عالمان خدمتگزار 3
مقدمه
عالمان دین، خادمان مخلص بشریت و ستارگان پرفروغ رحمانی اند كه برای هدایت رهپویان طریق خدمت و ایثار به خلق، فروغی به گستردگی تاریخ دارند و سرگذشت زندگانی آنان گواه روشنی بر این ادعاست كه: «عالمان ما همسایه دیوار به دیوار غم و شادی مردم و خادمان بی منت آنان بوده و هستند.» مردانی كه خدمت به خلق را عین عبادت دانسته و هر چه از مال و مقام، نفوذ و آبرو، دانش و تخصص، و توان و جان داشته اند، وقف بندگان خدا كردهاند و صحیفه عمر خویش را به مهر خدمت به مردم زینت و ورانیت بخشیده اند. به راستی، چه انفاقی بالاتر از این خدمت خالصانه و همه جانبه. گویی در طول تاریخ، عالمان دین در این مسیر انسانی دست به مسابقهای بزرگ زده اند، به طوری كه سیمای هر یك درخشانتر از دیگری جلوه میكند.
و بی گمان آنان مصداق این آیه شریفهاند كه:
«ان الذین یتلون الكتاب و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة یرجون تجارة لن تبور × لیوفیهم اجورهم و یزیدهم من فضله انه غفور شكور»؛ (1)
«كسانی كه این كتاب را میخوانند و نماز را به پا میدارند و از آنچه به آنها داده ایم در نهان و آشكار انفاق میكنند، به تجارتی امید دارند كه هرگز از بین نمیرود تا اینكه خدا پاداش آنان را عطا فرماید و از فضل خود به آنان زیادتی دهد. همانا او آمرزنده و سپاسگزار است.»
روشن است كه بروز این گونه جلوههای رفتاری از سوی عالمان دین علاوه بر خاستگاه قرآنی، در آموزههای نبوی و علوی نیز ریشه دارد. از جمله، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «الخلق عیال الله فاحب الخلق الی الله من نفع عیال الله وادخل علی اهل یت سرورا؛ مردم روزی خوار خدایند. دوست داشتنیترین مردم نزد خدا، كسی است كه به روزی خواران خدا سود برساند و خانوادهای را شاد كند.» (2)
پس از بیان این مقدمه، به تماشای فرازهایی انسان پرور از زندگی عالمان خدمتگزار مینشینیم و گفتار و رفتار شایسته شان را الگوی خویش میسازیم.
آیت الله سید احمد خوانساری
یكی از بازرگانان مورد اعتماد تهران میگفت: «روزی در خدمت ایشان بودم. هیچ كس آنجا نبود. ناگاه آقا نگاهی به من كرد و فرمود: فردی در خانه است و خواستهای دارد.
عرض كردم: آقا كسی زنگ نمیزند. فرمود: چرا، كسی هست. این پاكت را به او بدهید تا برود. پاكت را گرفتم و جلو در آمدم. شخص محترمی را دیدم كه قدم میزند. او را صدا كردم و گفتم: شما زنگ زدید؟ گفت: خیر!، پرسیدم كاری دارید؟ گفت: آری! همسرم بیمار ا ست و برای بستری شدن او هشت هزار تومان كسری دارم... ، پاكت را به او دادم، همان جا باز كرد و شمرد، درست هشت هزار تومان بود.» (3)
آیت الله سید محمد كاظم قزوینی
آیت الله قزوینی برای شناساندن مذهب تشیع در سال 1380 ه ق مؤسسهای با عنوان «رابطة النشر الاسلامی» در كربلا تاسیس كرد. بنیان نهادن چنین مركزی در آن زمان و شرایط اختناق آمیز كشور عراق، نظیر نداشت. برنامه مؤسسه، ارتباط با كشورهای اسلامی، مكاتبه با شخصیتهای سیاسی و مذهبی دنیای اسلام و فرستادن كتب و نشریات شیعی به صورت رایگان برای افراد و مراكز فرهنگی بود. محور این تلاشها، فرستادن كتاب به برخی كشورهای آفریقایی همچون الجزایر و مراكش بود كه هزاران سید علوی در آنجا زندگی میكردند، ولی در اثر تبلیغات مسموم در ادوار مختلف تاریخی و كوشش دشمنان تشیع و نیز به جهت دوری از مراكز تبلیغی، ناآگاهانه نسبت به امام اول شیعیان اعتقاد نداشتند.
به زودی، برنامههای مؤسسه، دیگر كشورهای آفریقایی، آسیایی، اروپای غربی و استرالیا را هم تحت پوشش قرار داد و صدها نفر به تشیع معتقد شدند و هزاران نفر از دیدگاههای افراطی علیه شیعیان دست برداشتند. اما دولت بعث عراق كه تازه بر سر كار آمده بود، این مركز را مصادره كرد و ایشان به اجبار به كویت رفت و سپس به ایران آمد. این عالم بزرگوار، در طی چند سال، یك میلیون كتاب به سی كشور ارسال كرد كه در این میان، ایجاد امواج تشیع گرایی در كشورهای شمال آفریقا را باید مدیون این تلاشها دانست.» (4)
امام خمینی رحمه الله
امام خمینی رحمه الله پس از آنكه حكم ریاست جمهوری شهید رجایی را تنفیذ نمود، در سخنرانیاش در مورد خدمت به مردم فرمود: «اینها حق دارند به ما و شما. خیلی حق دارند. سیزده میلیون رای به شما داده اند. اینها حق دارند به شما. باقی هم حق دارند... دست شما را گرفته، آورده [اند] این بالا نشانده [اند] . شما باید خدمت كنید به این مردم. شما، ما، همه باید خدمتگزار اینها باشیم. و شرافت همه ما به این است كه خدمت به خلق خدا بكنیم.» (5)
همچنین امام خمینی رحمه الله در جمع اعضای دولت شهید رجایی، آنها را متوجه اصل «حكومت برای خدمت» كرد و فرمود:
«شمایی كه الآن به حكومت رسیدید، حكومت نیست، خدمتگزار هستید. اسلام حكومت به آن معنا ندارد. اسلام خدمتگزار دارد. منتها قوای انتظامی هم دارد؛ برای سركوبی آنهایی كه میخواهند خیانت بكنند... شما خودتان را حاكم مردم ندانید، شما خودتان را خدمتگزار مردم بدانید. این پیش خدا ثوابش بیشتر از این است كه خودتان را حاكم حكومت بدانید. حكومت هم همان خدمتگزار است... این برای مردم چه لذتی دارد؛ آن كه دیده است بچه هایش از بین رفته، حالا این حكومتی پیش آمده كه همه شان با هم برادرند و همه كوشش میكنند كه برای مردم یك كاری بكنند، تا توان دارند برای مردم میخواهند كار بكنند.» (6)
میرزا مهدی شیرازی
آیت الله سید محمد شیرازی میگفت: «پس از رحلت پدرم، میرزا مهدی شیرازی، شخصی او را در خواب دید و پرسید: پرارزشترین عمل دنیایی كه ثوابش در آن دنیا عاید شما گردید، چیست؟ پدرم گفته بود: پر بركتترین اعمال به حال من دستگیری از فقرا بود، آن هم فقرایی كه درب منزل آمده و مبلغ ناچیزی را طلب میكنند.» (7)
شیخ هادی نجم آبادی
یكی از دوستان مرحوم شیخ هادی یك طاقه عبای گرانبها برایش آورد. شیخ فرمود كه در بازار بفروشند و با پولش چند نیم تنه پوستین بدون آستین بخرند. به این ترتیب 15 دست پوستین نیم تنه خریدند؛ شیخ یك نیم تنه را خود پوشید، یكی را به خادمش داد و 13 دست دیگر را به تن مستمندان پوشاند.
روزی آن دوست سراغ شیخ آمد و سراغ هدیهاش را گرفت، شیخ ماجرا را نقل كرد و حاضران شگفت زده شدند. (8)
همچنین نقل كرده اند: یكی از شاگردان شیخ هادی نجم آبادی به مرض سختی دچار شد. او كه اهل كابل بود، به استاد پیام فرستاد كه كسی را ندارم. استاد با یكی از شاگردانش به ملاقات او رفت. شاگردی كه همراه استاد رفته بود، میگفت: «در چند دقیقه اول به دلیل ناراحتی گوارش یكی دو بار به قضای حاجت رفت و بار سوم نتوانست.» استاد گفت: «علی محمد خان این مرد غریب است. او را سرپا بگیر كه پیش خدا بی مزد نیست.» من نیز این كار را كردم، ولی از شدت بوی عفونت حالم به هم خورد. استاد او را شست و خوابانیدیم.
پس از چندی آن مرد غریب دوباره مریض شد و این بار شیخ هادی خود تا زمان حیات شاگرد كابلی از وی پرستاری كرد و بعد از وفات هم او را به خاك سپرد. (9)
حاج شیخ عبد الكریم حائری
آیت الله گلپایگانی رحمه الله میفرمود: «زمانی كه طلبه بودم، مریض شدم. مرحوم حاج شیخ [عبد الكریم حائری] از منزل خودش جوشانده درست میكرد و برای من میآورد.» (10)
امام موسی صدر
امام موسی صدر هر روز هیجده ساعت و گاه بیشتر كار مفید انجام میداد. فعالیتش را از شهر صور در جنوب لبنان آغاز میكرد و آخر شب در طرابلس و حومه آن در شمال لبنان، به پایان میرساند. او هر روز ساعت 7 از خانه خارج میشد و دو نیمه شب برمی گشت. گاهی كه نزدیكان به او اعتراض میكردند، میگفت: «چارهای ندارم. نمیتوانم مشكلات مردم را ببینم و بی تفاوت باشم.» گاهی به خاطر مسافرتهای پی در پی خانوادهاش دو ماه تمام او را نمیدیدند و برخی اوقات لب به اعتراض میگشودند. ولی امام موسی صدر میگفت: «اگر من حق این جامعه را ادا كنم، حق خانوادهام را هم به جا آوردهام، ولی اگر تنها حق خانوادهام را ادا كنم، حق جامعه به جا آورده نشده است. امروز مسئولیت این مردم با من است و نمیتوانم خانوادهام را بر آنها ترجیح دهم.»
پیش از هجرت وی به لبنان (1338 ش) مردم بر اثر نفوذ استعمار فرانسه هویت اصیل و مستقل خود را از دست داده، به ملتی سلطه پذیر تبدیل شده بودند و جوانان به دلیل احساس حقارت، شیعه و مسلمان بودن خود را انكار میكردند و حتی مرده هایشان را هم در قبرستانهای مسیحیان دفن میكردند. اما با سالها تلاش دلسوزانه امام موسی صدر كار به جایی رسید كه مسیحیان برای كسب هویت به اسلام و تشیع تمسك میجستند.
از جمله خدمتهای امام موسی صدر میتوان به تاسیس جمعیت بر و احسان، خانه دختران بی سرپرست، آموزشگاه قالی بافی، مركز بهداشتی درمانی، مدرسه صنفی جبل عامل و حوزه علمیه اشاره كرد. و نیز در میان خدمات سیاسیاش به شیعیان به تشكیل «مجلس اعلای شیعیان» اشاره نمود. او در بخش فعالیتهای آزادی بخش و نظامی هم جنبش مستضعفان و سازمان امل را تاسیس كرد. (11)
آیت الله سید صدر الدین صدر
آیت الله صدر، پناه محرومان بود و برای رسیدگی به وضع مستمندان صندوقهایی به وجود آورد. با موقعیت ممتازی كه داشت، به خانه دیگران میرفت و برای نیازمندان كمكهایی جمع آوری میكرد و به آنان میرساند. حتی وقتی دولت به بهانههای واهی از تامین برق برخی خیابانها سرباز میزد، او هزینه برق را میپرداخت و در محلههایی كه نیاز به آب داشتند، در حد توان آب انبار میساخت. (12)
آیت الله سید محمد تقی خوانساری
آیت الله نوری همدانی میگفت: «چند نفر بودیم كه میخواستیم خدمت آیت الله خوانساری شرفیاب شویم. نزدیك منزل ایشان كه رسیدیم، دیدیم از جایی تشریف میآورند. به در منزل كه رسیدند، نیازمندی آمد و گفت: پیراهن ندارم! آقا وارد منزل شد و ما هم پشت سرش داخل شدیم. آقا عبای خود را از تن بیرون آوردند و بعد پیراهن [خویش را] از بدن در آوردند و به آن نیازمند دادند و قبای خود را پوشیدند و بدون پیراهن نشستند و به كار مردم رسیدگی كردند و به سؤالات ما هم پاسخ دادند.» (13)
پینوشــــــــــــتها:
1) فاطر/29 و 30.
2) اصول كافی، ج 4، ص 202.
3) كرامات الصالحین، ص 309 و 310.
4) ستارگان حرم، ج 2، ص 178؛ به نقل از: اسلام و تعلیمات تربیتی، سید محمد كاظم قزوینی، ص 12 و 13 و صفحاتی از زندگی آیت الله سید محمد كاظم قزوینی، ص 8. (با اندكی تغییر در عبارت)
5) صحیفه نور، ج 15، ص 82.
6) همان، ج 13، ص 76.
7) یكصد داستان، ص 37.
8) سیمای بزرگان، ص 278.
9) پله پله تا آسمان علم، ص 86.
10) همان، ص 87.
11) امام موسی صدر، امید محرومان، ص 295 و 134.
12) ستارگان حرم، ج 3، ص 212.
13) داستانهایی از زندگی علما، ص 105.