مقدمه
بیست و هشتم صفر یادآور شهادت بزرگمردی از تبار نبوی و مظلومیت جانسوز میوة دل حضرت زهراعلیهاالسلام و امام علیعلیهالسلام است. فقدان بصیرت و شناخت عمیق نسبت به این شخصیت والا از دورة حیات و رهبری ایشان آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. در همان عصر، حتی در میان اصحاب امام، شناخت كامل و جامعی نسبت به ایشان وجود نداشت.
حضرت امام خمینیرحمهالله در این باره میفرمایند: «امام حسنعلیهالسلام آنقدر گرفتاری كه از این دوستان و اصحابش داشت، از دیگران نداشت. اصحابی كه توجه نداشتند كه امام زمانشان روی چه نقشهای دارد عمل میكند. با خیالهای كوچكشان، با افكار ناقصشان در مقابلش میایستادند و غارتش كردند، اذیتش كردند.» (1)
گرفتاری از دوستان، یكی از دردهای جامعة امروز ما نیز هست و همواره در میان یاران انقلاب كسانی هستند كه در مسیر حفظ ارزشها و مبارزه با طاغوتها، دچار لغزشهای فكری و سیاسی میشوند و از جبهه متحد حق كناره میگیرند. این موضوع ضرورت دقت و بررسی بیشتر در زندگی امام مجتبیعلیهالسلام را برای همة دوستداران حضرت روشن میسازد.
دوران امامت امام مجتبیعلیهالسلام از نظر فشار و غلبۀ حكومت ظالم بنیاُمیه، از سختترین و تاریكترین دورهها بود. آنها اختناق، جهل، كذب و خدعه را به حدّ اعلای خود رسانده بودند، و مردم چنان زندگی میکردند كه أمیرالمؤمنین علیعلیهالسلام در اواخر عمر شریف خود فرمودند: «وَ اعْلَمُوا رَحِمَكُمُ اللَهُ! أَنَّكُمْ فِی زَمَانٍ الْقَآئِلُ فِیهِ بِالْحَقِّ قَلِیلٌ، وَاللِّسَانُ عَنِ الصِّدْقِ كَلِیلٌ، و اللَازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِیلٌ. أَهْلُهُ مُعْتَكِفُونَ عَلَی الْعِصْیانِ، مُصْطَلِحُونَ عَلَی الإدْهَانِ فَتَاهُمْ عَارِمٌ، وَ شَآئِبُهُمْ ءَاثِمٌ وَ عَالِمُهُمْ مُنَافِقٌ، وَ قَارِئُهُمْ مُمَاذِقٌ، لَایعَظِّمُ صَغِیرُهُمْ كَبِیرَهُمْ، وَ لَا یعُولُ غَنِیهُمْ فَقِیرَهُمْ؛ (2) و بدانید ـ خدای شما را رحمت كند ـ شما در زمانی قرار گرفتهاید كه گویندۀ حقّ در این زمان كم و زبان از بیان گفتار راست، خسته، نارسا و ناگویا است. كسی كه ملازمت حقّ كند، ذلیل است. اهل این زمان [به دنیا روی آورده و] در آستان معصیت اعتكاف نمودهاند و با تسامح و سستی سازش و آشتی كردهاند. جوان آنها بداخلاق و پیرشان گنهكار و عالم آنان منافق و قاری قرآن آنها اهل غشّ و آلودگی است. كوچكان به بزرگان وقعی ننهاده و آنان را محترم نمیشمارند و اغنیا و ثروتمندان امور فقرا را تكفّل نمینمایند.»
همزمان با دوران امام حسنعلیهالسلام فصل جدیدی از تلاشهای معاویه و دشمنی او با اهلبیتعلیهمالسلام شروع شد که در ذیل به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
1. ترویج احادیث جعلی و انواع تحریفها: معاویه بارها از کارگزاران خود خواست تا: «با کمال دقت راویانی را که طرفدار عثمان هستند و در فضایل او سخن میگویند، شناسایی کنید و در مجامع شرکت دهید و بزرگ بدارید و نام آنان را به همراه روایات و احادیث آنها دربارة عثمان و پدرش برای من بفرستید.» (3) و چون در مدت زمان کوتاهی احادیث متنوعی در مورد عثمان جعل شد، به کار گزارانش فرمان داد: «چون روایات دربارة عثمان زیاد شده، از این پس به گویندگان و نویسندگان بگویید: دربارة ابوبکر و عمر و دیگر صحابه حدیث بسازند. هر حدیثی را که دربارة ابوتراب شنیدهاید، رها نکنید، مگر اینکه حدیثی از صحابه در رد آن برای من نقل کنید. چنین روایاتی چشم مرا روشن و ادله و حجت مربوط به ابوتراب را کم رنگتر میکند و حجتشان را باطل میسازد.» (4)
او صحابة منافق را وادار به جعل حدیث علیه امامعلیهالسلام میکرد. از جمله «سمرة بن جندب» را با 400 هزار درهم تطمیع کرد تا آیة «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» (5) را که دربارة حضرت علیعلیهالسلام و در مورد لیلة المبیت نازل شده است، بگوید دربارة ابن ملجم نازل شده است. (6)
این سیاست چنان پیش رفت که امام باقرعلیهالسلام در مجلسی برای آگاهی مردم از این گونه احادیث بیش از صد مورد از این اکاذیب را برشمرد و فرمود: «یحْسَبُونَ أَنَّهَا حَقٌّ فَقَالَ هِی وَ اللَّهِ كُلُّهَا كَذِبٌ وَ زُورٌ؛ (7) مردم گمان میکنند این گونه احادیث صحیح است، سپس فرمود: به خدا قسم! اینها همه دروغ و بهتان است.»
2. سبّ امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام و خاندان او بر منابر توسط عمال بنیامیه: معاویه دستور داد رسماً در منابر علیعلیهالسلام را سبّ کنند و آن را در خطبههای نماز جمعه و منابر واجب دانسته، رواج دهند.
3. قطع حقوق و مزایای تمام یاران و محبان اهلبیتعلیهمالسلام و بركناری آنها از کارهای حساس و غیرحساس کشوری: معاویه بعد از اعلام نقض پیمان صلح با امام حسنعلیهالسلام دستورالعملی را به صورت ذیل صادر کرد:
«دربارة هر کس دلیلی اقامه شد که او علی و اهلبیت را دوست دارد، نامش را از دیوانها محو کنید و حقوق و مزایایش را نپردازید و هر کس را که به دوستداری اهلبیت متهم کردید، کار را بر او سخت بگیرید و خانهاش را خراب کنید.» (8)
4. ترور شخصیتهای شیعی: یکی دیگر از کارهای معاویه، ترور شخصیتهای شیعی مانند: حجر بن عدی و فرزندانش، رشید هجری، کمیل بن زیاد، میثم تمار، محمد بن اکثم، خالد بن مسعود، قنبر و دیگران بود.
5. بدعتگذاری در دین: معاویه در ایام خلافت خود چهل روز در نماز جمعه صلوات بر رسول خداصلیاللهعلیهوآله را ترک کرد. وقتی علت را پرسیدند، گفت: «نام پیامبر بر زبان جاری نمیکنم تا اهلبیت او بزرگ نشوند.» (9)
6. اضافه کردن اذان و اقامه در نماز عید فطر و قربان: معاویه در نماز عید فطر و قربان اذان و اقامه اضافه کرد و چون در خطبههای نماز عید علیعلیهالسلام را سبّ میکردند و مردم به خاطر اینکه نشنوند، از محل نماز خارج میشدند، خطبههای نماز عیدین را بر نماز مقدم کرد. (10)
تمام اینها برای دور نگه داشتن مردم از اهلبیت پیامبرصلیاللهعلیهوآله و فراموش کردن آن خاندان بزرگوارعلیهمالسلام بود. در چنین شرایطی امام مجتبیعلیهالسلام فصلی جدید از کتاب بصیرتآفرینی را گشود که در این نوشتار قصد داریم با بیان سخن و سیرة بصیرتآفرین امام مجتبیعلیهالسلام قدری با شخصیت جامع و ملكوتی آن حضرت آشنا شویم.
ترسیم الگوی بصیرتآفرینی در سخن و سیرة امام مجتبیعلیهالسلام
این الگو که با بررسی سیره و سخن امام به دست میآید، با تذکرات روشنگرانه، افشاگری و اظهار انزجار، آموزش نیروهای کارآمد، فعالیتهای نگارشی، تعمیق بصیرت به وسیله کرامت، پاسخ به شبهات و اتهامات و برخورد قاطعانه شکل گرفت.
الف. تذکرات روشنگرانه
علاوه بر طول مدّت حیات شریف امام، مدّت ده سال امامت و ولایت ایشان به طول انجامیده و طبعاً باید هزاران روایت، حدیث، خطبه و تذکرات روشنگرانه از آن حضرت در دست باشد؛ اما روایات مرویۀ از ایشان به علّت وحشت و اضطراب راویان، دچار محو و زوال قرار گرفت و خُطَب، مواعظ و كلمات حضرت در دکان بازرگانان حدیث چون أبوهُرَیره و... مفقود و در عوض هزاران حدیث مجعول و كاذب به بازار عرضه شد.
اما با دقت در همان روایات اندکی که از امام مجتبیعلیهالسلام به ما رسیده است، میتوان سیاستهای راهبردیی که حضرت در قالب تذکرات روشنگرانه و در راستای بصیرتبخشی به جامعه اتخاذ نمودند، استخراج نمود.
یادآوری فضایل اهل بیتعلیهمالسلام
1. امام حسنعلیهالسلام فرمودند: «مُحَمَّدٌ وَ عَلِی أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَطُوبَى لِمَنْ كَانَ بِحَقِّهِمَا عَارِفاً وَ لَهُمَا فِی كُلِّ أَحْوَالِهِ مُطِیعاً یجْعَلُهُ اللَّهُ مِنْ أَفْضَلِ سُكَّانِ جِنَانِهِ وَ یسْعِدُهُ بِكَرَامَاتِهِ وَ رِضْوَانِه؛ (11) حضرت محمدصلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام پدران [و رهبران] امت اسلامی میباشند، پس خوشا به حال کسی که حق این دو رهبر آسمانی را بشناسد و در تمام حالات زندگی از آن دو بزرگوار اطاعت کند. خداوند چنین انسان آگاهی را از بهترین بهشتیان قرار داده و او را با کرم و بزرگواری خود در بهشت رستگار خواهد کرد.»
2. زمانی که پیامبرصلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنینعلیهالسلام از مدینه خارج شده بودند، امام حسینعلیهالسلام گم شد. حضرت فاطمهعلیهاالسلام هر چه جستجو کرد، حسینعلیهالسلام را نیافت. سرانجام امام حسنعلیهالسلام را به دنبال برادر فرستاد. امام حسنعلیهالسلام در باغهای اطراف مدینه در حال جستجو امام حسینعلیهالسلام را صدا میکرد که ناگاه آهویی را دید و از او پرسید: برادرم را ندیدی؟ به قدرت خدا آهو به زبان آمد و گفت: «صالح بن زمعه» یهودی برادرت را ربوده است. امام حسنعلیهالسلام به خانة او رفت و برادرش را خواست و به او فرمود: اگر برادرم را به همراه من به منزلم نفرستی، به مادرم میگویم تو را نفرین کند و نزد پدر و جدم از تو شکایت میکنم. صالح پرسید: پدر و مادرت چه کسانی هستند؟ امام حسنعلیهالسلام جواب داد و سپس پرسید: جدت کیست؟ امام فرمود: «جَدِّی دُرَّةٌ مِنْ صَفِ الْجَلِیلِ، وَ ثَمَرَةٌ مِنْ شَجَرَةِ اِبْرَاهِیمِ الْخَلِیلِ، وَ الْکَوَاکِبِ الدُّرِّیِّ، وَ النُّورِ الْمُضِیءُ مِنْ مِصْبَاحِ الْتَبْجِیلِ الْمُعَلَّقَةِ فِی عَرْشِ الْجَلِیلِ، سَیِّدِ الْکَوْنَیْنِ، وَ رَسُولِ الثِّقْلَیْنِ، وَ نِظَامِ الدَّارَیْنِ، وَ فَخْرِ العَالَمَیْنِ، مُقْتَدَی الْحَرَمَیْنِ، وَ اِمَامَ الْمَشْرِقَیْنِ وَ الْمَغْرِبَیْنِ، وَ جَدِّ السِّبْطَیْنِ اَنَا الْحَسَنُ وَ أَخِی الْحَسَیْنِ؛ (12) جد من گوهری از رشتة خدای جلیل و میوهای از درخت ابراهیم خلیل و گوهر درخشان و پرتو نورافشانی از چهل چراغ شکوه معلق در عرش خدای جلیل، سرور کونین و پیامبر ثقلین، سردمدار دو دنیا و فخر دو جهان و پیشوای حرمین و امام مشرقین و مغربین و جد سبطین یعنی من و برادرم حسین است.» صالح پس از شنیدن سخنان امام حسنعلیهالسلام قلبش روشن شد و به اسلام گروید و پس از مدتی تمام فامیل او نیز مسلمان شدند.
3. امام مجتبیعلیهالسلام بعد از بیعت کردن مردم با ایشان، فرمودند: «نَحْنُ حِزْبُ اللهِ الْغَالِبُونَ، وَ عِتْرَةُ رَسُولِهِ الْأقْرَبُونَ، وَ اَهْلُ بَیْتِهِ الطَّیِّبُونَ الطَّاهِرُونَ، وَاَحَدُ الثَّقَلَینِ اللَّذَیْنِ خَلَّفَهُمَا رَسُولُ اللهصلیاللهعلیهوآله فِی اُمَّتِهِ وَالتَّالِی کِتَابَ اللهِ، فِیهِ تَفْصِیلُ کُلِّ شَیءٍ، لَا یَأتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ، فَالْمُعَوَّلُ عَلَیْنَا فِی تَفْسِیرِهِ لَا نَتَظَنَّی تَأوِیلَهُ بَلْ نَتَیَقَّنُ حَقَائِقَهُ، فَأطِیعُونَا فَاِنَّ طَاعَتَنَا مَفْرُوضَةٌ، اِذْ کَانَتْ بِطَاعَةِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَ رَسُولِهِ مَقْرُونَةً؛ (13) ما از حزب خداییم كه پیروز مىباشیم، و خاندان و نزدیكان پیامبریم. ماییم اهلبیت پاك و پاكیزة رسول خداصلیاللهعلیهوآله و یكى از دو یادگار گرانبهایى كه او از خود در میان امتش به جاى گذاشت. ما یادگار رسول خداصلیاللهعلیهوآله بعد از كتاب خداییم كه بیان هر چیز در آن است، و باطل از پیش و پس در آن داخل نشده [و همه چیز به آن باز مىگردد]. تفسیر قرآن در اختیار ماست و ما هرگز در بیان مفاهیم قرآن اشتباه نمىكنیم؛ بلكه حقایق آن را آشكار مىسازیم، پس از ما فرمان برید كه فرمانبرى از ما بر شما واجب است؛ زیرا اطاعت از ما به اطاعت خدا و پیامبرش مقرون مىباشد.»
4. امام مجتبیعلیهالسلام در گفتاری، مقام و عظمت اهلبیتعلیهمالسلام را چنین ترسیم میکند: «اِنَّ الْأئِمَّةَ مِنَّا وَاِنَّ الْخِلَافَةَ لَا تَصْلُحُ اِلَّا فِینَا وَاِنَّ اللهَ جَعَلَنَا اَهْلَهَا فِی کِتَابِهِ وَسُنَّةِ نَبِیهِ وَاِنَّ الْعِلْمَ فِینَا وَنَحْنُ اَهْلُهُ وَهُوَ عِنْدَنَا مَجْمُوعٌ کُلُّهُ بِحَذَافِیرِهِ وَاِنَّهُ لَا یَحْدُثُ شَیءٌ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ حَتَّی اَرْشُ الْخَدْشِ اِلَّا وَهُوَ عِنْدَنَا مَکْتُوبٌ بِاِمْلَاءِ رَسُولِ اللهِصلیاللهعلیهوآله وَ بِخَطِّ عَلِیٍّ بِیَدِهِ؛ (14) پیشوایان از ما اهلبیت هستند و خلافت صلاح نیست، مگر اینکه در بین ما باشد و خداوند در کتاب و سنت پیامبرش، ما را اهل آن قرار داده است. علم در بین ما است و ما اهل آن بوده و تمام آن علوم مجموعاً در نزد ماست و تا روز قیامت، چیزی حادث نمیشود، حتی غرامت یک خراش، مگر اینکه آن مطلب به املای پیامبرصلیاللهعلیهوآله و دست خط علیعلیهالسلام نزد ما موجود است.»
5. روایت شده است که چون امام حسنعلیهالسلام به جهت احترام به پدر بزرگوار خود در حضور او کم سخن میگفت، بعضی از اهل کوفه به خدمت آن حضرت عرض کردند: آیا حسنعلیهالسلام در سخن گفتن عاجز است!؟ امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام فرزند خویش را طلبید و فرمود: «مردم چنین میگویند، بر منبر بنشین و فضل خود را بر ایشان ظاهر کن.»
امام حسنعلیهالسلام عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! در حضور شما یارای سخن گفتن ندارم. حضرت فرمود:ای فرزند من! خود را از تو پنهان میکنم. پس حضرتعلیهالسلام فرمود تا مردم را ندا کنند و جمع شوند. امام حسنعلیهالسلام بالای منبر رفتند «فخَطَبَ خُطْبَةً بَلِیغَةً وَجِیزَةً فَضَجَّ الْمُسْلِمُونَ بِالْبُكَاءِ؛ پس خطبهای در نهایت بلاغت و موجز خواندند كه صدای گریة مسلمین بلند شد.» سپس فرمودند: «أَیهَا النَّاسُ! اعْقِلُوا عَنْ رَبِّكُمْ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِینَ ذُرِّیةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» فَنَحْنُ الذُّرِّیةُ مِنْ آدَمَ وَ الْأُسْرَةُ مِنْ نُوحٍ وَ الصَّفْوَةُ مِنْ إِبْرَاهِیمَ وَ السُّلَالَةُ مِنْ إِسْمَاعِیلَ وَ آلٌ مِنْ مُحَمَّدٍصلیاللهعلیهوآله نَحْنُ فِیكُمْ كَالسَّمَاءِ الْمَرْفُوعَةِ وَ الْأَرْضِ الْمَدْحُوَّةِ وَ الشَّمْسِ الضَّاحِیةِ وَ كَالشَّجَرَةِ الزَّیتُونَةِ لا شَرْقِیةٍ وَ لا غَرْبِیةٍ الَّتِی بُورِكَ زَیتُهَا النَّبِی أَصْلُهَا وَ عَلِی فَرْعُهَا وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ ثَمَرَةُ تِلْكَ الشَّجَرَةِ فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا فَإِلَى النَّارِ هَوَى؛ای مردم! علم و معرفت را از پروردگار خود بیاموزید. همانا خداوند بزرگ آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را برای جهانیان به پیامبری برگزید، آنان دودمانی بودند که [پاکی، تقوا و فضیلت را] بعضی از بعضی دیگر گرفته بودند. خداوند [نسبت به کوششهای آنان در راه رسالت] شنوا و آگاه است. ما اهلبیت از فرزندان آدم و دودمان نوح و فرزندان برگزیدة ابراهیم و تبار اسماعیل و خاندان محمدصلیاللهعلیهوآله هستیم. ما در میان شما همانند آسمان بلند و زمین گسترده و خورشید پرفروغیم، همانند درخت زیتونیم که نه به شرق مایل است و نه به غرب، درختی که روغنش مبارک، ریشهاش رسول خداصلیاللهعلیهوآله است و شاخهاش علی بن ابیطالبعلیهماالسلام. به خدا سوگند! ما اهلبیت میوة آن درختیم، پس هر کس به یکی از شاخههای آن چنگ زند، نجات پیدا میکند و سعادتمند میگردد و هر کس از آن جدا شود، جایگاهش در آتش است.»
سپس امیرالمؤمنینعلیهالسلام عبای خود را از روی صورت خود گشودند و از فاصلهای دور برخاستند و با امام حسنعلیهالسلام بالای منبر قرار گرفتند «فَقَبَّلَ بَینَ عَینَیهِ ثُمَّ قَالَ: یا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ! أَثْبَتْتَ عَلَى الْقَوْمِ حُجَّتَكَ [وَ] أَوْجَبَتْ عَلَیهِمْ طَاعَتَكَ فَوَیلٌ لِمَنْ خَالَفَكَ؛ (15) پس پیشانی امام مجتبیعلیهالسلام را بوسید و فرمود:ای فرزند رسول خدا! بر این قوم حجتت را ثابت كردی، پس اطاعت تو بر آنها واجب شد و وای بر كسی كه تو را مخالفت نماید.»
بیان آثار دوستی و نصرت اهلبیتعلیهمالسلام
امام حسنعلیهالسلام میفرمایند: «مَنْ أَحَبَّنَا لِلَّهِ نَفَعَهُ حُبُّنَا وَ لَوْ كَانَ فِی جَبَلِ الدَّیلَمِ وَ مَنْ أَحَبَّنَا لِغَیرِ ذَلِكَ فَإِنَّ اللَّهَ یفْعَلُ مَا یشَاءُ إِنَّ حُبَّنَا أَهْلَ الْبَیتِ یسَاقِطُ عَنِ الْعِبَادِ الذُّنُوبَ كَمَا تُسَاقِطُ الرِّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ؛ (16) کسی که ما را برای خدا دوست بدارد، محبّت ما به او سود میرساند اگر چه در کوههای دیلم باشد و کسی که ما را برای غیر خدا دوست داشته باشد، خدا آن گونه که بخواهد دربارة او انجام میدهد. همانا دوستی ما خاندان پیامبرصلیاللهعلیهوآله گناهان را از بندگان فرو میریزد، آن چنان که باد برگ درختان را میریزد.»
بیان عواقب دشمنی با اهلبیتعلیهمالسلام
امام حسنعلیهالسلام خطاب به «معاویة بن خدیج» فرمود: «ای معاویه! از دشمنی با ما بپرهیز؛ زیرا همانا رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمود: کسی با ما دشمنی نمیکند و بر ما حسد نمیورزد، جز آنکه در روز قیامت با شلاق آتشین از حوض کوثر رانده خواهد شد.» (17)
بیان فضائل و تفسیر قرآن
1. امام مجتبیعلیهالسلام فرمودند: «اَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ فِیهِ مَصَابِیحُ النُّورِ وَ شِفَاءُ الصُّدُورِ فَلْیَجْلُ جَالٍ بِضَوْئِهِ وَلْیُلْجِمِ الصِّفَةَ فَاِنَّ التَّلْقِینَ حَیَاةُ الْقَلْبِ الْبَصِیرِ کَمَا یَمْشِی الْمُسْتَنِیرُ فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّور؛ (18) در این قرآن، چراغهای نور [هدایت] و شفای سینههاست. پس باید هر جلا دهندهای با نور آن [به قلب خویش] جلا دهد و صفات خود را کنترل کند. تفکّر در قرآن سبب زنده شدن قلب بیناست، همان گونه که طلب کننده نور در تاریکیها به واسطة نور حرکت میکند.»
2. دربارة امام مجتبیعلیهالسلام نقل شده است که در مسجد رسول خداصلیاللهعلیهوآله مینشست و تشنگان معارف اسلامی گرداگردش مینشستند. (19) حضرت به گونهای سخن میگفت که تشنگان کلام الهی از زلال تفسیر قرآن سیراب میشدند.
علامه مجلسیرحمهالله نقل میکند: شخصی گفت: من وارد مسجد مدینه شدم و دیدم مردم دور یک نفر گرد آمدهاند و او از رسول خداصلیاللهعلیهوآله سخن میگفت. به او گفتم: مرا از تفسیر آیة شریفة «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُود» (20) آگاه کن. گفت: امّا «شاهد»، روز جمعه است و «مشهود» روز عرفه. از او گذشتم و به یک نفر دیگر که مردم اطرافش بودند و سخن میگفت، رسیدم و همان سؤال را پرسیدم. گفت: امّا «شاهد»، روز جمعه است و «مشهود» روز عید قربان. از او نیز گذشتم، و نزد جوانی که صورتش همچون طلای سرخ میدرخشید و از رسول خداصلیاللهعلیهوآله سخن میگفت، رسیدم و همان سؤال را پرسیدم. گفت: امّا «شاهد» محمّدصلیاللهعلیهوآله است و «مشهود» روز قیامت. آنگاه برای گفتة خود، این چنین استدلال کرد: آیا سخن پروردگار را نشنیدهای که میفرماید: «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً»؛ (21) «ای پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم» و «ذلِكَ یوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ یوْمٌ مَشْهُودٌ»؛ (22) «روز قیامت روزی است که همة مردم برای آن جمع میشوند و آن روز، روزی است که مشهود همگان است.» گوید: سپس از نام شخص اول پرسیدم، گفتند: او «ابن عباس» است و از دومی پرسیدم، گفتند: «ابن عمر» است و از شخص سوم که پرسیدم، گفتند: وی، حسن بن علی بن ابی طالبعلیهمالسلام است. (23)
طبق نقل علامه مجلسیرحمهالله (24) این شخص تفسیر امام مجتبیعلیهالسلام را از «شاهد و مشهود»، بر دیگر تفسیرها ترجیح داده و آن را پسندیده بود و دلیل این پذیرش، استدلال قوی امام به دو آیة شریفة قرآن بوده است.
بیان برکات حضور در مسجد و مجلس اهلبیتعلیهمالسلام
مساجد و محافل اهلبیتعلیهمالسلام از جمله مكانهای مقدس و محیطهای بصیرتآفرین میباشد. امام مجتبیعلیهالسلام انسانهای بصیرتخواه را به شركت در مساجد و مجالس اهلبیتعلیهمالسلام توصیه و ترغیب مینمود و میفرمود: «مَنْ أَدَامَ الِاخْتِلَافَ إِلَى الْمَسْجِدِ أَصَابَ إِحْدَى ثَمَانٍ آیةً مُحْكَمَةً وَ أَخاً مُسْتَفَاداً وَ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً وَ رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً وَ كَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى الْهُدَى أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى وَ تَرْكَ الذُّنُوبِ حَیاءً أَوْ خَشْیة؛ (25) کسی که پیوسته به مسجد رفت و آمد داشته باشد، یکی از این هشت بهره، نصیبش خواهد شد: 1. یافتن دلیل محکم و قاطع؛ 2. آشنایی با برادران مفید؛ 3. دانشهای نو و اطلاعات تازه؛ 4. رسیدن به رحمتی مورد انتظار؛ 5. آموختن سخنانی که او را هدایت میکند؛ 6. کلماتی که او را از پستی باز میدارد؛ 7. ترک گناهان به دلیل شرم؛ 8. ترک گناه و معصیت بهخاطر ترس.»
امام مجتبیعلیهالسلام در حدیث دیگری از افرادی که مساجد را ترک میکنند و در اجتماعات مسلمانان یا مساجد شرکت نمیکنند، انتقاد میکند و به آنان نسبت غفلت و بیخبری داده، میفرماید: «الْغَفْلَةُ تَرْکُکَ الْمَسْجِدَ وَ طَاعَتُکَ الْمُفْسِدَ؛ (26) غفلت، آن است که مسجد رفتن را ترک کنی و از انسانهای مفسد پیروی نمایی.»
همچنین در مورد شركت در مجالس اهلبیتعلیهمالسلام فرمود: «کسی که به سوی ما آید و در محفل ما شرکت کند، به یکی از چهار فایده خواهد رسید: 1. به دست آوردن استدلال محکم؛ 2. آگاهی از اجرای عدالت؛ 3. بهرهوری از دوستی و برادری؛ 4. فیض همنشینی با دانشمندان.» (27)
ب. افشاگری و اظهار انزجار
در اوج فتنهها که مردم در دام فریب سحر ساحران افتاده و چوبها و ریسمانهای ساحران را چون عصای موسی میشمارند، افشاگری و اظهار انزجار امامعلیهالسلام بود که مردم را از افتادن در دام تبلیغات مسموم معاویه مصون میداشت؛ لذا در مجلس معاویه به او خطاب کرده، فرمود: «ای معاویه! فراموش کردهای که وقتی پدرت تصمیم گرفت اسلام بیاورد، تو اشعاری خواندی و او را از اسلام بازداشتی؟ و شماای گروه حامیان معاویه! به خدا سوگندتان میدهم، آیا به یاد نمیآورید که رسول خداصلیاللهعلیهوآله در هفت جا ابوسفیان را لعنت کرد؟ آیا کسی از شما میتواند آن را انکار کند؟ آن هفت مورد لعن عبارتند از:
1. روزی که در خارج مکه نزدیکی طائف، در حالی که پیامبرصلیاللهعلیهوآله قبیلة بنی ثقیف را به اسلام دعوت میکرد، پدرت پیش آمد و به پیامبرصلیاللهعلیهوآله ناسزا گفت و او را دیوانه و دروغگو خواند؛
2. زمانی که کاروان قریش از شام میآمد و پیامبرصلیاللهعلیهوآله میخواست در برابر اموالی که از مسلمانان گرفته بودند، کاروان را توقیف کند، ابوسفیان کاروان را از بیراهه به سوی مکه برد و جنگ بدر را به راه انداخت؛
3. روز جنگ احد، آن گاه که پیامبرصلیاللهعلیهوآله بر فراز کوه بود و ابوسفیان نعره میزد: «اعل هبل ان لنا العزی ولا عزی لکم» حضرت نیز فریاد میزد: «اَللهُ مَولاَنَا وَ لاَ مَولَی لَکُم»؛
4. در جنگ احزاب نیز پیامبرصلیاللهعلیهوآله بر او لعنت کرد؛
5. روز صلح حدیبیه که ابوسفیان به همراه قریش راه را بر مسلمانان بستند و آنان را از انجام فریضة حج محروم کردند؛
6. در جنگ حنین که ابوسفیان کفار قریش و عدهای از یهود را گرد آورد و خداوند شر ایشان را دفع کرد؛
7. روز ثنیه که ابوسفیان به همراه یازده نفر کمر به قتل پیامبرصلیاللهعلیهوآله بسته بودند.» (28)
در همین مجلس بود که امام حسنعلیهالسلام یاران معاویه را اینگونه مورد خطاب قرار داد: «شما را به خدا سوگند! آیا میدانید که ابوسفیان بعد از بیعت مردم با عثمان به خانة وی رفت و گفت: برادرزاده! آیا غیر از بنی امیه کسی دیگر در اینجا حضور دارد؟ عثمان جواب داد: نه. او گفت: «ای جوانان بنیامیه! خلافت را مالک شوید و همة پستهای اساسی آن را به دست بگیرید. سوگند به کسی که جانم در دست اوست! نه بهشتی وجود دارد و نه جهنمی...» ای معاویه! این است کارنامة ننگین زندگی تو و پدرت... عمر تو را والی شام کرد و تو خیانت کردی. در پی آن عثمان آن حکم را تنفیذ کرد، باز تو او را در دهان مرگ انداختی. از این هر دو بالاتر اینکه به خود جرأت دادی و با جسارت در برابر خدا ایستادی و با علی بن ابیطالبعلیهالسلام مخالفت کردی... تو مردم نادان را برانگیختی و آنان را به معرکة جنگ آوردی و با مکر و حیله خونشان را بر زمین ریختی و اینها ثمرة تلخ بی ایمانی تو به معاد و نترسیدن از عقاب الهی است...» (29)
امام بارها مشروعیت حکومت ناپاکان را زیر سؤال میبرد و از کارگزاران آنها اعلام بیزاری مینمود.
ج. آموزش نیروهای کارآمد
یکی از فعالیتهای ویژة امام حسنعلیهالسلام، دمیدن روح بصیرت در محدثان، راویان و دانشمندان بزرگی بود که جهت کسب فیض بر گرد آن حضرت جمع شده بودند و بسیاری از افراد که در خواب غفلت و گمراهی به سر میبردند، با روشنگری آن حضرت بیدار گشته و مبانی اصیل اسلام را از آن سلالة پاک پیامبرصلیاللهعلیهوآله میآموختند.
عمق فعالیتهای علمی و تربیتی امام چنان بود که وقتی معاویه از فردی که از مدینه به شام آمده بود، دربارة امام حسنعلیهالسلام پرسید، او پاسخ داد: امام حسنعلیهالسلام نماز صبح را در مسجد جدش برگزار میکند تا طلوع آفتاب مینشیند و سپس تا به نزدیک ظهر به بیان احکام و تعلیم مردان مشغول است، سپس نماز میخواند و به همین گونه بعد از ظهر زنان از احادیث و روایات او استفاده میکنند و این برنامة هر روز اوست. (30)
شاگردانی که از محضر امام درس بصیرت آموختند، از صحابة پیامبرصلیاللهعلیهوآله و یاران با سابقة امام علیعلیهالسلام مانند: «احنف بن قیس»، «اصبغ بن نباته»، «جابر بن عبدالله انصاری»، «حبیب بن مظاهر»، «سلیمان بن صرد خزاعی» و... و از تابعین مانند: «أبوالاسود دوئلی»، «ابو مخنف»، «مسلم بن عقیل»، «عبدالله بن جعفر طیار»، «عبدالله بن عباس» و... بودند که علامه مجلسیرحمهالله شاگردان نامدار و راویان اخبار آن حضرت را به تفصیل ذکر نموده است. (31)
آنها همگی در محضر آن امام بزرگوار کسب فیض نمودند و بصیرت آموختند و در برابر هجوم دشمن بدعتگذار ایستادند. برخی از آنان بعد از شهادت امام مجتبیعلیهالسلام به دست معاویة جنایتکار به شهادت رسیدند و برخی دیگر در سال 61 هجری در رکاب ابا عبدالله الحسینعلیهالسلام در برابر یزید بن معاویه، با شهادت خود چراغ راه آیندگان شدند.
د. فعالیتهای نگارشی
امام مجتبیعلیهالسلام با توجه به اوضاع نابسامان زمان خود سعی وافر داشتند تا چهرة واقعی اسلام را به امت اسلام بشناسانند و برای تحقق این هدف، از راههای گوناگون استفاده نمودند. یکی از این راهها، فعالیتهای نگارشی ایشان بود که بزرگترین گواه بر مرتبة علمی و بصیرتآفرینی حضرت است.
از جمله این فعالیتها، ارسال نامههایی است که از جانب ایشان صورت میگرفت. این نامهها به دو بخش بعد از خلافت و پس از صلح قابل تقسیمبندی هستند. بعد از خلافت، نامههایی از جانب امام حسنعلیهالسلام به معاویه ارسال میشد و پس از صلح نیز امام نامههایی را به منظور آگاه کردن بعضی از عمال بنیامیه نسبت به وظایفشان و مظالمی که نسبت به شیعیان میکردند، میفرستاند و نامههایی نیز در پاسخ به سؤالات شرعی شیعیان ارسال مینمودند.
به عنوان نمونه، امام در نامهای به «عبدالله بن جندب» چنین مکتوب فرمود: «هر که از ما جدا شود، نابود گردد و هر کس از ما پیروی کند، به ما خواهد پیوست. هر کس ولایت ما را ترک گوید، کافر است و هر کس دنبالهرو ولایت ما باشد، مؤمن است. کافر ما را دوست و مؤمن ما را دشمن نخواهد داشت. هر کس با دوستی ما بمیرد، بر خدا لازم است که وی را با ما برانگیزد... خداوند دین را با ما آغاز کرده و با ما به پایان خواهد برد و به وسیلة ما گیاهان روی زمین را روزی شما کرده است و به وسیلة ما در زندگی شما و در گورهایتان و در هنگام حشر و نزد پل صراط و ترازوی سنجش اعمال و به هنگام وارد شدن به باغهای بهشت نجاتتان میدهد...» (32)
هـ. وصایا
از امام حسنعلیهالسلام وصایایی نقل شده که در آنها، امام به موعظه، نصیحت، تعلیم امور اسلام و تعیین امام پس از خود اشاره نموده است. «جنادۀ بن امیّه»، در روزی که امام حسنعلیهالسلام مریض بود، شرفیاب حضور مبارک شد و عرض کرد: یابن رسول الله! مرا موعظهای فرما. امام حسنعلیهالسلام فرمود: «یَا جُنَادَۀ اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ تَطْلُبُ الدُّنْیا وَ الْمَوْتُ یطْلُبُكَ...؛ (33) ای جناده! خود را آماده و مهیای سفر کن و زاد و راحله آماده کن، پیش از آنکه مرگت فرا رسد و بدان که تو دنیا میطلبی و مرگ تو را طلب میکند.
در واپسین ساعتهاى عمر امام مجتبىعلیهالسلام برادرش امام حسینعلیهالسلام وارد خانة آن حضرت شد، در حالى كه افراد دیگرى از یاران امام مجتبىعلیهالسلام در كنار بسترش بودند. امام حسینعلیهالسلام پرسید: «كَیفَ تَجِدُكَ یا أَخِی قَالَ أَجِدُنِی فِی أَوَّلِ یوْمٍ مِنْ أَیامِ الْآخِرَةِ وَ آخِرِ یوْمٍ مِنْ أَیامِ الدُّنْیا وَ اعْلَمْ أَنِّی لَا أَسْبِقُ أَجَلِی وَ إِنِّی وَارِدٌ عَلَى أَبِی وَ جَدِّی عَلَى كُرْهٍ مِنِّی لِفِرَاقِكَ وَ فِرَاقِ إِخْوَتِكَ وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ مَقَالَتِی هَذِهِ وَ أَتُوبُ إِلَیهِ بَلْ عَلَى مَحَبَّةٍ مِنِّی لِلِقَاءِ رَسُولِ اللَّهِصلیاللهعلیهوآله وَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍعلیهماالسلام وَ أُمِّی فَاطِمَةَ وَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍعلیهمالسلام...؛ برادر حالت چگونه است؟ حضرت جواب داد: در اولین روز از جهان آخرت و آخرین روز از عمر دنیایى به سر مىبرم و بدان که من بر اجل خود پیشی نمیگیرم و بر پدر و جد خود وارد میشود در حالی که از جهت اینكه بین من و شما و دیگر برادرانت و دوستان جدایى مىافتد، ناراحت هستم. [سپس فرمودند:] از خدا بهخاطر این سخنم طلب مغفرت [و رحمت] مىكنم؛ چون امرى دوست داشتنى همچون ملاقات رسول خداصلیاللهعلیهوآله و امیرمؤمنان علی بن ابیطالب و مادرم فاطمه و حمزه و جعفرعلیهمالسلام را در پیش دارم... .»
آنگاه آنچه را از انبیاى گذشته و از پدرش امیرالمؤمنینعلیهالسلام در باب امامت بود تسلیم امام حسینعلیهالسلام نمود و به ارث گذاشت، سپس فرمود: بنویس: «... یا أَخِی! هَذَا مَا أَوْصَی بِهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی إِلَی أَخِیهِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِیعلیهمالسلام؛... برادرم! این وصیت حسن بن علیعلیهماالسلام به برادرش حسین بن علیعلیهماالسلام است... .» اى حسین! تو را سفارش مىكنم در میان بازماندگان و فرزندان و اهلبیتم كه خطاكاران آنان را با بزرگوارى خود ببخشى و نیكوكاران آنها را بپذیرى و بعد از من جانشین و پدر مهربانى براى آنان باشى و اینکه مرا کنار رسول خداصلیاللهعلیهوآله دفن نمایی، که من به او و خانهاش سزاوارترم از کسانی که بدون اذن او وارد خانهاش شدند... .
بعد امام حسینعلیهالسلام فرمودند: «قسم به خدایی که مکه را حرام فرمود که حسن بن علیعلیهماالسلام و فاطمهعلیهاالسلام شایستهتر به رسول خداصلیاللهعلیهوآله و خانة اویند از کسانی که بدون اذن رسول خداصلیاللهعلیهوآله وارد خانهاش شدند و او به خدا شایستهتر است به رسول خداصلیاللهعلیهوآله.» (34)
و. تعمیق بصیرت به وسیلة کرامت
گاهی امام مجتبیعلیهالسلام برای تعمیق بصیرت مردم چشمههایی از علم الهی خود را آشکار مینمود و کراماتی نشان میداد.
امام صادقعلیهالسلام میفرمود: «وقتی امام حسنعلیهالسلام با معاویه صلح کرد، روزی در نخیله نشسته بودند، معاویه گفت: شنیدهام که حضرت رسولصلیاللهعلیهوآله خرما را در درخت تخمین میزد و درست درمیآمد. آیا تو آن علم را داری؟ شیعیان ادعا میکنند علم هیچ چیز از شما پنهان نیست! حضرت فرمود: رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله عدد پیمانههای آن را بیان میکرد. من عدد دانههایش را برای تو میگویم كه چهار هزار و چهار دانه است. معاویه دستور داد خرماها را چیدند و چهار هزار و سه دانه شد. امام فرمود: یک دانه را پنهان کردهاند و آن را در دست «عبدالله بن عامر» یافتند. در این لحظه بود که امام به معاویه فرمود:ای معاویه! به خدا سوگند! اگر نبود اینکه تو کافر میشوی و ایمان نمیآوری، به تو از آنچه خواهی کرد خبر میدادم... به خدا سوگند! که «زیاد» را به پدر خود ملحق خواهی کرد و «حجر بن عدی» را خواهی کشت و سرهای شیعیان را برای تو خواهند آورد.»
زنی مسیحی به نام «ام سلیم» از شام به مدینه آمد؛ چون در تورات و انجیل نشانههای ظهور پیامبر آخر الزمانصلیاللهعلیهوآله و امامان بعد از او را خوانده بود، تحقیق و پژوهش را در شهر مدینه از سر گرفت تا پیامبرصلیاللهعلیهوآله و امامان معصومعلیهمالسلام را دقیقاً شناسایی کرده و به آنها ایمان آورد. ساعتی خدمت پیامبرصلیاللهعلیهوآله نشست و اطلاعات جالبی به دست آورد و آنگاه در تداوم تحقیق خود با امام مجتبیعلیهالسلام که در سنین نوجوانی بود، آشنا شد. آن حضرت وقتی امسلیم را دید، به او سخنانی فرمود و معجزهای به او ارائه داد و سنگریزههایی را به یاقوت سرخ تبدیل نمود. امسلیم میگوید: من از او پرسیدم: آیا تو وصی پدرت هستی؟ امام فرمودند: «نعم، أنا وصی أبی؛ بله، من جانشین پدرم هستم.» امسلیم میگوید: به او گفتم نشانة آن چیست؟ امام حسنعلیهالسلام فرمود: سنگریزههایی برای من بیاور. آنگاه امام سنگریزهها را به یاقوت سرخ تبدیل نمود.ام سلیم میگوید سپس پرسیدم: جانشین تو کیست؟ فرمود: «مَن یَفعل مثل هذا الذی فعلتُ؛ کسی که مانند آنچه که انجام دادهام، انجام دهد.» (35)
ز. برخورد قاطعانه
خانهنشینی پدر و غارت رفتن میراث آن امام مظلوم و مشاهدة فتنههای متعدد، سرانجام امام حسنعلیهالسلام را بر آن داشت كه در یكی از روزها خود را به مسجد رسول خداصلیاللهعلیهوآله رسانده و ابوبكر را كه در جایگاه جدش پیامبر خداصلیاللهعلیهوآله نشسته بود، مخاطب قرار داده، به او فرمود: «أَنزِلْ أَنزِلْ عَنْ مِنْبَرِ أَبِی، وَاذْهَبْ إِلَى مِنْبَرِ أَبِیكَ؛ (36) فرود آی! از منبر پدرم فرودای و به سوی منبر پدرت برو.» (37)
این گفتار كوبنده همة حاضران را در مسجد مبهوت ساخت و چون سرهای خود را برگرداندند، با امام حسنعلیهالسلام روبرو شدند كه همة آنچه را میخواست به صورت مناظره و استدلال بیان دارد، با همین دو جملة كوتاه و پرمعنا بیان فرمود. ابوبكر چنان غافلگیر شده بود كه به ناچار در پاسخ گفت: «صدّقت و الله انّه لمنبر ابیك لا منبر ابی؛ به خدا راست گفتی، این منبر پدر توست، نه منبر پدر من.» و نمونة این برخورد را امام حسینعلیهالسلام نیز با عمر داشتند.
در مجلسی، معاویه به امام علیعلیهالسلام هتاکی زیادی کرد، امام حسنعلیهالسلام فرمود: «ای پسر جگرخواره! آیا به امیرمؤمنان ناسزا میگویی؟ با این که پیامبرصلیاللهعلیهوآله فرمود: هر کس به علی ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته و هر کس به من ناسزا بگوید، به خدا ناسزا گفته و کسی که به خدا ناسزا گوید، خداوند او را برای همیشه به دوزخ وارد میکند. آن گاه به عنوان اعتراض مجلس را ترک کرد.» (38)
ح. پاسخ به شبهات و اتهامات
یكی از بزرگترین میدانهای بصیرتبخشی و مهمترین تلاشهای امام مجتبیعلیهالسلام پاسخ به شبهات و اتهاماتی بود که از طرف معاویه و یارانش مطرح میشد. در جلسهای که با دعوت رسمی معاویه همراه بود، معاویه به آن حضرت گفت: آمدنت بدین جا به خواست این جماعت است، اینان میخواهند از تو اقرار بگیرند که عثمان به دست پدرت کشته شد و او مظلوم بود. مطالب اینان را گوش کن و پاسخشان را بده.
امامعلیهالسلام فرمود: «سبحان الله!ای معاویه، خانه خانة تو است و اجازة هر کاری در اینجا مربوط به تو است. حال اگر تو خواستة آنان را اجابت کردهای، من از عمل زشتی که مرتکب شدهای، شرم دارم و از ناسزا گفتن به تو نیز خجلم و اگر آنان بر تو غلبه کردهاند و تو وادار شدهای، از ناتوانی و بیچارگیات شرم میکنم، حال بر کدام یک اعتراف میکنی؟! البته اگر میدانستم که چنین کسانی با تو همراهند، افرادی در ردیف و رتبة آنان از بنیعبدالمطلب میآوردم و هرگز از تو و این افراد هراسی به دل راه نمیدهم؛ بلکه اینان وحشتزدهاند؛ چراکه ولیّ من خداوند یکتاست، آنکه قرآن را فرو فرستاده و اختیاردار نیکوکاران است.»
پس از گفتگوی آغازین امامعلیهالسلام با معاویه، صحنهگردانان معرکه از قبیل «عمرو بن عثمان»، «عمرو بن عاص»، «ولید بن عقبه»، «عتبة بن ابیسفیان» و «مغیرة بن شعبه» وارد صحنه شدند و هر کدام با حرارت در برابر دیگران اتهامات و مطالب ناروایی را که هر شنوندة منصف و علاقهمند به اهلبیتعلیهمالسلام از آن رنج میبرد، بر سر زبان راندند. بعد از آنکه مهرههای ناپاک حکومت شام مطالب دیکته شدة خود را یکی پس از دیگری مطرح کردند، آنگاه زبان بصیرتآفرین حق، امام حسن بن علیعلیهماالسلام به پا خاست و نقاب از چهرة بنیامیه برداشت و جنایات هر یک را برشمرد، به طوری که آبرویی برای آنها باقی نماند و تمام اتهامات بیاساس آنها را پاسخ گفت.
امام مجتبیعلیهالسلام ابتدا به معاویه رو کرد و مطالبش را چنین آغاز نمود: «سپاس خدای را که هدایت و ارشاد اولین و آخرین شما را بر عهدة اولین و آخرین ما گذاشت و درود و رحمت خداوند بر پیامبرش محمدصلیاللهعلیهوآله» سپس به معاویه فرمود: «ای معاویه! بشنو و شماای یاران معاویه! بشنوید. شما را به خدا سوگند! آیا میدانید آن کسی را که دشنام دادید، به سوی هر دو قبله نماز گزارده است، در حالی که توای معاویه! نسبت به هر دو قبله کافر بودهای و «لات» و «عزی» را عبادت میکردی؟ او در دو بیعت «رضوان» و «فتح» شرکت داشت؛ اما تو نسبت به بیعت رضوان کفر ورزیدی و در بیعت فتح، عهد و پیمان شکستی.»
متأسفانه برخی اتهامات نیز از طرف شیعیان افراطی که از صلح امام ناراحت شده بودند، مطرح میشد: «علی بن محمد بن بشیر همدانی» میگوید: «همراه «سفیان بن ابی لیلی» به مدینه آمدیم و بر حسن بن علیعلیهماالسلام وارد شدیم، در حالی که «مسیب بن نجبه» و عدهای دیگر نزد او بودند. من به او گفتم: «السلام علیک یا مذلّ المؤمنین؛ سلام بر توای خوار و ذلیل کنندة مؤمنین» امام حسنعلیهالسلام فرمود: سلام بر تو، بنشین! من مذل المؤمنین نیستم؛ بلکه معزّ المؤمنین هستم. من از صلح چیزی جز حفظ جان شما را نمیخواستم.» (39)
امام در میان پاسخهای مختلفی كه به معترضان عملكرد خویش دربارة صلح میداد، موضوع عصمت خویش و ضرورت اطاعت از امام معصوم را یادآور میشد و تصریح میفرمود که: من حجت خدا بر بندگانش میباشم و امام و پیشوای معصوم شما، چه در حال جنگ و چه در حال صلح هستم. صلح من از همان مصلحتی برخوردار است كه صلح پیامبرصلیاللهعلیهوآله در حدیبیه با مردم مكه برخوردار بود و اگر من چنین مصلحتی را روا نمیداشتم، همة شیعیان نابود میشدند و حتی یك نفر از آنان باقی نمیماند. (40)
فقدان بصیرت و بینش عمیق از مشكلات اساسی این دسته از اصحاب امام مجتبیعلیهالسلام بود كه درک نمیکردند امام و پیشوایی كه «معصوم» است و از جانب خداوند به «مقام عصمت» رسیده و بر این اساس از معصیت و خطا مصونیت یافته است، میداند چه میكند و در ورای تصمیمات او از جمله صلح با معاویه مصالح الهی قرار دارد كه اگر به آنها توجه نشود، بنیان دین فرو میریزد و موجودیت مسلمین با خطر هدم و نابودی مواجه میشود. (41)
صلح امام حسنعلیهالسلام از زبان مقام معظم رهبریحفظهالله:
«در باب صلح امام حسنعلیهالسلام این مسئله را بارها گفتهایم و در کتابها نوشتهاند که هر کس، حتی خود امیرالمؤمنینعلیهالسلام هم اگر به جای امام حسن مجتبیعلیهالسلام بود و در آن وضع قرار میگرفت، ممکن نبود کاری غیر از آن کار که امام حسنعلیهالسلام کرد، بکند. هیچ کس نمیتواند بگوید که امام حسنعلیهالسلام فلان گوشة کارش سؤال برانگیز است. نه، کار آن بزرگوار صددرصد بر استدلال منطقی غیر قابل تخلف منطبق بود. اگر امام حسنعلیهالسلام صلح نمیکرد، تمام ارکان خاندان پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله را از بین میبردند و کسی را باقی نمیگذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز به کلی از بین میرفت و ذکر اسلام بر میافتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمیرسید. این حق عظیمی است که امام مجتبیعلیهالسلام بر بقای اسلام دارد. امیدوارم خداوند به همة ما بصیرتی عنایت کند تا بتوانیم آن بزرگوار را بشناسیم و نگذاریم پردة جهالت و غبار بدشناختی که تا مدتها بر چهرة آن بزرگوار بوده، باقی بماند؛ یعنی حقیقت را باید همه بفهمند و بدانند که صلح امام مجتبیعلیهالسلام همان قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسینعلیهالسلام ارزش داشت.» (42)
پینوشـــــــــــــتها:
(1). صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینیرحمهالله، ج 9، ص 30.
(2). بحار الأنوار، علامه مجلسی، انتشارات اسلامیه، تهران، ج 34، ص225.
(3). شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، انتشارات كتاب آوند دانش، تهران، 1421 ق، ج 3، ص 15 و 16.
(4). همان.
(5). بقره / 207.
(6). شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 4، ص73.
(7). بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 27، ص 214.
(8). شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3، ص16.
(9). حقایق پنهان، احمد زمانی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، چ اوّل، 1375 ش، ص258.
(10). تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چ نهم، 1382 ش، ج 2، ص 152.
(11). البرهان فى تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانى، بنیاد بعثت، تهران، 1416 ق، ج 3، ص 245.
(12). مدینة المعاجز الأئمۀ الإثنیَ عشر، سید هاشم بحرانی، مؤسسۀ المعارف الإسلامیۀ، قم، 1413ق، ج 3، ص 296.
(13). امالی مفید، محمد بن نعمان بغدادی (معروف به شیخ مفید)، نشر کنگره شیخ مفید، قم، 1413ق، ص 348.
(14). احتجاج، طبرسی، انتشارات اسوه، قم، ج 2، ص 287.
(15). بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 359.
(16). همان، ج65، ص116.
(17). فرهنگ سخنان امام حسنعلیهالسلام، محمد دشتی، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنینعلیهالسلام، قم، 1389 ش، ص 67؛ به نقل از: احقاق الحق، قاضی عبدالله شوشتری، ج 24، ص 420.
(18). بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 78، ص112؛ و ج 92، ص 32.
(19). فصول المهمة فی معرفة الائمة، ابن صباغ مالكی، دار الحدیث، قم، چ اول، 1422 ق، ص137.
(20). بروج /3.
(21). احزاب / 45.
(22). هود / 103.
(23). بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 345.
(24). همان.
(25). بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 44، ص 76.
(26). همان، ج 75، ص 114.
(27). مسند الامام المجتبیعلیهالسلام، عزیزاللّه عطاردى، نشر عطارد، تهران، ص 727.
(28). بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 44، صص 70ـ 86.
(29). همان.
(30). ترجمۀ الامام الحسنعلیهالسلام من تاریخ مدینة دمشق، ابن عساكر، محمدباقر محمودی، مؤسسۀ المحمودی، بیروت، بیتا، ص 139.
(31). بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 42، ص 112.
(32). بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسۀ الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج 43، ص 315.
(33). همان، ح44، ص138.
(34). بحار الانوار، ج 44، ص 152.
(35). همان، ج 25، ص 187.
(36). شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 2، ص17.
(37). شبیه این قضیه توسط امام حسینعلیهالسلام برای عمر نیز به سند صحیح از مصادر اهل سنت نقل شده است. ر. ک: تاریخ دمشق، ج 3، ص 73؛ كنزالعمال، ج 5، ص 616؛ المسانید للأنصاری، ج 2، ص88؛ و الریاض النضرة، ج 1، ص 561؛ الإصابة، ج 2، ص 69؛ المراجعات، ص 396؛ شرح النهج، ج 6، ص 42؛ كنز العمال، ج 13، ص 654؛ معرفة الثقات، ج 1، ص 32؛ تاریخ بغداد، ج 1، ص 151؛ تاریخ دمشق، ج 14، ص175و...).
(38). احتجاج طبرسی، ج 1، ص 145.
(39). انساب الاشراف، احمد بن یحیی بلاذری، انتشارات نبوی، تهران، 1375 ش، ج1، ص150.
(40). همان.
(41). همان.
(42). حدیث ولایت؛ مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبریحفظهالله، مؤسسه حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنهای، تهران، ج 4، ص 86. جهت مطالعه بیشتر ر. ک: صلح امام حسنعلیهالسلام؛ پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ، شیخ راضی آلیاسین، ترجمه حضرت آیتالله خامنهای، دفتر نشر فرهنگ اسلامی).