خطابه و خطیبان جمعه (3)

اشاره

در دو بخش نخست این مقاله كه در شماره‌های 73 و 75 مبلغان چاپ شده است، به بررسی تاریخ پیدایش خطابه و تحول خطابه در اسلام پرداختیم و آن گاه آداب خطیب را مطرح كرده و سه مورد از آن را توضیح دادیم. اینك ادامه بحث را پی می‌گیریم.

4. مصلحت شناسی

از آداب خطبه و خطابه این است كه خطیب، سخن بر وفق مصلحت بگوید. مصلحت نظام اسلامی، مصلحت مردم و مصلحت نماز جمعه، از مواردی است كه خطیب جمعه باید حریم آنها را حفظ كند.

«ابو حامد غزالی شافعی (م 505) در تعریف مصلحت می‌گوید: مصلحت عبارت است از جلب منفعت و دفع ضرر. غزالی بعد از این تبیین، در توضیح معنای فقهی و اصطلاحی مصلحت می‌گوید: مقصود ما از مصلحت، جلب منفعت و دفع ضرر دنیوی و حفظ مقاصد بشری نیست، بلكه منظور حفظ مقاصد شرع است كه در پنج مورد اهم آنها خلاصه می‌شود: حفظ دین، جان (نفس) ، مال، عقل و نسل.

برخی دیگر «عِرض‌» را نیز به معیارها و موارد فوق اضافه می‌كنند و در توضیح این مقاصد گفته اند: حدّ مرتد برای محافظت از دین است و حدّ قصاص برای محافظت بر نفس است. حدّ زنا برای محافظت از نسل است و حد سرقت برای محافظت بر مال می‌باشد. همین طور حدّ شراب برای محافظت بر عقل و حدّ قذف برای محافظت بر عِرض در شریعت وضع گشته است. علما و اندیشمندان اسلامی در این باره گفته اند آنچه كه در حمایت از این پنج اصل (یا شش اصل) دخالت دارد، «مصلحت‌» و آنچه كه بر خلاف آنهاست «مفسده‌» نامیده می‌شود.» (1)

فقها مصلحت را به اعتبارهای مختلف تقسیم كرده اند كه اینجا درصدد بیان اقسام آن نیستیم و فقط به این مقدار بسنده می‌كنیم كه مصلحت از حیث تغییر و ثبات به دو بخش تقسیم می‌شود:

الف. مصلحت ثابت

مصلحت ثابت، مصلحتی همیشگی است كه با مرور زمان و تحولات ایام دستخوش تغییر و تحول نمی‌گردد. این مصالح وقتی به عنوان ملاكات احكام قرار گیرند، آن احكام نیز ثابت ولا یتغیر می‌شوند.

به بیان دیگر، در علت ثبوت احكام باید گفت: چون ملاكات و مصالح آنها، ملاكات و مصالح همیشگی و دائمی هستند، این احكام نیز ثابت می‌باشند. این احكام در وجوب و حرمت همیشه ثابت و پا برجا می‌باشند، مگر اینكه شرائط آنها تغییر یابد.

ب. مصلحت متغیر

مصلحت متغیر، مصلحتی است كه همیشگی نبوده، به اقتضای زمان و مكان وجود دارد. از همین رو، احكام متغیر در اسلام به واسطه همین مصالح غیر دائمی از جانب شارع مقدس وضع می‌شوند و تا مادامی كه آن مصلحت یا مفسده وجود دارد دوام دارند و وقتی كه آن مصلحت منتفی شده یا به مصلحتی دیگر تبدیل شود، حكم قبلی هم متغیر می‌شود. بر همین اساس، در روایات معصومین علیهم السلام موارد متعددی را مشاهده می‌كنیم كه مصلحت و مفسده متغیر مبنای صدور «احكام متغیر‌» شده اند. (2)

با توجه به مطالب یاد شده، پاسداری از مرزهای مصلحت در حوزه رسالت و مسئولیت خطیب جمعه، وقتی امكان پذیر است كه خطیبی مصلحت شناس وجود داشته باشد. از طرفی هم می‌دانیم كه مصلحت شناسی توانمندیهای ویژه‌ای لازم دارد. مصلحت شناس در حقیقت یك تحلیل گراست؛ زیرا او برای كشف مصالح، اطلاعات و به تعبیری روایات را گرد آوری می‌كند و پس از پالایش، آنها را در كنار هم قرار می‌دهد و به اصطلاح، به یك آرایش اطلاعاتی دست می‌زند و سپس به وسیله درایت، با نگاهی جامع حاصل كار را ارائه می‌دهد؛ چرا كه مصالح معمولاً حاصل مجموعه عظیمی از اطلاعات و نتیجه چند تحلیل است كه به شكل مصلحت جلوه می‌كند.

برخی مصلحت را با منفعت مرادف می‌دانند كه نیمی از این سخن درست و نیم دیگر آن غلط است؛ زیرا هر مصلحتی با منفعت همراه است، ولی هر منفعتی نمی‌تواند با مصلحت همراهی داشته باشد؛ چون برخی از منافع بر خلاف مصالح هستند و خطیب جمعه باید در خطابه‌اش منافعی را دنبال كند كه با مصالح در تضاد نباشد.

خطیب باید در بیان مطالب، مصالح جمع را بر فرد، و مصالح عموم را بر گروه مقدم بدارد؛ چنان كه حضرت امام خمینی رحمه الله در فرازی از سخنان خود به این نكته مهم اشاره دارند و می‌گویند:

«حكومت اصولاً قائم به تصرفاتی است كه در امور نوعی مردم به عمل می‌آید و در موارد تعارض و برخورد با حقوق فردی و احیاناً جمعی، حفظ نظام و مقررات حاكم به مصلحت عمومی مقدم است.‌» (3)

در مواردی كه ملاكات احكام ثابت و شناخته شده باشد و ما حقیقت مصلحت نهفته در آنها را بدانیم، برای تصمیم گیری و اعلام نظر مشكل چندانی پیدا نخواهیم كرد؛ ولی آنجا كه در شرائط تزاحم و تعارض دو حكم در یك مصداق قرار می‌گیریم و مصالح و مفاسد موجود در آن باید ارزیابی شود و به اصطلاح باید ملاك مصلحتِ اقوی را به دست آوریم، تصمیم گیری و اعلام نظر كار ساده‌ای نیست؛ به ویژه در امور اجتماعی و سیاسی و بالاخص برای مدیران و كارگزاران عالی رتبه نظام حكومتی كه اداره زندگی مردم را در سطح عمومی بر عهده دارند، دشواری آن دو چندان خواهد شد و این كار تنها از عهده كارشناسی مجرب و فكری عمیق و بصیرتی نافذ بر می‌آید تا در این گونه موارد نظر جامع را اعلام كند.

در اداره امور هر جامعه، همیشه مصلحت اندیشیهای كلان، از آن مدیریتهای كلان آن جامعه است و مأموران و كارگزاران نظام، موظف به اجرای قانون هستند و هیچ مسئول اجرایی حق ندارد به بهانه مصلحت اندیشی، اجرای قانون را متوقف كند؛ البته مجریان در محدوده اجرا، سیاستهای اجرایی را تعیین و عمل خواهند كرد و رعایت مصالح اجرایی نیز نباید متضاد با قانون و مصالح عمومی باشد.

در نظام اسلامی، مرجع تشخیص مصلحت و بیان مصالح مسلمین، حاكم و ولی امر مسلمانان است. اینكه قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل یكصد و نهم یكی از شرائط و صفات رهبری را «بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت كافی برای رهبری‌» می‌داند، به این خاطر است كه او باید برای هدایت و اداره امور امت، قادر به تشخیص مصالح باشد و در اصل یكصد و دهم كه وظائف و اختیارات رهبر را بیان می‌كند، می‌گوید: «تعیین سیاستهای كلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام‌» بر عهده رهبری است.

از ویژگیهایی كه خطیب جمعه باید دارا باشد، توانمندی بر «مصلحت شناسی‌» است. او باید خطابه خود را بر اساس مصلحت دین و دنیای مردم ایراد كند. مگر نه این است كه امام جمعه به نیابت از طرف حاكم و ولی امر مسلمانان نماز جمعه را اقامه می‌كند و خطبه‌ها را می‌خواند! پس دستگاه نماز جمعه جزء تشكیلات رهبری نظام می‌باشد و از این رو خطیب جمعه باید در تحلیل پدیده‌ها، تفسیر رخدادها و ایجاد روشنگریها، با توجه به مصالحی كه ولی امر مشخص كرده است، سخن بگوید.

در برخی از روایات، به مصلحت شناسی خطیب جمعه تصریح شده است، مانند روایت «فضل بن شاذان‌» كه می‌گوید: از حضرت رضاعلیه السلام سؤال شد كه فلسفه خطبه در نماز جمعه چیست؟ آن حضرت فرمود:

«لِأَنَّ جُمُعَةَ مَشْهَدٌ عَامٌّ فَأَرَادَ أَنْ یكُونَ لِلإِْمَامُ سَبَبٌ اِلی مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغِیبِهِمْ فِی الطَّاعَةِ وَ تَرْهِیبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِیةِ وَ فِعْلِهِمْ وَ تَوْقِیفِهِمْ عَلَی مَا أَرَادُوا مِنْ مَصْلَحَةِ دِینِهِمْ وَ دُنْیاهُمْ وَ یخْبِرَهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَیهِمْ مِنَ الآْفَاتِ وَ مِنَ الْأَهْوَالِ الَّتِی لَهُمْ فِیهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ؛ (4) زیرا نماز جمعه محل اجتماع همگان است و خداوند خواسته است تا امام [جمعه فرصت و] راهی برای اندرز دادن به مردم و ترغیب آنان به اطاعت و بیم دادن از نافرمانی و معصیت داشته باشد و نیز آنان را به رعایت مصالح دینی و دنیایی شان آشنا سازد و از آفات و زیانهایی كه بر آنها وارد می‌شود و حوادثی كه مایه سود و زیان برای آنان است، با خبر سازد.»

با توجه به سخن روشنگر و عمیق حضرت رضاعلیه السلام می‌توان چنین نتیجه گرفت كه خطی ب جمعه باید خطابه‌اش را در چارچوب مصالح نظام اسلامی القاء كند؛ زیرا در اندیشه حكومتی اسلام، مصلحت به عنوان یك معیار، در تمام احكام صادره از سوی ولی فقیه سریان و جریان دارد و خطیب جمعه نیز باید در مواعظ، هدایتها، تحلیلها و انتقادها به اصل رعایت مصلحت توجه داشته باشد كه به عنوان نمونه می‌توان گفت:

الف. از مهم‌ترین مصالح در حكومت اسلامی، حفظ نظام اسلامی می‌باشد كه به تعبیر امام خمینی رحمه الله از اوجب واجبات است. بنابراین، هر مطلب و سخنی را كه خطیب بر زبان خود می‌راند، باید در جهت حفظ، تقویت و تحكیم نظام اسلامی باشد.

ب. فلسفه ارسال رسل و انزال كتب، تحقق عدالت در سطح جامعه است. جامعه اسلامی، «قرب الی اللّه‌» را از طریق تحقق و گسترش عدالت اجتماعی دنبال می‌كند. بنابراین، یكی از اهداف ایجاد جامعه الهی، استقرار عدالت در ابعاد اجتماعی است و خطیب اسلامی باید خطابه‌های خود را در جهت بسط و ترویج عدالت اجتماعی ایراد كند.

ج. عزّت مسلمانان و استقلال كشور نیز از مسائلی هستند كه خطیب جمعه باید در ظرف مصلحت سنجی، گفته هایش مرزهای عزّت و استقلال را خدشه دار نكند.

د. خطیب جمعه باید تمام هدایتها، انتقادها و اصلاحاتی را كه خواستار می‌شود، با توجه به «حفظ منافع كشور‌» بیان كند. او نباید به بهانه‌هایی از قبیل: روشنگری، دلسوزی، مردم دوستی و... به گونه‌ای خطابه ایراد كند كه «منافع كشور‌» به خطر بیفتد و از این طریق خسارتی جبران ناپذیر را به ملت و مملكت وارد آورد.

ه. یكی از پایه‌های موفقیت و تعالی هر جامعه‌ای، به ویژه در ابعاد اجتماعی زندگی، «وحدت‌» است. وحدت و انسجام مردم، نمودی از قدرت ملی به حساب می‌آید. مصالح جامعه در پرتو وحدت حفظ می‌شود. پس هر گفتار و رفتاری كه در جهت تقویت وحدت صورت پذیرد، در چارچوب حفظ مصالح جامعه انجام گرفته است و با توجه به این نكته، خطیب جمعه باید خطابه‌های خود را به گونه‌ای سامان ببخشد تا همگرایی بیشتر اقشار جامعه و در نهایت، تقویت و تحكیم وحدت را موجب گردد.

5. شجاعت

یكی از صفات حمیده نفسانی و خصال پسندیده روانی، «شجاعت‌» است. این صفت در وجود هر فردی كه قرار بگیرد، او را به عنوان یك فرد برجسته و انسان ممتاز در جامعه معرفی می‌كند.

در فرهنگ اسلامی، شجاعت نعمتی از نعمتهای الهی و هدیه‌ای از هدایای خداوندی است كه خالق سبحان، آن را به دوستانش می‌دهد؛ چنان كه حضرت علی علیه السلام فرمود:

«اَلسَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ غَرائِزُ شَریفَةٌ یضَعُهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ فِی مَنْ اَحَبَّهُ وَ امْتَحَنَهُ؛ (5) سخاوت و شجاعت از ملكات نفسانی شریفی است كه خداوند سبحان آن را در وجود كسانی كه آنها را دوست می‌دارد و آزموده است، قرار می‌دهد.»

معمولاً دستاوردهای بشر در طول تاریخ، مولود شجاعت انسانهایی است كه در شرائط سخت كه نفسها در سینه‌ها حبس، رنگها از چهره‌ها پریده و چشمها در حدقه‌ها مضطرب و بی قرار می‌شوند، بدون هیچ گونه تردیدی قدم به عرصه كارزار نهادند و با برداشتن موانع و باز كردن راه پیروزی، موفقیتهای فراوانی را نصیب جامعه كردند.

همانند سایر ملكات نفسانی، شجاعت نیز دارای درجات و مراتب مختلفی است. برخی از شجاعت بیشتر و برخی از شجاعت كمتری برخوردارند. حضرت علی علیه السلام می‌فرماید: «شَجَاعَةُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ؛ (6) شجاعت هر انسان به اندازه همت اوست.»

میدان زندگی موانع و سختیهای بسیاری دارد. كسانی می‌توانند با این موانع سینه به سینه برخورد كنند و آنها را از سر راه خود بردارند كه از شجاعت لازم برخوردار باشند. انسانهای ترسو چون دارای نهانی زبون و روح و روانی علیل هستند، در مسیر زندگی هرگز به موفقیت نمی‌رسند.

یكی از میدانهایی كه میدان دارانش باید از صفت روحی شجاعت در حدّ بالایی برخوردار باشند، میدان ترویج و تبلیغ دین و هدایت مردم است. در میدانی كه باید با قاطعیت پیام دین را ابلاغ كرد، حرف حق را بیان نمود و در برابر هواپرستان، مستكبران و مستبدان، حرام خواران و ستمگران ایستادگی كرد، بدون برخورداری از خصلت ارزشمند شجاعت نمی‌توان به اهداف والای اسلامی و انسانی مورد نظر رسید.

بر همین اساس، پیامبران الهی و پیشوایان معصوم علیهم السلام از شجاع‌ترین مردمان زمان خودشان بودند. حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام به تنهایی در برابر نمرود و نمرودیان ایستاد و حضرت موسی علیه السلام با شجاعتی وصف ناپذیر در مقابل فرعون، ایستادگی كرد. حضرت علی علیه السلام در وصف شجاعت پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود:

«اِنَّا كُنَّا اِذَا شْتَدَّ الْبَأْسُ وَاحْمَرَّتِ الْحَدَقُ اِتَّقَینَا بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَمَا یكُونُ اَحَدٌ اَقْرَبَ اِلَی الْعَدُوِّ مِنْهُ؛ (7) ما چنان بودیم كه وقتی در میدان جنگ، صدای چكاچك شمشیرها به اوج خود می‌رسید و چشمها از شدت خشم خونین می‌شد، به پیامبر خداصلی الله علیه وآله پناه می‌بردیم و در چنین شرائطی هیچ كس از آن حضرت به دشمن نزدیك‌تر نبود.»

و امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام روحیه شجاعانه خود را این گونه ترسیم می‌كند: «لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَی قِتَالِی لَمَا وَلَّیتُ عَنْهَا؛ (8) اگر همه ملت عرب، پشت در پشت یكدیگر، به جنگ با من برخیزند، من از جنگ با آنان روی گردان نمی‌شوم.»

در آن شبی كه حضرت علی علیه السلام به جای پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در بسترش خوابید (لیلة المبیت) و رسول خداصلی الله علیه وآله از مكّه به مدینه هجرت كرد، وقتی مشركان مكه برای كشتن پیامبرصلی الله علیه وآله به خانه آن حضرت حمله كردند، ناگهان با چهره مصمّم و شجاع علی علیه السلام رو به رو شدند و زبان به اهانت گشودند. مولای متقیان در پاسخ یاوه گوییهای آنان فرمود: «خداوند افتخارات بسیاری به من عنایت كرده است كه از جمله آن افتخارات شجاعت است.‌» و فرمود:

«وَ مِنَ الشَّجَاعَةِ مَا لَوْ قُسِّمَ عَلَی جَمِیعِ جُبَنَاءِ الدُّنْیا لَصَارُوا بِهِ شُجْعَاناً؛ (9) و از لحاظ شجاعت در شرائطی هستم كه اگر این شجاعت بر تمام افراد ترسوی دنیا تقسیم شود، همه شجاع خواهند شد.‌»

حضرت امام سجادعلیه السلام در خطبه تاریخی خود در شام، به معرفی خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام پرداخت و خاندان خود را با بیان یك سلسله صفات برجسته معرفی كرد و فرمود:

«اُعْطینَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ؛ (10)

خداوند به خاندان ما علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبوبیت در دلهای مؤمنان را عنایت كرده است.‌»

شجاعت، گوهر گرانبهایی است كه جان اولیای دین به این گوهر ارزشمند آراسته بوده، در موقیتهای مناسب از این خصلت حمیده بهره می‌گرفتند. چنان كه اشاره شد، ملكه نفسانی شجاعت برای هر كس و در هر جا به تناسب میزان و محدوده مسئولیتش لازم است؛ ولی برای برخی از افراد به خاطر موقعیت اجتماعی و پذیرش مسئولیتهای سنگین واجب است.

در امور كشور داری و فعالیتهای اجتماعی، خصلت شجاعت از كارسازی بالایی برخوردار است و در مقابل، صفت رذیله جُبن و ترس، پیامدهای ناگوار و خسارتهای جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت و به همین دلیل، علی علیه السلام به مالك اشتر توصیه می‌كند كه برای اداره امور، با افراد ترسو مشورت مكن:

«لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشْوِرَتِكَ... جَبَاناً یضْعِفُكَ عَنِ الْاُمُورِ؛ (11)  [ای مالك!] در حوزه مشورت خود... ترسو را وارد مكن كه اراده تو را در كارها سست می‌گرداند.‌»

حضرت علی علیه السلام در فراز دیگری از دستور العمل حكومتی خود به مالك اشتر سفارش می‌كند تا روابط خود را با افراد شجاع مستحكم كند و از روحیه شجاعانه چنین افرادی بهره بگیرد:

«ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِی الْأَحْسَابِ وَ أَهْلِ الْبُیوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْكَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ العُرْفِ؛ (12) پس [ای مالك! در حوزه مدیریت خویش] با افراد اصیل و خانواده‌های صالح و خوش سابقه پیوند برقرار كن و سپس با مردمانی كه دارای صفاتی چون رشادت و شجاعت و سخاوت [و بزرگواری] هستند، معاشر باش! زیرا چنین مردمی منبع كرامت و شاخه‌های درخت فضیلت می‌باشند.»

از كسانی كه رسالت سنگین پیام رسانی و مسئولیت خطیر روشنگری را در سطح جامعه بر عهده دارند، خطیب است و این رسالت وقتی به خوبی انجام خواهد شد كه او از شهامت و شجاعت لازم برخوردار باشد.

خطیب باید با قاطعیت از حریم ارزشها دفاع كند. حقایق را بدون لكنت زبان برای مردم بگوید و در برابر منكرات و زشتیها، از هر نوعش، با شیوه‌های مناسب به مبارزه برخیزد و افكار را در جهت برانگیختن علیه نابسامانیها و تقویت از خوبیها بسیج كند و به قول یكی از اندیشمندان معاصر:

«مردان فضیلت و منادیان حقیقت، همواره از دلی شجاع و قلبی مطمئن و روحی با شهامت برخوردارند. ایمان و معنویت، چونان كوهی عظیم است كه آنان بدان پشت داده اند. كسی كه به داعی حق و ایمان و به شور فضیلت و اصلاح در جامعه، به پا می‌خیزد، باید از چنین روحیه‌ای برخوردار باشد. عالم دینی اگر جبان و بزدل باشد، حقایق و نوامیس دینی را پاسداری نمی‌تواند كرد. مردمان نباید دور این گونه كسان را بگیرند؛ زیرا اینان نمی‌توانند باورهای دین خدا و دژهای حقوق توده را به هنگام مهاجمات پاس دارند.» (13)

قرآن كریم از ویژگیهایی كه برای سخنوران و مبلغان پیام الهی بر می‌شمرد، ویژگی شجاعت است:

«اَلَّذینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَ لا یخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفی بِاللَّهِ حَسیباً»؛ (14) « [پیامبران] كسانی بودند كه پیامهای خدا را ابلاغ می‌كردند و از او می‌ترسیدند و جز از خدا از هیچ كس بیم نداشتند و خداوند برای حساب رسی [آنان] كفایت می‌كند.»

توانمندی در سخن و شجاعت در ابلاغ پیام از خصوصیات انبیاءعلیهم السلام بوده است. خداوند به حضرت یحیی علیه السلام می‌فرماید:

«یا یحْیی خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ»؛ (15)

«ای یحیی! كتاب را با قوت و جدیت بگیر [و در تبلیغ و پیاده كردن آن بكوش] !»

خداوند به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمان می‌دهد تا با قاطعیت و شجاعت مأموریت الهی خود را بیان كند:

«فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكینَ؛ (16) مأموریت خود را به طور آشكار بیان كن و از مشركان روی بگردان!‌»

خطیب جمعه در بیان حق، نباید از كسی واهمه داشته باشد؛ چنان كه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «لَا یمْنَعَنَّ اَحَدَكُمْ مَخَافَةُ النَّاسِ اَنْ یتَكَلَّمَ بِحَقٍّ اِذَا عَلِمَهُ؛ (17) نباید ترس از مردم شما را مانع شود از اینكه وقتی به حق آگاهی پیدا كردید از بیان آن امتناع كنید.‌»

برخی از خطیبان هستند كه تاب تحمل جوسازیها، ملامتها و شایعه سازیها را علیه خود ندارند و در چنین شرائطی كه جامعه ملتهب و حساس است، زبان در كام می‌كشند و شهامت اظهار نظر و جوشكنی را ندارند. پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله هنگامی كه «معاذ بن جبل‌» را برای تبلیغ و ترویج دین، به یمن اعزام می‌كرد، به این نكته ظریف اشاره كرد و فرمود:

«وَ لَا تَخَفْ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ؛ (18)  [ای معاذ!] در راه خدا از سرزنش سرزنش كنندگان نترس!»

خطیب باید در هر شرائطی كه حق گویی و دفاع از حقیقت لازم باشد، از لحاظ روحی این توانایی را داشته باشد كه پرده از چهره حقیقت بردارد و آن را به مردم معرفی كند. او باید تبلیغات دستگاههای منحرف را با بیان منطقی و محكم، خنثی كند و برای كسانی كه تحت تأثیر جوسازیهای تبلیغی به انحراف كشیده شده اند، روشنگری ایجاد كند.

در این مورد، تاریخ نام و سخن دو خطیب توانا را ثبت كرده است كه می‌توان روش خطابه و قدرت روحی آنان را به عنوان بهترین الگو معرفی كرد. خطیبانی كه در شرائط بسیار ناگوار اجتماعی و روحی توانستند رسالت الهی و انسانی خود را به نحو شایسته‌ای ایفا كنند و فضای منحرفانه سنگین فكری و فرهنگی جامعه را بشكنند. حضرت امام زین العابدین علیه السلام و زینب كبری دختر امیر مؤمنان علیه السلام در دوران اسارت بودند.

حضرت زینب علیها السلام در بازار كوفه و امام سجادعلیه السلام در مسجد شام، بر طبق رهنمود رسول خداصلی الله علیه وآله عمل كردند كه فرموده بود:

«قل ِ الْحَقَّ وَلَا تَأْخُذُكَ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ؛ (19)

حق را بگو و در مسیر خدا از ملامت ملامتگر واهمه نداشته باش!‌»

ادامه دارد... .

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) حكومت و مصلحت، سید محمد ناصر تقوی، انتشارات امیر كبیر، ص 13.

2) ر. ك: همان، ص 17.

3) صحیفه نور، ج 21، ص 34.

4) علل الشرائع، ج 1، ص 265؛ بحار الانوار، ج 6، ص 73؛ عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج 2، ص 111.

5) غرر الحكم، ح 1820.

6) میزان الحكمة، ج 5، ص 27.

7) كحل البصر،محدث قمی، ص 89؛ مكارم الاخلاق، ص 17.

8) بحارالانوار، ج 71، ص 74.

9) همان، ج 19، ص 83.

10) همان، ج 45، ص 138.

11) نهج البلاغة، نامه 53.

12) بحارالانوار، ج 74، ص 247.

13) بیدارگران اقالیم قبله، محمد رضا حكیمی، ص 221.

14) احزاب / 39.

15) مریم / 12.

16) حجر / 94.

17) مسند احمد حنبل، ج 4، ص 182.

18) تحف العقول، ص 26.

19) حلیة الاولیاء، ج 1، ص 24.

569 دفعه
(0 رای‌ها)