آخرین تصاویر مذهبی

آخرین فیلم های مذهبی

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

در آموزشی نوشته شده در پنج شنبه, 23 آذر 1402
مجموعه تصویری احکام شامل آموزش مطهرات، نجاست و نجس شدن چیزهای پاک، تطهیر لباس، پارچه، فرش و دیگر اشیا، آموزش وضو، آموزش نماز، آموزش غسل، تیمم، احکام محتضر، آموزش کفن…
دانلود مجموعه سخنرانی های  تصویری از مرحوم دولابی

دانلود مجموعه سخنرانی های تصویری از مرحوم دولابی

در بزرگان و شخصیت ها نوشته شده در سه شنبه, 21 آذر 1402
دانلود مجموعه سخنرانی ها و نکات اخلاقی از مرحوم دولابی با موضوعات: رزق و روزی انسان، دوست داشتن، قلب مومن، گرفتاری بشر، رحمت الهی و ... شامل 10 فایل تصویری
دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

در انقلاب، دفاع مقدس، مقاومت نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه نماهنگ های جدید ویژه فلسطین و غزه
مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه مداحی های جدید ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه کلیپ های تصویری زیبا ویژه عید غدیر خم با کیفیت بالا

آخرین مطالب سایت

اهداف حکومت در نگاه امام علی‌ علیه‌ السلام

بحث حکومت و حکومت‌داری از دیرباز یکی از مهم‌ترین مباحث مطرح در بین جوامع بشری بوده و در زمان ما نیز می‌توان گفت که یکی از مهم‌ترین مسائل اجتماعی بشر است.

در این میان، برای شناخت و کسب معرفت نسبت به حکومت اسلامی، شناخت معارف اهل‏بیت‌علیهم‌السلام و به تبع آن، مذهب شیعه، شناخت بزرگان آن، به خصوص اهل‏بیت‌علیهم‌السلام، بسیار کارگشاست و با عنایت به اینکه امیرمؤمنان علی‌علیه‌السلام نمونۀ کامل تربیت اسلامی و تبلور تفکّر توحیدی است و نهاد تربیتی ایشان برخاسته از متن کتاب الهی، سنت پیامبر اعظم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و تجسّم تربیت ربوبی است، بنیان مکتب تربیتی آن حضرت نیز در قالب تفکّری زیربنایی است که بر پایۀ جریانهای اجتماعی، سیاسی و... و نیازهای فردی و گروهی برپا می‌گردد.

لذا ضرورت بررسی مبانی سیرۀ سیاسی امام علی‌علیه‌السلام و مبانی نظری حکومت در سیرۀ قولی و عملی ایشان برای ما از آن جهت است که با آن می‌توانیم دربارۀ چند و چون کارکرد زمام‌داران و کارگزاران، و میزان توفیق آنها در انطباق با آرمانهای حکومت علوی‌علیه‌السلام داوری کنیم.

واژه‌شناسی حکومت

دولت (1) و حکومت (2) همواره یکی از اصلی‌ترین مباحث سیاسی بوده، تا جایی که سیاست به عنوان «هنر حکومت کردن یا حکمرانی» تعریف شده است.

معنای لغوی حکومت عبارت است از: فرمان دادن، امر کردن، فرمانروایی، سلطنت، پادشاهی، داوری و قضاوت. (3)

در «لسان العرب» با توجه به واژه‌شناسی آن آمده است: به حاکم از آن رو حاکم گفته می‌شود که ستمگر را از ستمگری باز می‌دارد و جلوی ظلم وی را می‌گیرد. (4)

در اصطلاح علوم سیاسی و اجتماعی، حکومت عبارت است از: «پیوند بین رعایا و هیأت حاکمه که آنها را به همدیگر مربوط می‌کند و عهده‌دار حفظ قانون و آزادی سیاسی و مدنی است.» (5) حاکمیت نیز به معنی قدرت برتری است که وضع‏کنندۀ قانون و اجراکنندۀ آن بوده و قدرتی فراتر از آن نباشد.

در تعریفی دیگر، حکومت عبارت است از: مجموعه نهادهایی که در یک پیوند و ارتباطِ تعریف شده با یکدیگر در یک سرزمین مشخص و بر اجتماع انسانیِ ساکن در آن، اِعمال حاکمیت می‌کنند. گاه نیز حکومت به قدرت سیاسی منسجم و سازمان‏یافته‌ای که در شئون گوناگون اجتماعی تصمیم‌گیری و امر و نهی می‌کند، تعریف می‌شود. (6) براساس این تعریف، حکومت همۀ قوا اعم از مجریه، مقننه، قضائیه و قوای نظامی و انتظامی را شامل می‌شود. (7)

در نتیجه، دولت در اصطلاح مدرن آن عبارت است از اجتماع انسانهایی که در سرزمین خاصی سکونت کرده‌اند و دارای حکومتی هستند که بر آنها اِعمال می‏شود. براساس این تعریف، دولت در معنای وسیع کلمه دارای چهار رکن اساسی است: قلمرو یا سرزمین، جمعیت یا ملّت، حکومت (سه قوه) و حاکمیت. (8)

قرآن برای بیان مفهوم اخیر که ارتباط تنگاتنگی با حوزۀ علوم سیاسی دارد، از واژگانی چون: «حکم، ملک، خلف و ولیّ» استفاده برده است. (9)

اسلام اهداف حکومت را در برقراری رفاه و امنیت خلاصه نمی‌کند و مقولات مربوط به سعادت و معنویت جامعۀ اسلامی را نیز در دستور کار حاکمیت قرار می‌دهد. حکومت قرآنی باید بستر جامعه را برای زندگی مطلوب ایمانی و اخلاقی مهیّا سازد و علاوه بر تأمین رفاه عمومی، به‌ویژه برای اقشار نیازمند، جانب فرهنگ دینی و نشانه‌های الهی را نیز تبیین نماید. از جمله اهداف حاکمان مؤمن این است که هم در فکر ارتقای روحی و رشد امور معنوی هستند و هم به دنبال رفاه و حل مشکلات اقتصادی و فقرزدایی و اصلاح جامعه... . (10) حکومتی الهی است که در آن امنیّت، صنعت، مدیریّت و امکانات طبیعی همراه با مقام معنوی باشد. (11)

امام خمینی‌رحمه‌الله درباره اهمیت حکومت می‌نویسد: «نهاد حکومت آن‏قدر اهمیّت دارد که نه تنها در اسلام، حکومت وجود دارد؛ بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست و احکام شرعی، قوانینی است که یکی از شئون حکومت است.» (12)

اهداف تشکیل حکومت

‌امام علی‌علیه‌السلام احیاگر حکومت و سیاستی بود که توسط پیامبر اعظم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بنیان‌گذاری شد. حکومتی که متأسفانه پس از رحلت پیامبر، کاملاً دگرگون شد و از اهداف آن حضرت فاصله گرفته و برای بازگرداندن جامعه به سیرۀ پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و قرآن باید تلاشی پی‌گیر و طاقت‌فرسا انجام می‌شد.

آن حضرت در خطبه 131 نهج‏البلاغه انگیزه خود را از پذیرش حکومت، چنین بیان می‌دارد:

«اللَّهُمَّ اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِی سُلْطَانٍ، وَلَا الْتِمَاسَ شَیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَلَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَنُظْهِرَ الْاِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ، فَیَأمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ، وَتُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِکَ؛ پروردگارا! تو می‌دانی آنچه ما انجام دادیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی به دست آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم؛ بلکه بدان سبب بود که نشانه‌های [از بین رفتۀ] دینت را بازگردانیم و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستم‌دیده‌ات در ایمنی قرار گیرند و احکام و حدود تو که تعطیل شده است اقامه شود.»

همچنین حضرت در نخستین روز بیعت خود در مسجد پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بالای منبر رفته و برنامه‌های خود را بدون پرده‌پوشی چنین اعلام نمود:

«اَلَا وَاِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللهُ نَبِیَّهُ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله، وَالَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً، وَلَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَلَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقَدْرِ، حَتَّی یَعُودَ أسْفَلُکُمْ أعْلَاکُمْ، وَأعْلَاکُمْ أسْفَلَکُمْ، وَلَیَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کَانُوا قَصَّرُوا، وَلَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا. وَاللهِ مَا کَتَمْتُ وَشْمَةً، وَلَا کَذَبْتُ کِذْبَةً، وَلَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَهَذَا الْیَوْمِ؛ (13) آگاه باشید! تیره‌روزیها درست همانند زمان بعثت پیغمبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بار دیگر بازگشته. سوگند به کسی که پیامبر را به حق مبعوث کرد، به سختی مورد آزمایش قرار گرفته و غربال می‌شوید، [و همانند محتویات دیک هنگام جوشش، زیر و رو خواهید شد،] آنچنان‏که بالا، پائین، و پائین، بالا قرار خواهد گرفت؛ آنان که به راستی در اسلام سبقت داشتند و کنار رفته‌اند، بار دیگر سبقت می‏گیرند [و سر کار خواهند آمد] و کسانی که [با حیله و تزویر] خود را پیش انداخته‌اند، عقب زده خواهند شد. به خدا سوگند! هرگز حقیقتی را کتمان نکرده‌ام و هیچگاه دروغی نگفته‌ام و از نخست مرا به مقامی که امروز دارم خبر داده بودند.»

حضرت علی‌علیه‌السلام تمام تلاش خود را به کار بست تا بتواند سیرۀ حکومتی و سیاسی حضرت رسول‌صلی‌الله‌علیه‌وآله را بدون هیچ کم و کاستی در جامعه پیاده کند.

در ادامه به برخی از اهدافی که امام‌علیه‌السلام در تشکیل حکومت داشتند، اشاره می‌شود:

الف. احیای حق و دفع باطل

از بزرگ‌ترین آرمانهای حکومت از نگاه امام علی‌علیه‌السلام اقامه و احیای حق و دفع باطل است. و امام‌علیه‌السلام بارها مبنا و دلیل پذیرش حکومت را اقامه حق و ممانعت از باطل و مبارزه با آن اعلام نمود.

امام پایه حکومت خود را بر پیروی از حق و اقامه آن بنا نهاده بود و خود، محور و مفسر حق بود؛ از اینرو، هرگاه اکثر جامعه از حق پیروی می‌کردند، پیشرو آنان بود؛ ولی اگر از حق سر باز می‌زدند، او همچنان با حق بود و از جدایی اکثریت باطل بیم نداشت؛ چنان‌که پیامبر گرامی اسلام‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به عمار می‌فرماید: «یَا عَمَّار! اِنْ رَاَیْتَ عَلِیّاً قَدْ سَلَکَ وَادِیاً وَ سَلَکَ النَّاسُ وَادِیاً غَیْرَهُ فَاسْلُکْ مَعَ عَلِیٍ وَ دَعِ النَّاسَ فَاِنَّهُ لَنْ یَدُلُّکَ عَلَی رَدِّیٍ وَلَنْ یُخْرِجُکَ مِنَ الْهُدَی؛ (14) ای عمار! اگر دیدی علی از راهی رفت و همه مردم از راه دیگر، تو با علی برو و سایر مردم را رها کن. یقین بدان علی هرگز تو را به راه هلاکت نمی‌برد و از هدایت خارج نمی‌سازد.»

ب. تحقّق عدالت

یکی از اساسی‌ترین اهداف تشکیل حکومت امام‌علیه‌السلام، تحقّق و اقامۀ عدالت است و اساساً امام‌علیه‌السلام حکومت را برای تحقّق عدالت پذیرفت؛ چنانچه می‏فرماید:

«وَمَا اَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَمَاءِ اِلَّا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمِ، وَلَا سَغَبِ مَظْلُومِ، لَا لَقِیتُ حَبْلِهَا عَلَی غَارِبِهَا، وَلَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأسِ اَوَّلِهَا؛ (15) اگر خداوند از عالمان پیمانی سخت نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستم‌دیده، آرام و قرار نگیرند، بی‌تأمل رشتۀ حکومت را از دست می‌گذاشتم و پایانش را چون آغازش می‌انگاشتم و چون گذشته، خود را به کناری می‌کشیدم.»

عدالت‌ورزی از دید امام‌علیه‌السلام مایۀ روشنی چشم زمامداران و نفوذ محبّت آنها در مردم و استحکام حکومت می‌شود: «وَاِنَّ اَفْضَلَ قُرَّةِ عَیْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِی الْبِلَادِ، وَظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِیَّةِ، وَاِنَّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ اِلَّا بِسَلَامَةِ صُدُورِهِمْ، وَلَا تَصِحُّ نَصِیحَتُهُمْ اِلَّا بِحِیطَتِهِمْ عَلَی وُلَاةِ اُمُورِهِمْ، وَقِلَّةِ اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ، وَتَرْکِ اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ؛ (16) آنچه بیشتر دیده والیان بدان روشن است، برقراری عدالت در شهرها و دوستی پدیدار میان مردمان است. دوستی آنان آشکار نگردد، جز آنگاه که دل ایشان بی‌گزند شود، و خیرخواهی آنها راست نیاید، جز آنکه والیان را برای کارهای خود نگه دارند و دوام حکومت آنان را سنگین نشمارند و گفتگو از دیر ماندنِ آنان را بر سر کار واگذارند.

به تعبیر امام‌علیه‌السلام برقراری عدالت، اقامۀ حدود الهی است که در سایۀ آن همه چیز احیا شده و راست می‌گردد. آن حضرت عدالت را این‌گونه تعبیر می‌کند: «جَعَلَ اللهُ الْعَدْلَ قِوَاماً لِلْاَنَامِ وَتَنْزِیهاً مِنَ الْمَظَالِمِ وَالْآثَامِ وَتَسْنِیَةً لِلْاِسْلَامِ؛ (17) خدای سبحان عدالت را مایۀ استواری انسانها و ستون زندگانی آنها، و سبب پاکی از ستمکاریها و گناهان و روشنی چراغ اسلام قرار داد.»

عدالت امام علی‌علیه‌السلام در حکومت

«عدالتِ مورد نظر امام‌علیه‌السلام مفهومی فراتر از عدالتِ مصطلح در فقه دارد؛ زیرا در فقه عموماً عدالت چنین تفسیر شده است: «ملکه نفسانی که شخص را به ترک محرمات و انجام واجبات و ترک منافیات مروت و عدم اصرار بر صغایر وا دارد.

روح این تعریف و نظایر آن، انجام واجبات و ترک محرمات است که تنها به حوزۀ رفتاری محدود می‌گردد؛ هر چند با توجه به انتساب آن به ملکه نفسانی نوعی رسوخ و استواری در آن لحاظ شده است؛ اما طبق این تعریف، وجود کاستیهایی در روح و روان که می‌توانیم از آن به ضعفهای اخلاقی یاد کنیم، زیانی به عدالت نمی‌زند. به عنوان مثال: بخل، حسادت (مادامی که در فعل ظاهر نشود)، کینه، تنگ‏نظری، خسّت نفس، استبداد به رأی و... زیانی به عدالت نمی‌زند و اشخاص برخوردار از این رذایل اخلاقی می‌توانند مناصبی را که عدالت در آنها شرط است به عهده گیرند؛ در حالی که عدالت مورد نظر امام‌علیه‌السلام در زمام‌دار، مفهومی فراتر داشته و عرصۀ اخلاق و روان شخص را نیز دربر می‌گیرد.

می‌توانیم عدالت مورد نظر امام را «عدالت اکبر» بنامیم؛ چنان‌که عدالت مورد نظر فقها را «عدالت اصغر» می‌نامیم.» (18)

در داستان یوسف‌علیه‌السلام نیز برخورداری از شایستگی اخلاقی و عدالت برای به دست گرفتن زمام خزانه‌داری از برهانهای یوسف‌علیه‌السلام در هنگام درخواست از عزیز مصر اعلام شده است: «قَالَ اجْعَلْنِی عَلَی خَزَائِنِ الْاَرْضِ اِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»؛ (19) (یوسف) گفت: مرا بر خزانه‌های این سرزمین بگمار، که من نگهبانی دانا هستم.»

علیم بودن یوسف‌علیه‌السلام بدین معناست که او می‌داند چگونه اقتصاد و معیشت مردم را سامان دهد و در دوران پرتلاطم قحط‌سالی، آنان را به سلامت از آن عبور دهد. حفیظ بودن نیز ناظر به مفهوم عدالت است؛ یعنی یوسف‌علیه‌السلام به سبب داشتن تقوای الهی و آراسته بودن روحی به سجایای اخلاقی، ضمن اجتناب از هر گونه تبعیض و حق‌کشی، مردم را با مهر و عطوفت خود یاری می‌کند. (20)

با توجه به آنکه امام هدف تشکیل حکومت را عدالت می‌دانستند؛ لذا خود امام کامل‌ترین مظهر عدالت بودند که به نمونه‌هایی از آن در کلام و عمل ایشان می‌پردازیم:

1. عدالت در کلام امام‌علیه‌السلام

عدالت از جمله واژگانی است که در خطبه‌ها، نامه‌ها و پیامهای امام بسیار به کار گرفته شده است که پرداختن به آن، مجال بیش‌تری را می‌طلبد که ما فقط به بخش کوچکی از آن اشاره می‌کنیم:

الف. عدالت، راز بقای حکومت

امام علی‌علیه‌السلام عدالت را پایۀ بقا و استمرار حکومت می‌داند و حکومت مبتنی بر ظلم را متزلزل و ناپایدار معرفی می‌کند. در این باره می‌فرماید:

«اَتَأْمُرُونِّی اَنْ اَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ... اِلَّا وَاِنَّ اِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌ وَاِسْرَافٌ، وَهُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَیَضَعُهُ فِی الْآخِرَةِ، وَیُکْرِمُهُ فِی النَّاسِ وَیُهِینُهُ عِنْدَ اللهِ، وَلَمْ یَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِی غَیْرِ حَقِّهِ وَعِنْدَ غَیْرِ اَهْلِهِ اِلَّا حَرَّمَهُ اللهُ شُکْرَهُمْ وَکَانَ لِغَیْرِهِ وَدُّهُمْ؛ (21) (در زمانی که از او خواستند همچون معاویه برای جذب بزرگان، بخشش کند و بالطبع عده‌ای را از حقشان محروم گرداند، فرمود:) آیا به من فرمان می‌دهید که پیروزی را با ستمگری به دست آورم، در مورد آنانی که بر آنها حکومت دارم؟ بدانید پرداخت مال بی‌جا و بی‌مورد، زیاده‌روی و ریز و پاش است و ثروت صاحب خود را در دنیا بالا می‏برد [بلندمرتبه می‏کند] و در آخرت پایین می‏گذارد و نزد مردم مایۀ صاحب نامی و نزد خداوند مایۀ فروگذاری است و هیچ مردی مال را بی‌جا مصرف نکرد و بی‌جا آن را به کس نداد؛ مگر این‌که خدا او را از سپاس‌گزاری آنها محروم کرد و دوستی آنها را برای دیگران قرار داد.»

بنابراین، ستم در حکومت، نمی‌تواند دوستی مردم را جذب کند و یاری آنها را در خدمت خود داشته باشد، بلکه ستم در بخشش، سبب می‌گردد آنهایی که از آن بخشش بهره‌مند شده‌اند، روزی دشمن شوند و یا به یاری برنخیزند و یا آن بخشش را حرمت ندارند؛ در نتیجه حکومتی که بر پایۀ این بخششها قرار گرفته، فرو می‌ریزد و از میان می‌رود و پیروزی و قدرتی که از آن کسب شده، به ضعف و ناتوانی می‌گراید و به شکست می‌انجامد. در مقابل، حکومتی که بر پایۀ عدالت استوار باشد، و حاکم، حقوق مردم را رعایت کند و مال را در موارد شایسته صرف کند، استمرار می‌یابد، تا زمانی که ستارگان آسمان ـ که بر پایۀ عدالت تکوینی می‏چرخند ـ استمرار دارند. (22) بر این اساس، حضرت می‌فرماید:

«وَاللهِ لَا اَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ، وَمَا‌ام نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْماً!؛ (23) به خدا سوگند! هرگز ستم نکنم و به ستم نزدیک نشوم تا روزگار هست و تا ستاره‌ای به دنبال ستاره‌ای دیگر روان است.»

از دیدگاه ایشان، اصلی که می‌تواند تعادل حکومت را حفظ کند و مردم را خشنود نماید و به پیکر اجتماع سلامت و آرامش دهد، عدالت است؛ عدالت صراط مستقیم است که روشنگر مسیر زندگی افراد جامعه می‌شود.

ب. فساد در حکومت، نتیجۀ بی‌عدالتی

در اندیشه امام، اگر در حکومت عدالت نباشد، چنین حکومتی منجر به فساد و تباهی می‌شود و صلاح و شایستگی از جامعه رخت برمی‌بندد. عدالت شرط مشروعیت حکومت است و حکومتِ غیر عادل، مشروعیت ندارد و باید با آن مبارزه کرد؛ زیرا چنین حکومتی جز گسترش فساد و تباهی، و آلودگی چیزی به ارمغان نمی‌آورد. امام در نامه‌ای به اهل مصر دلیل پذیرش حکومت را چنین بیان می‌دارند: «وَاِنِّی اِلَی لِقَاءِ اللهِ لَمُشْتَاقٌ، وَلِحُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاج، وَلَکِنَّنِی آسَی اَنْ یَلِیَ [اَمْرَ] هَذِهِ الْاُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَفُجَّارُهَا،‌فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللهِ دُوَلاً، وَعِبَادَهُ خَوَلاً، وَالصَّالِحِینَ حَرْباً وَالفَاسِقِینَ حِزْباً؛ (24) همانا من به دیدار خدا اشتیاق فراوان دارم و زیبایی همسایگی او را در انتظارم و امیدوارم؛ ولیکن بیم آن دارم که حکومت این امت به دست ابلهان و ستمگران بیفتد و آنها مال خدا را میان خود دست به دست بگردانند و بندگان خدا را به بردگی گیرند و با صالحان به ستیز برخیزند و تبهکاران را حزب خود و یاران خویش قرار دهند.»

حکومتی که در آن عدالت نباشد، فتنه و شرّ است که باید از آن در حذر بود. امام از حکومت بنی امیه به فتنه یاد می‌کند و از آن بیم می‌دهد و نتایج سوء آن را این‌گونه برمی‌شمرد:

«اَلَا وَاِنَّ اَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِی عَلَیْکُمْ فِتْنَةُ بَنِی اُمَیَّةَ، فَاِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ مُظْلِمَةٌ: عَمَّتْ خُطَّتُهَا، وَخَصَّتْ بَلِیَّتُهَا، وَاَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ اَبْصَرَ فِیهَا، وَاَخْطَاَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِیَ عَنْهَا. وَاَیْمُ اللهِ لَتَجِدُنَّ بَنِی اَمَیَّةَ لَکُمْ اَرْبَابَ سُوءِ بَعْدِی، کَالنَّابِ الضَّرُوسِ: تَعْذِمُ بِفِیهَا، وتَخْبِطُ بِیَدِهَا، وَتَزْبِنُ بِرِجْلِهَا، وَتَمْنَعُ دَرَّهَا...؛ (25) آگاه باشید! ترسناک‌ترین فتنه‌ای که گرفتار آن خواهید شد، فتنۀ بنی امیه است که فتنه‌ای کور و تاریک می‌باشد و همه جا را فرا گرفته و بلای آن دامنگیر [نیکوکاران] است. هرکس آن فتنه را بشناسد نگرانی و سختی آن دامنگیرش گردد و هرکس که آن فتنه را نشناسد، حادثه‏ای بر او رخ نخواهد داد. و به خدا قسم! بنی امیه را می‌بینم که پس از من زمامدار بدی برای شما خواهند شد که چون شتری پیر و بدخوی گاز می‌گیرند و با دستشان می‌کوبند و با پایشان لگد می‌اندازند و نمی‌گذارند شیرشان را بدوشند.»

امام حکومت بنی امیه را که بر پایه بی‌عدالتی استوار بود، پیش‌بینی کرد و آنچه را که ایشان به آن گوشزد می‌کند، نیمی از جنایات زاییده از بی‌عدالتی در حکومت آنهاست. روابط خانوادگی، حسب و نسب، پولها و رشوه‌هایی که برای تثبیت حکومت خود خرج می‌کردند، نگاه برده‌وار به توده‌های مردم و اِعمال شکنجه و زور، جنایاتی بود که حکومت‌شان بر آنها استوار بود. به عبارتی، مصداق بارز حکومتی غیر عادل و جور بودند.

ج. حق حکومت بر مردم در اجرای عدالت

در دیدگاه امام‌علیه‌السلام اجرای عدالت از وظایف حکومت است؛ لیکن مردم نیز وظیفه‌ای در قبال حکومت دارند که باید آن را انجام دهند و زمینۀ اجرای عدالت را برای حکومت فراهم کنند؛ بنابراین، حکومت حقّی بر مردم دارد که باید آن را ادا کنند و مردم نیز بر حکومت حقّی دارند که باید ادا شود؛ از جمله، مردم از حکومت حقِ عدالت‌گستری دارند که حکومت باید آن را ادا کند. (26)

امام‌علیه‌السلام در این باره می‌فرماید: «... وَاَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْکَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِی عَلَی الرَّعِیَّةِ، وَحَقُّ الرَّعِیَّةِ عَلَی الْوَالِی، فَرِیضَةً فَرَضَهَا اللهُ سُبْحَانَهُ لِکُلٍّ عَلَی کُلٍّ، فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِاُلْفَتِهِمْ، وَعِزّاً لِدِینِهِمْ، فَلَیسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ اِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ، وَلَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ اِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ، فَاِذَا اَدَّتِ الرَّعِیَّةُ اِلَی الْوَالِی حَقَّهُ، وَاَدَّی الْوَالِی اِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ، وَقَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ، وَاعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ، وَجَرَتْ عَلَی اَذْلَالِهَا السُّنَنُ، فَصَلَحَ بِذَلِکَ الزَّمَانُ، وَطُمِِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَةِ، وَیَئِسَتْ مَطَامِعُِ الْاَعْدَاءِ؛ (27)... پس بزرگ‏ترین حق واجب خدای تعالی از این حقوق، حقّ زمامدار است بر رعیت و حقّ رعیت است بر زمامدار در برابر آنکه خدای عزّوجلّ آن را برای سود هر دو طرف بر یکدیگر واجب داشته است و آن را مایه نظام و انس و آمیزش آنان ساخته و وسیلۀ عزّت دین و پایش سنتهای حق در میان آنها؛ پس نمی‏شود که حال رعیت خوب شود و رعیت صالح گردد، جز به صلاحیت و لیاقت والیان و سرپرستان خود و حال والیان بهبود نشود و بر اجرای حق و عدالت توانگر نگردد جز با استقامت و درستکاری رعیّت و هرگاه رعیّت حق والی را ادا کند و والی هم حق رعیّت را بپردازد حق میان آنها عزیز و محترم باشد و روشهای دیانت میانشان برپا شود و معالم عدالت بر جا و سنتها و روشهای عدالت جاری و به این وضع، زمانه خوب گردد و دولت زمینۀ بقاء پیدا کند و دشمن نومید گردد.»

امام‌علیه‌السلام حاکم را در ادای حقوق با دیگر مردم یکسان می‌داند و برای او امتیازی قائل نیست و برای هر کدام بر دیگری حقی قرار داده که باید ادا کند. نظم و شایستگی جامعه، صلاح حاکم و عدالت‌گستری او وابسته به رعایت این حقوق است. استمرار و بقای حکومت، پیدایش روح اتحاد و نومید شدن دشمنان از نفوذ به درون ملت، در گرو ادای این حقوق است و رعایت نکردن آن سبب رواج ستم، پراکندگی، تباهی در دین، پیروی از هوسها، تعطیل شدن احکام دین، بروز بیماریهای روانی، پایمال شدن حقوق مردم، گسترش باطل و پیروزی تبهکاران خواهد شد. (28)

2. عدالت در سیرۀ عملی امام‌علیه‌السلام

هنگامی که امام علی‌علیه‌السلام زمام امور خلافت را در دست داشت و اموال بسیاری از بیت المال در اختیار آن حضرت بود، روزی برادرش عقیل به محضرش آمد و عرض کرد: «مقروض هستم و از ادای آن عاجز می‌باشم، قرض مرا ادا کن.» حضرت علی‌علیه‌السلام فرمود: «قرض تو چه اندازه است؟» عقیل گفت: «صد هزار درهم.» علی‌علیه‌السلام فرمود: «سوگند به خدا! آنقدر ندارم که بتوانم قرض تو را ادا کنم، صبر کن تا جیرۀ شخص من برسد، تا آخرین حد توان به تو کمک می‌کنم... .»

عقیل گفت: «بیت المال در اختیار تو است، آیا با این حال، مرا به جیره خود وعده می‌دهی؟ مگر جیرۀ تو چه اندازه است؟ اگر همه آن را هم به من بدهی، دردی را دوا نمی‌کند.» علی‌علیه‌السلام به او فرمود: «ای برادر! هر کدام از من و تو نسبت به بیت المال به منزله یک نفر هستیم.» در این هنگام امام‌علیه‌السلام با برادرش در طبقه بالای دار الامارۀ که مشرف به بازار کوفه بود، گفتگو می‌کردند، که فرمود: «اگر گفتار من تو را قانع نمی‌کند، به کنار این صندوقها که در بازار پیدا است و پولهای تاجران در میانشان است برو، و آنها را بشکن و از پول آنها بردار.» عقیل عرض کرد: «ای امیرمؤمنان! آیا به من امر می‌کنی که صندوقهای عده‌ای را که به خدا توکل نموده و مقداری پول اندوخته‌اند بشکنم؟» امام فرمود: «آیا تو به من دستور می‌دهی که دَرِ بیت المال را که از آنِ مسلمانان است بگشایم، با اینکه به خدا توکّل نموده و آن را بسته‌اند؟ و اگر می‌خواهی، شمشیرت را بردار، من نیز شمشیرم را برمی‌دارم و با هم به شهر «حیره» می‌رویم؛ در آنجا، بازرگانان ثروتمند زیادی هستند، به خانۀ یکی از آنها یورش می‌بریم و مالش را غارت می‌کنیم.»

عقیل عرض کرد: «آیا دزدی کنم؟» علی‌علیه‌السلام فرمود: «اگر از مال یک نفر دزدی کنی، بهتر از آن است که از اموال همۀ مسلمانان دزدی کنی؛ چرا که بیت المال، برای همۀ مسلمین است... .» (29)

«ابو رجاء» می‌گوید: «علی‌علیه‌السلام را دیدم که شمشیرش را در معرض فروش قرار داده بود و می‌فرمود: سوگند به خداوندی که جانم در اختیار او است، اگر در نزد من به اندازه قیمت یک پیراهن، پول بود، شمشیرم را نمی‌فروختم.» (30)

طلحه و زبیر به محضر علی‌علیه‌السلام آمدند و عرض کردند: «در عصر خلافت عمر، او بیشتر از این اندازه از بیت المال به ما می‌داد. امام علی‌علیه‌السلام فرمود: رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله چقدر به شما می‌داد؟ آنها سکوت نمودند، حضرت فرمود: آیا رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بیت المال را به‏طور مساوی بین مسلمانان تقسیم می‌کرد؟ آنها گفتند: آری، فرمود: آیا پیروی از سنّت رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بهتر است یا پیروی از سنّت عمر؟ آنها گفتند: پیروی از سنّت رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بهتر است؛ ولی ما دارای خصوصیاتی مانند سابقه تحمّل و زحمت فراوان برای اسلام، و خویشاوندی با رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله هستیم. علی‌علیه‌السلام فرمود: آیا سابقه شما و زحمت و خویشاوندی شما بیش‌تر است یا سابقه و زحمت و خویشاوندی من؟ آنها گفتند: شما در این امور مقدم‌تر هستید، حضرت فرمود: سوگند به خدا! من و این اجیر من ـ اشاره به غلامش کرد ـ در بهره‌برداری از بیت المال یکسان هستیم و در این جهت هیچ فرقی بین من و اجیر من نیست.» (31)

یکی از وظایف بسیار مهم قاضی، اجرای عدالت است. مردی بر امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام وارد شد و چند روزی مهمان او بود؛ سپس برای دادخواهی به نزد آن حضرت رفت و پیش از آن چیزی نگفته بود. حضرت به او فرمود: برای محاکمه آمده‌ای و طرف دعوا هستی؟ گفت: آری. فرمود: از خانه ما بیرون رو؛ زیرا پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نهی فرمود از اینکه طرف دعوا مهمان شود، مگر اینکه طرف دیگر او نیز مهمان گردد. (32)

سخن آخر

در پایان به روشنی می‌توان گفت که هدف حضرت امیر‌علیه‌السلام از تشکیل حکومت نه تنها کسب قدرت برای اِعمال زور بر مردم نبود؛ بلکه اهداف مقدسی را دنبال می‌کرد که مهم‌ترین آن احیا و اقامۀ حق و دفع باطل و تحقّق عدالت می‌باشد.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). State.

(2). Government.

(3). فرهنگ فارسی معین، محمد معین، چاپ هشتم، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1371ش، ذیل ماده «حکم»

(4). لسان العرب، ص 270.

(5). قرارداد اجتماعی، ژان ژاک روسو، مترجم: مرتضی کلانتریان، انتشارات آگاه، 1385 ش، ص69.

(6). حکومت اسلامی، احمد واعظی، مرکز مدیریت حوزه علمیه، قم، 1381، ص 31 و32.

(7). بنیادهای علم سیاست، عبد الرحمن عالم، نشر نی، تهران، 1373ش، ص 144 ـ 149.

(8). فرهنگ سیاسی، علی بابایی، چاپ اول، آشتیان، تهران، 1382، ج 1، ص 303 به نقل از: درآمدی بر سیاست و حکومت در نهج‏البلاغه، محمدمهدی بابا پورگل افشانی.

(9). فرهنگ قرآن، اکبر هاشمی رفسنجانی و جمعی از محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1385ش، ج 12، ص 88.

(10). تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ پانزدهم، 1383، ج 8، ص 51.

(11). همان، ج 10، ص 112.

(12). کتاب البیع، امام خمینی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج 5، ص 472.

(13). الکافی، شیخ کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ش، ج1، ص369.

(14). کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین، علامه حلّی، نشر وزارت ارشاد، تهران، 1411ق، چاپ اول، ص234.

(15). نهج البلاغه، خطبه 3.

(16). نهج البلاغه، نامه 53.

(17). مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسه آل البیت‌علیهم‌السلام، (18 جلدی) قم، 1408 ق، ج11، ص320.

(18). سیره سیاسی امام علی‌علیه‌السلام، علی نصیری، فصلنامه علوم سیاسی، شماره 31، ص 158.

(19). یوسف / 55.

(20). سیره سیاسی امام علی‌علیه‌السلام، فصلنامه علوم سیاسی، شماره 31، ص 159.

(21). نهج البلاغه، خطبه 126.

(22). عدالت در اندیشه سیاسی امام علی‌علیه‌السلام، سید نور الدین شریعتمدار جزایری، فصلنامه علوم سیاسی، شماره 11، ص 19.

(23). نهج البلاغه، خطبه 126.

(24). نهج البلاغه، نامه 62.

(25). نهج البلاغه، خطبه 93.

(26). عدالت در اندیشه سیاسی امام علی‌علیه‌السلام، سید نور الدین شریعتمدار جزایری، فصلنامه علوم سیاسی، شماره 11، ص 21.

(27). نهج البلاغه، خطبه 216.

(28). عدالت در اندیشه سیاسی امام علی‌علیه‌السلام، سید نورالدین شریعت مدار جزایری، فصلنامۀ علوم سیاسی، زمستان 1379، شماره 11، ص25.

(29). عدالت و احسان در سیره علی‌علیه‌السلام، محمد محمدی اشتهاردی، پاسدار اسلام، شماره 231 و 232، ص 20، به نقل از: مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 109.

(30). همان، به نقل از: بحار الانوار، ج 41، ص121 و 136.

(31). همان، به نقل از: مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 110 و 111.

(32). عدالت در اندیشه سیاسی امام علی‌علیه‌السلام، به نقل از: وسائل الشیعه، باب 3، آداب القاضی، ح1.

1137 دفعه
(1 رای)