عوامل انحطاط مسلمین در عصر حاضر

خورشید درخشان تمدن اسلامی با پایان قرن نهم و آغاز سده دهم هجری رو به افول نهاد و همینك جوامع اسلامی در حال بازیابی هویت خویشند. و امسال، سال عزت و افتخار حسینی است. به راستی چه نسبتی بین شرایط موجود و این عنوان وجود دارد؟ علل ضعف و كاستیهای كنونی در كجاست؟ و چگونه می‌توان از آنها رهایی یافت؟ از سوی دیگر آیا نهضت سید الشهداء علیه السلام در بازشناسی ضعفها و شیوه‌های برخورد با آن راهی فرا رویمان خواهد گذاشت یا خیر؟

در پاسخ به این پرسشها باید گفت: بی گمان برای راه سپردن در طریق عزت بایستی عوامل ذلت را باز شناخت و سدی در برابر آنها بنا نمود؛ چرا كه در غیر این صورت، سیلاب عوامل ذلت آور هر آن طریق سرافرازی را تهدید خواهد نمود. در این میان بازشناسی قیام حسینی و بازیابی كلمات آن حضرت در فراز و نشیب آن روزگار ذلت زده، به عنوان مصداقی از عزتخواهی، می‌تواند الگویی مناسب پیش روی ما قرار دهد. همچنین جامعه استحاله شده عهد اموی نیز الگویی از یك جامعه آفت زده فرا روی ما می‌نهد. با توجه به این دو الگو و نسبت سنجی آن با روزگار كنونی، در پی آن خواهیم بود تا در حد امكان و با رعایت اختصار به بازگشایی مهمترین عوامل ذلت و انحطاط در آن عصر و این زمان بپردازیم.

سقوط فرهنگی

در یك تعریف مختصر می‌توان فرهنگ را این چنین بیان كرد: «مجموعه‌ای از بینشها، باورها و گرایشها، رفتارها، آداب و ارزشهای یك جامعه كه دارای ثباتی نسبی در آن جامعه می‌باشند. (1)» از این رو فرهنگ، جانمایه‌های اساسی یك تمدن را شكل می‌دهد. بر همین اساس چنانچه عناصر فرهنگی یك تمدن دچار تحول و تغییر گردند اوج، سقوط یا ركود و سكون آن تمدن را شاهد خواهیم بود. جامعه عهد اموی نیز از این قانون مستثنا نبود و معاویه با تغییر بعضی از عناصر، در پی استحاله هویت اجتماع آن زمان بود و این ماجرا در زمان حاضر نیز دستمایه‌ای برای دشمنان است.

یكم. سستی باورها

بی تردید باورهای اسلامی در زمانهای پیشین همان چیزی بود كه از عرب جاهلی و صحرانورد، انسانهایی الهی و درخشان ساخت. این انسانهای باورمند بودند كه توانستند ظرف حدود یك ربع قرن بعد از هجرت، امپراطوری ایران و روم شرقی را در هم بشكنند و بسیاری از مردمان آن دیار را به دین اسلام مشرف سازند. رشید رضا صاحب تفسیر المنار در همین رابطه می‌گوید: دانشمندان جامعه شناس، سیاستمداران و تاریخ نگاران اسلامی و غیر اسلامی اتفاق دارند كه تنها عاملی كه در برهه‌ای از زمان به عربها (مسلمانان) در همه زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی و روحی نیرو بخشید و آنان را در پیشرفت فرهنگ و تمدن انسانی كمك كرد و با هم متحد ساخت اسلام بود و بس. طبعا رویگردانی از اسلام و یا داشتن تنها نام اسلام نتیجه‌ای جز خواری و ذلت نخواهد داشت. (2)»

در زمان معاویه اگر چه نام اسلام بر زبانها بود و افراد خویشتن را مسلمان می‌نامیدند اما روح اسلام در جان آنها دمیده نشده بود. سرور كربلائیان در تشریح آن زمان به همین مسئله اشاره دارد و در نامه‌ای خطاب به مردم بصره می‌فرماید: «انا ادعوكم الی كتاب الله وسنة نبیه فان السنة قد امیتت والبدعة قد احییت فان تسمعوا قولی اهدكم الی سبیل الرشاد؛ (3) شما را به كتاب خدا و سنت پیامبرش می‌خوانم. سنت میرانده شد و بدعت زنده گشت. اگر سخنم را بشنوید به راه نیكبختی رهنمونتان خواهم شد.»

جالب آن جاست كه همینك نیز یكی از علل ضعف مسلمانان در همین نكته نهفته است كه در ادامه بحث به صورتی گذرا به برخی از عوامل به وجود آورنده این مشكل اشاره خواهیم نمود.

دوم. قبله دنیا

تاریخ به یاد ندارد قومی در عین آنكه به هوسرانی و كامجویی دل بسته اند راه سعادت پیش گرفته، در مسیر پیشرفت گام بردارند. قرآن كریم آكنده از سرگذشت این اقوام است. مسلمانان نیز آنگاه كه به دنیا نه از منظر كشتزاری برای جهان دیگر بلكه به عنوان هدف نگاه كردند آفت خواری را به تن خریدند. در واقع نتیجه منطقی دل بستن به داشته‌های دنیایی و دل خوش داشتن به هواها و لذتها، چیزی جز قبول سرسپردگی و ذلت برای حفظ این رشته‌ها نیست و دنیا نقطه آغازین انحراف به سوی دره بدیها است. امام صادق علیه السلام در همین رابطه به زیبایی این خطر را هشدار داده، می‌فرمایند: «راس كل خطیئة حب الدنیا؛ (4) دوستداری دنیا سرآغاز هر خطایی است.»

با گشتی در دنیای امروز سیاستمداران، حاكمان و پاره‌ای از دانشمندان، این حكایت تلخ به خوبی قابل لمس است. شیخ نشینهای خلیج فارس، ویلاهای اروپایی، حسابهای افسانه‌ای و قراردادهای ننگین (5) و دراز مدت آنان با بیگانگان برای حفظ حكومتهایشان بهترین نمونه‌ای است كه می‌توان بر آن انگشت گذاشت.

در نهضت عاشورائیان نیز یكی از رموز سرافرازی، پشت پا زدن به دنیا بود. از همین رو است كه حضرت سید الشهداء علیه السلام در روز عاشورا بر پرهیز از دنیا تاكید می‌ورزند و آن را یكی از علل صف آرایی یزیدیان در برابر خود برمی شمارند: «عباد الله اتقوا الله وكونوا من الدنیا علی حذر فان الدنیا لو بقیت لاحد او بقی علیها احد كانت الانبیاء احق بالبقاء؛ (6) ‌ای بندگان خدا! تقوای الهی پیشه كنید و از دنیا بپرهیزید كه اگر دنیا برای كسی باقی می‌ماند یا كسی بر آن دوام می‌یافت، پیامبران الهی از همگان برای بقاء شایسته‌تر بودند.»

سوم. هویتهای سرگشته

هویتی كامل، فراگیر و منسجم، یكی از رهاوردهای دین اسلام برای پیروانش می‌باشد. حال اگر در این بدنه هماهنگ و هویت قوام یافته، عناصری ناموزون وارد شوند، به مرور موجب استحاله هویت می‌شوند. این همان آفتی بود كه در عصر سیدالشهداء دامنگیر مسلمانان گردیده بود، آنان از سویی با ارزشهایی همچون پرهیزكاری، دوری از شهوات، ایثار، عدالت و دیگر مفاهیم ناب اسلامی مواجه بودند و از سوی دیگر رفتار حاكمان، خلاف این آموزه‌ها را به آنان می‌نمایاند و آموزش می‌داد.

در این وادی بسیاری از مسلمانان دچار تضاد درونی می‌شدند و به آرامی چشم بر آموزه‌های اصلی می‌بستند. جرجی زیدان تاریخ نگار لبنانی وضعیت بحرانی و متضاد آن زمان را این گونه بازگو می‌كند: «بنی امیه غالبا به باده گساری، زن بازی و شهوترانی پرداخته و به امور كشور نمی‌رسیدند و حتی به نگاهداری وضع سلطنتی خویش توجه نداشتند و در تعیین و انتخاب والیان و ماموران عالی رتبه دولتی دقت نمی‌كردند و چه بسا به خواهش كنیزكی یا در نتیجه دریافت پولی، بزرگترین ایالات را به اشخاص نالایق یا ستمكار می‌سپردند. عاملانی كه این اوضاع را مشاهده می‌كردند، تمام تلاش خود را برای تحصیل مال و گردآوردن كنیز صرف می‌كردند و اشخاص درستكار و با ایمان از قبول مشاغل مهم دولتی امتناع می‌ورزیدند؛ زیرا می‌دانستند خلیفه به هر حال از آنان پول می‌خواهد. (7)»

شهید مطهری رحمه الله نیز در رابطه با هویت زدایی امویها چنین می‌گوید: «امویها شخصیت ملت مسلمان را له كرده و كوبیده بودند و دیگر كسی از آن احساسهای اسلامی در خودش نمی‌دید. (8)»

با وجود این شرایط است كه امام علیه السلام درمان این درد را در اصلاح همه جانبه می‌جوید و می‌فرماید: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی؛ (9) خروج كردم تا امت جدم را اصلاح كنم.»

به تعبیری دیگر اصلاحات حسینی چیزی جز دعوت به سوی هویتهای اصیل اسلامی نبود. در دنیای كنونی نیز بسیاری از دردها و آلام مسلمانان ریشه در بهم ریختگی هویتی آنان دارد. قبول فرهنگ بیگانه، تضاد در رفتار حاكمان و عالمان، برداشتهایی سطحی از دین و بسیاری از مشكلات دیگر موجب شكل گرفتن هویتی متعارض و ناهمگون در مسلمانان گردیده است.

چهارم. پذیرش فرهنگ بیگانه

همان گونه كه پیشتر از این گفته شد، اسلام دارای هویتی مستقل و كامل است. تغییر در عناصر این هویت، موجب آشفتگی آن را فراهم خواهد ساخت. به عنوان مثال آموزه‌هایی همچون ساده زیستی، ق ناعت و هم سطحی با مردمان، به عنوان نمونه‌هایی غیرقابل انكار در سیره نبوی با آنچه از حاكمان اموی سر زد سخت ناهماهنگ است. معاویه با پذیرش فرهنگهای بیگانه بیشتر نظامی سلطنتی راترتیب داد. كاخ سبز دمشق، انبوه نگهبانان و خدمتكاران و... همگی نمادی از فرهنگی سلطنتی بود كه معاویه آن را پذیرفته بود. در واقع با الگو قرار دادن حكومتهای بیگانه، رابطه خویش با مردم را بر اساس همان معیارهایی پی می‌ریخت كه مصلحت اندیشیهای مزورانه، سیاست بازی، استفاده بی ضابطه از قدرت و... از ا ركان آن به حساب می‌آمد. و این همه با روح و جوهره اسلام ناهمسان بود. شاید بتوان اشاره‌های مكرر امام حسین علیه السلام را مبنی بر اصلاح و احیای سنتها و طرد فرهنگ معاصر خویش بر همین موضوع حمل نمود و آن را در كلام وی چكیده ساخت كه فرمود: «ارید ان... اسیر بسیرة جدی وابی علی بن ابی طالب؛ (10) می‌خواهم بر روش جد و پدرم سلوك نمایم.»

بدیهی است كه این گفتار نمایانگر درخواست بازگشت به فرهنگ ناب نبوی و علوی است و در ضمن به همراه خویش تمامی بدعتهای وارداتی را نیز نفی می‌نماید. امروز هم پذیرش فرهنگهای وارداتی از سوی بعضی از مسلمان نمایان، زمینه سقوط جوامع مسلمان را فراهم كرده است. اخراج هفتاد دانش آموز محجبه از دبیرستانی در تركیه تنها به بهانه حجاب (11) ، سركوب نیروهای اسلامی توسط دولت پاكستان (12) و درخواست دولت مالزی از خطیبان مساجد، برای غیر سیاسی كردن سخنانشان (13) از نمونه‌های پذیرش فرهنگ سكولاریستی به وسیله حاكمان و بعضی از دانشمندان این كشورها است. مسئله‌ای كه بی گمان جز ایجاد حس حقارت و سرافكندگی چیزی برای مسلمانان در پی نخواهد داشت.

پنجم. نفوذیها

برای به چرخش درآوردن چرخهای یك نهضت، نیرو، پایداری، بردباری و از خود گذشتگی بسیاری مورد نیاز است. اسلام نیز به عنوان پدیده‌ای پویا و فرهنگی در آغاز ظهور خود نیازمند انسانهایی فداكار بود تا با شكیبایی آن را به پیش برند و با هزاران خون دل، نهال آن را آبیاری نمایند. اما با پا گرفتن اسلام نیروهای فرصت طلب، حفظ منافع خود را در گروی رخنه در حكومت اسلامی دیدند. از این رو به مرور جای خود را در بدنه این انقلاب الهی باز كردند و با سوء استفاده از غفلت خواص و عوام در جایگاههای حساس قرار گرفتند.

شهید مطهری به زیبایی سیر رخنه و نفوذ در نهضتها را می‌گشاید: «رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون یك نهضت از آفتهای بزرگ هر نهضتی است. وظیفه بزرگ رهبران... این است كه راه نفوذ و رخنه این گونه افراد را سد نمایند. هر نهضتی مادام كه مراحل دشوار اولیه را طی می‌كند، سنگینی آن بر دوش افراد مؤمن، مخلص و فداكار است؛ اما همین كه نهضت به بار نشست یا لااقل نشانه‌های بار دادن آن آشكار گشت... سر و كله افراد فرصت طلب پیدا می‌شود. روز به روز كه از دشواریها كاسته می‌شود... فرصت طلبان محكمتر و پرشورتر پای علم نهضت سینه می‌زنند تا آنجا كه تدریجا انقلابیون مؤمن و فداكار اولیه را از میدان به در می‌كنند. (14)»

وی سپس به صدر اسلام اشاره می‌كند و این قاعده را در آنجا نیز جاری می‌داند و می‌گوید: «فرصت طلبی، تاثیر شوم خود را در تاریخ صدر اسلام نشان داد. در دوره عثمان، فرصت طلبان جای شخصیتهای مؤمن به اسلام و اهداف اسلامی را گرفتند. «طریدها» وزیر شدند و «كعب الاحبارها» مشاور. اما ابوذرها و عمارها به تبعیدگاه فرستاده شدند و یا در زیر لگد مچاله شدند. (15)»

علامه شهید در ادامه، رمز بقای هر نهضت و راز سرافرازی آن را در مقابله با این آفت می‌داند و می‌افزاید: «به هر حال مبارزه با رخنه و نفوذ فرصت طلبان علی رغم تظاهرات فریبنده شان یكی از شرایط اصلی ادامه یك نهضت در مسیر اصلی است. (16)»

به همین خاطر می‌توان یكی از علل قیام سید الشهداء علیه السلام را طرد و خارج سازی جریان نفوذیها دانست، افرادی همچون مروان بن حكم، ولید بن عتبة بن ابی سفیان و دیگرانی كه در حقیقت ادامه همان جریان نفوذی ابوسفیان و امویان بودند.

اگر نگاهی به امروز خویش بیفكنیم، همینك هم ردپای این مشكل را به خوبی مشاهده خواهیم كرد. روشنفكران حیرت زده در برابر تمدن جلوه فروش غرب، سربازان فرهنگی و دیگر عوامل پیدا و پنهان آنان، همواره درصدد به شكست كشانیدن نهضتهای اصیل در جهان اسلام می‌باشند. سادات در مصر، بنی صدر در ایران، و طالبان در افغانستان از نمونه‌های عینی این ادعا می‌باشند. انقلاب ما نیز طی سالیان گذشته و هم اكنون آماج حملات رنگارنگ قرار گرفته است. گفتار مقام معظم رهبری در این زمینه بسیار روشنگر است: «همه قشرهای ملت... و نیز همه مسئولان كشور باید مراقب دشمن شكست خورده باشند كه در كمین غفلتها و فرصتها نشسته است تا با تشدید مسائل داخلی و نفوذ در دستگاههای حساس، حملات فرهنگی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی خود را تشدید كند و از ملت ایران و نظام اسلامی به خاطر وفاداری به اسلام انتقام بگیرد. (17)»

و چه زیبا بود اگر مسلمانان در این زمان و آن زمان این كلام الهی را با تمام وجود به كار می‌بستند كه «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا بطانة من دونكم، لا یالونكم خبالا ودوا ما عنتم» ؛ (18) «ای مردمان با ایمان، محرم اسراری از غیر خود انتخاب نكنید كه آنها از هرگونه شر و فسادی درباره شما كوتاهی نمی‌كنند. آنان رنج و عذاب شما را دوست دارند. (19)»

ششم: شكستن حریمها

از جمله آسیبهایی كه می‌تواند فرهنگ یك جامعه را مورد تهاجم قرار دهد و شالوده‌های آن را تخریب نماید، شكسته شدن حریمها است. حریمها و سنتهای واقعی، خطوط مرزی یك فرهنگ را تشكیل می‌دهند و شكستن این مرزها موجب بی اعتمادی و تزلزل درباورها می‌شود. شكستن حریم خانه امیرمؤمنان در زمان ابوبكر، بدعت در احكام دینی در زمان عمر، نقض دستورات پیامبر در عصر عثمان و دستور سب امام علی بن ابی طالب علیهما السلام به وسیله معاویه، نمونه‌هایی از این حریم شكنیها است.

سرور عاشوراییان هم بر این نكته تاكید می‌كند و می‌فرماید: «وقد علمتم ان هؤلاء القوم قد لزموا طاعة الشیطان وتولوا عن طاعة الرحمن واظهروا الفساد؛ (20) شمایان می‌دانید این قوم (بنی امیه) طاعت و سرسپردگی شیطان پذیرفته اند و از طاعت رحمان سربرتافته اند و عریان فساد می‌نمایند.»

البته زمان شكستن حریمها و زیر پا گذاشتن سنتها هنوز هم رواج دارد كه به برخی از آنها اشاره‌ای گذرا خواهیم داشت.

1. اعطای جایزه نوبل ادبی به نویسنده انگلیسی هندی الاصل «ویدادها رپنول» به خاطر نوشته‌های خصمانه‌ای بر ضد اسلام. (21)

2. بت پرستانه خواندن مراسم حج و درخواست برای تغییر قانون ارث از سوی نویسنده زن مصری «نوال السعداوی» (22)

3. نمایش فیلم مستهجن درباره پیامبر اكرم در شهر هوستون از ایالت تگزاس آمریكا. این فیلم كه «زندگی جنسی پیامبر محمد» نام داشت تنها موجب اعتراض آرام و كوچك مسلمانان همان منطقه شد. (23)

متاسفانه باید اعتراف نمود كه پس از حادثه سلمان رشدی و رویداد 20 شهریور حملات بسیار گسترده‌ای به ارزشها و مقدسات اسلامی صورت گرفته است كه نمونه بالا یكی از صدها به حساب می‌آید. اما ضعف و انفعال حكومتهای اسلامی و سازمانهای بین المللی اسلامی به گونه‌ای است كه از كنار همه این حملات به سادگی می‌گذرند.

4. اهانتهای مكرر شبكه فاكس نیوز - یكی از پربیننده‌ترین شبكه‌های آمریكا - به پیامبر اسلام، مسلمانان و قرآن كریم. اگر چه این اهانت موجب عكس العمل شورای روابط اسلامی آمریكا شد، اما تا كنون به نظر نمی‌رسد این گونه اعتراضها و تلاشها ثمره چندانی به دنبال داشته باشد. (24)

5. آتش زدن 32320 قرآن و كتاب اسلامی از سوی دولت چین در ایالت تركستان شرقی كه عمدتا مسلمان نشین می‌باشد. (25)

6. جلوگیری از روزه داری و اجرای روزه خواری اجباری در مدارس ابتدایی، راهنمایی و دبیرستانهای تركستان چین، همچنین ممانعت از حجاب اسلامی كارمندان مسلمان چینی. (26)

هفتم : نبود فرهنگ مسئولیت پذیری

چنانچه افراد یك جامعه خود را در برابر اعمال یكدیگر مسئول شناخته و در قبال سرنوشت جمعی بی تفاوت نباشند، با اجتماعی پویا و پررونق مواجه خواهیم بود. شهید مطهری رحمه الله در بازگشایی این مطلب و مصداق شناسی آن در اسلام می‌گوید: «در اسلام مسئله‌ای وجود دارد كه... اسلام نه تنها فرد را برای خود و در مقابل خداوند - از نظر شخص خود - مسئول و متعهد می‌داند، بلكه فرد را از نظر اجتماع هم مسئول و متعهد می‌داند. امر به معروف و نهی از منكر همین است كه‌ای انسان تو تنها از نظر شخصی و فردی در برابر ذات پروردگار مسئول نیستی، تو در مقابل اجتماع خود هم مسئولیت و تعهد داری.» (27)

بدیهی است با نگاهی عمیق به نهضت حسینی می‌توان آن را پاسخی به مسئولیتهای سیاسی - اجتماعی دانست. به عبارت بهتر قیام حضرت، نمادی از احساس مسئولیت و واكنشی در قبال سرنوشت جمعی مسلمانان بود. و این همان امر به معروف و نهی از منكر است كه در جای جای سخنان حضرت از ابتدا تا انتهای نهضت به چشم می‌خورد كه معروفترین فراز آن در ابتدای قیام این چنین است: «ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنكر؛ (28) من خواستار آنم كه به معروف امر كنم و از منكر نهی نمایم.»

از همین جا است كه می‌توانیم به راز دیگری از اسرار انحطاط و عقب ماندگی جوامع مسلمان پی ببریم و آن وانهادن این مسئولیت است. امروز اگر دیده می‌شود بخش مهمی از جهان اسلام به دست نا لایقان اداره می‌شود و اسلام عزیز دچار مشكلات بسیاری است، به دلیل پا پس كشیدن مسلمانان و ترس از ادای این تكلیف الهی است. آیا زخم دردناك فلسطین، كشتار مسلمانان در بوسنی، چچن، كشمیر و جنوب فیلیپین جز به این دلیل است كه بسیاری از حاكمان وظایف خویش را در قبال امت اسلامی به فراموشی سپرده اند؟ با كمال اندوه باید اظهار داشت همینك به جای منافع امت اسلامی، منافع ملی جایگزین شده است، بلكه در مراحلی تنها منافع شخصی مورد توجه قرار می‌گیرد و به راستی چرا 54 درصد آوارگان جهان را مسلمانان تشكیل می‌دهند؟ (29)

به چه دلیل با وجود منابع سرشار انرژی در برخی از كشورهای مسلمان، در دیگر كشورهای اسلامی همچون سودان و سومالی مسلمانان از فرط قحطی و گرسنگی جان می‌سپرند؟ چگونه است كه قطر به عنوان ریاست كنفرانس اسلامی - در حالی كه به گواه سازمانهای بین المللی فجیعترین جنایات بر ضد بشریت در سرزمین فلسطین روزانه در حال رخ دادن است - با اسرائیل روابط تجاری خود را حفظ كرده، با صراحت از آن دفاع می‌نماید؟ چطور می‌توان تصور نمود كه امریكا به دلخواه خویش هر كشور مسلمان را مورد تهاجم قرار دهد، در تاجیكستان و ازبكستان پایگاه نظامی ایجاد كند، بر سر مردم بی پناه افغان بمب بریزد، با موشكهایی كنترل شونده، خودرویی را در یمن نابود كند و سراسر خلیج فارس را قلمرو خویش پندارد و حلقه محاصره را هر آن به دور ایران اسلامی - این یگانه منادی اسلامیت ناب - تنگ‌تر نماید. و این همه ذلت نمی‌تواند باشد مگر به خاطر به فراموشی سپردن مسئولیتها. به یاد داشته باشیم كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «اذا امتی تواكلت الامر بالمعروف والنهی عن المنكر فلیاذنوا بوقاع من الله؛ (30) هرگاه امتم امر به معروف و نهی از منكر (مسئولیتهای اجتماعی خویش) را به یكدیگر واگذارند، پس باید عذاب الهی را به جان بخرند.»

هشتم: سكوت نخبگان

نخبگان كسانی هستند كه مهار امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه را به دست دارند. آنان با تزریق اندیشه‌ها و فكر خویش به جامعه جهت داده، دیگران را در آن راه به حركت وامی دارند. رسالت نخبگان، آموزش، راهبری، تذكر اشتباهات، تصمیم گیریهای كلان و... می‌باشد. رسالتی بس سنگین كه انحراف و جدایی از آن، انحراف جامعه از معیارهای صحیح را به دنبال خواهد داشت. سخنان سید الشهداء علیه السلام در صحرای منا گویای همین واقعیت است. «مجاری الامور والاحكام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله وحرامه. فانتم المسلوبون تلك المنزلة وما سلبتم ذلك الا بتفرقكم عن الحق واختلافكم فی السنة بعد البینة الواضحة ولو صبرتم علی الاذی وعملتم المؤونة فی ذات الله كانت امور الله علیكم ترد وعنكم تصدر والیكم ترجع ولكنكم مكنتم الظلمة من منزلتكم واستسلمتم امور الله فی ایدیهم... وقد ترون عهود الله منقوضة فلا تفزعون... وذمة رسول الله محقورة والعمی والبكم والزمنی فی المدائن مهملة لاترحمون ولا فی منزلتكم تعملون ولا من عمل فیها تعینون وبالادهان والمصانعة عند الظلمة تامنون؛ (31) مجاری كارها و احكام به دست عالمان به دین خدا است كه بر حلال و حرام خدا امینند. ولی از شما این منزلت ربوده شد. و آن از كفتان نرفت مگر به دوریتان از حق و اختلافتان در سنت پیامبر، با این كه دلیل روشن بر آن داشتید. و اگر بر آزارها شكیبایی می‌كردید و هزینه‌ها را در راه خدا می‌پرداختید، زمام امور خدا با شما بود و از جانبتان جاری می‌شد و به سوی شما برمی گشت. شمایان ظالمان را در جای خودتان نشاندید و امر خدا را به آنان واگذاشتید... می‌بینید كه پیمانهای خدا شكسته می‌شود ولی پریشان نمی‌گردید... ذمه رسول خدا مورد حقارت قرار می‌گیرد و نابینایان و بی زبانان و از كارافتادگان در شهرها رها شده اند و رحم نمی‌كنید و به مسئولیت خویش سرنمی سپارید و به آن كسان كه در این راه كوشایند كمك نمی‌كنید و خود به سازش با ستمكاران آسوده اید.»

كلام كامل مولا درباره رسالت گرانبار خواص، محدود به یك زمان نبوده، در همه زمانها و مكانها جاری است. نگاهی به تاریخ صد ساله اخیر امت اسلامی گواهی بر عملكرد نابسامان و نامطلوب بیشتر نخبگان جامعه اسلامی است. به نظر می‌رسد چنانچه خواص و فرهیختگان - چه در جریان صدر اسلام و عاشورا و چه اكنون - به وظایف خویشتن با شجاعت عمل می‌نمودند، روند تاریخ به گونه‌ای دیگر ورق می‌خورد و خونهای بسیاری در طول تاریخ به هدر نمی‌رفت و انسان طعم سعادت را زودتر می‌چشید. از همین رو است كه رهبری معظم انقلاب در تشریح نقش خواص و نخبگان جامعه می‌گویند: «از هر طرف كه شروع كنید می‌رسید به خواص، تصمیم گیری خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص در لحظه لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظه لازم، اینها هست كه تاریخ را نجات می‌دهد. ارزشها را نجات می‌دهد... در لحظه لازم باید حركت لازم را انجام داد. اگر گذاشتید وقت گذشت دیگر فایده ندارد.» (32)

نهم: ارزشهای وارونه

همانگونه كه پیش از این نیز گفته شد، این ارزشهای اجتماعی است كه سطح فرهنگی یك جامعه را مشخص می‌سازد. جهان اسلام امروز با مكاتب و دیدگاههای گوناگونی در تمام ساحتها مواجه است. از این رو این مسئله موجب تغییر یا كمرنگ شدن بعضی از ارزشها شده است و به عنوان مثال به جای فرهنگ جهاد و شهادت، سعادت در آرامشهای كاذب و سازشهای خیانتبار جستجو می‌شود. پافشاری بر سنتهای اصیل، تحجر و جمود تلقی می‌گردد و بدعتها به جای اجتهاد پویا و روشمند مورد توجه قرار می‌گیرد. نسبت گرایی (سفسطه نوین) ارزش شناخته می‌شود و مطلق انگاری حقها و حقیقتها نوعی عقب ماندگی به حساب می‌آید. مجاهدین تروریست به شمار می‌آیند و عالمان از خود گذشته نظریه پردازان خشنونت و....

و این همه همان حكایت ارزشهای وارونه است. در عصر حسینی نیز این ماجرا به همین گونه بود. عالمان به توجیه اعمال خلاف معاویه می‌پرداختند و نظریه‌های جبری را برای سلطنت او ابداع می‌نمودند و با تصویب گرایی، اجتهادهای خام خود را رنگ و لعاب می‌دادند. جنگ با فرزند رسول خدا مجاز شمرده می‌شد و اطاعت از غاصبین، صواب به حساب می‌آمد. با نگاهی ژرفتر می‌توان به این نتیجه رسید كه، رواج ارزشهای وارونه كلید تمام شرهایی است كه امروز و دیروز بر عالم اسلام باریده است. اگر امروز می‌بینیم كه آمریكا به عنوان دشمن شماره یك دنیای اسلام طرحی را تحت عنوان «مشاركت آمریكا در خاورمیانه» پی ریزی می‌كند تا فرهنگ عمومی كشورهای مسلمان خاورمیانه را تحت تاثیر قرار دهد، از همین مقوله است.

دموكراسی، اقتصاد آزاد و زن گرایی، همگی اركان ارزشهای وارونه‌ای را تشكیل می‌دهند كه می‌تواند تا سالیان دراز انحطاط و سرافكندی مسلمانان را بیمه نماید. اگر چه نسیم عملیاتهای شهادت طلبانه و غریو فریادهای جوانان مسلمان در اكثر كشورهای اسلامی به خواست الهی مژده‌ای دیگر و بشارتی امیدوار كننده را نوید می‌دهد.

سخن آخر

برخلاف عقیده رایج، عاشورا تنها قیامی خونین نیست، بلكه پاسخی است به دردهای جانكاه آن دوران و داغی است برای پیشگیری از نفوذ عفونت بدعت. به همین خاطر اگر بتوان به گونه‌ای عمیق همه جنبه‌های قیام حسینی را بازشكافت، قدر مسلم پاسخهای بسیاری از این نگاه محققانه دریافت خواهیم نمود. و خلاصه آنكه قیام كربلائیان و نقطه اوج آن یعنی عاشورا، رازها و راههای فراوان و سر به مهری را در درون خود دارد كه جز با دقت به ظهور نمی‌رسند. پس بر همگان است كه از لایه‌های سطحی گذشته، در عمق این میراث ماندگار شیعه غور و غوص كافی نمایند.

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) داعی نژاد، سید محمد علی، عزت و افتخار پیامد فرهنگ حسینی، معرفت، ش 59، ص 43، با تغییر و تصرف.

2) رشید رضا، مقدمه كتاب «الاعتصام.» ، نقل از همان، ص 44، با تغییر و تصرف.

3) تاریخ الامم والملوك (الطبری) ، ج 4، ص 266.

4) میزان الحكمة، ج 3، ص 294.

5) قرارداد 20 ساله قطر با امریكا و همچنین پذیرش ناوگان پنجم امریكا از سوی بحرین از همین دست است.

6) موسوعة كلمات الامام الحسین، ص 418.

7) تاریخ تمدن اسلام، ج 2، ص 31- 33، نقل از معرفت، ش 59، ص 45، با اندكی تصرف.

8) مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 17، ص 57.

9) بحارالانوار، ج 44، ص 328.

10) همان.

11) جمهوری اسلامی، 16/2/81.

12) همان، 27/11/80.

13) پگاه حوزه، ش 29.

14) مطهری، مرتضی، نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، ص 96- 99.

15) همان.

16) همان.

17) جمهوری ا سلامی، 21/10/81، نقل از مبلغان، ش 38.

18) آل عمران/118.

19) جهت اطلاع بیشتر نك: تفسیر نمونه، ج 3، ص 63، همچنین تفسیر راهنما، ج 3، ص 29.

20) موسوعة كلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 361.

21) جمهوری اسلامی، 11/9/80.

22) همان، 30/3/80.

23) پگاه حوزه، ش 69، 13/7/81، ص 25.

24) همان.

25) همان، ش 71، ص 24.

26) همان. ش 71، ص 29.

27) مجموعه آثار، ج 17، ص 222.

28) موسوعة كلمات الامام الحسین، ص 219.

29) پگاه حوزه، ش 71.

30) فروع كافی، ج 5، ص 59.

31) حرانی، تحف العقول، ص 238.

32) مقام معظم رهبری، 75/3/20، به نقل از جام عبرت، حسین اسحاقی، ص 28.

921 دفعه
(0 رای‌ها)