رازهای موفقیت در نویسندگی (1)

«نویسنده کیست؟ نویسنده چیست؟»

سخن آغازین

با نگاه كنجكاوانه‌ام، مطالب نصب شده بر روی تابلوی اعلانات مدرسه را مرور می‌كردم كه ناگهان بُریدۀ یكی از نشریات، نگاهم را به خود دوخت؛ حسّی در وجودم برانگیخته شد كه مرا به خواندن آن ترغیب نمود. دیدم گزارشی از توهین به یكی از مقدّساتِ مذهبی‌ام داده است.

به شدّت متأثّر شدم و غیرتم به جوش آمد و چهر‌ه‌ام را موجی از خشم فرا گرفت. دندانهایم را به هم ساییدم و مشتهایم را گره كردم و همچون ماری زخم‌خورده، به خود پیچیدم؛ ولی طوفان درونم آرام نشد و همچون گردبادی، در محاصره دیوارهای درونم محبوس ماند و عقده‌ای گلوگیر شد؛ امّا عقده‌ای نبود كه با سرانگشتانِ خشم و خشونت گشوده شود؛ بلكه گرهی بود كه با دستِ گره‌گشای قلم و نویسندگی گشوده می‌شد؛ ولی دستِ من در نویسندگی، سترون بود و در این عرصه، چندان مهارتی نداشتم.

با یك تصمیم، عقده‌ام را موقّتاً فرو نشاندم، به امیدِ آنكه صبحِ دولتِ نویسندگی‌ام بدمد و آن‌گاه عقده دل را با زبانِ قلم باز كنم. آری، یك تصمیم، یك زندگی را متحوّل می‌كند و تا تصمیمی نگیریم، تغییری رخ نمی‌دهد. من تصمیم گرفتم كه نویسندگی را جدّی بگیرم.

در بحبوحه این دگرگونی درونی بودم كه مطّلع شدم، یكی از نویسندگان معروف، در مدرسه‌مان «آموزش اصول نویسندگی» را آغاز كرده است؛ فوراً برای حضور در این کلاس آماده شدم.

به این کلاس رفتم و در یكی از كلاسهای آموزش نویسندگی، قرار شد هر یك از ما یك صفحه مطلب بنویسیم و به استاد بدهیم تا بررسی كند و توانایی كنونی ما را بسنجد. تا آن موقع با چنین موقعیتی مواجه نشده بودم و تجربه‌ای در آن سطح از نوشتن نداشتم.

با هزار زحمت توانستم كمتر از یك صفحه مطلب بنویسم و نمی‌دانم آن را به استاد دادم یا نه. بعدها در یك جا خواندم كه عمده نویسندگان در آغاز نویسندگی‌شان «ناتوانی و ترس مرموزی» از نوشتن داشته‌اند؛ اما این «طلسم آغازین» را شكسته‌اند.

البته با «تجربه تدریجی در تمرینِ نویسندگی» به مرور، این ترس تا حدّ زیادی فروكش كرد؛ و این «دغدغه داشتن در آغاز نوشتنها» امری طبیعی است كه ما را به ارائه نوشته‌ای خوب ترغیب می‌كند.

حال در این نوشتار، بعد از پرداختن به تعریف «نویسنده» و «نویسندگی»، با الهام از فرازهای زیبای زندگی نویسندگان بزرگ، به معرفی رازهای موفّقیت در نویسندگی و آثار برخی از آنان می‌پردازیم و هدف ما، صرفاً درس‌آموزی از «فرازهای زیبای زندگی‌شان در عرصه نویسندگی» است، تا با الگو قرار دادن آن فرازها، ما نیز بتوانیم به موفّقیت مورد نظرمان در نویسندگی برسیم و ما فقط به جنبۀ هنر نویسندگی‌شان ـ از آن نظر كه پرده از رازی در زمینۀ نویسندگی برمی‌دارد و راهی را فراروی ما می‌گشاید ـ پرداخته‌ایم و نظری به دیگر جنبه‌های فكری، سیاسی یا موقعیتِ اجتماعی این نویسندگان نداشته و نداریم.

بر كسی پوشیده نیست كه این بزرگان، استعداد شگرفی در نویسندگی داشته و دارند. هرچند در اینجا بیش‌تر، از رمز و رازهای موفقیت نویسندگان عرصه ادبیات داستانی (1) سخن به میان آمده است؛ امّا این رمز و رازها، شیوه‌های عمومی برای موفقیت در نویسندگی هستند و لزوماً اختصاص به نویسندگان ادبیات داستانی ندارند و به گونه‌ای هستند كه برای علاقه‌مندان به نویسندگی، در همه عرصه‌ها و رشته‌ها، مفید و قابل بهره‌برداری‌اند.

البته رازهای موفقیت در نویسندگی، بسیارند و كاوش هوشمندانه در زندگی پررمز و راز نویسندگان برزگ، شیوه‌های بی‌شماری را برای موفّقیت در نویسندگی، فرا روی ما خواهد نهاد؛ که در اینجا به اختصار به برخی از آنها اشاره می‏شود.

بخش اوّل

نویسنده كیست؟ نویسندگی چیست؟

«اگر نویسندگی را به طور عام، به معنی عملِ كسی كه می‌نویسد بگیریم، هر كس را كه بنویسد ـ اگرچه نوشته او سیاهه خرجِ خانه یا دفتر حساب مغازه‌اش باشد ـ نویسنده باید خواند. در این حال، نویسندگی كار دشواری نیست. الفبا را باید شناخت و مختصر خطّی باید داشت كه خواندنی باشد؛ اما در اصطلاح، این‌گونه كسان، نویسنده خوانده نمی‌شوند.

نویسنده به كسی می‌گویند كه كارش نویسندگی است؛ یعنی معانی و مطالبی در ذهن دارد كه از آن سود یا لذّتی عام برای خوانندگان حاصل می‌شود و آن معانی را به‌گونه‌ای می‌نویسد كه همه به خواندنِ نوشته او رغبت می‌كنند و از آن لذّت یا سود می‌برند.

البته معنی نویسنده، در عرف، باز هم از این خاص‌تر است؛ كسی كه كتابی در نجوم بنویسد، اگر چه اصولِ این علم را درست بیان كرده و نكته‌های تازه‌ای در آن به میان آورده باشد، نویسنده نیست، منجّم است. مؤلف كتابهای تاریخ و جغرافیا و فیزیك و شیمی را هم، نویسنده نمی‌خوانند؛ عنوان آنها پژوهنده، فیزیكدان و شیمیدان است؛ امّا اگر كسی، در یكی از رشته‌ها، كتابی بنویسد كه هنرش در انشای عبارت و بیان مطالب، دلنشین و ستودنی باشد، او را گذشته از عنوانی كه دارد، نویسنده هم می‌خوانند. پس نویسندگی، هنر خوب و زیبانوشتن است.» (2)

منظور ما از «نویسنده» در این نوشتار، كسی است كه در رشته خودش، هر نوشته‌ای می‌آفریند و در آفرینش نوشته‌اش، هنرمندانه به انشای متن و ارائه مطالب می‌پردازد، به گونه‌ای كه بسیار دلپذیر و قابل تحسین می‌نویسد و منظور از «نویسندگی» در این نوشته، همان هنر خوب و درست و شیوا و فصیح و بلیغ‌نویسی است، به گونه‌ای كه خواننده بگوید: «من خودم می‌خواستم عین همین را بگویم.» (3)

امّا «فراهم شدن یك نوشته فصیح و زیبا، در گروِ فعل و انفعالاتی بس پیچیده، در ذهن و احساس و اندیشه نویسنده است، تا فكرش به جهش درآید، عواطف و احساساتش برانگیخته شود و تصاویری مناسب در ذهن او پدید آید و از میان این تصاویر، كارسازترینِ‌آنها، به دقت گزینش و به كمكِ كلمات و واحدهای نوشتار، بیان شود.» (4)

در اینجا نگاهی به دیدگاه اسلام و سایر نویسندگان مختلف به «نویسندگی» می‏اندازیم تا پی به اهمیت آن ببریم.

الف. نوشتن از دیدگاه اسلام

نوشتن از دیدگاه دین اسلام، آن‌قدر ارزشمند است كه خداوند به قلم و نوشته سوگند یاد كرده و نیز پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده است: «اَلْمُؤْمِنُ إِذَا مَاتَ وَ تَرَكَ وَرَقَةً وَاحِدَةً عَلَیهَا عِلْمٌ تَكُونُ تِلْكَ الْوَرَقَةُ یوْمَ الْقِیامَةِ سِتْراً فِیمَا بَینَهُ وَ بَینَ النَّارِ؛ (5) هرگاه مؤمنی بمیرد و از او یك برگه كه بر آن علمی نوشته شده باقی بماند، همان برگه سپری بین او و آتش جهنم خواهد بود.»

همچنین فرموده: «إِذَا كَانَ یوْمُ الْقِیامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِینُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَیرَجَّحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ؛ آن هنگام كه قیامت برسد، خداوند مردم را در یک جا جمع می‏کند و ترازوها گذاشته می‏شود و قلم عالمان با خون شهیدان سنجیده می‏شود و قلم دانشمندان بر خون شهیدان برتری یابد.» (6)

بنابراین، علم نافع و ایمانِ آگاهانۀ نویسنده، نقش مهمّی در ارتقای ارزش نوشته‌اش دارد و نیك فرجامی را برای او به ارمغان می‌آورد.

همان‌طور كه می‌دانیم، نوشتار، معمولاً درنگ، تفكّر، سنجیدگی و رسایی بیش‌تری نسبت به گفتار دارد؛ لذا به قول امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام «نوشته آدمی، رساتر از گفتار او است.» (7) و «خرد دانشمندان در نوشته‌های آنان نمودار است.» (8) و هر كسی با نوشتار خود، عقل خود را به نمایش می‌گذارد.

ب. نوشتن از دیدگاه نویسندگان مختلف

نوشتن، در نظر نویسندگانِ مختلف، جایگاه و ارزشِ متفاوتی دارد.

نویسنده‌ای می‌گوید: «برایم نوشتن به مثابه زندگی كردن است.» (9) گویی چنین نویسنده‌ای اگر ننویسد، احساس می‌كند «زندگی» را زندگی نكرده است.

نوشتن، علم را ثبت و نگهداری می‌كند و آنگاه آدمی می‌تواند با آرامش و بی‌هراس از فراموشی، در آنچه كه نوشته، به دقت و با نظمی خاص بیندیشد و به نتایجِ نو و اختراعات جدید برسد. «ادیسون تمام پیشرفتهای عالمگیر خود، از جمله اختراع برق را مدیون تفكر منظم و [نوشتن و] یادداشت‌برداری دقیق خود می‌داند.» (10)

اگر تمام قدرتهای عالم، به‌گونه‌ای می‌اندیشیدند كه بتوانند مخاصمات و اختلافاتِ خود را فقط با گفتگو و نوشتن حل كنند، این همه خونریزی و جنگ، اتفاق نمی‌افتاد و آدمیان از نعمتِ آرامشِ بیش‌تر برخوردار می‌شدند و می‌توانستند خاطره خوش‌تری از زندگی بر كره زمین داشته باشند؛ چرا كه به گفته یكی از نویسندگان «صلح‌آمیزترین حادثه در جهان، نوشتن است.» (11) اما متأسفانه برخی از قدرتمندان عالم، هنوز به بلوغ فكری و فرهنگی لازم برای درك این مهم نرسیده‌اند و تا اوضاع چنین باشد، ما شاهد آن آرامش آرمانی بشر نخواهیم بود. (12)

خیام می‌گوید: «آدمی با كتابت است كه فضیلتِ خودش را پیدا می‌كند.» (13)

مسئولیت‌زایی نوشته و نوشتن

دركِ مؤمنانه و آگاهانه از خدا و مخلوقاتش، شعله همیشه سوزانِ مسئولیتی ماندنی را در جان آدمی می‌افروزد كه هیچ بهانه و توجهی نمی‌تواند آن را خاموش كند؛ در چنین هنگامه‌ای دردِ انسانهای دیگر، بهتر درك می‌شود؛ چرا كه آدمی، دیگران را از خود می‌داند و روح دردشناسش او را به تكاپو می‌كشاند تا مرحمی بر دردشان بگذارد.

استاد مطهری‌رحمه‌الله می‌گوید: «از نظر معیارهای اسلامی، انسان كسی است كه درد خدا را داشته باشد و او چون درد خدا را دارد، درد انسانهای دیگر را هم دارد.» (14)

نویسنده مؤمن، برای كاستن از رنج و درد انسانها تلاش می‌كند و در برابرشان احساس مسئولیت می‌نماید. از آنجا كه نویسنده با مخاطبان بسیاری در ارتباط است و بر آنان اثر می‌گذارد، مسئولیت بیش‌تری متوجّه او می‌شود و پاداش برتری نیز خواهد داشت.

آیت الله مكارم شیرازی، می‌نویسد: «من معتقدم، نویسنده هر قدر ماهر و عالم باشد، در معرض لغزشها و خطاها است و باید خودش را به خدا بسپارد؛ چرا كه گاه لغزشهایی پیش می‌آید كه قابل جبران نیست.» (15)

هر نویسنده‌ای باید در دنیا و آخرت، پاسخگوی آثار قلمی خود باشد. پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده است: «یُؤْتِی بِصَاحِبِ الْقَلَمِ یَوْمَ الْقِیَامَۀِ فِی تَابُوتٍ مِنْ نَارٍ یُقْفَلُ عَلَیْهِ بِاَقْفَالٍ مِنْ نَارٍ فَیَنْظُرُ قَلَمَهُ فِیمَا اَجْرَاهُ فَاِنْ کَانَ اَجْرَاهُ فِی طَاعَۀِ اللهِ وَ رِضْوَانِهِ فَکَّ عَنْهُ التَّابُوتُ وَ اِنْ کَانَ اَجْرَاهُ فِی مَعْصِیَۀِ اللهِ هوی فِی التَّابُوتِ سَبْعِینَ خَرِیفاً؛ صاحب قلم را روز قیامت در تابوتی آتشین كه با قفلهای آتش بسته شده است می‌آورند. سپس نگاه می‌كنند ببینند كه قلم را در چه جهت به جریان انداخته است؟ اگر قلم را در اطاعت و رضای الهی به كار گرفته باشد، از تابوت بیرون می‌آورند [بی آنكه آسیبی دیده باشد] ولی اگر از قلم در راه معصیتِ خداوند استفاده كرده باشد، به اندازه هفتاد خریف (مسافت چهل سال راه) پرتاب می‌شود [و شدت عذاب او را خدا می‌داند.]» (16)

مطلب دیگری كه اینجا سزاوار طرح است، نزاكت قلمی و بیانی است. عفّت قلم و كلام، یكی از ارزشهای والای انسانی، در همه عرصه‌های زندگی، به ویژه در عرصه نویسندگی است؛ لذا امام علی‌علیه‌السلام می‌فرماید: «اِیَّاکَ وَ مُسْتَهْجِنِ الْکَلَامِ فَاِنَّهُ یَحْبِسُ عَلَیْکَ اللِّئَامِ وَ یَنْفِرُ عَنْکَ الْکِرَامِ؛ مبادا سخن زشت بر قلم برانی؛ زیرا زشت‌سخنی سبب می‌شود كه افراد پست در كنارت بمانند و افراد گرامی، از تو بیزار شوند.» (17)

«نویسنده شایسته، هرگز قلم خویش را به ناپاكی نمی‌آلاید. بهانه پوچِ «هنر برای هنر» و امثال آن، نباید سبب شود كه طهارت و پاكی را با ركاكت و زشتی معامله كنیم. هر چیز كه در دایره نهی پروردگار جای گیرد، نزدیك‌ناشدنی و ممنوع است. نویسنده آگاه و مردمی، هرگز نمی‌پسندد كه گروهی بی‌شمار از مردم جامعه خویش را به بهانه نوآوری ادبی، به كام گناه و فساد بَرَد. ادبیات باید در خدمت كمال و رشد جامعه باشد، هرچند از برخی از تعریفهای قراردادی غربیان، فاصله گیرد و در ترازوی سنجش بیگانگان امتیازی درخور نیابد. البته در میان آنان نیز كسانی هستند كه ارزشهای متعالی را فدای این قراردادهای پوچ نمی‌سازند.» (18)

وقتی اندیشه از قلم بر كاغذ جاری و منتشر می‌شود و به ذهنِ مخاطبان بسیاری راه می‌یابد، آثاری از خود بر جای می‌نهد كه چندان در محاسبه نمی‌گنجد و تنها خدا می‌داند كه چه پیش می‌آورد! و این آبِ رفته را به راحتی نمی‌توان به جوی برگرداند؛ بر این آهنگ، نویسنده باید بیش از هر كسِ دیگری، به آثار و پیامدهای نوشته‌اش بیندیشد و سنجیده‌تر بنویسد. چه بسا یك كتاب، چه سودمند باشد و چه زیانمند، دگرگونیهای بسیاری پدید آورد. برخی چنین تعبیر می‌كنند كه «كتاب فاسد، ویروسی است كه با عطسه چاپ و نشر می‌شود.» (19)

لذّتها و زیباییهای نوشته و نوشتن

شاید این پرسش برای برخی مطرح شود كه: «مگر نوشتن هم می‌تواند لذّت‌بخش باشد؟» كسانی كه با نوشتن و «خوب نوشتن» سر و كار دارند، پاسخ این پرسش را می‌دانند و چه رنجهای لذّت‌بخشی را برای خوب نوشتن به جان می‌خرند؛ اما «آنان كه برای نوشتن ـ به‌ویژه خوب نوشتن ـ شوری از خود نشان نداده‌اند، اگر از لذّتِ این هنر آگاه می‌شدند، از قبول هرگونه رنجی، در راه فراگرفتن آن باز نمی‌ایستادند.» (20)

نوشته، آثار روحی و روانی زیادی را روی خود نویسنده دارد، تا چه رسد به خوانندگان. به فرموده پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله: «وَ إِنَّ مِنَ الْبَیانِ لَسِحْراً؛ به راستی كه در كلام، نیرویی جادویی نهفته است.» (21) و گاه چون شمشیر در دل و جانِ آدمی نفوذ می‌كند و طبیعی است كه اثر سخن ـ خوب باشد یا بد ـ به زودی از بین نمی‌رود و ماندنی است.

عمل نوشتن، برای نویسندگانی كه آن را تجربه كرده‌اند، نیز الهام‌بخش است و لذّتی مرموز در خود دارد؛ چنان‌كه ادوارد مورگان فورستر، رمان‌نویس و منتقد انگلیسی می‌گوید: «من تحت تأثیر الهام می‌نویسم، ولی خودِ‌عمل نوشتن، به من الهام می‌دهد و نوشتن، در آدم، احسا مطبوعی به وجود می‌آورد.» (22) «نوشتن همیشه برای من مطبوع و لذت‌بخش بوده و نمی‌فهمم كه منظور مردم از اینكه می‌گویند: آفرینش هنر، مثل درد زایمان است، چیست؟ من از نوشتن لذّت می‌برم و فكر می‌كنم كه نوشتن از جهاتی خیلی خوب است.» (23)

كسانی كه لذتِ نوشتن را چشیده‌اند، دریافته‌اند كه لحظه‌های نوشتن، لحظاتِ بسیار دلپذیری است كه در پرتو آن، نشاط لازم برای زندگی، فراهم می‌شود و همچون ورزش، شادی‌بخش و سلامت‌آفرین است. برینداویلند می‌گوید: «اوقاتی كه خودمان همه روزه در چند نوبت به نوشتن می‌پردازیم، نسبت به دیگران خوشنودتر، روشن‌بین‌تر، سرزنده‌تر، شادتر و بخشنده‌تر می‌شویم و حتی سلامتی‌مان بیش‌تر می‌گردد.» (24) «به یاد داشته باشید كه اوّل، خودتان را شادمان كنید. سپس دیگران، عملاً شادمان خواهند شد.» (25) چون شادی مثل عطری خوشبو، به دیگران هم سرایت می‌كند و فضای زندگی‌شان را از شادی معطّر می‌سازد.

اضطراب‌زدایی و آرام‌بخشی نوشتن

عصر ما، به خاطر غلبه زندگی ماشینی پرشتاب، عصر استرس نیز نام گرفته است و برای برخی از نویسندگان، نوشتن، پناهگاهی استرس‌زدا و آرام‌بخش تلقّی می‌شود. یكی از نویسندگان می‌گوید: «من از دستِ اضطرابهای دنیا و استرسهای حاكم بر عصر حاضر، خودم را پشت نوشتن پنهان می‌كنم... اولین رسالت من، نجات خودم است. در مرحله بعد، اگر توانستم ارتباطی با خواننده برقرار كنم، خوشحال خواهم بود.» (26)

آری، عصر ما، به خاطر چنین ویژگیهای منحصر به فردش، عدّه‌ای را وامی‌دارد كه اُنسشان با كتاب و نوشتن، بیش‌تر شود تا با افراد؛ چرا كه در همدمی با كتاب و نوشتن، خود را بهتر می‌یابند و سالم‌تر می‌مانند.

رونمایی از نظم نهفته در هستی

جهانی كه در آن زندگی می‌كنیم، در لفّافۀ پریشان‌نمایش، نظمی نهفته دارد. مهم‌ترین هنرنمایی یك نویسندۀ ماهر، رونمایی از این نظم نهفته در متن هستی است؛ لذا یكی از نویسندگان می‌نویسد: «نویسنده به ادبیات پناه می‌برد؛ چون در برابر آشفتگی و هرج و مرج جهان بیرون، می‌خواهد نظم و آهنگ پوشیده آفرینش را كشف كند. دنیایی را فراهم بیاورد كه رازهایش را بشناسد... به هر حال پناه می‌بریم به جهانی كه خودمان انتخاب كرده‌ایم و جزئیاتش را ذرّه ذرّه آفریده‌ایم. (27) آن هم با قدرت تخیلمان.

«تخیل، نیرویی است كه صورت محسوسات را هنگام ناپدیدی آنها، در ذهن فراهم می‌آورد و تركیبهای زیبا و تازه‌ای را بر پایه آنها پدیدار می‌سازد. پس تخیل، فضایی معنوی است كه هنرمند را احاطه می‌كند تا از ورای آن، جهان را آن‌طور كه می‌خواهد ببیند؛ اما در تخیل هنری، شخصیتها و حوادث، با آنكه واقعیت [خارجی] ندارند، [ریشه در] حقیقت دارند؛ زیرا از حقایق جاری در جهان، سرچشمه می‌گیرند... همین صورتِ خیالی است كه به جهان تكاپو می‌بخشد و نوشته ما را سرشار از حیات و تكاپو می‌كند.» (28) و زیبایی می‌بخشد.

نظم‌آفرینی

هر نویسنده‌ای، براساس ذوق سرشار خود، با نوشته‌اش نظمی را رقم می‌زند كه منحصر به زیبایی‌شناسی خود او است؛ چه بسا برای دیگران هم زیبا باشد و به زندگی از زاویه‌ای می‌نگرد كه زیبایی مضاعفی بیافریند و به زندگی غنا ببخشد و آن را دلپذیرتر نماید.

هاكسلی می‌گوید: «نویسنده، اوّل از همه، قویاً میل دارد كه به حقایقی كه مشاهده می‌كند، نظم بدهد و به زندگی معنا ببخشد. علاوه بر اینها، به كلمات ـ و آن هم به خاطر خود آنها ـ عشق می‌ورزد و مشتاق است كه آنها را به شیوه‌ای ماهرانه به كار ببرد.» (29) چرا كه با این كلمات می‌خواهد فكر خود را به بهترین نحوی بیان كند.

«تفكر هم نوعی گفتگوی پنهانی است كه به یاری كلمات، در ذهن صورت می‌پذیرد؛ از این رو هر چه دامنه واژگانی نویسنده‌ای گسترده‌تر باشد، تسلّط او بر بیان افكار خویش بیش‌تر است.» (30) و هر چه بهتر بتوانیم به طرح افكار خویش بپردازیم، بیش‌تر لذت می‌بریم.

هنگامه رنج و لذّت

البته نویسندگی، در عین لذتمندی‌اش، در بعضی از شرایط، ممكن است برای بعضیها رنج‌آور شود: «سیمنون می‌گوید: «اگر آدم نتواند آن‌طور كه باید، بنویسد، نوشتن برایش زجرآور است.» (31)

درست است كه آغاز راه نویسندگی، به نظر دشوار می‌آید، امّا به گفته سارك: «نوشتن به نوعی شبیهِ موج‌سواری است. برای ایستادن روی تخته موج‌سواری، فشار و مبارزه‌ای را باید تحمّل نمایید، امّا وقتی توانستید كه روی تخته قرار بگیرید، حالا یك سواری باشكوه خواهید داشت.» (32) پس از مدتی تمرین نوشتن، ذهن آدمی خلّاق می‌شود و آن‌گاه قلم، سوار بر توسن تفكر، آن‌چنان پیش می‌تازد كه تمام رنجهای گذشته را در كام نوقلمان، به لذّتی بی‌بدیل تبدیل می‌كند و شكوه موج‌سواری بر بال امواج خیال را به آنان نشان می‌دهد.

رؤیای بی‌بال پریدن

نویسنده می‌تواند اندیشه‌اش را پرواز دهد و بر بال اندیشه‌اش به هر جا سفر كند. یكی از ویژگیهای منحصر به فرد آدمی، قدرت خدادادی سخن گفتن و نوشتن است كه نشر اندیشه‌هایش را میسّر می‌سازد و او با پرواز بر بالِ‌اندیشه‌اش، رؤیای بی‌بال پریدن را تعبیر می‌كند؛ لذا نویسنده‌ای می‌گوید: «با نوشتن، بالهایی برای پرواز پیدا می‌كنم. بگذارید تا واژگان، بالهای كوچكی درآورند، در فضا پرواز كنند و دنیا را تغییر دهند.» (33)

معرفت‌زایی نوشتن

معمولاً همین‌كه آدمی، قلم را روی صفحه سفید كاغذ می‌گذارد، گویی فكر او همچون چشمۀ جوشانی به تدریج، لبریز آگاهی و معرفت می‌شود و نیروی نهفته فكری و احساسی او به كار می‌افتد و با پالایش سریع دریافتهای درونی، صفحه كاغذ را با زلال اندیشه‌های نویافته‌اش سیراب می‌سازد و به احساس و شناختی نو می‌رسد كه حاصل همت او برای نوشتن بوده است. مهم این است كه به این دریافتها اعتماد كند و به آن ارج نهد و قدر آن را بداند تا ادامه یابد.

كلودیا بلاك (claudia Black) می‌گوید: «به خودتان اعتماد كنید. دریافتهایتان اغلب بسیار دقیق‌تر از آن است كه می‌خواهید باور كنید.» (34) وقتی مطلبی را می‌نویسیم، در آن حال باید دست از خود انتقادی بكشیم و بگذاریم فكرمان بی هیچ مانعی، جاری شود و سیلان یابد. لحظه به لحظه كه اندیشه‌مان بر صفحه كاغذ می‌چكد، گویی روان‌تر می‌شود و به قول كالت: «به بیش‌تر نوشتن منجر می‌شود.» (35) و هم به آدمی بینش می‌دهد. اورهان پاموك می‌نویسد: «از راه نوشتن است كه این عالم را می‌شناسیم.» (36) هر اندیشه‌ای كه نوشته می‌شود، الهام‌بخش اندیشه‌ای دیگر می‌شود و این زنجیره اندیشیدن و نوشتن، چرخه خلاقیت را پدید می‌آورد.

چه خوب است كه گاهی بنشینیم و در سكوتی ژرف، به گفتگویی كه در ذهن و دلمان جاری است، گوش كنیم و آنچه را كه در درونمان جریان دارد، در مسیری خودآگاهانه هدایت نماییم و مروارید یافته‌های نو را، از ژرفای اقیانوس اندیشه‌مان بر صفحه كاغذ هدیه كنیم؛ چرا كه «كار خلاق هنری، كاری [درونزا و] خودجوش است.» (37)

ادامه دارد... .

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). «زیركی و كیاستِ بزرگان در بهره‌گیری از هنر داستان، در بیان اندیشه‌های شگرف و پرمغز، می‌تواند الگویی باشد برای نویسندگان... بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان، اندیشه و فلسفه خود را از طریق داستان و رمان بیان كرده‌اند و باید اذعان كرد كه امروزه، كاربرد هنر و داستان، در پیشبرد اهداف و اندیشه‌ها بیش‌تر از گذشته است و ما در هنر قصه‌نویسی عقب هستیم و در این، هیچ شكی نیست.» (فصلنامه پژوهشی حوزه «ویژه ادبیات و نویسندگی در حوزه، سال ششم، پاییز و زمستان 1384، شماره سوم و چهارم، ص 149 و 15 و 153).

(2). روش نویسندگان بزرگ معاصر، حسین رزمجو، ص 32. به نقل از در باره زبان فارسی، دكتر پرویز خانلری، انتشارات سخن، تهران، 1340، ص 161 ـ 162، با اندكی تصرف.

(3). اورهان پاموك، داستان‌نویس اهل تركیه ـ كه داستانهایش، پرفروش‌ترین و برنده جایزه نوبل است و تاكنون نوشته‌های او، به 40 زبان ترجمه شده ـ در مقاله «درد نوشتن»، می‌گوید: «خوب نوشتن، یعنی به خواننده، اجازه دادن كه بگوید: من خودم می‌خواستم عین همین چیز را بگویم.» (ترجمه صفدر تقی‌زاده).

(4). روش نویسندگان بزرگ معاصر، ص 33، با اندكی تلخیص و تغییر.

(5). بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج 2، ص144.

(6). همان، ج 2، ص 16.

(7). غرر الحكم و درر الكلم، عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366، ص 49، ح 286.

(8). همان، ص 49، ح 288.

(9). هر اتاقی مركز جهان است، سایر محمدی، گفتگوهایی با اهل قلم، مؤسسه انتشارات نگاه، تهران، 1380 ش، ص 405.

(10). www.fekreno.org (به نقل از حمید میرزایی، مقاله «نویسندگی و خلاقیت، روزنامه اعتماد، 19 آذر 1382، با اندكی تصرف.

(11). هر اتاقی مركز جهان است، ص 73.

(12). قلمهای پرآب، كاغذهای تشنه، سوزان آریل رینبوكندی (سارك)، ترجمه مجید شریف خدایی، نشر ایران‏بان، تهران، چاپ اول، 1388ش، ص 121.

(13). هر اتاقی مركز جهان است، ص 73.

(14). گنجینه سخن، علی صاحبان، نشر اندیشه گستر، اصفهان، چاپ اول، 1389ش، ص 126.

(15). رمز موفقیت، مسعود مكارم، انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب، قم، چاپ اول، 1387 ش، ص 78.

(16). میزان الحكمة، محمد محمدی‏ری شهری، دار الحدیث، قم، ترجمه حمیدرضا شیخی، 1385ش، ج 8، ص 265.

(17). غرر الحكم و درر الكلم، ص 214، ح 4174.

(18). بر ساحل سخن، سید ابو القاسم حسینی (ژرفا)، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، قم، چاپ اول، 1376 ش، ص 187 و 188، با اندكی تلخیص و تغییر.

(19). رسالت قلم (مجموعه سخنرانیها و مقالات سمینار نویسندگان علوم و معارف اسلامی)، سازمان تبلیغات اسلامی قم و پژوهشکده باقر العلوم‌علیه‌السلام، چاپ اول، 1371ش، ص25.

(20). بر سمند سخن، نادر وزین‏پور، انتشارات فروغی، تهران، چاپ ششم، 1373ش، ص 7.

(21). وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، مؤسسه آل‏البیت‌علیهم‌السلام، قم، 1409 ق، ج 7، ص405، ح9700.

(22). از روی دست رمان نویس، مصاحبه با چند نویسنده، ترجمه محسن سلیمانی، انتشارات سوره، تهران، چاپ دوم، 1377ش، ص 29.

(23). همان، ص 39.

(24). قلمهای پرآب، كاغذهای تشنه، سوزان آریل، ص 40.

(25). همان، ص 68.

(26). هر اتاقی مركز جهان است، ص 170.

(27). همان، ص 242 و 243.

(28). بر ساحل سخن، ص 170 و 171.

(29). از روی دست رمان نویسان، ص 151 و 152.

(30). بر ساحل سخن، ص 140.

(31). از روی دست رمان‌نویس، ص 192.

(32). قلمهای پرآب، كاغذهای تشنه، ص 73.

(33). قلمهای پر آب، كاغذهای تشنه، ص 73.

(34). راه هنرمند، جولیا كامرون، ترجمه گیتی خوشدل، نشر پیکان، تهران، چاپ ششم، 1384ش، ص 172.

(35). قلمهای پرآب، كاغذهای تشنه، ص 21.

(36). مقاله دردِ نوشتن، ترجمه صفدر تقی‌زاده.

(37). هر اتاقی مركز جهان است، ص 164.

397 دفعه
(0 رای‌ها)