اشاره
در بخش نخست اين مقاله كه در مجله شماره 45 ارائه گرديد، پنج مورد از رمزهای موفقيت از نگاه امام علی عليه السلام مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه مقاله، شش رمز ديگر از رمزهای موفقيت بيان میشود.
6. داشتن هدف
داشتن هدف در زندگی از لوازم اصلی حيات سعادتمندانه و معنادار است. انسان زمانی امنيت خاطر و آرامش دارد كه افق روشنی برای آينده خود ترسيم كند و با انگيزه و رضايت درونی برای رسيدن به آنچه در آن افق مد نظر دارد، تلاش كند. بدترين الت برای آدمي، زمانی است كه احساس سرگردانی كند و بلاتكليف بماند.
هم چنان كه همه مخلوقات از بزرگترين آنها گرفته تا كوچكترين موجودات، بر پايه هدفی خلق شدهاند، انسان هم - كه اعجوبه خلقت است - در اين چرخه هستی بدون هدف نيست. به فرمايش امام علی عليه السلام: «فما خلق امرؤ عبثا; (1) كسی بدون هدف [و بيهوده آفريده نشده است.»
انسانی كه بدون هدف خلق نشده، كارها و اعمالش بايد بر پايه هدفی صورت بگيرد. در اين عمر كوتاه زندگي، رسيدن به همه اهداف و آرزوها ممكن نيست، بنابراين بايد هدفی را كه ارزشمندتر است انتخاب نمود. اگر اهداف متفاوت و متعدد دنبال شود نتيجهای جز شكست و ناكامی نخواهد داشت: «من اوما الی متفاوت خذلته الحيل; (2) كسی كه به كارهای مختلف بپردازد، نقشهها [و پيش بينيهايش] به جايی نمیرسد.» و اگر بجايی هم رسيد مسائل مهمتر را ضايع خواهد كرد، چنان كه علی عليه السلام فرمودند: «من اشتغل بغير المهم ضيع الاهم; (3) كسی كه به امور غير مهم بپردازد، مسائل مهمتر را ضايع میسازد.»
كسی كه دنبال موفقيت در كارهاست بايد در ابتدای امر، هدف خود را مشخص كند و بعد از اينكه مهمترين هدف را شناسايی كرد، با تمام توان جهت رسيدن به آن تلاش نمايد، چرا كه موفقيت انسان در كارهايی است كه فكر و انديشه را در همان كار بكار میگيرد. امام علی عليه السلام فرمودند: «ان رايك لا يتسع لكل شی ء ففرغه للمهم; (4) فكر تو وسعتی كه همه امور را فرا بگيرد ندارد، پس آن را برای امور مهم فارغ بگذار.»
البته به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه انسان برای رسيدن به هدف مجاز نيست از هر وسيلهای استفاده كند. به ديگر سخن هيچ وقت هدف وسيله را توجيه نمیكند، علی عليه السلام در اين زمينه فرمودند: «ما ظفر من ظفر الاثم به والغالب بالشر مغلوب; (5) كسی كه گناه به وسيله او پيروز شود، پيروز نيست و كسی كه با بدی غلبه كند، شكست خورده است.»
7. داشتن همت
يكی از نيروهای نهفته در وجود انسان، قوه اراده است كه اگر به پرورش و تقويت آن پرداخته شود، بسياری از مشكلات روحی و جسمی را میتوان درمان نمود. داشتن ارادهای قوی و همتی عالي، از نشانههای مؤمن است. علی عليه السلام در بيان صفات مؤمن میفرمايند: «بعيد همه; (6) همتش بلند است.»
حضرت امير عليه السلام قدر هر انسانی را به اندازه همتش میداند و میفرمايد: «قدر الرجل علی قدر همته; (7) قيمت و ارزش آدمی به قدر همت اوست.»
همت بلند دار كه مردان روزگار از همت بلند به جايی رسيدهاند
همت بلند دار كه نزد خدا و خلق باشد به قدر همت تو اعتبار تو
(8)از نكات قابل توجه در اين بحث اين است كه بلند همتی با تن پروری سازگار نيست. طالب موفقيت بايد خود را از تن پروری بدور كند و با تمام توان خود، به تلاش و كوشش بپردازد. علی عليه السلام میفرمايند: «فشدوا عقد المازر واطووا فضول الخواصر ولا تجتمع عزيمة ووليمة; (9) پس كمربندها را محكم ببنديد و دامن همت بر كمر زنيد كه به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی ميسر نيست.» همچنين بايد از همراهی با انسانهای دون همت و بدون پشتكار پرهيز كرد و بر آنها تكيه نزد. آن حضرت توصيه كردند: «ولا تامنن ملولا; (10) بر آنكس كه پشت كار ندارد تكيه مكن.»
آفت دونان به عالی همتان هم میرسد دايما از كج نهادن پای سر دارد خطر
(11)8. داشتن دوست خوب
خداوند انسان را موجودی نيازمند به غير خلق كرده است يعنی جامعه انسانها طوری است كه هر كسی به ديگری محتاج است. در اين ميان نقش گروه همسالان و بخصوص دوستان حساس و خطير است. درباره نقش دوستان همين نكته كافی است كه شخصيت هر انسان را در اجتماع با دوستان او میسنجند، همچنان كه حضرت علی عليه السلام فرمودند: «فان الصاحب معتبر بصاحبه; (12) هر كس را از آن كه دوست اوست، میشناسند.»
شكی نيست كه دوستان هر انساني، اساسيترین نقش را در موفقيت او ايفا میكنند و گاهی در اثر كم توجهی و يا بیتوجهي، همين دوستان به اصطلاح صميمي، مايه بدبختی و هلاكت میشوند. حضرت علی عليه السلام فرزند خود را از مصاحبت با دوستان ناباب برحذر میدارند و میفرمايند: «يا بنی اياك ومصادقة الاحمق فانه يريد ان ينفعك فيضرك واياك ومصادقة البخيل فانه يقعد عنك احوج ما تكون اليه واياك ومصادقة الفاجر فانه يبيعك بالتافه واياك ومصادقة الكذاب فانه كالسراب، يقرب عليك البعيد ويبعد عليك القريب; (13) پسرم! از دوستی با احمق بپرهيز، چرا كه میخواهد به تو نفعی رساند اما دچار زيانت میكند، از دوستی با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز داری از تو دريغ میدارد. و از دوستی با بدكار بپرهيز كه با اندك بهايی تو را میفروشد. و از دوستی با دروغگو بپرهيز كه او به سراب بماند; دور را برای تو نزديك و نزديك را برای تو دور مینماياند.»
تا توانی میگريز از يار بد يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند يار بد بر جان و بر ايمان زند
به همان اندازه كه دوستان صالح و خوب انسان را در رسيدن به موفقيت كمك میكنند، دوستان نااهل نيز به همان اندازه او را از مرحله موفقيت پرت مینمايند. همنشينی با بدان گذشته از اينكه بر روی انسان تاثير بد میگذارد و مايه قساوت قلب میشود، ممكن است انسان را در قهر و عذاب الهی سهيم گرداند.
در آغاز بعثت پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله در ميان بت پرستان حجاز فردی بنام «عقبة بن ابی معيط» بود، وی در حالی كه مشرك و بت پرست بود، ميهمان نواز هم بود. روزی پيامبر صلی الله عليه و آله بر او میگذشت، عقبه از آن حضرت خواست كه با وی غذا بخورد. حضرت به او فرمود: بر سر سفره تو نمینشينم مگر آنكه مسلمان شوی. عقبه وقتی ديد كه پيامبر صلی الله عليه و آله برای نشستن بر سفره او اين چنين شرطی گذاشته است، شهادتين بر زبان جاری كرد و مسلمان شد. در عين حال عقبه دوستی به نام «ابي» داشت، او وقتی از اين واقعه با خبر شد، با ناراحتی و عصبانيت نزد عقبه آمد و وی را مورد سرزنش قرار داده و گفت: تو از دين خودت خارج شدي؟ عقبه پاسخ داد: كسی بر من ميهمان شد كه حاضر نشد تا مسلمان نشوم بر سر سفرهام بنشيند. ابی به او گفت: حالا من دوستی خودم را با تو قطع میكنم، مگر آنكه به دين خودت برگردی و به پيامبر توهين كنی.
با اصرار زياد ابي، عقبه همين كار را كرد و از اسلام خارج شد و عاقبت در جريان جنگ بدر به دست سپاهيان اسلام كشته شد. ابی نيز در جنگ احد به دست مسلمين كشته شد و هر دو در حال شرك مردند. در اين رابطه آيات 27 تا 29 سوره فرقان نازل گرديد كه در آن وصف حال و سرنوشت عقبه آمده است: «ويوم يعض الظالم علی يديه يقول يا ليتنی اتخذت مع الرسول سبيلا * يا ويلتی ليتنی لم اتخذ فلانا خليلا * لقد اضلنی عن الذكر بعد اذ جاءنی وكان الشيطان للانسان خذولا» ; «روزی كه آن فرد ستمگر (عقبه) دستان خود را میگزد و میگويد: كاش راه پيامبر را انتخاب كرده بودم. وای بر من،ای كاش با فلانی (ابي) دوست نمیشدم. او مرا از يادآوری [حق] گمراه ساخت بعد از اينكه [ياد حق] به سراغ من آمده بود. و شيطان هميشه خوار كننده انسان بوده است.»
حق ذات پاك الله الصمد كه بود به مار بد از يار بد
مار بد جانی ستاند از سليم يار بد آرد سوی نار مقيم
(14)در اين آيات و با توجه به اين ماجرا نقش و تاثير مخرب دوست ناصالح در گمراهی انسان مشخص میگردد. اين داستان به ما هشدار میدهد كه از دوستی با دوستان ناصالح كه ممكن است به توهين و جسارت نسبت به پيامبر صلی الله عليه و آله منجر گردد، دوری گزينيم. امام علی عليه السلام فرمودند: «لا ينبغی للمرء المسلم ان يواخی الفاجر فانه يزين له فعله ويحب ان يكون مثله ولا يعينه علی امر دنياه ولا امر معاده ومدخله اليه ومخرجه من عنده شين عليه; (15) شايسته نيست كه يك انسان مسلمان با فرد فاجر [و تبهكار] رابطه برادرانه برقرار كند، زيرا او عمل و رفتار خود را برايش زينت میدهد و دوست دارد كه او هم به مانند خودش شود و او را نه در امر دنيا و نه در امر آخرتش ياری نمیكند و رفت و آمدش برای او ننگ است.»
9. استفاده از تجربهها
يكی ديگر از عوامل موفقيت، استفاده از تجربيات است. آنهايی كه خود را بینياز از تجربه میدانند به مقصد نخواهند رسيد. چنان كه علی عليه السلام فرمودند: «من غنی عن التجارب عمی عن العواقب; (16) كسی كه خود را از تجربهها بینياز بداند، سرانجام [امور] را نخواهد ديد.» كسی كه دنبال هدفی عالی است و برای رسيدن به آن بايد از گردنههای پر پيچ و خم عبور كند تا بر مشكلات پيروز شود، بايد بداند كه در اين راه نيازمند تجربه است. اميرمؤمنان علی عليه السلام فرمودند: «كل معونة تحتاج الی التجارب; (17) هر امر مشكلی [كه كمك لازم دارد] به داشتن تجربهها نيازمند است.»
درباره ارزش و اهميت تجربه همين قدر كافی است كه حفظ تجربهها يكی از نشانههای عقل و خردمندی است. علی عليه السلام در نامه خود به فرزندشان امام مجتبی عليه السلام فرمودند: «والعقل حفظ التجارب; (18) [از نشانههای عقل [و خردمندي] حفظ تجربه هاست.»
همچنين آن حضرت در نهج البلاغه فرمودند: «ومن التوفيق حفظ التجربة; (19) حفظ تجربه بخشی از موفقيت است.»
معمولا كسانی كه در پی اهداف عالی هستند، دشمنانی فرصت طلب نيز دارند كه در حال مكر و نيرنگاند. استفاده از تجربه يكی از راههای شناخت فريب و نيرنگ است.
خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان تا سيه روی شود هر كه در او غش باشد (20)
امام علی عليه السلام فرمودند: «من لم يجرب الامور خدع; (21) آن كس كه كارها را تجربه نكند، نيرنگ میخورد.» به قول رودكي:
برو، زتجربه روزگار بهره بگير كه بهر دفع حوادث تو را به كار آيد
بايد از تجربههای بدست آمده بهترين استفاده را برد، چراكه بدبختی و شقاوتی از اين بدتر نيست كه از تجربههای بدست آمده استفاده نشود. اين نكته را حضرت امير عليه السلام در نامهای به ابوموسی اشعری گوشزد كرده و فرمودند: «فان الشقی من حرم نفع ما اوتی من العقل والتجربة; (22) البته انسان شقی آن كسی است كه از ثمرات عقل و تجربه، بهره مند نشود [و محروم بماند] .»
در طول زندگی هر انساني، حوادثی تلخ چرخه زندگی را دچار كندی میكند كه البته اينها لازمه زندگی است، چرا كه اين تلخيها انسان را در مقابل مشكلات و حوادث آينده آبديده میكند. مواجهه با مشكلات و استفاده از تجربههای انجام شده پيش نياز زندگی است. امام علی عليه السلام فرمودند: «ومن لم ينفعه الله بالبلاء والتجارب لم ينتفع بشی ء من العظة; (23) كسی را كه خداوند بوسيله گرفتاريها و تجربهها سود نرساند، از هيچ گونه موعظهای بهره مند نخواهد شد.»
10. مشورت
شور و مشورت با صاحبان انديشههای پاك و همتهای عالي، مسير انسان را در رسيدن به اهداف عالی هموار میسازد. اشرف مخلوقات، حضرت نبی اكرم صلی الله عليه و آله - كه عصاره خلقت بود - به همان اندازه كه ديگران را به مشورت كردن دعوت میكرد، خود نيز سعی وافر داشت تا در كارها مشورت كند، چنان كه در جريان جنگ خندق چنين كرد.
هر كسی برای انجام كارهای مهم نيازمند پشتوانهای قوی است تا در بحرانها كمك و يار و مدد كار او باشد. مشورت يكی از پشتوانههای بزرگ مردان الهی است.
علی عليه السلام فرمودند: «لا ظهير كالمشاورة; (24) پشتوانهای همچون مشورت نيست.»
مشورت در كارها واجب شود تا پشيمانی در آخر كم شود
(25)از فرمايشات علی عليه السلام در نهج البلاغه استفاده میشود كسانی كه دارای استبداد رای هستند و عقيده خود را برترين میدانند، در معرض خطری عظيم هستند. حضرت فرمود: «والاستشارة عين الهداية وقد خاطر من استغنی برايه; (26) مشورت نمودن چشمه هدايت است و كسی كه [به خاطر رای شخصي] خود را مستغنی از ديگران بداند، خويشتن را به خطر میافكند.»
همچنين میفرمايند: «من استبد برايه هلك ومن شاور الرجال شاركها فی عقولها; (27) كسی كه در رای خويش مستبد باشد، هلاك میشود و كسی كه با مردان مشورت نمايد، در عقلهای آنان شريك خواهد شد.»
مشورت ادراك و هشياری دهد عقلها مر عقل را ياری دهد
گفت پيغمبر بكن ای رای زن مشورت كالمستشار مؤتمن
(28)ترك مشورت در مسائل معنوی ومادي، شكستهای جبران ناپذيری به بار میآورد و در مقابل، مشورت با مردان خودساخته و صالح و صاحبان افكار عالي، انسان را در شناخت موارد خطا و اشتباه كمك میكند و از مواجهه با خطا مصونيت میبخشد. پرچمدار هدايتگران، مولی علی عليه السلام فرمودند: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء; (29) كسی كه از افكار [ديگران استقبال كند، موارد خطا را میشناسد.»
با چه كسانی مشورت كنيم؟
لازم است فردی طرف مشورت قرار گيرد كه علاوه بر فهم و خرد و آگاهی نسبت به امر مشاوره، بتوان از مشورت با او بهره مند شد، به ديگر سخن به فرمايش مولی علی عليه السلام بايد با كسی مشورت كرد كه عقل او را بپذيرد: «لا تشاور من لا يصدقه عقلك; (30) با كسی كه عقلت او را تصديق نمیكند مشورت نكن.»
گويند كه بیمشورت كار مكن الحق سخنی خوشست انكار مكن
ليكن به كسی كه از غمت غم نخورد گر در ز دهن بريزد اظهار مكن
برای رسيدن به اهداف و دوری از حسرت و پشيمانی لازم است انسان با افراد نصيحت گر، عالم و صاحب تجربه مشورت كند. علی عليه السلام میفرمايند: «اما بعد فان معصية الناصح الشفيق العالم المجرب تورث الحسرة وتعقب الندامة; (31) مخالفت با شخص نصيحتگری كه مهربان و عالم و صاحب تجربه است، موجب حسرت میشود و پشيمانی را به دنبال دارد.»
همچنين آن حضرت فرمودند: «افضل من شاورت ذو التجارب; (32) برترين كسی كه با او به مشورت مینشينی كسی است كه تجربهها اندوخته است.»
مشورت كن با گروه صالحان بر پيمبر امر شاورهم بدان
امر هم شوری برای آن بود كز تشاور سهو و كژ كمتر رود
اين خردها چون مصابيح انورست بيست مصباح از يك روشنتر است
(33)با چه كسانی مشورت نكنيم؟
امام علی عليه السلام در توصيه خويش به فرماندار بصره، او را از مشورت با چند گروه برحذر میدارد: «ولا تدخلن فی مشورتك بخيلا يعدل عن الفضل ويعدك الفقر ولا جبانا يضعفك عن الامور ولا حريصا يزين لك الشره بالجور فان البخل والجبن والحرص غرائز شتی يجمعها سوء الظن بالله; (34) بخيل را در مشورت خود دخالت نده كه تو را از بخشش [و نيكوكاري] باز میدارد و به تو وعده تنگدستی میدهد. ترسو را در مشورت كردن دخالت نده كه در [انجام] كارها [روحيه] تو را سست میكند و حريص را [در مشورت كردن دخالت نده] كه حرص را با ستمكاری در نظرت زينت میدهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند كه ريشه آنها بدگمانی به خدای بزرگ است.»
11. نظم و برنامه ريزی
اوليای بزرگ اسلام، رعايت نظم و برنامه ريزی در كارها را از جمله مهمترين مسائل در زندگی انسان شمرده، آن را مورد تاكيد قرار دادهاند.
علی عليه السلام در ضمن وصيت خود، خطاب به امام حسن و امام حسين عليهما السلام میفرمايند: «اوصيكما وجميع ولدی واهلی ومن بلغه كتابی بتقوی الله ونظم امركم; (35) شما و همه فرزندانم و هر كس كه نامهام به او میرسد را به ترس از خدا و نظم در كارهايتان سفارش میكنم.»
برای هر انسانی شايسته است در همه كارهای زندگی برنامه منظمی داشته باشد تا بتواند از عمر خويش بهترين بهره را ببرد. يكی از نشانههای نظم اين است كه انسان اوقات شبانه روز را بر نيازمنديهای خويش تقسيم كند و زير بنای زندگی را كه نظم است، محكمتر سازد و از بینظمی كه ضايع كننده عمر و بر باد دهنده استعدادهاست، دوری كند. علی عليه السلام در اين باره میفرمايند: «للمؤمن ثلاث ساعات، فساعة يناجی فيها ربه وساعة يرم معاشه وساعة يخلی بين نفسه وبين لذتها فيما يحل ويجمل. وليس للعاقل ان يكون شاخصا الا فی ثلاث، مرمة لمعاش او خطوة فی معاد او لذة فی غير محرم; (36) برای مؤمن [در شبانه روز] سه ساعت [و زمان] وجود دارد، زمانی كه در آن با پروردگار خويش مناجات میكند و زمانی كه هزينه زندگی را تامين میكند و زمانی برای واداشتن نفس به لذتهايی كه حلال و مايه زيبايی آن است. خردمند را نشايد جز آن كه در پی سه چيز شاخص باشد، تامين زندگی يا گام نهادن در راه آخرت يا [به دست آوردن] لذتهای حلال.»
نظم و برنامه، سامان دهنده زندگی و وسيلهای برتر برای رسيدن به اهداف بزرگ است. با برنامه ريزی صحيح در زندگی میتوان ساعات عمر را پربار و از اتلاف عمر جلوگيری كرد.
بهره گيری از زندگی يكی از ميوههای نظم وبرنامه ريزی است. يكی از شاگردان حضرت امام خمينی رحمه الله میگويد: «نظم دقيق در زندگی از ويژگيهای معروف امام است. به راستی عجيب بود كه حتی برای مطالعه و قرائت قرآن و كارهای مستحب و حتی زيارتها و دعاهايی كه در وقت خاص هم وارد نشده بود، وقت خاص را تنظيم كرده بودند و هر كاری را بر طبق همان زمان بندی و تنظيم خاص انجام میدادند، بطوری كه برای هر كس كه مدتی با ايشان مانوس و معاشر میشد، مشخص بود كه در چه ساعتي، مشغول چه كاری و انجام چه عملند، اگر چه در حضور ايشان نباشد و فرسنگها از محضرشان دور و جدا باشد. (37)» ثمره اين نظم دقيق را در زندگی امام امت مشاهده كرده ايم.
امام علی عليه السلام با توجه به تاثير نظم در نتيجه بخشی كارها، بر انجام امور روزانه در وقت خود به مالك اشتر سفارش میكند كه: «وامض لكل يوم عمله فان لكل يوم ما فيه; (38) كار هر روز را در همان روز انجام ده [و آن را به روز بعد موكول مكن] زيرا برای هر روز كار خاصی است [كه مجال انجام عقب افتادگيها را نمیدهد] .»
پی نوشت:
1) نهج البلاغه، حكمت 370.
2) همان، حكمت 403.
3) غررالحكم، شماره 10944.
4) همان، شماره 555.
5) نهج البلاغه، حكمت 327.
6) همان، حكمت 332.
7) همان، حكمت 47.
8) ابن يمين.
9) نهج البلاغه، خطبه 241.
10) همان، حكمت 211.
11) لامع.
12) نهج البلاغه، نامه 69.
13) همان، حكمت 38.
14) مولوی.
15) كافي، ج 2، ص 460، ح 2.
16) غررالحكم، شماره 10162.
17) بحار، ج 75، ص 7، حديث 59.
18) نهج البلاغه، نامه 31.
19) همان، حكمت 211.
20) حافظ.
21) بحار الانوار، ج 74، ص 422; ارشاد مفيد، ج 1، ص 300.
22) نهج البلاغه، نامه 78.
23) بحار الانوار، ج 2، ص 312; نهج البلاغه، خطبه 176.
24) نهج البلاغه، حكمت 54.
25) مولوی.
26) نهج البلاغه، حكمت 211.
27) همان، حكمت 161.
28) مولوی.
29) نهج البلاغه، حكمت 173.
30) بحار الانوار، ج 72، ص 103، ح 33; مصباح الشريعه، ص 152، الباب الثانی والسبعون فی المشاورة.
31) نهج البلاغه، خطبه 35.
32) غرر الحكم، شماره 10075.
33) مولوی.
34) نهج البلاغه، نامه 53.
35) همان، نامه 47.
36) همان، حكمت 390.
37) پا به پای آفتاب، اميررضا ستوده، ج 2، ص 170، نشر پنجره.
38) نهج البلاغه، نامه 53.