نكات تدریسى و تبلیغى (1)

سپیده سخن‏

بس نكته با تو گویم شاید ندیده باشى                           تا دسته دسته نرگس زین باغ چیده باشى‏

تدریس و تبلیغ را از دو منظرِ مهم مى‏توان نظاره كرد كه هر دو در هم تنیده‏اند و لازم و ملزوم یكدیگرند؛ به گونه‏اى كه هر یك بدون دیگرى ابتر و ستروَن است و آن دو منظر عبارت‏اند از:

1. منظر علمى و نظرى؛

2. منظر عملى و تجربى.

نظاره كردن به تدریس و تبلیغ از منظر علمى و نظرى را به زمان دیگرى موكول مى‏نماییم و از آن مى‏گذریم و با مولوى دمساز مى‏شویم:

این سخن را ترجمه پهناورى                                     گفته آید در مقام دیگرى‏

اما آنچه این نوشتار در پى آن است، نظاره كردن به تدریس و تبلیغ از منظر عملى و تجربى مى‏باشد كه از روش، آیین و آداب عالمان و معلمان برگرفته شده است. امید مى‏رود كه این كاوش در تدریس و تبلیغ بتواند منظر علمى و نظرىِ آن را فرا رویمان روشن‏تر و گسترده‏تر سازد و ما را در تدریس و تبلیغ، بیش از پیش موفق بدارد و به ویژه در تدریس كه نوع دیگرى از تبلیغ با زبان و بیان است، ما را راهنماتر و راهگشاتر باشد. (ان شاء الله)

آنچه در ذیل مى‏خوانید، بخش نخست نكات تدریسى و تبلیغى است كه نظر شما خوانندگان عزیز را بدان جلب مى‏نماییم.

1. انتخاب اصلح‏

یك روز مرحوم سید حسین كوه كمره‏اى نیم ساعت زودتر به محل تدریس خود رفت و به انتظار شاگردان نشست. هنوز كسى نیامده بود؛ ولى در یك گوشه مسجد شخصى را دید كه با چند شاگرد نشسته، تدریس مى‏كند. مرحوم سید حسین سخنان او را گوش كرد و با كمال تعجّب دید كه این شخص بسیار محقّقانه بحث مى‏كند و درس مى‏دهد. روز بعد و روزهاى بعد زودتر به مسجد مى‏آمد و به سخنان این شخص گوش مى‏داد تا اینكه براى او یقین حاصل شد كه این شخص از خودش فاضل‏تر است و از درس او استفاده مى‏كند و اگر شاگردان خودش به درس وى حاضر شوند، بهره بیش‏تر خواهند برد. اینجا بود كه خود را میان دنیا و آخرت مخیر دید. روز دیگر كه شاگردان مرحوم سید حسین كوه كمره‏اى آمدند و جمع شدند، به آنان گفت: «امروز مى‏خواهم مطلب تازه‏اى به شما بگویم: این شخص كه در آن كنار مسجد با چند شاگرد نشسته، براى تدریس شما از من شایسته‏تر است و خود من نیز از وى استفاده مى‏كنم و همه به درس او مى‏رویم.‌» و همان روز این كار را كرد. آن شخص همان كسى بود كه بعدها به نام «شیخ مرتضى انصارى» معروف شد و لقب «استاد المتأخرین» به او داده شد. (1)

2. احترام به نظر شاگرد

شهید مطهرى‏رحمه الله مى‏گوید: «هنگامى كه مرحوم آیت الله العظمى بروجردى - اعلى اللَّه مقامه - در درس خارج عمومى خود متنى را مى‏خواندند، یكى از طلبه‏ها بر ایشان ایراد گرفتند، آن هم ایرادى از نظر ادبیات. مرحوم آیت الله العظمى بروجردى در كسوت مدرّس درس خارج بودند و در زمان مرجعیت عامه. با این وصف، وقتى متوجه شدند كه ایراد درست است، نه تنها ناراحت نشدند، بلكه به آن طلبه جایزه هم دادند.» (2)

3. مطالعه نوشته شاگردان‏

یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردى‏رحمه الله مى‏گوید: «از جمله روشهاى ایشان در تربیت شاگردان این بود كه براى تشویق آقایانى كه درس ایشان را خوب تقریر مى‏كردند و مى‏نوشتند، نوشته هایشان را مى‏گرفتند و مطالعه مى‏كردند. كسى كه نوشته‏اش خوب بود، هم بالاى منبر از او تعریف مى‏كردند و هم مقدارى پول به عنوان جایزه به او مى‏دادند.» (3)

4. تواضع در محضر استاد

حضرت آیت الله حسن زاده آملى مى‏گوید: «روزى جناب آقاى حكیم الهى قمشه‏اى به من فرمودند: «آقا شما خیر مى‏بینید.‌» من عرض كردم: الهى آمین! ولى شما به چه جهتى این بشارت را به من مى‏دهید كه من خیر مى‏بینم؟ ایشان فرمودند: «چون شما را نسبت به اساتید، زیاد متواضع مى‏بینم. خیلى مراعات ادب با اساتیدت مى‏كنى و آنها را در نام بردن به نیك نامى یاد مى‏كنى. این ادب و تواضع سبب مى‏شود كه شما به جایى برسید و خیر ببینید.‌»

بنده حریم اساتید را بسیار بسیار حفظ مى‏كردم. سعى مى‏كردم در حضور اساتید تكیه به دیوار ندهم و چهار زانو ننشینم. مواظب بودم حرف را زیاد تكرار نكنم. چون و چرا نمى‏كردم كه مبادا سبب رنجش استاد شود. مثلاً یك روز در محضر حكیم الهى قمشه‏اى بودم. ایشان به حالت چهار زانو نشسته بود. پاى راستشان بیرون بود. من پهلوى ایشان نشسته بودم. خم شدم و كف پاى ایشان را بوسیدم. ایشان برگشتند و به من فرمودند. «چرا این كار را كردى؟» گفتم: من لیاقت ندارم كه دست شما را ببوسم. همین كه پاى شما را ببوسم براى بنده خیلى مایه مباهات و افتخار است. خوب، چرا من این كار را نكنم؟» (4)

5. احترام به استاد

میرزاى شیرازى در سامرا در گذشت و ماهها بعد از این واقعه، آخوند خراسانى كه سالها نزد میرزا شاگردى كرده بود و اكنون خود مجتهدى مسلّم و مدرّسى بزرگ بود به سامرا رفت. پس از زیارت حرم به سوى منزل استاد خویش رفت. حلقه درِ منزل را با دستانى لرزان در دست گرفت و آن را بوسید و سپس پیشانى خود را روى آن گذاشت و با تلخىِ هر چه تمام‏تر گریست. (5)

6. احترام به پسر استاد

بعد از آنكه میرزاى شیرازى از دنیا رفت، پسر او حاج میرزا على آقا كه طلبه‏اى جوان بود به نجف آمد. آخوند خراسانى هر جا كه مى‏رفت، پسر میرزا را با خود مى‏برد و او را در هر محل و مجلسى جلو مى‏انداخت. یكى از شاگردان آخوند خراسانى به ایشان عرض مى‏كند: «این چه معنى دارد كه شما خودتان الآن كم‌تر از میرزاى شیرازى نیستید؛ ولى دنبال پسر جوان او راه مى‏افتید و او را در همه جا، بر خود مقدم مى‏دارید؟» آخوند نگاهى به او مى‏كند و مى‏فرماید: «اگر به تو بر مى‏خورد، دنبال ما، نیا! این پسر استاد من است و احترام او بر من لازم است.» (6)

7. نظم و انضباط

یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردى‏رحمه الله مى‏گوید: «در ابتداى سال تحصیلى، گاه اتفاق مى‏افتاد كه ایشان به خاطر كسالت نمى‏توانستند درس را شروع كنند؛ ولى براى اینكه درسهاى حوزه نظم خود را پیدا كند، به ناچار چند روز اول را به هر زحمت و مشقّتى بود، درس مى‏گفتند تا چرخهاى حوزه علمیه به گردش درآید و بعد به بستر مى‏رفتند تا كسالتشان برطرف گردد.» (7)

8. ارزش معلمى‏

مرحوم سید رضى‏رحمه الله، گردآورنده نهج البلاغه، مرد ادیبى بود و همان ادبیاتش بود كه او را واداشت تا نهج البلاغه را جمع آورى كند. وى معلمى غیر مسلمان داشت كه در ادبیات قوى بود. سید رضى‏رحمه الله در درس او حاضر مى‏شد و از وى ادبیات مى‏آموخت. پس از اینكه معلم سید رضى‏رحمه الله از دنیا رفت، او را در قبرستان غیر مسلمانان دفن كردند. سید رضى‏رحمه الله هنگامى كه مى‏خواست از این قبرستان عبور كند، از اسب پیاده مى‏شد و پیاده طول قبرستان را طى مى‏كرد. وقتى از او مى‏پرسیدند چرا این كار را مى‏كنى؟ در پاسخ مى‏فرمود: «براى احترام به معلم خودم. معلم من در این قبرستان خوابیده است و من به احترام قبر او، سواره از اینجا عبور نمى‏كنم.» (8)

9. اهتمام به علما و بزرگان‏

از آقا وحید بهبهانى كه مُجدِّد علم اصول فقه در قرون اخیر بوده است، سؤال شد كه به چه وسیله به علم و عزّت و شرف رسیده‏اید؟ ایشان در جواب گفتند: «من ابداً خود را چیزى نمى‏دانم و در شمار افراد موجود به حساب نمى‏آورم؛ ولى آنچه ممكن است مرا به این مقام رسانده باشد، این است كه هیچ گاه در تعظیم علما و بزرگداشت آنان كوتاهى نكرده‏ام.» (9)

10. ادب در محضر فقها

یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردى‏رحمه الله مى‏گوید: «از خصوصیات ایشان، ادب در برابر بزرگان و فقها بود. در هیچ مورد از درس ایشان جسارت نسبت به فقیهى دیده نمى‏شد. در مواردى كه لازم بود اسم كسى را مطرح كنند، ابتدا از ایشان تجلیل مى‏كردند، سپس قول ایشان را طرح و رد مى‏كردند.» (10)

11. تعطیل نكردن درس‏

آخوند ملا محمد كاظم خراسانى به تربیت شاگردان خود بسیار علاقمند بود و به هیچ وجه حاضر نبود كه مجالس درس و بحث آنان به تعویق بیفتد. از این روست كه وقتى در نجف، وباى سختى شیوع پیدا مى‏كند و در ظرف یك روز هم زن و هم عروس وى از دنیا مى‏روند، او باز به منبر مى‏رود و مجلس درس را تعطیل نمى‏كند. و وقتى هم براى زیارت به كربلا مشرف مى‏شد و معمولاً دو هفته‏اى در آنجا مى‏ماند، مجلس درس را به آنجا منتقل مى‏كرد. (11)

12. احترام به مؤسس حوزه‏

یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردى‏رحمه الله مى‏گوید: «ایشان براى مرحوم حاج شیخ عبدالكریم حائرى، مؤسس حوزه علمیه قم احترام زیادى قائل بود. ایشان ابتدا در مقبره حاج شیخ عبدالكریم تدریس مى‏كردند. در یكى از روزها در حین درس، آقا متوجه شدند كه یكى از شاگردان به قبر حاج شیخ تكیه كرده است. آن مرحوم با تندى مى‏فرمایند: «آقا به قبر تكیه نكنید! این بزرگان براى اسلام زحمت كشیده‏اند. به آنان احترام بگذارید!» (12)

13. نگارش و تفكر

میرزاى شیرازى‏رحمه الله براى تدریسِ هر مطلبى قبلاً نظریات و افكارش را پیرامون آن مى‏نوشت. آن چنان كه خودش فرمود: «روش من در مطالعه این است كه قلم بر مى‏گیرم و آنچه در ذهن دارم مى‏نویسم و سپس پیرامون آن به تفكر مى‏پردازم.» (13)

14. بى پاسخ نگذاشتن سؤالات‏

پس از درس، شاگردان دور منبر آخوند ملا محمد كاظم خراسانى را مى‏گرفتند و بسیار اتفاق مى‏افتاد كه رفع شبهات و پاسخ اشكالات بعد از درس، از خودِ درس بیش‏تر طول مى‏كشید. (14)

15. ساده گویى‏

یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردى‏رحمه الله مى‏گوید: «ایشان بسیار خوش بیان بود. مطالب را با زبانى ساده مى‏گفت: با عبارات مغلق و قلنبه گویى مخالف بود. چنانچه كسى با عبارات پیچیده و در قالب اصطلاحات اشكال مى‏كرد، مى‏فرمودند: مى‏خواهید مرا گیج كنید.‌» (15)

16. مخاطب شناسى‏

یكى از علماى حوزه نقل مى‏كند: «روزى مرحوم علامه مجلسى‏رحمه الله در جلسه درس فلسفه و حكمت، شبهه‏اى را مطرح مى‏كند و با بیان بسیار زیباى خود آن را مى‏پروراند؛ به طورى كه یكى از شاگردان، تنها شبهه را مى‏پذیرد و به پاسخى كه مرحوم مجلسى‏رحمه الله مى‏دهد، وقعى نمى‏گذارد. این امر موجب مى‏شود كه از آن به بعد مرحوم علامه مجلسى‏رحمه الله درس فلسفه را تنها براى خواص بگوید و به هر كسى اجازه فرا گرفتن آن را ندهد.» (16)

17. پرهیز از تحمیل عقیده‏

یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردى‏رحمه الله مى‏گوید: ایشان گاهى كه براى اثبات نظریه خود استدلال مى‏كردند و برخى از شاگردان ایراد مى‏گرفتند، مى‏فرمودند: «من دلیل خودم را مى‏گویم، قصد تحمیل آن را به دیگرى ندارم. هدف من بیان دلیل است، نه تحمیل عقیده.» (17)

18. نگارش دروس‏

یكى از استادان حوزه مى‏گوید: «پدرم مطلبى را كه مى‏خواست تدریس كند، به صورت نوشته در مى‏آورد. مرحوم آیت الله العظمى حكیم‏رحمه الله «مُستَمسَك» را بر همین اساس نوشته است. اگر روزى موفق نمى‏شد كه درس را بنویسد، آن روز درس را تعطیل مى‏كرد.» (18)

19. آموزش به بیانهاى گوناگون‏

یكى از شاگردان علامه طباطبایى‏رحمه الله مى‏گوید: «ایشان مراتب استعداد افراد را براى درك معارف و مطالب علمى رعایت مى‏فرمود و براى هر كس به مقدار فهمش سخن مى‏گفت. گاهى یك مطلب را با عبارات مختلف براى اشخاص متفاوت بیان مى‏كرد.‌» (19)

20. مستعد‌یابى‏

در بررسى زندگى شیخ مفیدرحمه الله به شیوه خاصى در تدریس بر مى‏خوریم كه جالب توجه است. وى در مكتب خانه‏ها و كارگاههاى بافندگى جستجو مى‏كرد و كودكان تیز هوش و مستعد را در نظر گرفته؛ با دادن پولى به پدر و مادرانشان، آنان را به مكتب خانه مى‏برد و به آنها دانش مى‏آموخت. (20)

21. اول فهمیدن، آن گاه فهماندن‏

یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردى‏رحمه الله مى‏گوید: «درس ایشان تحقیقى بود و تا حقیقت مطلب را نمى‏فهمید و به شاگردان نمى‏فهماند، رد نمى‏شد. در فهم حقایق و بیان آنها مردى فوق العاده بود.» (21)

22. سفر براى كسب علم‏

علامه شیخ محمد حسین اصفهانى گفته است: «اگر كسى را بشناسم كه او اسرار كتاب فلسفى اسفار ملاصدرا را بداند، به سوى او سفر مى‏كنم و در خدمت او دو زانو مى‏نشینم؛ اگر چه در دورترین جاها سكونت داشته باشد.» (22)

23. توسّل پیش از تدریس‏

یكى از ویژگیهاى حضرت آیت الله العظمى حائرى‏رحمه الله توسل شدید ایشان به امام حسین‏علیه‏السلام بود. علاوه بر روضه كه هر شب جمعه و دهه محرّم داشتند، هر روز قبل از شروع درس به طور مختصر ذكر توسّلى به امام حسین‏علیه‏السلام توسط یكى از شاگردان انجام مى‏گرفت. (23)

24. یك سال روزه‏

یكى از خصوصیات حضرت آیت الله بروجردى‏رحمه الله این بود كه برخى اوقات اگر در درس خود با بعضى از شاگردانش تندى مى‏كرد، به مجرّد آنكه درس پایان مى‏گرفت، پاى منبر مى‏نشستند و آن شاگرد را مى‏خواستند و از او عذر خواهى مى‏كردند و راضى نمى‏شدند كه آن شاگرد از كلاس درس افسرده بیرون رود. همچنین نذر كرده بودند كه اگر با كسى تندى نمودند، یك سال روزه بگیرند. روزى هنگام تدریس طاقت نیاوردند و با یكى از شاگردان خود كه در موقع درس مطالب غیر مناسب گفته بود، تندى نمودند و چون نقض عهد شده بود، پس از آن، یك سال تمام روزه گرفتند. (24)

25. تصحیح اشتباهات‏

یكى از شاگردان حضرت آیت الله سلطانى‏رحمه الله مى‏گوید: «روزى ایشان مطلبى را بیان فرمودند و ما هم گوش كردیم. فرداى آن روز آمدند و گفتند: آن مطلب دیروزى را اشتباه گفته‏ام؛ از این رو، حدود بیست دقیقه درباره اشتباه خودشان صحبت كردند و تذكّر دادند كه اشتباه كردن مانعى ندارد؛ ولى مهم این است كه انسان اشتباهش را جبران كند و شهامت برگشتن را داشته باشد.» (25)

26. استفاده از طنز

یكى از شاگردان مرحوم آیت الله ستوده‏رحمه الله مى‏گوید: «یكى از ویژگیهاى درس ایشان، مزاحهایى بود كه بیان مى‏كرد و خاطرات طنز آمیزى بود كه ذكر مى‏فرمود. همین ویژگى استاد باعث شده بود كه هیچ گاه در درس ایشان احساس خستگى یا خواب آلودگى نمى‏كردم و هیچ گاه منتظر نبودم كه ببینم چه وقت درس ایشان به پایان مى‏رسد.‌»

27. گفتن درس براى تعداد كم‏

یكى از شاگردان علامه طباطبایى - رضوان الله علیه - مى‏گوید: «ایشان به تعداد كم و زیاد شاگردانش چندان توجهى نداشت. گاهى حتى براى دو سه نفر هم درس مى‏گفت.» (26)

28. درس زندگى‏

یكى از شاگردان آیت الله دُرچه‏اى‏رحمه الله مى‏گوید: «تقریباً مدت یازده سال مرتّب درس این بزرگوار مى‏رفتم، درست است كه ثمره ظاهرى این یازده سال تحصیل مداوم خدمت ایشان مرا به درجه اجتهاد رسانید؛ اما آنچه مهم بود، من از آن مرحوم درس زندگى، اخلاق و شخصیت را فرا گرفتم.» (27)

29. تواضع‏

درباه صاحب جواهر آورده‏اند كه هنگام تدریس از نوشته‏هاى شیخ انصارى استفاده مى‏كرد و شیخ انصارى نیز با شاگردان خود در درس صاحب جواهر حاضر مى‏شد و هیچ گاه تصور این معنى را نمى‏كردند كه به فضل و شخصیت آنان لطمه‏اى وارد خواهد شد. (28)

30. پرهیز از برخورد بد

یكى از شاگردان علامه طباطبایى‏رحمه الله مى‏گوید: «در مدت سى سال كه در درس ایشان شركت كردم، به یاد ندارم كه در طول این مدت حتى یك مرتبه عصبانى شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند و یا كوچك‏ترین سخن تند یا توهین‏آمیزى را بر زبان جارى سازد.» (29)

31. راه حفظ شئونات‏

آیت الله شیرازى آن گاه كه در نجف مقدس اقامت داشت، مقید بود عبا را به سر كشیده، به تنهایى رفت و آمد كند. و هنگامى كه به سوى درس مى‏رفت، كتاب مورد نیاز را شخصاً به دست مى‏گرفت و مكرّر آقا زاده‏ها و یا دیگران كه همراه ایشان بودند، عرض مى‏كردند: اجازه بدهید كتاب را ما بیاوریم. ایشان در پاسخ مى‏فرمودند: «نه، تا بتوانم خودم كارهاى خودم را انجام مى‏دهم و حاضر نیستم به دیگرى زحمت بدهم. شما گمان مى‏كنید كه این كارها نقص و عیب است و یا با شئون من منافات دارد؟ بروید و سعى كنید از كارهایى كه حقیقتاً مذموم و نكوهیده است و موجب معصیت خدا مى‏شود، پرهیز كنید كه این گونه اعمال ننگ و عار است، نه كتاب به دست گرفتن. (30)

32. ادب نفس‏

حضرت آیت الله حسن زاده آملى مى‏گوید: «در مدت چهارده سال كه در خدمت مرحوم استاد شعرانى شاگردى مى‏كردم، حرف درشتى از ایشان نشنیدم، مگر یك روز درس «مكاسب» بود، یك مقدارى حرف زیر و رو شد. تَشَرى كه فرمود این بود كه «آقا! این مطلبى نیست كه شما این قدر پافشارى مى‏كنید!» همین قدر! خدا را شاهد مى‏گیرم كه بنده غیر از این، حرف درشتى از ایشان نشنیدم، آقایان دیگر هم همین طور، حرفهاى گزاف و تند نداشتند. (31)

ادامه دارد... .

 

پی‌نوشـــــــــت:

 

1) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 5، سال دوم، بهمن 1365، ص 37، نقل شده از عدل الهى، مرتضى مطهرى، ص 347 و 348.

2) جلوه‏هاى معلمى استاد مطهرى، ص 67.

3) مجله حوزه، شماره 43 و 44، ص 249.

4) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 6، سال هفتم، اسفند 1370، ص 57، نقل شده از مجله حوزه شماره 21، ص 22 - 28.

5) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 7، سال دوم، فروردین 1365، ص 38.

6) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 6، اسفند 1364، ص 58؛ نقل شده از مرگى در نور، ص‏72.

7) مجله حوزه، شماره 43 و 44، ص 266.

8) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 5، سال 7، بهمن 1370، ص 58؛ نقل شده از آیت الله جنتى.

9) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 1، سال‏سوم، مهر 1366، ص 23.

10) مجله حوزه، شماره 43 و 44، ص 126 و 127.

11) با اقتباس از مرگى در نور، عبدالحسین مجید كفایى، ص 102.

12) مجله حوزه، ش 43 و 44، ص 219.

13) همان، شماره 50 و 51، ص 86.

14) با اقتباس از مرگى در نور، عبدالحسین مجید كفایى، ص 107.

15) مجله حوزه، شماره 43 و 44، ص 248.

16) همان، شماره 55، ص 45.

17) همان، شماره 43 و 44، ص 246.

18) همان، شماره 55، ص 39.

19) یادنامه مفسّر كبیر استاد علامه طباطبایى، ص 125.

20) مجله حوزه، شماره 53، ص 140، نقل شده از مجله نور علم، شماره 45، ص 75.

21) همان، مجله حوزه، شماره 43 و 44، ص 72.

22) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 1، سال سوم، مهر 1366، ص 23، نقل شده از تاریخ فلاسفه ایرانى، ج 1، ص 524.

23) مجله حوزه، شماره 58، ص 55.

24) منهاج الدموع، ص 204 و 205.

25) مجله حوزه، شماره 35، ص 35.

26) یادنامه مفسر كبیر استاد علامه طباطبایى،ص 123.

27) مجله حوزه، شماره 33، ص 35.

28) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 7، سال هفتم، فروردین 1371، ص 53، نقل شده از مجله حوزه، شماره 6، شهریور 1363، ص 76 ت 78.

29) یاد نامه مفسر كبیر استاد علامه طباطبایى، ص 122.

30) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 7، سال 3، فروردین 1367، ص 22، نقل شده از معراج السعادة، ص 185.

31) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 6، سال هفتم، اسفند 1370، ص 57، نقل شده از مجله حوزه، شماره 21، ص 22 - 28.

410 دفعه
(0 رای‌ها)