صبر و تحمل روى مى‏آورد؛ البته این در صورتى بود كه مشكلات به شخص حضرت روى مى‏آورد؛ اما درباره اصول اسلامى و حدود الهى كاملاً در مقام دفاع برمى‏آمد و موضع گیریهاى اساسى و حساب شده‏اى به عمل مى‏آورد.

آن بزرگوار، صبر بر مصائب را از بهترین صفات نیكمردان قلمداد كرده، مى‏فرمود: «الصَّبْرُ عَلَى الْمُصیبَة مُصیبَةٌ عَلَى الشَّامِتِ بِهَا؛ (7) شكیبایى بر ناملایمات و مصائب بر شماتت كنندگان مصیب زده ناگوار است.‌»

مردى از امام جوادعلیه‏السلام تقاضا كرد كه وى را نصیحت كند. امام فرمود: «اگر موعظه كنم، آن را مى‏پذیرى و بدان عمل مى‏كنى؟» سائل گفت: «آرى.‌» امام فرمود: «صبر را تكیه گاه و پشتوانه خود در رویارویى با فقر و ناكامى قرار ده.‌» (8)

یكى از دوستان امام جوادعلیه‏السلام طى نامه‏اى از گرفتاریهاى خود به حضرت شكایت، و مصیبت خود را در مرگ فرزندش عنوان كرد. امام در پاسخ نامه‏اش نوشت: «اَمَا عَلِمْتَ اَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یخْتَارُ مِنْ مَالِ الْمُؤْمِنِ وَ مِنْ وُلْدِهِ اَنْفَسَهُ لِیاْجُرَهُ عَلَى ذَلِكَ؛ (9) آیا نمى‏دانى كه خداوند عزیز و جلیل از مال و فرزندان مؤمن، بهترین آن را بر مى‏گزیند [و از او مى‏گیرد] تا در مقابل آن به او پاداش عنایت كند؟!»

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

1) آل عمران/159.

2) در برخى نقلها نام این بانو، حكیمه دختر امام جوادعلیه‏السلام آمده است؛ اما از قرائن روایت برمى آید كه او غیر از حكیمه بنت الجوادعلیه‏السلام است. منابعى كه ما به آن استناد كرده‏ایم، مؤید این مطالب است.

3) عیون المعجزات، حسین بن عبدالوهاب، قم، نشر داورى، بى تا، ص 13؛ بحار الانوار، ج‏5، ص‏95 و مهج الدعوات، على بن طاووس، قم، دارالذخائر، 1411، ص 37.

4) الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندى، بى جا، مؤسسة الامام المهدى‏علیه‏السلام، بى تا، ج‏1، ص‏381.

5) الكافى، محمد بن یعقوب كلینى، تهران، نشر اسلامیه، 1365 ش، ج‏1، ص‏494.

6) تحف العقول، حسن بن شعبه حرانى، قم، جامعه مدرسین، ص 456.

7) كشف الغمه، على بن عیسى اربلى، تبریز، مكتبة بنى هاشم، ج‏3، ص 195.

8) تحف العقول، ص 455.

9) وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، بى جا، مؤسسه آل البیت‏علیه‏السلام، ج‏3، ص 243.

573 دفعه
(0 رای‌ها)