مقتل مثیر الأحزان و منیر سبل الأشجان
كتاب مثیر الأحزان (برانگیزاننده غمها) و منیر سبل الأشجان (و چراغ راههاى گریهها) ، اثر جعفر بن ابى ابراهیم، معروف به ابن نما حلى، استاد علامة حلّی متوفاى 680 هجرى مىباشد.
این اثر گرانسنگ كه از افتخارات میراث مكتوب شیعه محسوب میشود، یكی از مقاتل مطرح در موضوع تاریخ حماسة كربلا و عاشوراشناسی میباشد؛ به طوری كه محققین و مبلغین در عرصة عاشوراپژوهی و تمام كسانی كه مشتاق فرهنگ اهلبیتعلیهمالسلام میباشند، از این منبع معتبر بینیاز نیستند. مثیر الاحزان مقتلی معتبر و شایستة مطالعه برای اهل مقتل است كه كمتر جایگزینی برایش میتوان ارائه داد؛ چرا كه مؤلف آن یكی از فقهای شیعه، و نظریهپرداز فقه و حدیث و تاریخ و از همه مهمتر، استادِ فخر البشر، جناب علامة حلّی است.
علامه محمد باقر مجلسی در بحار الانوار و شیخ تقی الدین ابراهیم كفعمی در مصباح، از این منبع معتبر شیعه و نظرات نویسندهاش بهرهمند شده و آن را ستودهاند.
سابقه مقتل نویسى
اولین كسى كه در زمینه مقتل، كتاب مستقلى به رشته تحریر درآورد، أصبغ بن نباتة مجاشعی، از اصحاب خاص امیرالمؤمنینعلیهالسلام بود كه تا بعد از سال 100 هجرى در قید حیات بود. او كتابى با عنوان «مقتل أبی عبداللهعلیهالسلام» نوشت.
پس از او نیز كسانى مانند جابر جعفى، ابو مخنف أزدى از راویان امام صادقعلیهالسلام در قرن دوم هجرى، و ابن واضح یعقوبی بغدادی مؤلف تاریخ یعقوبى، (متوفى 294 هجرى)، و أبو عبد اللَّه محمّد بن زكریا بن دینار (متوفی 298 هـ. ق) صاحب كتاب «مقتل الحسینعلیهالسلام»، هر یك كتابى در این موضوع از خود به یادگار گذاردند. تا اینكه در قرن ششم و هفتم ابن نمای حلی، مثیر الاحزان را با امتیازات خاص خودش به مشتاقان فرهنگ اهلبیتعلیهمالسلام تقدیم نمود. پس از آن نیز، رقم كتب مقتل و آثار عاشورایی در قرنهاى متأخر به صدها جلد مىرسد كه حكایت از اهتمام خاص علماى بزرگوار در تمام قرون، به این موضوع مهم دارد.
هدف از نگارش
ابن نما در توضیح انگیزهاش از تألیف اثر میگوید: «آنچه مرا به نگارش این كتاب برانگیخت كه با وجود مقتلهاى متعدد در مورد شهادت حضرت حسینعلیهالسلام و یاران فداكارش، دست به نوشتن این «مقتل» بزنم، آن بود كه وقتى كتابها را در این باره نگریستم، پارهاى از آنها دستخوش تكرار و طولانى نمودن این رویداد شدهاند و پارهاى دیگر به آفت خلاصهگویى و اختصار دچار شدهاند و حقیقت موضوع را آنگونه كه مىباید، ترسیم ننمودهاند؛ از اینرو بر آن شدم تا به خواست خدا مقتلی معتدل و روشنگر در این مورد بنگارم كه نه طولانى و خستهكننده شود و نه آنقدر خلاصه گردد كه داراى ابهام باشد. شهادتنامهای كه نكات پیچیده در آن اندك، و از واژههاى ناآشنا تهى باشد و بهصورت روان و گویا، رویداد عاشورا را به روشنى ترسیم نماید.
با این انگیزه بود كه این «مقتل» را در حدّ اعتدال به قلم آوردم، تا در همهجا، در دسترس علاقهمندان قرار گیرد و به همراه داشتن آن كارى آسان باشد و كار بدین وسیله در این مورد به بیهودهگرایى نكشیده، و به كمبود و نقصان و ابهام نیز نینجامد. بر آن بودم كه كار نگارش این كتاب به گونهاى انجام شود كه دلنشینى واژهها، دلها را آرامش بخشد، و هر غفلت زدهاى را از خواب غفلت بیدار نموده و او را از چشم پوشى از حقیقت باز دارد.
مقتلی باشد كه هر بینندهاى را در بوستان پر گل و لالهاش به مطالعه و گردش برانگیزد و كسانى را كه در مورد این حادثه، دستخوش غفلت شده و عزادارى در این فاجعه بزرگ را به فراموشى سپردهاند، از خواب غفلت بیدار ساخته و آنان را با فداكارى آشنا ساخته و به هوش آورد.» (1)
«در این كتاب ارزشمند نكات و مطالبى به ودیعت نهادهام كه بسیارى از نویسندگان آنها را واگذارده و بسیارى از گویندگان و صاحبان قلم، در اندیشه آنها نبوده و آنها را از یاد بردهاند.» (2)
روش این مقتل
نویسنده در این كتاب از روش تاریخ روایى بهره جسته و هیچ تحلیلى نسبت به مطالب كتاب از خود ندارد. این روش، روش معمول در تاریخنگارى متقدمان است. البته بسیارى از حجم كتاب، شامل منقولات ابن نما است كه به صورت ذكر یك جریان منسجم، تنها جمعبندى روایات را آورده؛ ولى در طول كتاب، اسناد روایات را به طور كامل ذكر نكرده؛ چرا كه هدفش مقتلنویسى بوده نه كتاب روایى صرف.
عناوین كتاب
ابن نما كتاب خود را به یك مقدمه و سه مقصد تقسیم كرده كه عبارتاند از:
1. در مقدمه، هدف از نگارش كتاب و فضیلت اهلبیتعلیهمالسلام و ثواب ذكر مصائب آن بزرگواران را بیان میكند؛ از جمله با یكی از اشعارش به عظمت اهلبیتعلیهمالسلام اشاره كرده است:
ان كنت فی آل الرّسول مشكّكا فاقرأ هداك الله فی القرآن
فهو الدلیل على علوّ محلّهم و عظیم علمهم و عظم الشأن
و هو الودایع للرسول محمّد بوصیة نزلت من الرحمن (3)
اگر درباره خاندان پیامبر [و شكوه و عظمت آنان] تردید داری، پس آیات قرآن را بخوان! كه تو را به سوى حق هدایت نماید.
این كتاب دلیل موقعیت رفیع و مقام والاى آنان است، و نیز از دانش گستردة آنان، و عظمت مقامشان پرده بر مىدارد.
آنان امانتهاى [گرانبهاى] پیامبر خدا، حضرت محمّدصلیاللهعلیهوآله هستند كه حرمت آنان را سفارش فرمود.
2. در مقصد اول، از تولد امام حسینعلیهالسلام و تحولات تاریخى در بوجود آمدن حادثة عاشورا تا ورود به كربلا سخن میگوید.
3. در مقصد دوم، وقایع روز عاشورا، جانفشانیهای اصحاب، شهادت امامعلیهالسلام و آغاز اسارت اهلبیتعلیهمالسلام حضرتعلیهالسلام و در پایان روایاتى در پیشگویى واقعه عاشورا آمده است.
4. مقصد سوم هم، بخش پایانی مقتل، اسارت اهلبیتعلیهمالسلام در روز عاشورا و رسالت پیام آوران حماسة كربلا، خطابه حضرت سجادعلیهالسلام و حضرت زینبسلاماللهعلیها و سایر وقایع كوفه و مسیر حركت تا بازگشت به مدینه و روضههای اجنه و مطالبی در مورد مصایب اهلبیتعلیهمالسلام را در بر دارد.
نمونهای از روضههای مثیر الأحزان
ابن نما در مقصد سوم مقتل، در ضمن گزارشی از وقایع ساعات آخر روز عاشورا آورده است: «ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ أَقَامَ بَقِیةَ یوْمِ عَاشُورَاءَ وَ الثَّانِی إِلَى الزَّوَالِ ثُمَّ أَمَرَ حَمِیدَ بْنَ بُكَیرِ الْأَحْمَرِی فَنَادَى فِی النَّاسِ بِالرَّحِیلِ إِلَى الْكُوفَةِ وَ حُمِلَ مَعَهُ بَنَاتُ الحُسَینِ وَ أَخَوَاتُهُ وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ الصِّبْیانِ وَ عَلِی بْنِ الحَسَینِعلیهالسلام مَرِیضٌ بِالدَّرْبِ. قَالَ قُرَّةُ بْنُ قَیسِ التَّمِیمِی نَظَرْتُ إِلَى النِّسْوَةِ لَمَّا مَرَرْنَ بِالْحَسَینِعلیهالسلام صَحَنَّ وَ لَطَمْنَ خُدُودَهُنَّ؛ پس از شهادت حسینعلیهالسلام و یارانش، عمر بن سعد، [فرماندة سپاه اموى،] بعد از ظهر عاشورا و فرداى آن روز را در كربلا ماند و آنگاه به «حمید بن بکیر احمرى» دستور داد تا در میان لشكر، نداى حركت به سوى كوفه را سر دهد؛ بدینسان بازماندگان سالار شایستگانسلاماللهعلیها به همراه علی بن الحسینعلیهالسلام - كه سخت بیمار بود- به وسیله «حمید» در قالب كاروان اسیران، كوچ داده شدند.
«قرۀ بن قیس تمیمى» مىگوید: نگاه میکردم هنگامى كه بانوان [حرم پیامبرصلیاللهعلیهوآله] بر پیكر غرق در خون حسینعلیهالسلام [و یارانش] گذر كردند، فریاد و شیون نمودند و بر چهرههای خود لطمه میزدند.»
شكایت زینبسلاماللهعلیها به پیامبر خداصلیاللهعلیهوآله
ابن نما در گزارش دیگری، از عبور خاندان عصمتعلیهمالسلام از كنار قتلگاه خبر داده و میگوید: «قَالَ قُرَّةُ بْنُ قَیسٍ فَلَمْ اَنْسِ قَوْلَ زَینَبِ ابْنَةِ عَلِیعلیهالسلام حِینَ مَرَّتْ بِأَخِیهَا صَرِیعاً وَ هِی تَقُولُ یا مُحَمَّدَاه صَلَّى عَلَیكَ مَلِیكُ السَّمَاءِ هَذَا حَسَینٌ بِالْعَرَاءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ یا مُحَمَّدَاه وَ بَنَاتُكَ سَبَایا وَ ذُرِّیتُكَ قَتْلَى تَسْفَی عَلَیهِمُ الصَّبَا. فَأَبْكَتْ كُلَّ صَدِیقٍ وَ عَدُوٍّ؛ (4) «قرۀ بن قیس تمیمى» مىگوید: من هرگز سخنان جانسوز دخت امیر مؤمنانعلیهالسلام، «زینبسلاماللهعلیها»، به هنگامه عبور از كنار پیكر به خون خفته برادرش، حسین را فراموش نكردهام كه چنین مىگفت: هان اى محمّد! درود فرمانرواى آسمانها بر تو باد! این حسین تو است كه در این بیابان خشك و سوزان، به خون خویش غوطهور گردیده پیکرش قطعهقطعه شده است. (5)
هان اى محمّد! [اى دادرس ما!] و اینان دختران تو هستند كه به بند اسارت كشیده شده و این فرزندان و نسل تواند كه کشته شدهاند و باد صبا بر این بدنها مىوزد! زینب كبریسلاماللهعلیها [با این سخنان جانسوز] دوست و دشمن را به گریه در آورد.»
ترجمة این كتاب با نام «در سوگ امیر آزادى» توسط على كرمى، نشر حاذق، قم، 1380 ش، چاپ شده است. و ترجمة مثیر الأحزان، به زبان اُردو را سید مظاهر حسین نوكانوی ترجمه كرده و در هند به چاپ رسیده است. (6)
آشنایی با مؤلف كتاب
نجم الدین، جعفر بن محمد بن جعفر بن هبة الله بن نما حلى، در یكى از ممتازترین خاندانهاى قرن ششم هجرى و در شهر عالمپرور حلّه، از شهرهاى عراق كه در كنار رود فرات واقع شده، به دنیا آمد.
پدر او، نجیب الدین محمد بن جعفر بن هبة الله (567-636) از فقهای بزرگ امامیه و از اساتید محقق حلى است. اندیشههای این فقیه والا مقام در متون فقهی شیعه مورد استفادة فقهای بزرگ است. شهید اول، محمد بن مكى عاملی در كتاب الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، محقق كركى معروف به محقق ثانى در كتاب جامع المقاصد فی شرح القواعد، و شهید ثانی در شرح لمعه، از فقیهانی هستند كه از افكار محمد بن نمای حلی (پدر صاحب مثیر الاحزان) بهره بردهاند.
جد بزرگش، هبة الله بن نما نیز مورد احترام مردم بود و از بزرگان شیعه به شمار مىرفت. برادر او، احمد بن محمد و برادر زادهاش، حسن بن احمد نیز از جمله علماى تشیع بودند. حسن بن احمد را از اساتید شهید اول شمردهاند.
محدث قمی در بارة ایشان مینویسد: «جعفر بن محمد بن نمای حلی، استادِ دانشور، فقیه جلیل القدر، از فضلاء اجله و از بزرگان دین و ملت، نویسندة كتاب ارزشمند مثیر الاحزان، معروف به مقتل ابن نما، و نویسندة كتاب الثار فی احوال المختار است. آن جناب و پدر و جد و جدِّ جدَّش، تمامی از علما و فضلا میباشند و خود او از اساتید آیت الله علامة (حلی) رفع الله مقامه میباشد.» (7)
استاد جعفر سبحانی هم، جعفر بن نما را اینگونه میستاید: «نجم الدین جعفر فرزند فقیه بزرگ، محمد بن جعفر بن نما ربعی حلّی، مانند پدر ارجمندش معروف به ابن نما است، و آل نما از خاندان معروف حله است كه شماری از علما و فقهای بزرگ را پرورش داده است. نجم الدین جعفر از دانشمندان بزرگ امامیه در عرصة فقه و تاریخ بوده و عَلَمی فصیح میباشد.» (8)
ناگفته نماند كه اگر در متون فقهی، ابن نما مطلق بیاید، منظور پدرش نجیب الدین محمد بن نما است كه اندیشههایش در میان فقها معروف است.
اساتید
ابن نما، از اساتید مبرزی بهره برده است كه از میان آنها میتوان به بزرگان ذیل اشاره كرد:
1. نجم الدین جعفر بن حسن محقق حلی، صاحب شرایع الاسلام (متوفای 676 هـ. ق). (9)
2. محمد بن جعفر بن نما، پدر بزرگوار او.
شاگردان
چند نفر از شاگردان ابن نما عبارتاند:
1. علامه حلى، كه آوازهاش تمام دنیا را گرفته و آثار گرانبهایش در تمام ممالك اسلامى راه یافته از شاگردان ابن نما حلی است.
2. كمال الدین علی بن حسین بن حمّاد لّیثی واسطی.
3. عبد الرزاق بن أحمد معروف بابن الفُوطی. (10)
تألیفات
جعفر بن نما، علاوه بر نظراتی كه در متون فقهی دارد، آثار دیگری هم از خود به یادگار گذاشته است كه عبارتند از:
1. مثیر الأحزان و منیر سبل الاشجان.
2. أخذ الثار فی أحوال المختار.
3. ذوب النضار فی شرح أخذ الثار، معروف به شرح الثار. این كتاب در پایان جلد 45 بحار الأنوار از صفحه 346 به بعد به طور كامل آمده است.
4. منهج الشیعة فی فضائل وصی خاتم الشریعة. (11)
وفات
نجم الدین جعفر بن محمد بن جعفر بن هبة الله بن نما حلى، بعد از عمری تلاش و كوشش در راه اعتلای فرهنگ اهلبیتعلیهمالسلام در حدود سال 680 هـ. ق وفات یافت. (12)
كرامت ابن نما
علامه حلی، خاطرهای را از كرامت استاد خود ابن نما، اینگونه نقل میكند: «امیر شهر حلّه، روزى به قصد شكار به صحرا رفت و بر قبّه «مشهد الشمس» پرندهاى را دید و یك باز شكارى، به تعقیب آن فرستاد، پرنده در حال فرار بود و باز او را تعقیب مىكرد؛ پرندة بیچاره به مقبرة ابن نما، دانشمند معروف در مشهد الشمس پناه برد؛ اما باز شكارى او را دنبال كرد و در چنگال خویش گرفت و لیكن دیرى نگذشت كه باز شكارى از حركت باز ایستاد و پر و بال او لرزید و پایش در جا خشك شد! همراهان امیر كه این منظره را به چشم دیدند به وى گزارش نمودند، او دانست كه صاحب این مشهد نزد خداوند عظمت بالایى دارد! این جریان را بزرگ شمرده و به تعمیر آن قبّه همّت گماشت.» (13)
محدث قمی میفرماید: «این واقعه مقام با عظمت ابن نما را میرساند.» (14)
پینوشـــــــــــــتها:
(1). مثیر الأحزان، جعفر ابن نما حلی، نشر مدرسه امام مهدى، قم، 1406 هـ. ق، ص15.
(2). همان؛ گویاترین تاریخ كربلا ترجمه مثیر الاحزان، با ترجمه علی كرمی، نشر حاذق، قم، 1380 هـ. ش، ص 68.
(3). همان، ص 13؛ أعیانالشیعة، سید محسن امین، نشر دار التعارف، بیروت، 1406 هـ. ق، ج 4، ص 157.
(4). مثیر الأحزان، ص 84.
(5). پس با زبان پر گله آن بضعة البتول رو بر مدینه کرد که یا ایها الرسول
این کشته فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پازده در خون حسین توست
این خشک لب فتاده ممنوع از فرات کز خون او زمین شده گلگون حسین توست
پس روی به بقیع کرده به مادر خطاب کرد مرغ هوا و ماهی دریا کباب کرد
ای مونس شکسته دلان حال ما ببین ما را غریب و بیکس و بیآشنا ببین
(6). الذریعة إلىتصانیف الشیعة، شیخ آقا بزرگ تهرانى، نشر اسماعیلیان، قم، 1408 هـ. ق، ج4، ص 133.
(7). فوائد الرضویه، شیخ عباس قمی، بیتا، بینا و... نسخه قدیمی، ص 81.
(8). موسوعة طبقات الفقهاء، شیخ جعفر سبحانى، نشر مؤسسه امام صادقعلیهالسلام، قم، 1418 هـ. ق، ج7، ص 60.
(9). نكت النهایة، محقق اول نجم الدین جعفر بن حسن حلّى، نشر دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1412 هـ. ق، ج1، ص 157.
(10). موسوعة طبقات الفقهاء، ج7، ص 60.
(11). همان.
(12). أعیان الشیعة، ج 4، ص 156؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 7، ص 60؛ البته در برخی منابع (مثل الذریعه، ج19، ص 350) تاریخ وفات وی اشتباهاً 645 هـ. ق آمده كه آن تاریخ وفات پدرش نجیب الدین محمد میباشد.
(13). كشف الیقین فی فضائل أمیرالمؤمنینعلیهالسلام، علامه حلى، نشر وزارت ارشاد، تهران، 1411هـ. ق، ص 485.
(14). فوائد الرضویه، ص81.