آخرین تصاویر مذهبی

آخرین فیلم های مذهبی

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

در آموزشی نوشته شده در پنج شنبه, 23 آذر 1402
مجموعه تصویری احکام شامل آموزش مطهرات، نجاست و نجس شدن چیزهای پاک، تطهیر لباس، پارچه، فرش و دیگر اشیا، آموزش وضو، آموزش نماز، آموزش غسل، تیمم، احکام محتضر، آموزش کفن…
دانلود مجموعه سخنرانی های  تصویری از مرحوم دولابی

دانلود مجموعه سخنرانی های تصویری از مرحوم دولابی

در بزرگان و شخصیت ها نوشته شده در سه شنبه, 21 آذر 1402
دانلود مجموعه سخنرانی ها و نکات اخلاقی از مرحوم دولابی با موضوعات: رزق و روزی انسان، دوست داشتن، قلب مومن، گرفتاری بشر، رحمت الهی و ... شامل 10 فایل تصویری
دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

در انقلاب، دفاع مقدس، مقاومت نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه نماهنگ های جدید ویژه فلسطین و غزه
مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه مداحی های جدید ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه کلیپ های تصویری زیبا ویژه عید غدیر خم با کیفیت بالا

آخرین مطالب سایت

چهار پیام از منشور تربیتى اولین امام‏ علیه ‏السلام‏

مقدمه‏

نهج البلاغه دریایى از معارف و حكمتهاى بشرى را در زمینه‏هاى مختلف در خود جاى داده است. آموختن و عمل كردن به هر یك از برگهاى زرّین این منبع جوشان علم و كانون گوهرهاى دانش و معرفت براى موفقیت هر انسانى كافى است؛ امّا انتخاب گوهرهاى ناب آن به راحتى امكان‏پذیر نیست؛ چرا كه یكى از دیگرى زیباتر و دلپذیرتر است.

در میان پیامهاى امام على‏علیه‏السلام در این كتاب گرانقدر، نامه 31 آن حضرت به فرزندش امام حسن‏علیه‏السلام، حاوى دهها نكته مهم تربیتى، اجتماعى، اخلاقى، سیاسى و انسان‏شناسى است. هر نكته‏اى از این معارف؛ شرح، دقت و موشكافى ویژه‏اى مى‏طلبد و اگر محققان علوم انسانى در این موضوعات، صدها اثر تنظیم كنند، باز هم، به ساحل بیكران این دریاى عمیق نخواهند رسید و همچنان، این نامه پرمحتوا، همانند دریایى ژرف، گوهرهاى فراوان ناشناخته و كشف نشده‏اى را در خود خواهد داشت.

تا هر زمان كه بشر به علم و معرفت نیاز دارد، پژوهش در این زمینه، نیاز زمان خواهد بود؛ زیرا این سخنان - همانند كلام وحى - براى برهه‏اى از زمان نیست؛ بلكه براى تمام انسانها در طول تاریخ، بیان شده است كه همانند آب جارى همواره تازه و گوارا است و از سرچشمه زلال كوثر امامت مى‏جوشد. این سخن با مرورى اجمالى به متن نامه، به راحتى اثبات مى‏شود.

بنابراین در این فرصت، فرازى از نامه آن حضرت را برگزیده و پیرامون آن، توضیحاتى را به خوانندگان گرامى تقدیم مى‏كنیم و روح و جانمان را از این منبع فیض الهى و سرچشمه حیات انسانى سیراب مى‏كنیم:

امام در مقدمه نامه، خطاب به فرزند گرامى‏اش مى‏فرماید: «پسرم تو را دیدم كه پاره تن من، بلكه همه جان منى؛ آن‏گونه كه اگر آسیبى به تو رسد، به من رسیده است و اگر مرگ به سراغ تو آید، زندگى مرا گرفته است. پس كار تو را كار خود شمردم، و نامه‏اى براى تو نوشتم، تا تو را در سختیهاى زندگى رهنمون باشد؛ خواه من زنده باشم یا نباشم.‌» (1)

سپس امام‏علیه‏السلام به ارائه رهنمودهایى ارزنده مى‏پردازد و چنین سفارش مى‏كند: «فَاِنِّى اُوصِیكَ بِتَقْوَى اللّهِ وَلُزُومِ اَمْرِهِ؛ پسرم همانا تو را به ترس از خدا سفارش مى‏كنم و اینكه پیوسته در فرمان او باشى.‌»

1. تقوا

امام در این فراز از نامه تربیتى، فرزند گرامى‏اش را به تقوا سفارش مى‏كند؛ زیرا این صفت ریشه همه خوبیها است. این سخن، برگرفته از آیات وحى است؛ آنجا كه تقوا را بهترین توشه راه دانسته، مى‏فرماید: «تَزَوَّدُوا فَاِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوى»؛ (2) «زاد و توشه تهیه كنید كه بهترین زاد و توشه، پرهیزگارى است!»

دست تقوا بگشا پاى هوى بربند                                  روح پرورده كن از لقمه روحانى (3)

تقوا دژ محكمى است كه بر اثر ممارستِ انسان، به اطاعت از دستورهاى خداوند و اجتناب از گناهان حاصل مى‏شود. صدر المتألّهین شیرازى در باره تقوا مى‏نویسد: در كلام خدا تقوا به چند معنا آمده است:

1. به معناى ایمان به توحید؛ (4) 2. خشیت و ترس از خدا؛ (5) 3. توبه از گناهان؛ (6) 4. طاعت و عبادت؛ (7) 5. ترك معصیت پیش از ارتكاب آن؛ (8) 6. اخلاص (9).

بعد اضافه مى‏كند كه: تقوا گنجى معنوى و پنهانى است و آن گوهر نفیس، نظیرى ندارد. تمامى فضایل نفسانى و خیرات دنیا و آخرت در صفت تقوا جمع شده است و خداوند متعال به زیباترین شكل باتقوایان را در قرآن ستوده است. (10)

بعد ایشان، موارد ذیل را از دستاوردهاى تقوا در كلام خدا مى‏داند: ستایش خداوندى، حفظ از شرّ دشمنان، تأیید و یارى حق، نجات از محنتهاى روزگار، اصلاح عمل و بخشودگى گناه، تحصیل محبت خداوند، قبولى اعمال، عزت و احترام دنیا و آخرت، نجات از آتش جهنم و حضور دائمى در بهشت.

برخى نشانه‏هاى تقوا نیز عبارت‏اند از: خشوع در برابر خداوند متعال، داشتن روحیه ایثار، انفاق، تعاون، حفظ حقوق دیگران، امید به آینده‏اى روشن و باور داشتن پاداشهاى بزرگ الهى.

رسول گرامى اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله نیز فرمود: «كسى كه دوست دارد كریم‏ترین و شریف‏ترین مردم باشد، باید باتقوا باشد.‌» (11)

اساساً از منظر قرآن و روایات، تقوا سرچشمه تمام خوبیها و فضایل است.

قرآن در كلام دیگرى، خصلت زیباى تقوا را بهترین محافظ انسان مى‏داند و مى‏فرماید: «وَلِبَاسُ التَّقْوى ذَلِكَ خَیر»؛ (12) «لباس پرهیزگارى بهتر است.‌»

تشبیه تقوا و پرهیزگارى به لباس در این آیه شریفه، تشبیه بسیار رسا و گویایى است؛ زیرا لباس، محافظ بدن انسان از سرما و گرما، سپرى در برابر بسیارى از خطرها، پوشاننده عیوب جسمانى و زینتى براى انسان است. روح پرهیزگارى نیز علاوه بر پوشانیدن بشر از زشتى گناهان و حفظ از بسیارى خطرات فردى و اجتماعى، زینتى بسیار بزرگ براى او محسوب مى‏شود؛ زینتى چشمگیر كه بر شخصیت او مى‏افزاید. (13)

در اینجا با نمونه‏اى از یك انسان متقى به شهادت شاگرد باتقوایش آشنا مى‏شویم:

تجسم تقوا در سیماى مجتهد روضه‏خوان‏

استاد شهید مرتضى مطهرى چنین مى‏نویسد:

مرحوم حاج میرزا على آقا شیرازى (اعلى اللّه مقامه) ارتباط قوى و بسیار شدیدى با پیامبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله و خاندان پاكش داشت.

این مرد، در عین اینكه فقیه (در حدّ اجتهاد) و حكیم و عارف و طبیب و ادیب بود و در بعضى از قسمتها، مثلاً طبّ قدیم و ادبیات، از علماء طراز اوّل بود و قانون بوعلى را تدریس مى‏كرد، از خدمتگزاران آستان مقدس حضرت سید الشهداعلیه‏السلام بود، منبر مى‏رفت و موعظه مى‏كرد و ذكر مصیبت مى‏فرمود.

كم‏تر كسى بود كه در پاى منبر این مرد عالم مخلص متقى بنشیند و منقلب نشود. خودش هنگام وعظ و ارشاد كه از خدا و آخرت یاد مى‏كرد، در حال یك انقلاب روحى و معنوى بود و محبت خدا و پیامبر و خاندانش، او را به سوى خود مى‏كشید، با ذكر خدا دگرگون مى‏شد، مصداق [این‏] كلام خدا بود: «الَّذینَ اِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَاِذَا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ ایمَاناً وَعَلى رَبِّهِمْ یتَوَكَّلُونَ»؛ (14) «مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان و لرزان شود، و هنگامى كه آیات او، بر آنها خوانده مى‏شود، ایمانشان فزون‏تر مى‏شود و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.‌»

نام رسول اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله یا امیر المؤمنین‏علیه‏السلام را كه مى‏برد، اشكش جارى مى‏شد. یك سال، حضرت آیت اللّه بروجردى (اعلى اللّه مقامه) از ایشان براى منبر، در منزل خودشان در دهه عاشورا دعوت كردند، منبر خاصى داشت، غالباً از نهج البلاغه تجاوز نمى‏كرد.

ایشان در همانجا منبر مى‏رفت و مجلسى را كه افراد آن اكثراً از اهل علم بودند، سخت منقلب مى‏كرد؛ به طورى‏كه از آغاز تا پایان منبر ایشان، جز ریزش اشكها و حركت شانه‏ها چیزى مشهود نبود. (15)

2. یاد خدا و آرامش دلها

«وَعِمَارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِهِ؛ و آباد كردن دلت با یاد خدا.‌» یاد و نام خداوند، دلهاى پژمرده را زنده مى‏كند؛ همچنان‏كه آب، موجودات را زنده و شاداب مى‏كند.

اساساً نگرانى و اضطراب در زندگى از شایع‏ترین بیماریهاى روحى در جامعه امروز است. ترس از ناكامیها، ابهام در زندگى آینده و دهها فكر و خیال دیگر، انسان را به سوى اضطراب و نگرانى سوق مى‏دهد. به این جهت، همه به دنبال آرامش روحى و روانى مى‏گردند. حضرت على‏علیه‏السلام دواى این درد را در یاد خدا مى‏داند.

آرى، این نسخه شفابخش قرآن براى این گرفتارى انسان است كه مى‏فرماید: «اَلَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللّهِ اَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ (16) «آنها كه ایمان آورده‏اند، دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام و شاداب) است. آگاه باشید كه تنها با یاد خدا دلها آرامش مى‏یابد.‌»

به همین سبب، انسانهایى كه بیش‏تر به یاد خدا هستند و خود را در پناه قدرت لایزال حضرت حق قرار مى‏دهند، هرگز افسرده و پژمرده‏حال نیستند و همیشه سر زنده‏اند؛ حتى آنان این آرامش را در كلّ جامعه منتشر مى‏كنند.

یاد خدا چه با ذكر قلبى و چه زبانى باید با تمام وجود باشد تا آرامش واقعى را به انسان بدهد. كسى كه با یاد خداوند متعال زندگى مى‏كند، یعنى او را در هر شرایطى و در هر جا حاضر و ناظر مى‏داند، این اندیشه در تمام ابعاد زندگى‏اش تأثیرى مثبت مى‏گذارد. البته این امر آسان نیست و به این سبب، رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله فرمود: «یا على! سه خصلت را همه این امت طاقت ندارند كه در خود ایجاد كنند: 1. مواسات با برادران دینى در مال؛ 2. رعایت حقوق دیگران؛ 3. به یاد خدا بودن در همه احوال.‌» (17)

خداوند متعال نیز انسانهاى شایسته را داراى چنین مقامى معرفى كرده، مى‏فرماید: «رِجَالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَیعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»؛ «مردانى كه تجارت و خرید و فروش، آنها را از یاد خدا باز نمى‏دارد.‌»

امام صادق‏علیه‏السلام فرمود: «مِنْ اَشَدِّ مَا فَرَضَ اللّهُ عَلى خَلْقِهِ ذِكرُ اللّهِ كَثِیراً؛ از كارهاى طاقت‏فرسایى كه خدا بر بندگانش واجب كرده است، فراوان به یاد خدا بودن است.‌» بعد اضافه مى‏فرماید كه منظورشان از یاد خدا، سبحان اللّه والحمد للّه، لا اله الاّ اللّه، اللّه اكبر نیست؛ گرچه اینها هم، نوعى یاد خدا است؛ امّا مقصود ایشان، به یاد خدا بودن در مواجهه با حلالها و حرامهاى الهى است؛ یعنى اگر با طاعتى برخورد كرد، به سرعت به آن عمل كند و اگر با گناهى مواجه شد، بدون معطّلى آن را ترك گوید. (18)

از منظر امام على‏علیه‏السلام نیز به یاد خدا بودن، هنگام مصیبت و معصیت، اهمیت فراوان دارد. آن گرامى مى‏فرماید: «اَلذِّكْرُ ذِكْرانِ ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عِنْدَ الْمُصیبَةِ وَ اَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ ذِكْرُ اللَّهِ عِنْدَ ما حَرَّمَ عَلَیكَ فَیكُونُ حاجِزاً؛ (19) به یاد خدا بودن دو نوع است: [اوّل: هنگام مصیبت و برتر از اوّلى، به یاد خدا بودن در مواجهه با آنچه كه بر تو حرام است كه این صفت [زیبا]، مانع [از ارتكاب گناه] خواهد بود.‌»

البته ذكرى كه از عمق جان انسان ریشه نگیرد، هرگز اثر آرام‏بخش نخواهد داشت؛ چرا كه اصلاً یاد خدا نیست:

مرا غرض ز نماز آن بود كه پنهانى‏                              حدیث درد فراق تو با تو بگذارم‏

وگرنه این چه نمازى بود كه من بى‏تو                           نشسته روى به محراب و دل به بازام‏

3. اعتصام به حبل اللّه‏

«وَالاِعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ وَاَىُّ سَبَبٍ اَوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَینَكَ وَبَینَ اللّهِ اِنْ اَنْتَ اَخَذْتَ بِهِ؛ چنگ زدن به ریسمان او و چه وسیله‏اى مطمئن‏تر از رابطه تو با خداست، اگر سررشته آن را در دست گیرى.‌»

امام مى‏فرماید: «پسرم همواره در زندگى به رشته ناگسستنى حبل اللّه چنگ بزن و این دستگیره ایمان را محكم بگیر.‌» این سخن نیز مبناى قرآنى دارد؛ آنجا كه قرآن مى‏فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً»؛ (20) «وهمگى به ریسمان خدا چنگ زنید.‌» تمسّك به حبل اللّه از خصلتهاى شایسته است كه هر مسلمانى، همواره باید به آن متصف باشد. برخى از مصادیق حبل اللّه را از منظر روایات مرور مى‏كنیم:

1. تمسك به قرآن از جمله این موارد است: پیامبر اعظم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله فرمود: «هذَا الْقُرْآنُ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ؛ (21) این قرآن همان ریسمان خدا است.‌»

2. توبه هم حبل اللّه است. انسانى كه در منجلاب گناهان غرق شده و از آلودگیهاى نفسانى و شیطانى رنج مى‏برد، مى‏تواند به حبل اللّه یعنى توبه پناه برده، خود را با كوثر زلال معنویت شستشو دهد. امام صادق‏علیه‏السلام فرمود: «اَلتَّوْبَةُ حَبْلُ اللَّهِ؛ (22) توبه، ریسمان خداست.‌»

3. امام على‏علیه‏السلام از دیگر مصادیق حبل اللّه است كه اهل ایمان همواره به آن گرامى متوسل و متمسك مى‏شوند تا به مدد این حبل متین الهى خود را به سوى خداوند روانه كنند و در راه حق استوار بمانند. (23)

امام در خطبه‏اى، خود را حبل اللّه المتین معرفى كرده، فرمود: «اَنَا حَبْلُ اللَّهِ الْمَتینُ وَ اَنَا عُرْوَةُ الْوُثْقى‏ وَ كَلِمَةُ التَّقْوى‏؛ (24) من ریسمان محكم خدا و دستگیره محكم و كلمه تقوا هستم.‌»

4. وجود مقدس اهل البیت‏علیهم‏السلام نیز ریسمان الهى هستند. اهل ایمان، طبق قرآن موظف‏اند كه به آنان تمسك كرده، راه سعادت را بیابند. به همین سبب، امام صادق‏علیه‏السلام فرمود: «حبل اللّه، ما اهل بیت هستیم.‌» (25)

4. پذیرش موعظه

«اُحْىِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ؛ دلت را با [پذیرشِ‏] اندرزِ [نیكو و نصیحتهاى سازنده‏]، زنده نگه‏دار.‌»

همان‏گونه كه جسم انسان به غذا نیاز دارد، روحش نیز به غذا نیاز دارد كه تقویت شده، او را در رسیدن به كمال یارى رساند. غذاى جان و روان، موعظه نیكوست كه قرآن به عنوان یك روش تبلیغى مؤثر به پیامبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله سفارش مى‏كند كه به وسیله موعظه حسنه و اندرزهاى نیكو، مردم را به سوى راه و روش خداوند متعال دعوت كن و با هدایت آنان، دلهایشان را زنده بدار!

این شیوه در طریق احیاى دل و دعوت به راه خدا از مؤثرترین راههاست. موعظه، یعنى استفاده كردن از عواطف انسانها؛ چرا كه اندرز، بیش‏تر جنبه عاطفى دارد و با تحریك عاطفه، مى‏توان دلهاى توده‏هاى عظیم مردم را به طرف حق متوجه ساخت.

البته پند در صورتى مؤثر مى‏افتد كه خالى از هرگونه خشونت، برترى‏جویى، تحقیر طرف مقابل، تحریك حسّ لجاجت او و مانند آن بوده باشد؛ چه بسیارند اندرزهایى كه اثر معكوس مى‏گذارند؛ به آن سبب كه مثلاً در حضور دیگران و توأم با تحقیر انجام گرفته، و یا از آن، برترى‏جویى گوینده استشمام مى‏شود. بنابراین موعظه، هنگامى اثر عمیق خود را مى‏بخشد كه حسنه باشد و به صورت زیبایى پیاده شود. (26)

موعظه با دل انسان چه مى‏كند؟!

«شعوانه»، زنى ثروتمند بود كه تمام دارایى او از راه حرام و خوانندگى و ساز و آواز تهیه شده بود. هیچ مجلس عیش، طرب و گناهى در بصره نبود كه از وجود وى خالى باشد. وى روزى با كنیزان و خدمتگزاران خود از كوچه‏هاى بصره مى‏گذشت كه صداى جمعیتى را از درون خانه‏اى شنید. یكى از كنیزان خود را به اندرون فرستاد تا از علت شور و غوغا و اجتماع مردم، خبرى آورد؛ ولى او رفت و نیامد. كنیز دیگرى فرستاد. او هم نیامد.

از سومین خدمتگزارش، درخواست كرد كه هرچه سریع‏تر، از اوضاع آن مجلس گزارش دهد. او رفت و برگشت و اظهار داشت: «اى خاتون! اینجا مجلس موعظه است و صداى گریه، به سبب بیانات واعظى است كه مردم را موعظه مى‏كند و بدكاران را از عذاب خدا مى‏ترساند.‌» شعوانه، آن زن گنه‏كار و عاصى كه هرگز به چنین مجالسى پا نگذاشته بود، براى تماشا به آنجا رفت. او وقتى وارد شد، جناب واعظ در اطراف این آیه صحبت مى‏كرد: «بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَاَعْتَدْنَا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیراً، اِذَا رَاءَتْهُمْ مِنْ مَكَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیظاً وَزَفِیراً، وَاِذَا اُلْقُوا مِنْهَا مَكَاناً ضَیقاً مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنَالِكَ ثُبُوراً»؛ (27) «بلكه آنان قیامت را تكذیب كرده‏اند و ما براى كسى كه قیامت را تكذیب كند، آتشى شعله‏ور و سوزان فراهم كرده‏ایم! هنگامى كه این آتش، آنان را از مكانى دور ببیند، صداى وحشتناك و خشم‏آلودش را - كه با نفس زدن شدید، همراه است - مى‏شنوند و هنگامى كه در جاى تنگ و محدودى از جهنّم افكنده شوند، در حالى كه در غل و زنجیرند، فریاد و واویلاى آنان بلند مى‏شود!»

این كلام خداوند كه از زبان واعظ بیان مى‏شد، آن‏چنان دلها را نرم و افكار را به وضع آتش و عذاب روز قیامت توجه داد كه یكى از افرادى كه منقلب شد، شعوانه بود.

او آن‏چنان تحت تأثیر آیه شریفه قرار گرفته بود كه از پس پرده صدا زد: «جناب واعظ! من یكى از روسیاهان درگاهم. اگر توبه كنم خداوند مرا مى‏آمرزد؟ واعظ گفت: «آرى، اگرچه گناهت همانند گناه شعوانه باشد.‌» او گفت: «من همان شعوانه‏ام كه در گناه و معصیت، شهره شهرم؛ ولى حالا دیگر مى‏خواهم با خدایم آشتى كنم و دیگر دنبال معصیت نروم.‌» واعظ، او را به كرم و لطف و عنایات بى‏پایان خداوند متعال، امیدوار كرد. او هم توبه كرد و سپس بندگان و كنیزكان را آزاد ساخت و مشغول عبادت و جبران گذشته شد. (28)

باز آى هر آنچه هستى باز آى‏                                     گر كافر و گبر و بت‏پرستى باز آى‏

این درگه ما درگه نومیدى نیست‏                                صد بار اگر توبه شكستى باز آى (29)

آرى، موعظه حقیقى، دل را زنده مى‏كند و همچون دم مسیحا به تن مرده، جان مى‏بخشد. این خاطره شنیدنى را نیز در باره تحریك عواطف براى هدایت و زنده كردن دلهاى مرده در اینجا نقل مى‏كنیم.

واعظ حقیقى را بشناسیم!

آخوند ملا حسینقلى همدانى، یك مجتهد، عارف و واعظ حقیقى بود. او در یكى از سفرهاى خود با جمعى از شاگردان به عتبات عالیات مى‏رفت. آنان در بین راه، به قهوه‏خانه‏اى رسیدند كه جمعى از اهل هوا و هوس در آنجا مى‏خواندند و پایكوبى مى‏كردند. آخوند به شاگردانش فرمود: «یكى برود و آنان را نهى از منكر كند.‌» بعضى از شاگردان گفتند: «اینها به نهى از منكر توجه نخواهند كرد.‌» فرمود: «من خودم مى‏روم.‌»

آن بزرگوار نزدیك آنان رفت و به رئیسشان گفت: «اجازه مى‏فرمایید من هم بخوانم و شما بنوازید؟» رئیس گفت: «مگر شما بلدى بخوانى؟» فرمود: «آرى.‌» گفت: «بخوان.‌» آخوند شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر مؤمنان‏علیه‏السلام كرد:

لا اِلَهَ اِلاّ اللّه‏                                                                  حقاً حقاً صِدقاً صِدقاً

«معبودى به حق و شایسته پرستش، جز خدا نیست. این را به حق و راستى مى‏گویم.‌»

اِنَّ الدُّنْیا قَد غَرَّتْنا                                                             وَاشْتَغَلَتْنا وَ اسْتَهْوَتْنا

«به راستى كه دنیا ما را فریفت و ما را به خود سرگرم و سرگشته و مدهوش كرد.‌»

یابْنَ الدُّنْیا مَهْلاً مَهْلاً                                                          یابْنَ الدُّنْیا دَقّاً دَقّاً

«اى فرزند دنیا! آرام باش! آرام! اى فرزند دنیا [در كار خود] دقیق شو! دقیق!»

یابْنَ الدُّنْیا جَمْعاً جَمْعاً                                                       تَفْنى الدُّنْیا قَرْناً قَرْناً

«اى فرزند دنیا [كردار نیك] گردآورى كن! گردآوردنى! دنیا سپرى مى‏شود، قرن به قرن.‌»

ما مِنْ یومٍ یمْضى عَنَّا                                                        اِلاَّ اَوْهى رُكْناً مِنَّا

«هیچ روزى از عمر ما نمى‏گذرد، جز اینكه پایه و ركنى از ما را سست مى‏گرداند.‌»

قَدْ ضَیعْنا داراً تَبْقى‏                                                           وَاسْتَوطَنّا دَاراً تَفْنى‏

«ما سراى باقى را ضایع و سراى فانى را وطن و جایگاه خویش ساختیم.‌»

لَسْنا نَدرى ما فَرَّطْنا                                                           فِیها اِلاَّ لَوْ قَدْ مِتْنا (30)

«ما آنچه را كه در آن كوتاهى كرده‏ایم، نمى‏دانیم؛ مگر روزى كه مرگ به سراغ ما بیاید.‌»

آن جمعِ سرمست از لذتهاى زودگذر دنیوى، وقتى این اشعار را از زبان كیمیا اثر آن عارف هدایتگر شنیدند، به گریه در آمدند و به دست ایشان توبه كردند. یكى از شاگردان مى‏گوید: «وقتى كه ما از آنجا دور مى‏شدیم، هنوز صداى گریه آنها به گوش مى‏رسید.‌» (31)

داستانى دیگر از آن واعظ مُتَّعِظ

عبد فرّار (32) از اراذل و اوباش نجف اشرف بود كه مردم او را در ظاهر، احترام مى‏كردند تا از آزارش در امان بمانند. این فرد شرور اگر میل به چیزى پیدا مى‏كرد و یا دوستدار مالى مى‏شد، كسى نمى‏توانست وى را از دست‏یابى به خواسته‏اش باز دارد. مردم نجف از دستش در آزار بودند.

در یكى از شبها كه آخوند ملا حسینقلى همدانى از زیارت حضرت امیرعلیه‏السلام باز مى‏گشت، عبد فرّار در مسیر راه او ایستاده بود. عارف همدانى بدون هیچ توجهى از كنارش گذشت. این بى‏توجهى آخوند بر عبد فرّار، سخت گران آمد. آن شرور از جاى خود حركت كرد تا این شیخ پیر را تنبیه كند. دوید و راه را بر او سد كرد و با لحنى بى‏ادبانه گفت: «هى! آشیخ! چرا به من سلام نكردى؟!» عارف همدانى ایستاد و گفت: «مگر تو كیستى كه من باید انسانهایى كه بیش‏تر به یاد خدا هستند و خود را در پناه قدرت لایزال حضرت حق قرار مى‏دهند، هرگز افسرده و پژمرده‏حال نیستند و همیشه سر زنده‏اند؛ حتى آنان این آرامش را در كلّ جامعه منتشر مى‏كنند

حتماً به تو سلام مى‏كردم؟» گفت: «من عبد فرّارم.‌» آخوند ملا حسینقلى به او گفت: «عَبْدٌ فَرَّار! اَفَرَرْتَ مِنَ اللّهِ‌ام مِنْ رَسُولِهِ؟؛ تو از خدا فرار كرده‏اى یا از رسول خدا؟» و سپس راهش را گرفت و رفت.

فردا صبح، آخوند ملا حسینقلى همدانى پس از اتمام درس به شاگردان گفت: «امروز یكى از بندگان خدا فوت كرده است. هر كس مایل باشد به تشییع جنازه او مى‏رویم.‌» عده‏اى از شاگردان آخوند، همراه ایشان براى تشییع حركت كردند؛ ولى با كمال تعجب دیدند آخوند به سوى خانه عبد فرّار رفت. آرى، او از دنیا رفته بود. عجبا! این همان یاغى معروف است كه آخوند از او به عنوان بنده خدا یاد كرد و در تشییع جنازه او حاضر شد؟!

به هر حال، تشییع جنازه تمام شد. یكى از شاگردان آخوند، نزد همسر عبد فرّار رفت و از او سؤال كرد: «چطور شد كه او فوت كرد؟» همسرش گفت: «نمى‏دانم چه شد؟ او هر شب دیروقت با حال غیرعادّى و از خود بى‏خود به منزل مى‏آمد؛ ولى دیشب حدود یك ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در فكر فرو رفته بود و تا صبح نخوابید و در حیاط قدم مى‏زد و با خود تكرار مى‏كرد: عبد فرّار تو از خدا فرار كرده‏اى یا از رسول خدا؟! و سحر نیز جان سپرد.‌» عده‏اى از شاگردان آخوند فهمیدند كه این جمله را آخوند ملا حسینقلى همدانى به او گفته است. چون از او سؤال كردند، ایشان فرمودند: «من مى‏خواستم او را آدم كنم و این كار را نیز كردم؛ ولى نتوانستم او را در این دنیا نگه دارم.‌» (33)

 

پی‌نوشــــــــــت‌ها:

 

1) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، قم، نشر مشهور، 1379 ش.

2) بقره/197.

3) پروین اعتصامى.

4) فتح/26.

5) نساء/1.

6) اعراف/94.

7) نحل/3.

8) بقره/85.

9) حج/.

10) تفسیر مخزن العرفان، ج 1، ص 83.

11) همان، ص 85.

12) اعراف/26.

13) تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازى، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1374 ش، ج 6، ص 131.

14) انفال/2.

15) عدل الهى، مرتضى مطهرى، تهران، صدرا، 1375 ش، ص 251.

16) رعد/28.

17) گزیده تفسیر نمونه، ج‏2، ص‏480.

18) كافى، ج 2، ص 80.

19) ]. همان، ج 2، ص 91.

20) آل عمران/103.

21) وسائل الشیعه، ج 6، ص 168 و مستدرك الوسائل، ج 4، ص 258.

22) مستدرك الوسائل، ج 12، ص 131.

23) همان، ج 18، ص 151.

24) بحار الانوار، ج 4، ص 9.

25) تفسیر نور الثقلین، عبد العلى حویزى، قم، نشر اسماعیلیان، 1415 ق، ج 1، ص 378.

26) تفسیر نمونه، ج 11، ص 456.

27) فرقان/11 - 14.

28) جلوه‏هایى از نور قرآن، عبدالكریم پاك‏نیا، قم، نشر مشهور، 1379 ش، ص 89.

29) شیخ بهائى.

30) امالى، شیخ صدوق، مجلس چهلم، تهران، نشر اسلامیه، 1355 ش، ص 223.

31) مقدمه تذكرة المتقین، شیخ محمد بهارى همدانى، قم، نشر نهاوندى، 1378 ش، ص 20.

32) عبد فرّار یعنى بنده بسیار گریزان و در آن زمان لقب آن فرد شرور بوده است.

33) شرح حال حكیم فرزانه‏حاج على محمّد نجف‏آبادى، محمد جواد نورمحمدى، قم، نشر مهر خوبان، 1378 ش، ص 27.

1433 دفعه
(1 رای)